نظر قرآن کریم، در مورد مرتاض و اعتماد به نفسی که به خودشان دارند چیست؟ آیا می‎شود از راه صحیح مرتاض شد یا نه؟

نظر قرآن کریم، در مورد مرتاض و اعتماد به نفسی که به خودشان دارند چیست؟ آیا می‎شود از راه صحیح مرتاض شد یا نه؟

سؤال در دو عرصه قابل بررسی و جواب است: 1. مرتاض شدن 2. اعتماد به نفس داشتن.
1. امّا مرتاض شدن از نظر قرآن کریم: مرتاض کسی است که برای تهذیب نفس ریاضت کشد. مرتاض شدن یعنی ریاضت کشیدن و خلوت گزینی.[1] قرآن کریم، از آن به «رُهبان» یاد می‎کند. «رَهْب» یعنی ترس و یا ترس همراه با اضطراب. «رهبانیه» در عرف آن است که انسان از مردم بریده و در اثر خوف از خدا مشغول عبادت خدا شود. راغب گوید: آن افراط در تعبّد است از فرط خوف و ترس.[2] آن­چه در این راستا قابل بیان است این است که: عرفان و معنویّت در اسلام، با پشمینه پوشی و گوشه نشینی توأم با بی‎تفاوتی و بی‎مسؤولیّتی، به طور کلّی متفاوت است. معنویّت اسلام، رُهبانیّت از نوع بودایی و مسیحی نیست؛ بلکه ریاضت در صحنه ی جهاد در عین متن زندگی است.[3] قرآن کریم، مشتمل بر همه چیز است، یعنی یک کتاب آدم سازی است، همین طور که آدم همه چیز است، معنویّت دارد، مادیّت دارد، ظاهر دارد، باطن دارد. قرآن کریم هم که آمده است این انسان را بسازد، همه ابعاد انسان را می‎سازد، یعنی کلیّه ی احتیاجاتی که انسان دارد. روابط بین شخص و خالق تبارک و تعالی و مسائل توحید، مسائل صفات حق تعالی، مسائل قیامت، مسائل سیاسی و اجتماعی و قضیه جنگ با کفّار و این ها. در قرآن کریم، پر از این آیات است.[4] استاد جوادی آملی می‎فرماید: اگر می‎خواهید بهره‎های بزرگ نصیب شما گردد، بروید در اجتماعات بزرگ و شلوغی‎ها. در اجتماعات بزرگ معنوی، اگر انسان اهل دل باشد بهره می‎دهد و اگر اهل دل نباشد بهره‎ها می‎گیرد. هنگامی که حرم حضرت معصومه ـ علیها السّلام ـ و امام هشتم ـ علیه السّلام ـ شلوغ است به زیارت بروید.[5] قرآن کریم می‎فرماید: «آنگاه از پی آن ها رسولان دیگر خود را فرستادیم و بعد از آنان عیسی پسر مریم را آوردیم و انجیل را به او عطا کردیم و در دل کسانی که از او پیروی کردند رأفت و رحمت نهادیم ولی «رهبانیّتی» که به بدعت آوردند، ما بر آن ها مقرّر نداشته بودیم، گر چه هدفشان جلب خوشنودی خدا بود، ولی حقّ آن را رعایت نکردند، لذا ما به آنان که ایمان آوردند پاداش دادیم ولی بسیاری از آن ها فاسقند.[6]»
این آیه جان مطلب را پیرامون رهبانیّت و سؤال مورد نظر بیان می‎کند. علامه طباطبایی می‎فرمایند: رهبانیّت از «رهبه» است که به معنای خشیت و ترس می‎باشد و در عرف به انقطاع و گوشه‎گیری انسان از مردم و اجتماع اطلاق می‎شود که به خاطر عبادت و ترس از خدا صورت می‎گیرد. بدعت بودن رهبانیّت از آن جهت بوده است که عدّه‎ای خودسرانه به چنین کاری دست زده‎اند در حالی که چنین کاری منشأ دینی و شرعی نداشته است.
در روایت آمده، بنی اسرائیل «اَحْدثوا رُهْبانیه». یعنی بنی اسرائیل رهبانیّت را بدون آن که پشتوانه دینی و شرعی داشته باشد به وجود آوردند و آن را بدعت‎گذاری کرده‎اند.[7] خودشناسی از منظر قرآن کریم، این است که انسان مقام واقعی خویش را در عالم وجود درک کند؛ بداند خاکی محض نیست، پرتوی از روح الهی در او هست؛ بداند که در معرفت می‎تواند بر فرشتگان پیشی بگیرد؛ بداند که او آزاد و مختار و مسؤول افراد دیگر و مسؤول آباد کردن جهان و بهتر کردن جهان است؛ بداند که او امانتدار الهی است؛ بداند که برحسب تصادف، برتری نیافته است.[8] فردی به نام علاء از برادر خویش عاصم بن زیاد، پیش حضرت امیر ـ علیه السّلام ـ شکایت برده، حضرت فرمود چرا؟ گفت: «جامه‎ای پشمین به تن کرده و از دنیا روی برگردانده.» امام فرمود: او را نزد من آرید. چون نزد وی آمد بدو گفت: ای دشمنک خویش! شیطان سرگشته‎ات کرده و از راهت بدر برده. به زن و فرزندانت رحمت نمی‎آوری، و چنین می‎پنداری که خدا آن چه را پاکیزه است، بر تو روا فرموده.[9] چه طور امام علی ـ علیه السّلام ـ بر پشمینه پوشی و پشمینه پوشان توأم با گوشه گیری و بی‎مسؤولیّتی و بی‎تفاوتی که نتیجه آن «سربار جامعه شدن است می‎تازد؟! فاصله گرفتن از جامعه و جماعت[10]، و در عین حال مزاحمت ایجاد کردن برای جامعه و کَلّ بر جامعه شدن از نظر قرآن مجید منفور و منفی است.
البتّه مسأله ی زُهد، خودشناسی، خودسازی، تزکیه و طهارت نفس با پشمینه پوشی، صوفی‎گری و درویشی‎گری و مرتاض شدن، به طور کاملً متفاوت است. امام علی ـ علیه السّلام ـ در تعریف زُهد می‎فرماید: « اَلزُّهدُ کُلُّه بین کَلِمتینِ مِنَ الْقرآنِ[11].» زهد در دو جمله قرآن بیان شد. یعنی زهد، این خشکه مقدس بازی‎ها و تحجّر نیست، زهد به روح انسان مربوط است. آنجا که در سوره حدید می‎فرماید: « به خاطر چیزی که از دستتان رفته است افسوس نخورید و برای آن چه به شما داده است شادی زده نشوید.[12] به عبارت دیگر اگر تمام دنیا در دست شماست، چنان چه آن را از شما بگیرند تو همان آدم باشی که هیچ چیز نداشته باشی، و همه دنیا را هم به تو بدهند تو همان آدم باشی.[13] زهد واقعی یعنی این. نه تحجّر، پشمینه پوشی، درویش‎گری و بی‎تفاوتی و بی‎مسؤولیّتی…
2. امّا اعتماد به نفس داشتن: خود اعتماد به نفس یکی از شاخه‎های بحث اخلاقی و خودشناسی است که در ابعاد مختلف زندگی، بروز و ظهور می‎کند. اعتماد به نفس یعنی اعتماد به خدا و ارزش‎ها. انسان با تکیه بر خدا و خدا محوری کردن زندگی، می‎تواند خودش، راه سعادت و هدایت را در پیش گیرد و یک زندگی سرافرازانه و عزتمندانه داشته باشد.
امام علی ـ علیه السّلام ـ در این راستا بسیار نیکو می‎فرمایند: «ایمان بنده راست نباشد، جز آنگاه که اعتماد او بدان­چه در دست خداست بیش از اعتماد وی بدان­چه در دست خود اوست بُوَد.[14] با دیده ی دقیق و عمیق، اعتماد به نفس یعنی نوعی خودگردانیِ زندگی است، با تکیه بر توحید. و این درست مقابل مرتاض شدن و درویش‎گری است که نوعی «کَلّ» بر جامعه شدن است. اعتماد به خدا و ارزش‎ها، امید به وعده‎های خدا، اعتماد به راه پیامبران و رهبران، حفظ اعتماد دیگران، همان اعتماد به نفس است که سر از خودشناسی و خودسازی در می‎آورد. «مَن عَرَفَ نفسه فقد عَرف رَبّه». اعتماد به نفس در روابط خانوادگی، اعتماد به نفس در مسایل اجتماعی، و سیاسی، اعتماد به نفس هنگام مشکلات و مسایل اقتصادی و… بدست نمی‎آید مگر از راه خودشناسی و خودسازی به معنای درست.
قرآن کریم، کتاب انسان ساز و اخلاق محور است. خداوند از رسول خدا در قرآن به «إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ»[15] یاد می‎کند. قرآن کریم، زمینه‎ها و عوامل خودسازی را عبارت از: 1. پرستش خدا[16] 2. نماز و روزه 3. معاد باوری[17] 4. علم الهی 5. تهجد[18] 6. تسبیح، توسل و توکل 7. خشیت پروردگار و… می‎داند. اعتماد به نفس هم که یکی از شاخه‎های بحث اخلاقی است مورد تأیید و مورد تأکید قرآن کریم است.
امّا مرتاض شدن و اعتماد به نفسی که مرتاض‎ها به خودشان دارند، مورد تأیید قرآن کریم نیست و از نظر آن منفی و منفور است. البتّه ممکن است انسان در اثر پشت‎کاری که دارد، عملی را تمرین بکند و با تمرین مداوم و ورزش روحی به مراتبی دست یابد و دست به کارهای خاصی هم بزند، ولی دلیل بر تأیید قرآن و یا اسلام نیست. همان طوری که یک ورزشکار با تمرین و اعتماد به نفسی که دارد بر حرکات مهمی تسلط پیدا می‎کند، یک مرتاض هم ممکن است با پشتکار و تمرین مداومی که دارد دست به حرکات و کارهای غیر مترقبه بزند ولی این نمی‎تواند دلیل تأیید قرآن باشد. صرف اینکه یک صوفی کارهای عجیب و غریب می‎کند و اداء و اطوار در می‎آورد نمی‎تواند یک چیز مثبتی باشد. بلی خلقت وجودی و ساختار انسان طوری است که با تمرینِ مداوم و پشتکار می‎تواند به مراحل و مراتب خاصی دست یابد. حال آن مراحل و مراتب کار چه است و به چه درجه‎ای از درجات انسانی دست یافته است و از چه راهی به آن مراحل دسترسی پیدا کرده است، در جای خودش باید بررسی شود، ممکن است مثبت و مورد تأیید قرآن کریم، باشد و ممکن است منفی و منفور باشد. به هر حال رهبانیّت، پشمینه پوشی، درویش‎گری، و بریدن از جامعه و جماعت همراه با بی‎تفاوتی و بی‎مسؤولیّتی در اسلام راه ندارد و مرتاض شدن، مرتاض شدن است. راه صحیح برای مرتاض شدن تصوّر چندانی ندارد. راه صحیح خودسازی همان است که اشاره شد یعنی حرکت در مسیر حق، سرعت در حرکت، سبقت در کار خیر و، سپس راهبری و خدمت به خلق راه صحیح و درست خودسازی است.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. چهل حدیث حضرت امام.
2. تفاسیر ذیل آیه 27 از سوره حدید.
3. نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، نوشته خسرو باقری.
4. اسلام ناب در کلام و پیام امام خمینی (ره).

پی نوشت ها:
[1] . معین، محمّد، فرهنگ فارسی، ج 3، تهران: امیر کبیر، چاپ هشتم، 1371، ص 3989.
[2] . قاموس قرآن، ج 3، ص 125.
[3] . رحیم پور، حسن، حسین ـ علیه السّلام ـ عقل سرخ، تهران: سروش، سوّم، 1381، ص 11.
[4] . موسوی خمینی، سیّد روح الله، اسلام ناب در کلام و پیام امام خمینی، تهران: مؤسسه ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی، دوّم، 1374، ص 49.
[5] . درس تفسیر در مسجد اعظم، 1381.
[6] . حدید: 57/ 27.
[7] . طباطبایی، سیّد محمّد حسین، تفسیر المیزان، ج 19، بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، صص 173 ـ 175.
[8] . مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 2، تهران، صدرا،سوّم، 1372، ، ص 283.
[9] . نهج البلاغه، خطبه 209.
[10] . مجمع البیان، عربی، چاپ قدیم، ج 5، ص 244، ذیل آیه 27، از سوره حدید.
[11] . نهج البلاغه، حکمت 439.
[12] . حدید: 57/ 23.
[13] . مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 16، تهران، صدرا، چهارم، 1380، ص 70.
[14] . نهج البلاغه، حکمت 310.
[15] . قلم: 68/ 4.
[16] . بقره: 2/ 21 و 22.
[17] . کهف: 18/ 110.
[18] . اسراء: 17/ 79.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید