کلمه ى «تحریف» در عنوان برخى از کتاب هاى کهن شیعى، موجب شده تا عده اى آن کتاب ها را در موضوع تحریف قرآن، به معناى افزایش یا کاهش در متن الفاظ قرآن، به حساب آورند و سپس آنها را در زمره ى کتاب هایى که براى اثبات تحریف نوشته شده، قلمداد کرده و صاحبان آنها را در فهرست تحریف گرایان قرار دهند.
محدث نورى در این زمینه چنین نگاشته است:
ظاهر شرح حال راویان حدیث نشان مى دهد که در میان آنان گرایش به تحریف قرآن رواج داشته است; مانند راویانى هم چون: احمد بن محمد بن خالد برقى (م. 276 ق.) که شیخ طوسى و نجاشى در زمره ى کتاب هاى او کتاب التحریف را نام برده اند و نیز پدرش، یعنى محمد بن خالد برقى که بنا به قول نجاشى کتاب تنزیل و تغییر را نگاشته… و على بن حسن بن فضّال با کتاب تنزیل من القرآن و تحریف، محمد بن حسن صیرفى با کتاب التحریف و التبدیل، احمد بن محمد بن سیار با کتاب القرائات، شیخ حسن بن سلیمان حلى با کتاب التنزیل و التحریف، و بالاخره محمد بن العباس بن على بن مروان ماهیار با کتاب قرائه امیر المؤمنین(علیه السلام) و کتاب قراءه اهل البیت(علیهم السلام).[1]
محدث نورى در ادامه از شهرت قول به تحریف در بین قدما و انحصار افراد معین به تحریف ناپذیرى قرآن در میان آنان خبر مى دهد.[2]
در واقع، محدث نورى با طرح این مسأله، راه را براى دیگران هموار کرده است; کسانى که دنبال بهانه اند و بدون تأمل و تعمق در اطراف مسأله، بى مهابا به شیعه افترا مى بندند و تمام قدماى شیعه را به گرایش به تحریف متهم مى کنند[3] و سخن کسانى را که با صراحت بر تحریف ناپذیرى قرآن حکم کرده اند،مانند: شیخ صدوق، سید مرتضى، شیخ طوسى و شیخ طبرسى(رحمهم الله)) بر تقیه حمل کرده،[4] حتى شیعه را به تحدى فرا مى خوانند بر این که در بین قدما کسى جز این چهار نفر را نشان دهد که بر سلامت قرآن از تحریف گواهى داده باشد;[5] حال آن که از قدماى شیعه که با صراحت بر سلامت قرآن از تحریف حکم کرده اند .اما آنچه که در این جا باید بدان بپردازیم پاسخ به این پرسش اساسى است که آیا مراد از عنوان «تحریف» بر این کتاب ها، تحریف در الفاظ قرآن است؟
در پاسخ به این پرسش باید گفت: از آن جا که اساساً مکتوبات قدما روایى و موضوع اصلى کتاب های شان، نگارش و یا تنظیم و تنسیق احادیث به صورت باب بندى بوده است، مراد آنان از عنوان تحریف بر نگاشته های شان، همان معناى اصطلاحى تحریف در متن احادیث است که ظهور در تحریف در معنا و حمل آیات بر خلاف مراد خداوند است; بنابراین به طور قطع مى توان ادعا کرد که ظاهر اکثر احادیث در این کتاب ها، تحریف در الفاظ قرآن نیست،[6] بلکه قدر متیقن اصناف گوناگون آنها تحریف به معناى اعم است که شامل اختلاف قرائت ها، حذف و تحریف در وحى تفسیرى (که به نظر مى رسد این مورد بیش تر مدنظر آنان بوده)، اختلاف در تألیف آیات، حمل آیاتى که بنابر شأن نزول ها و تبیین پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)درباره ى ولایت اهل بیت علیهم السلام بوده، ولى دیگران بر خلاف آن حمل کرده اند و… مى باشد. شاهد بر این مطلب کتاب هایى در این زمینه است که هم اکنون در دسترس ماست; مانند کتاب القراءات (یا التنزیل والتحریف) از احمد بن محمد سیارى (که شاید گسترده ترین کتاب در این باره باشد). هر کس با دیده ى انصاف به مضامین احادیث این کتاب بنگرد، خواهد دید که اکثر احادیث این کتاب از موضع نزاع (تحریف در الفاظ قرآن) بیرون است. در واقع مى توان ادعا نمود که هر چند اکثر این کتاب ها مفقودند، لیکن چون مضامین احادیث آنها در لابه لاى کتاب ها و نقل قول هاى دیگران آمده، مى توان حدس زد که محتواى آنها زیاد نیست..
همان گونه که ملاحظه گردید مراد از این احادیث، با توجه به قراین درونى و بیرونى، تحریف در الفاظ آیات قرآنى نیست. علاوه بر این نمى توان به ضرس قاطع نام این کتاب ها را به همین نامى که هم اکنون مى شناسیم دانست; چون شرح حال نویسان، از کتاب هاى این افراد با نام هاى گوناگون یاد کرده اند; به طور نمونه شیخ طوسى از کتاب احمد بن محمد بن خالد برقى، با نام کتاب المعانى والتحریف یاد مى کند[7] و ندیم در الفهرست با عنوان کتاب المعانى الاحادیث والتحریف[8] از آن نام برده است; ابن شهرآشوب از کتاب على بن احمد کوفى (م. 352 ق.) با عنوان الرد على اهل التبدیل والتحریف فیما وقع من اهل التألیف یاد کرده[9] لیکن نجاشى در ضمن این که وى را غالى مى داند،[10] کتاب وى را با عنوان التبدیل والتحریف آورده است[11]. این اختلاف ها نشان مى دهد که نمى توان با عنوان این کتاب ها درباره ى محتواى آنها حکم کرد، بلکه باید با دیدن مضامین احادیثى که در آنها آمده، به مراد واقعى مؤلف پى برد.
پی نوشت ها:
[1]. میرزا حسین نورى، الفیض القدسى فى ترجمه العلامه المجلسى، ص 29 ـ 30.
[2]. همان، ص 30.
[3]. احسان، الهى ظهیر، الشیعه و تحریف القرآن، ص 50.
[4]. محمد مال الله، الشیعه و تحریف القرآن، ص 67.
[5]. احسان الهى ظهیر، همان، ص 71 و 109.
[6]. ر.ک: محمد باقر مجلسى، بحار الانوار، ج 10، ص 16، رقم 8; ج 17، ص 219، رقم 21، ص 304، رقم 14; ج 24، ص 297، رقم 5; ج 78، ص 359، رقم 2 و…
[7]. ر.ک: ابو جعفر طوسى، الفهرست، ص 49، رقم ترجمه 65.
[8]. محمد بن اسحاق الندیم، الفهرست، ص 277.
[9]. ابن شهرآشوب، معالم العلماء، ص 64، رقم ترجمه 436.
[10]. ر.ک: احمد بن على نجاشى، رجال النجاشى، ص 188.
[11]. همان.