تقیه عبارت است از: «خود را از ضرر دیگری نگهداشتن است به سبب موافقت کردن با او در گفتار و رفتاری که مخالف با حق است.»[1]
تقیه در جاهای مختلف قرآن مطرح شده است.[2] که نمونه روشن آن تقیه مؤمن آلفرعون است که ایمان خود را از روی تقیه مخفی نگه میداشت.[3]
این موضوع (تقیه) در روایات فراوانی نیز مطرح شده است.[4] چنانکه امام صادق ـ علیه السّلام ـ میفرمایند:«لاخَیرَ فی مَن لاتَقِیَّهَ لَهُ وَ لا اِیمانَ لِمَن لاتَقِیَّهَ لَهُ؛ خیری نیست در کسی که تقیه ندارد و ایمان ندارد کسی که تقیه ندارد.»[5] و تقیه مورد تأیید عقل نیز میباشد، زیرا هدف دین و شارع جز ظهور و زنده کردن دین نیست و چه بسا بر تقیه و کنار آمدن (ظاهری) با دشمنان و مخالفان حق، چیزی از مصلحت مترتب (بار) میشود که برترکش بار نمیشود.[6]
تقیه اختصاص به شیعه ندارد و شیعه وسنی آیه 28 سوره آلعمران را دلیل برجواز تقیه ـ البتّه با شرائط ـ میدانند.[7] امّا برخی از عامه چون هدف شان کوبیدن و بیآبرو کردن تشیّع است به هر طریق ممکن میخواهند عقائد باطلی را به شیعیان نسبت دهند تا به مقصودشان برسند که یکی از آنها مسأله تحریف قرآن است و چون ملاحظه کردندشیعه با رد تحریف و عمل به قرآن در صدد رسیدن به کمال و سعادت نهایی است، مدعی شدند که این ها همه از روی تقیه است.
دلایلی اثبات کننده غیر ممکن بودن تقیه در قایل شدن شیعه به عدم تحریف قرآن
1. تقیه وسیله ای دفاعی : تقیه یک وسیله دفاعی است چنان که امام صادق ـ علیه السّلام ـ میفرمایند:«التقیه ترس المؤمن[8] ؛ تقیه سپر مؤمن است»و این وسیله فقط در مواقع خطر آن هم به قدر ضرورت به کار میرود نه بیشتر.
امام باقر ـ علیه السّلام ـ میفرمایند: «التقیه فی کل ضروره[9]؛تقیه در هر کار ضروری لازم است.» به عبارت دیگر تقیه تکلیفی است برای حالت اضطراری نه اختیاری، و در انکار تحریف قرآن اضطراری نبوده و نیست تا در آن تقیه شود با اینکه برخی از اخباریان و حشویه از عامه آزادانه و بدون هیچ خطری قائل به تحریف شدهاند. پس علماء شیعه نیز اگر واقعاً معتقد به تحریف بودند مانند آنها بیان میکردندو در این باره خطری متوجه آنها نمی شد همانگونه که کسی با عده ای از اهل سنت که قایل به تحریف شدند ، کاری ندارد.
2. تقیه محدود نه همه جا : در اموری حتّی موقع اضطرار نیز تقیه راه ندارد؛ چنان که امام صادق ـ علیه السّلام ـ در ضمن حدیثی میفرماید:«… للتقیه مواضع من ازالها عن مواضعها لم تستقم له… فکل شی یعمل المؤمن بینهم لمکان التقیه مما لایودی الی الفساد فی الدین فانه جائز؛ برای تقیه جایگاههایی است، هرکس آنها را نادیده بگیرد (و بیمورد تقیه کند) تقیه برایش استوار نمیگردد… پس چیزی را که موجب فساد در دین نشود، مؤمن در بین آنان (مخالفان) انجام دهد جائز است.»[10]
حضرت امام خمینی (ره) و آیتالله مکارم با استفاده از این حدیث و احادیث دیگر یکی از اموری را که از تقیه استثناء کردهاند، آن است که تقیه موجب فساد در دین و ارکان آن گردد[11] و بی تردید قرآن از ارکان دین است. بنابراین، تقیه در آن جایز نیست، یعنی علماء حق ندارند اگر واقعاً قرآن را تحریف شده میدانند از روی تقیه آن را صحیح دانسته و به خدا نسبت دهند چون دراین صورت کتاب بشری را کتاب الهی خواندهاند همانند کاری که اهل کتاب کردند و خدا هم به آنان وعده عذاب داده است.[12] و اصلاً شیعه و بزرگان شیعه هیچ گاه در اموری که تقیه در آنها موجب انحراف و فساد در دین میشود، تقیه نکردهاند بلکه تا پای جان حق را بیان کردهاند؛ مانند: حضرت فاطمه ـ سلام الله علیها ـ و امام حسین ـ علیه السّلام ـ و… که در مقابل انحراف حکومت که موجب انحراف در دین شد، سکوت نکردند و در این راه به شهادت رسیدند.
3. مشروط بودن تقیه به هتک نشدن دین : از آن جا که علمای بزرگ شیعه زعامت تشیع را بر عهده داشته و دارند،دایره جواز تقیه آنان محدودتر میشود و حتّی در چیزهایی که تقیه افراد عادی در مورد آن ها جایز است، ولی تقیه بزرگان به جهت شأنی که در جامعه دارند موجب هتک دین میگردد در چنین مواردی تقیه بر آنان حرام میگردد.[13] چنان که زراره گوید: به امام ـ علیه السّلام ـ عرض کردم:
(آیا) در مسح کفش تقیه است؟
فرمود:« من در سه چیز در مقابل هیچ کس تقیه نمیکنم: نوشیدن مست کننده (شراب)؛ مسح بر کفشها و متعه حج»
بعد زراره میگوید:امام نفرمودند بر شما واجب است که در آن سه چیز در مقابل کسی تقیه نکنید.[14] که بدین ترتیب زراره (ره) از فرمایش امام ـ علیه السّلام ـ چنین برداشت کرده که دائره جواز تقیه امام که آن زمان زعامت شیعه بر عهدهاش بود از تقیه دیگران محدودتر است؛ طبق آن چه گذشت چگونه میتوان انکار تحریف توسط بزرگان شیعه را تقیهای دانست؟
به همین جهت و اینکه بیشتر روایات تحریفنما در نزد امامیه یا از جهت سند مرسلهاند یا از جهت دلالت اجنبی از تحریف میباشند، محدث جزایری هم که تمام همتش جمع روایات است بدون بررسی سندی و دلالتی آن یقین به تقیهای بودن انکار تحریف توسط علمای شیعه پیدا نکرده،[15] و با تردید گفته است: « تقیهای بودن انکار تحریف توسط امامیه یقینی نیست.»[16]
پی نوشت ها:
[1] . مکارم شیرازی، ناصر، القواعد الفقهیه، قم، مدرسه الامام امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ ، چاپ سوم، 141 ه ق، ج 1، ص 387.
[2] . رک : آلعمران/28 و نحل/106، مؤمن/28.
[3] . مؤمن/28.
[4] . ر.ک: حر عاملی، محمّد بن حسن، وسائلالشیعه، تحقیق عبدالرحیم ربانی شیرازی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ دوم، بیتا، ج 11، ص 459 ؛ نوری طبرسی، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، تحقیق مؤسسه آلالبیت(ع) دارالاحیاء التراث، قم، مؤسسه آلالبیت، چاپ اول، 1408 ؛ قمی، عباس، سفینه البحار، تهران، دارالاسوه، چاپ اول، 1414 ه ق، ج 8، ص 562 ؛ محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمه، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، 1405ه ، ج 10، ص 666 .
[5] . وسائل الشیعه، ج11، ص 466، ح 29.
[6] . طباطبائی، سید محمّد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، اسماعیلیان، چاپ پنجم،1371، ج 3، ص 153.
[7] . ر.ک: طوسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی و سید فضلالله یزدی طباطبائی، بیروت، دارالمعرفه، بیتا، ج 1ـ2، ص 73؛ المیزان،پیشین ، ج 3، ص 153. ؛ مکارم شیرازی، ناصر ، تفسیر نمونه، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چاپ هیجدهم، 1365)، ج 2، ص 373 ؛ قرطبی، محمّد بن احمد، الجامعه الاحکام القرآن، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1405 ه ، ج 4، ص 57 ؛ آلوسی بغدادی، سید محمود، روحالمعانی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ چهارم، 1405 ه ، ج 3، ص 121 ؛ فخر رازی، التفسیر الکبیر، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ سوم، بیتا، ج 8، ص 13.
[8] . وسائل الشیعه، ج11، ص 461، ح 6.
[9] . وسائل الشیعه، ج11،ص 468، ح 1.
[10] . وسائل الشیعه، همان، ص 469، ح 6.
[11] . ر.ک: موسوی خمینی، سید روح الله، الرسائل، اسماعیلیان، چاپ سوم، 1410 ه ، ج 2، ص 177، و مکارم شیرازی، ناصر، القواعد الفقهیه، همان، ص 415، موارد دیگری راه هم در ادامه آوردهاند.
[12] . ر.ک: بقره/79.
[13] . الرسائل، ج 2، ص 178.
[14] . وسائل الشیعه،ج11، ص 469، ح 5.
[15] . محمدی، (نجارزادگان)، فتحالله، سلامه القرآن من التحریف، تهران، پیام آزادی، چاپ اول، 1420 ه ق، ج 1، ص 425.
[16] . همان، ص 424.