با توجه به اینکه از بهترین صفات خدا «رحمان» و «رحیم» است و به بندگان خود حتی کفار نظر لطف دارد، منظور از « وَأَنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ » (نحل/107) چیست؟

با توجه به اینکه از بهترین صفات خدا «رحمان» و «رحیم» است و به بندگان خود حتی کفار نظر لطف دارد، منظور از « وَأَنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ » (نحل/107) چیست؟

خداوند، بخشنده و مهربان بلکه مهربان ترین است. این صفات از لطف و رحمت بی‌پایان خداوند نسبت به همه موجودات خبر می‌دهد. صفت «رحمان» اشاره به رحمت عام خداوند دارد که شامل مؤمن و کافر، نیکوکار و گنه‌کار می‌شود و صفت «رحیم» اشاره به رحمت خاص خدا دارد که ویژه مؤمنان است.
رحمت حقیقی، رحمت خداوند است و اینکه پدر و مادر نسبت به فرزندان خود مهربانند و بسیاری از مردم نسبت به دوستان و علاقمندان خود محبت دارند، همه اینها شعاع کمرنگی از رحمت پروردگار می‌باشد.[1] سؤال مطرح می‌شود که خداوند با آن رحمت واسعه و بی‌پایانش چگونه بندگان را به خاطر گناهان مجازات می‌کند و نیز عده‌ای را هدایت نمی‌کند؟ جواب این است که رحمت خداوند همیشه با حکمت آمیخته است و حکمت ایجاب می‌کند که خداوند گنه‌‌کاران را (جز در مواردی خاص) به مجازات برساند. چون خداوند همانطور که رحیم است، حکیم است. یعنی: کارهایش بر اساس حکمت می‌باشد و کار عبث و بیهوده نمی‌کند. خداوند تا آنجا که حکمت اقتضاء کند به بندگان رحم می‌کند و آنها را مورد عطوفت و مهربانی قرار می‌دهد ولی ممکن است حکمت اقتضاء کند که عد‌ه‌ای را عذاب و تعدادی را هدایت نکند. چرا که رحمت خدا به خاطر رقت قلب و تأثرات مادی نیست بلکه در واقع به معنی اعطاء نعمت است و آن در جایی است که شخص صلاحیت آن را داشته باشد.
علاوه از این همیشه اعمال و کردار انسان، نتایج و بازتاب خاصی دارد. عمل نیک، نتیجه‌اش روشن‌بینی، توفیق و هدایت بیشتر به سوی خدا و انجام اعمال بهتر است. قرآن می‌فرماید: «… اگر پرهیزکاری پیشه کنید خداوند حس تشخیص حق از باطل را در شما قرار می‌دهد و به شما روشن‌بینی عطا می‌کند.»[2] و اگر انسان دنبال زشتیها برود تاریکی و تیرگی قلبش افزون می‌گردد و به سوی گناه بیشتر سوق داده می‌شود و گاه تا سرحد انکار خداوند می رسد. قرآن می‌فرماید : «در عاقبت، افرادی که اعمال بد انجام می‌دهند به اینجا منتهی می‌شوند که آیات خداوند را تکذیب می‌کنند و مورد استهزاء قرار میدهند.»[3] بنابراین، انتخاب راه خوب یا بد در اختیار خود ماست. این حقیقت را، وجدان هر انسانی قبول دارد.
هدایت و ضلالت یک امر اجباری نیست و بلکه هدایت خداوند به معنی فراهم کردن وسایل سعادت و اضلال (گمراه کردن) به معنی از بین بردن زمینه های مساعد است . و این فراهم ساختن اسباب یا از بین بردن اسباب نتیجه اعمال خود انسانهاست. پس اگر خدا به کسی توفیق هدایت می‌دهد و یا از کسی توفیق را سلب می‌کند، نتیجه مستقیم اعمال خود آنهاست . این حقیقت را در ضمن یک مثال ساده بیان می‌کنیم : هنگامی که انسان از کنار یک پرتگاه یا یک رودخانه خطرناک می‌گذرد هر چه خود را به آن نزدیک سازد جای پای او لغزنده‌تر و احتمال سقوطش بیشتر می‌شود و هر مقدار خود را از آن  دورتر سازد جای پای او محکمتر و مطمئن‌تر می‌گردد.[4] هدایت و ضلالت هم به این صورت است .
با توجه به توضیحات قبل آیه شریفه «ان الله لایهدی القوم الکافرین: خداوند قوم کافر را هدایت نمی کند.» معنی روشنی پیدا می کند. و آن این که: کفار به خاطر کفرشان و دوری از حقیقت و چشم پوشی از حقایق قابلیت دریافت هدایت الهی را از دست داده اند. و هدایت الهی شامل آن ها نمی شود. همانند بارانی که بر سر کسی که چتر بالای سرش گرفته نمی بارد.
در حقیقت  آیه یاد شده ، بخش پایانی آیه است و در آغاز همین آیه و آیه پیش از آن علت عدم هدایت کافران آمده است . در این دو آیه موضوع سخن کسانی اند که پس از پذیرش دین اسلام و هدایت الهی ، با انتخاب خود و بدون اکراه دیگران از دین اسلام روی گردانده و با ترجیح زندگی مادی دنیا بر آخرت ، دگر باره کافر گردیدند و مرتد شدند بسی روشن است که آنان خود شایستگی هدایت را از خویش سلب کردند و خشم و غضب الهی را بر خود روا ساختند . از این رو چنین افرادی شا یستگی برخورداری از رحمت واسعه الهی را از خود گرفتن  وگر نه حضرت حق  هیچ پذیرنده ای را از رحمت خود محروم نمی گرداند.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ عبدالله جوادی آملی، هدایت در قرآن (تهران: رجاء، 1372)، بخشهای گوناگون کتاب مخصوصاً صفحات 51تا58.
2ـ عبدالله جوادی آملی، تسنیم تفسیر قرآن کریم (قم: اسراء، 1378). ج2، ص 515تا521 و 533تا537.
3ـ محمد حسین طباطبایی، المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی (تهران، رجاء، 1364)، ج2، ص 500تا504.
4ـ همان، ج12، ص 355تا357، ذیل آیه 36 سوره نحل و ج10، ص 170.

پی نوشت ها:
[1] . مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، تفسیر موضوعی، قم، نسل جوان، 1369، ج4، ص 315.
[2] . انفال/ 29.
[3] . روم/ 10.
[4] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1368، ج1، ص 151.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید