الف) آیا دولت و افراد می‎توانند کسی را به اقرار خداوند متعال و تغییر دین اجبار نمایند؟ ب) آیا آیه شریفه «لا اکره فی الدین»[1] با حکم ارتداد در دین تعارض دارد؟[2]

الف) آیا دولت و افراد می‎توانند کسی را به اقرار خداوند متعال و تغییر دین اجبار نمایند؟ ب) آیا آیه شریفه «لا اکره فی الدین»[1] با حکم ارتداد در دین تعارض دارد؟[2]

آن چه به عنوان پاسخ قابل بیان است، این است که:
اوّلاً آیه «لا اکراه فی الدین» اشاره به این حقیقت دارد که در قبول دین، اکراه و اجبار وجود ندارد؛ زیرا اساس و شالوده دین برایمان و اعتقاد قلبی استوار است. اجبار فقط در اعمال و حرکات جسمانی مؤثر است و افکار و اعتقادات راهی جز منطق و استدلال نمی‌تواند داشته باشد. ثانیاً: از آیات قرآن کریم استفاده می‌شود که مجازات مرتد به خاطر ماهیت مجرمانه عمل مرتد و جلوگیری از پیامد ارتداد است، نه به جهت تغییر عقیده بدون اظهار و ابراز آن. حال برای روشن شدن مطلب، توجّه به نکاتی لازم است:
الف) دین مبین اسلام به هیچ شخص یا گروه و دولتی اجازه نمی‎دهد، مردم را به اجبار وادار  به پذیرش دین و اقرار به وحدانیت نماید. قرآن کریم در این باره می‎فرماید: «لا اکراه فی الدین؛ در قبول دین اکراهی نیست» این آیه پاسخ دندان‎شکنی است به کسانی که تصور می‎کنند، اسلام در بعضی از موارد جنبه تحمیلی و اجباری داشته و با زور شمشیر و قدرت نظامی پیش رفته است، در حالی که در قبول دین اکراه و اجبار وجود ندارد؛ زیرا، اکراه و اجبار، در حرکات بدنی و کارهای مادّی به کار برده می‎شود و با توجّه به این‎که اعتقاد و ایمان از امور قلبی است، در آن، حکم اجبار و اکراه نمی‎تواند به کار برود؛ چرا که حقیقت‎های دین واضح است،‌ افکار و اعتقادات راهی جز منطق و استدلال ندارند. هر کس دستورهای دین را ترک کند، راه هلاکت را انتخاب کرده است.
در شأن نزول آیه فوق مرحوم طبرسی (ره) نقل می‎کند که مردی از اهل مدینه دو پسر داشت، برخی از بازرگانان مسیحی که وارد مدینه شدند، این دو پسر را به عقیده و آیین «مسیحیت» دعوت کردند؛ آنان هم سخت تحت تأثیر قرار گرفتند و آیین‎ آنها را قبول کردند و هنگام مراجعت بازرگانان نیز به اتفاق آنها به شام رهسپار شدند، پدر آنها از این جریان سخت ناراحت شد و ماجرا را به پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ اطلاع داد و از حضرت خواست که آنان را به مذهب خود برگرداند. از حضرت سؤال کرد، آیا می‎توانم آنان را به اجبار به مذهب خویش بازگردانم؟ آیه مذکور (بقره، 256) نازل شد و این حقیقت را بازگو کرد: «در گرایش به مذهب، اجبار و اکراهی نیست».
قهراً، جایی که اسلام اجازه نمی‎دهد،‌ پدری فرزند خویش را برای تغییر عقیده مذهبی،‌تحت فشار قرار دهد، تکلیف دیگران نیز روشن است، اگر تغییر عقیده اجباراً ممکن و مجاز بود، لازم بود این اجازه قبل از هر کس به پدر درباره فرزندش داده شود، در حالی که این حق به او داده نشده است.
ب) آیه شریفه «لا اکراه فی الدین» با حکم ارتداد نیز هیچ‎گونه تعارض و تنافی ندارد؛ زیرا:
1. برگشت مرتد براساس آزادی اندیشه نبوده، بلکه پی‎آمد عملش بوده که موجب گمراهی او شده است و اعدامش بخاطر آن اعمالی بود که موجب ارتداد شده است و در واقع برای پیشگیری و جلوگیری از پیامد ارتداد است. پذیرش اسلام باید طبق منطق باشد، کسی که آیینی هم‎چون اسلام را بعد از تحقیق و پذیرش رها کند و سوی آیین‎های دیگر برود، معمولاً‌ انگیزه صحیح و موجهی ندارد. عقیده مرتد تا زمانی که اظهار نشده است، اعدام ندارد، چون خطری برای امنیت فکری جامعه اسلامی ندارد ولی اگر اظهار شود، بوی توطئه داده و باعث اعدامش می‎گردد، زیرا آزادی او تا جایی است که منافات با آزادی و امنیت دیگران نباشد و لذا منافات با آیه «لا اکراه فی الدین» ندارد.
به عبارت دیگر پذیرش اسلام باید طبق منطق باشد، کسی که آیینی هم‎چون اسلام را بعد از تحقیق و پذیرش رها کند و به سوی آیین‎های دیگری برود، معمولاً انگیزه صحیح و موجهی ندارد، بنابراین عدول و بازگشت او به تخطئه و خیانت شبیه‎تر است تا به اشتباه و عدم درک حقیقت؛ چنان‎که قرآن کریم می‎فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَی الشَّیْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى لَهُمْ»؛[3] کسانی که بعد از روشن شدن هدایت برای آنها پشت به حق کردند، شیطان اعمال زشتشان را در نظرشان زینت داده و آنان را با آرزوهای طولانی فریفته است»‌و در آیه 107 سوره نحل می‎فرماید: «این به خاطر آن است که زندگی دنیا و پست را بر آخرت ترجیح دادند…».
2. تعبیراتی که قرآن درباره مرتد به کار برده: «و شهدوا ان الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ»؛[4] «مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُم الْهُدى»،[5] نشان‎دهنده این است که این‎گونه افراد از روی عناد و لجاجت، هتک مقدسات و مقابله با اسلام، دست از دین برداشته‎اند و مؤید آن حوادث صدر اسلام (اهل ردّه) است که وقتی عدد مرتدین زیاد شد، آنان به قصد نابودی اسلام به مدینه حمله کرده و با مسلمانان وارد جنگ شدند. که  تفصیل آن در منابع مختلف ازجمله در تاریخ طبری جلد 2 صفحه 490 به بعد آمده است.
3. اگرکسی در قلب خود از اسلام برگردد ولی آن را اظهار نکند در دنیا کسی به او کاری ندارد اما اگر به افراد اجازه داده شود هر روز که مایل باشند خود را مسلمان معرفی کنند و هر روزکه مایل نباشند انکار نمایند، به زودی جبهه داخلی کشور اسلام از هم متلاشی خواهد شد و راه نفوذ دشمنان و عوامل و ایادی آنها باز خواهد گردید و هرج و مرج در جامعه اسلامی پدید خواهد آمد، چنان‎که قرآن کریم می‎فرماید: «جمعی از اهل کتاب (از یهود) گفتند: (بروید در ظاهر) به آن‎چه بر مؤمنان نازل شده در آغاز روز ایمان بیاورید و در پایان روز کافر شوید؛ شاید آنها (از آیین خود) بازگردند».[6] 4. در جامعه‎ای که زمینه آزادی فکری در حدی است که معیار «رشد» و «غی» برای همه روشن است در آن جا بطور طبیعی، ارتداد ایجاد نمی‎شود و اگر با حفظ موضوع فوق ارتداد واقع شد طبیعی نیست بلکه بوی توطئه و خیانت می دهد، به ویژه در مرتد فطری، لذا مجازات مانعی ندارد و این مسئله «با لااکراه» منافاتی ندارد؛ زیرا در چنین جامعه‎ای برنامه‎های اسلامی به اندازه‎ای روشن و قوی است که کسی به انحراف فکری و ارتداد کشیده نمی شود مگر به قصد توطئه و فتنه انگیزی که باید با آن مقابله کرد.
5. در اجتماع اسلامی که زمینه آزادی فکری در حدی است که معیار «رشد» و «غی» برای همه روشن است، گاهی ممکن است ارتداد فردی، از حدود زبان تجاوز نکند،‌ هم‎چنین قصدخیانت به مسلمانان نیز در آن نباشد، بلکه بر اثر گرفتار شدن در دام شبهات از اسلام خارج شود؛ امّا بحث ما جنبه حکمی دارد و احکام تابع یک فرد یا دو فرد نمی‎شود، بلکه مجموع افراد را باید در نظر گرفت؛ از این جهت می‎توان گفت: بازگشت یک فرد مؤمن و ارتداد او غالباً خالی از واکنش وتحریکات بر ضد اسلام نخواهد بود؛ آن هم نه تحریک بر ضد مسائل سطحی و فرعی، بلکه تحریک علیه نظامی که به قیمت خون انسان های فداکار و جانباز تمام شده است.
در این هنگام، ارتداد یک فرد، به صورت هسته فتنه در آمده و تحریکات و واکنش‎های او مایه جذب دشمنان و مغرضان و ماجراجویان و افراد ضعیف الایمان گردیده و به ایجاد شورش منجر می‎شود. آیین مقدس اسلام جهت پیش‎گیری و ریشه‎کن ساختن چنین فتنه‎ها و فسادها، دستور داده است که مرتد کشته شود تا نظام دین و حکومت اسلام و آیین و کتاب او دستخوش چنین حوادث شوم نگردد و مغرضان با مکتب خدا بازی نکنند.
بنابراین، اسلام به خاطر جرمی که مرتد مرتکب شده و برای حفظ حقوق دیگران که در سایه بقای این حکومت اسلامی و مبارزه با ایادی و عوامل بیگانه حاصل می‎شود، چنین کیفری (اعدام یا حبس و…) را برای مرتد در نظر گرفته است و این حکم هیچ منافاتی با آیه «لا اکراه فی الدین» و آزادی عقیده ندارد. در پایان ذکر این نکته ضروری است که اسلام میان مرتد فطری (کسی که از پدر و مادر مسلمان متولد شده و پس از قبول اسلام از اسلام برگشته است) و مرتد ملّی (کسی که پدر و مادر او به هنگام انعقاد نطفه‎اش مسلمان نبوده‎اند و او بعداً اسلام را پذیرفته، سپس از آن برگشته است) و هم‎چنین بین مرد و زن مرتد فرق گذاشته است. مرد اگر مرتد فطری باشد، بدون قید و شرط اعدام می‎شود؛ ولی اگر مرتد ملّی باشد، در صورت عدم بازگشت به اسلام و (توبه) کشته می‎شود.
شاید این تفاوت به خاطر این باشد که ضرر ارتداد فردی که اصالتاً‌ مسلمان بوده است (مرتد فطری) به مراتب بالاتر از فرد بیگانه است که غیر مسلمان بوده، و سپس مسلمان شده است. فرد اوّل به خاطر داشتن ارتباطات قوی و نیرومند، روی فکر و ذهن خانواده‎های اسلامی و ضعیف‎الایمان بیشتر می‎تواند اثر منفی بگذارد و بهتر می‎تواند بر ضد حکومت اسلام قیام و فعالیت کند؛ در حالی که اثر منفی فرد دوم از آن کمتر است.
امّا زن مرتد (چه فطری و چه ملّی) در اسلام کشته نمی‎شود و آن هم شاید به این جهت باشد که زن هرچند یک انسان کامل است، امّا بر اثر داشتن عواطف سرشار، زودتر تحت تأثیر قرار می‎گیرد و اگر چه زودتر به انحراف فکری کشیده می‎شود، زودتر هم به سوی حق باز می‎گردد. هم‎چنین برخی از محققان از فقهاء نیز فرموده‎اند: فردی که بر اثر تماس و ارتباط با گروه باطل، شبهاتی در دل او پیدا شده کم‎کم صورت انکار به خود گرفته و باعث شده تا برخی از احکام ضروری دین را انکار کند، ولی به گونه‎ای است که اگر شبهه او زایل شود، فوراً به آغوش حق بازمی‎گردد، چنین فردی نیز کشته نمی‎شود. به هر شکل، «لا اکراه فی الدین» توجه به انتخاب اولی دارد و به آزادی قبل از انتخاب دین توجه می دهد ولی بعد از انتخاب دین و رسیدن به باور آن هم از روی آزادی, بحث دیگری است اگر بعد از انتخاب دین، آن هم از سر آزادی، دوباره، به ارتداد تن دهد و باورهای خود را به بازیچه بگیرد پیامد آن بسیار خطرناک و امنیت فرهنگی و عقیدتی جامعه را با خطر جدی مواجه می سازد. لذا اسلام به برخورد با مرتد و ارتداد، جلوی سود جویی را می گیرد.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. ر.ک: مستمسک العروه، سید محسن طباطبایی حکیم، ج 1، ص 378ـ384، الطبعه الرابعه، نجف اشرف.
2. قاموس قرآن، سید علی اکبر قرشی، ج 6، ص 107ـ108، دارالکتب اسلامیه.
3. مجموعه آثار شهید مطهری، ج 1، ص 274، نشر صدرا.
4. المیزان، ج1، ذیل آیه 251.
5. ارتداد و آزادی,مهدی عزیزان, موسسه امام صادق(ع).

پی نوشت ها:
[1] . بقره/ 256.
[2] . شبستری، نقدی بر قرائت رسمی از دین.
[3] . محمد/ 25.
[4] . آل‎عمران/ 86.
[5] . محمد/ 25.
[6] . آل عمران/ 72.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید