نویسنده:جواد محدثی
..رواقهای مسجد، حرکت فضا را مسدود میسازد، بدون اینکه در آن ملاحظه کند و به این نحو، انسان را به آرامش و سکون دعوت میکند…
یک رواق ساده که طبق اندازه گیریهای درستساخته شده باشد، این اثر را دارد که فضا را از یک واقعیت صرفا کمی به یک واقعیت کیفی مبدل میسازد.
فضای کیفی، صرفا بعد و امتداد نیست.بلکه بعنوان مرتبهای از وجود، در حال وجد، تجربه میشود.معماری سنتی انسان را به مشاهده و شهود، سوق میدهد…
بین معماری یک مسجد و یک خانه شخصی اسلامی، در نقشه تفاوت وجود دارد، لکن نه در سبک.از آنجا که در خانه اسلامی جایگاه نماز و نیایش وجود دارد و در آن، همان مراسم عبادی که در مسجد انجام میگردد، عمل میشود.بطور کلی زندگی اسلامی به دو قلمرو دینی و دنیوی، یا شرعی و عرفی تقسیم نشده است….چه در داخل یک مسجد و چه در یک خانه شخصی، قانونی که بر آن حکمفرماست، «تعادل»و«توازن»و«آرامش»و صفاست.تزئینات آن نباید هیچگاه، ناقص فکر«فقر معنوی»باشد…»[1]
فرازی دیگر از جزوه فوق:
«…در یک مسجد، فرد مؤمن هیچگاه فقط یک شاهد و ناظر نیستبلکه میتوان گفت او در خانه خود قرار دارد.گر چه در اینجا خانه به معنای عادی آن نیست…
«….همه معمارهای اسلامی میکوشیدند تا فضائی به وجود آورند که کاملا متکی به خود است و همه جا در تمام«مقامات»خود، کلمه صفات و کیفیات فضا را متجلی میسازد.
این هدف، توسط طریقی آنچنان متفاوت مانند اطاقهای افقی با ستون در مسجد قدیمی مدینه و گنبدهای متحد المرکز تزکیه تحقق یافته است.در داخل هیچیک از این فضاها، انسان احساس نمیکند که بسوی جهتی خاص کشیده میشود.نه به سوی جلو، نه بالا.نیز هیچگاه بواسطه محدودیتهای فضا، انسان خود را تحت فشار احساس نمیکند…
«…مسجد، دارای یک مرکز برای مراسم آئینی نیست.«محراب»فقط نشان دهنده جهت قبله است.در حالی که تمام نظام فضا آنچنان است که حضور خداوند را در جمیع جهات و محیط بر انسان، خاطر نشان میسازد.»[2]
شاید سخن فوق، اشاره به مفهوم این آیه قرآن باشد که:
«شما هر کجا که باشید، خدا با شماست»
(و هو معکم اینما کنتم حدید آیه 4)
و یا آیه دیگری که حضور مطلق خدا را در همه هستی بیان میکند:
«مشرق و مغرب از آن خداست.پس به هر سوی، که رو آرید، همانجا روی خداست….»
(و لله المشرق و المغرب، فاینما تولوا فثم وجه الله بقره آیه 115)
این احساس، هرگز در ساختمانهای معمولی نیست، در کاخها و آسمان خراشهای امروزی نیست، در معماری جدید هرگز نیست، چرا که فاقد احساس معنوی و بعد غیر مادی است.
به این تعبیر ظریف دقت کنید:
«سیمان که مانند آهن، همه جهان را فرا گرفته است، یکنوع سنگ تقلبی است که پست و فقط دارای کمیت است.در آن، جنبه معنوی ابدیت جای خود را به یک سنگینی بی رحم و بی نام و نشان داده است.اگر سنگ مانند مرگ سخت است، سیمان، بی رحم است.مانند یک ویرانی مستغرق کننده.»[3]
باز هم به خصیصههای غیر مادی که در هنر معماری مسلمین بخصوص در زمینه مسجد و کتیبهها و محرابها تجلی یافته است اشارهای خواهیم داشت.
از کلیات فضای معنوی حاکم بر معماری مساجد که بگذریم، نکاتی در باره تزئینات مربوط به محراب و کاشیکاری و مناره و خطوط و طاقها و گنبدها باقی میماند که در فصل بعد، به آنها میپردازیم.
گنبد و محراب، طاق و رواق
پس از بیان کلیاتی در باره معماری مساجد اسلامی و فضای معنوی و ملکوتی حاکم بر این معابد مقدس مسلمانان، در این بخش، به بیان چند قسمتحساس و متمایز در بنای مساجد میپردازیم، که معمولا بیش از سایر قسمتها و شئونات، هنر را به خود، اختصاص داده است، یعنی به مناره، محراب، گنبد، ایوان، طاق و رواق و…
مناره
درباره مناره و ماذنه در مساجد، در گذشته، هنگام بحث از تحولات و ابداعات پدید آمده در تاریخچه مساجد اسلامی، بحثی داشتیم و گفتیم که در مساجد، مناره نبوده و بعدا پدید آمده است و صورت مطلوب آن هم، بنا بر آنچه در روایات آمده، آنست که همسطح با دیوار و بام مسجد باشد، نه بلندتر که موجب اشراف بر خانههای اطراف و اذیت همسایگان مسجد باشد، و به سیر تحولات آنهم اشاره کردیم.در باره منارهها و سبک معماری آنها، که بصورتهای چهارگوش یا چند ضعلی یا استوانهای شکل و دیگر فورمهای گوناگون است، محققین تاریخ معماری اسلامی، تحقیقات فراوانی کردهاند که در این گفتار، نیازی به پرداختن به آنها نیست.در اینجا ما بحثبیشتری درباره مناره نمیکنیم فقط با ذکر این نکته که منارهها، یکی از ویژگیهای ممتاز و آثار برجسته معماری اسلامی در ساختمان مساجد گشته است، به یک نقل، اکتفا میکنیم:
شهید پاک نژاد گفته است:
«…اکثر مساجد اسلامی که کانون بسیار گرم شهرند، دارای مناره میباشند که نامهای مختلف«مناره».«گلدسته»، «گلبانگ»، ماذنه»و.. ..دارند.اغلب دو تا و گاه تعدادشان کمتر یا بیشتر است….
به هر صورت، اغلب مساجد اسلامی را، منارههائی استبا وضع ساختمانی مخصوص که به کار تعیین قبله میآید.یعنی یا باید صفحه مار و مماس بر دو مناره از کعبه بگذرد، که اگر از نوع اول، باشد، اهالی شهر، میدانند هر جهت که دو مناره به ردیف، یکی دیده شود آن جهت قبله است.یا جهت عمود بر قبله.ناگفته نماند گنبدها، منارهها، ایوانها و…نشانی و نمایشی از این است که اسلام، دین و سازمان زیر زمینی نبوده و هیچگاه بطور مخفی بر نفرات خود نیفزوده تا آنگاه که به حد نصاب رسید آشکار و مسلط گردد…»[4]
البته برای ماذنه، تعبیرات ادبی و سمبلیک هم بیان کردهاند مانند اینکه:«مناره، تنها قامتبلند و آزادی است که از میان شهرها و شهریان…بر کشیده است، تنها قامت افراشته و کشیدهای که هر صبح و ظهر و شام، فریاد آسمان را بر سر بردگان زمین فرو میکوبد. تنها اندامی که در میان بوقلمونان هفت رنگ و هفتاد روی و هفتصد و هفتاد آواز، از آغاز حیاتش تا ویرانی و نابودی، تنها یک«ندا»را تکرار میکند و عمر را بر سر یک فریاد مینهد و بر آن وفادار و استوار میماند تا بمیرد، تنها قامتی که قامت فریاد است و تنها هستییی که هستیش را همه در ندایش ریخته و آن را بی هیچ چشمداشت و بی هیچ صلاحی، نثار مخاطب خویش میکند و این تنها کاری است که«انسان»در زیر این آسمان کرده است.»
همانطور که میبینید، بیان، بیان ادبی و قلمفرسائی است و از زاویه دید معماری مساجد چندان به بحث ما نمیخورد.
محراب و گنبد، و ایوانهای قوسی شکل
از مهمترین ویژگیهای مساجد و بناهای دینی مسلمین، میتوان به این سه امر اشاره کرد:
1-رواقها و ایوانهای محیط بر صحن مساجد.
2-بکار بردن خط کوفی و نقشهای نوشتاری برای تزئین دیوارها و کناره و لبه سقفها.
3-قوسی شکل بودن بالای درها و مدخلها و سقفها (اکثرا به شکل نعل)[5]
حالت انحناء و قوسی بودن در معماری اسلامی معنای عمیق و خاصی میتواند داشته باشد.
این انحناء، بیشتر در شکل گنبدها، محرابها، سردرها، ایوانها و قسمتهائی از رواقها وجود دارد.
رکوع، حالتی ارزشمند برای انسان، و نشانه خضوع اوست.
و….«محراب»، خود، نشانی از رکوع و خضوع و فروتنی در یک معبد و مسجد است.چرا که دارای یک خط منحنی است و این انحناء و خمیدگی هماهنگ با کل هستی و نظام آفرینش است.مدار حرکت منظومه شمسی و حرکت زمین برگرد خورشید و ماه برگرد زمین، و«الکترون»برگرد مرکز اتم، بصورت منحنی است.و این نشان خضوع نظام آفرینش در برابر قدرت برتر الهی است و رکوع هستی را در معبد خلقت میرساند.
حتی افق منحنی آسمان بالا نیز، نشان دهنده خضوع در برابر«الله»است زیرا جهان، خود یک محراب وسیع است که انسان در برابر آفریدگارش در این نیایشگاه، به خضوع و خشوع، عبادتگر اوست.
اگر سردر و ایوان مساجد منحنی است، اگر پیشانی محراب و سقف معابد، خمیده است، اگر گنبد بناهای دینی، حالت رکوع دارد، بیان کننده آن روح تعبد و تسلیم و انحناء در برابر خالق است.امام جماعت، در محرابی میایستد که راکع است.
و گنبد هم محرابی است که یک اجتماع راکع، در زیر آن تجمع کردهاند و این نشانه ایمان مردم است، چرا که رکوع، نشانه ایمان و توحید است.
آنکس که در برابر حق مطلق (که خداوند است) خضوع نکند و در پیشگاه خدا راکع نباشد، در برابر هر کس دیگری خم خواهد شد.
محراب، در لغت و اصطلاح
محراب، بمعنای غرفه، جای امام جماعت مسجد و معبد است.
محراب نماز:«محراب از جنگیدن (حرب) گرفته شده است، زیرا نمازگزار، با یافتن حضور قلب، در عبادت، با شیطان و با نفس خود میجنگد.»[6]
این نکته که محراب، رزمگاه است، نکته بسیار عمیق و آموزنده است و مسلمان را حتی در حال نماز و عبادت هم، در حال جنگ با عوامل باز دارنده انسان از رشد معنوی و تکامل روحی میشمارد.آنکس که در جهاد اکبر و مبارزه با نفس بتواند قوای نفسانی خود را کنترل کرده و با زمام«تقوا»نفس سرکش را مهار زده و بر آن تسلط یابد، میتواند در کوران حوادث و بحرانهای اجتماعی و شدائد و حوادث هم بر سر ایمان و عقیده و مکتب و پاکی و فضائل اخلاقی، استوار و ثابت قدم بماند و انسان با خدا، میتواند در جهاد و مبارزه هم گامی بردارد و امت آشنا با مسجد و محراب و منبر، آن آگاهی و صلابت را دارند که با شناخت دوست و دشمن، آینده و تاریخ و نظام متقن اجتماعی را بر اساس مکتب بنا نهند.
پی نوشتها:
[1] . هنر دینى،ج 2 ص 16[2] . هنر دینى،ج 2،ص 15 (نظریه بورکهارت)
[3] . مطالعاتى در هنر دینى،ج 1،ص 15
[4] . اولین دانشگاه و آخرین پیامبر،سید رضا پاک نژاد،ص 117 از جلد دوم
[5] . مساجد الکوفه:کامل سلمان الجبورى،چاپ نجف،1397 ص 7.
[6] . مجمع البحرین:طریحى،ماده«حرب».