معماری مساجد (5)

معماری مساجد (5)

نویسنده:جواد محدثی
فرض کنیم مسلمان هنرمندی در کار هنری یک مسجد مشغول است.تصور ذهنی و احساس قلبی او این است که در محضر خدا است و روی خانه خدا و معبد مسلمین، کار هنری می‌کند.طبیعی است که اندیشه‌های مذهبی و بعد دینی او در ساختن شکلها و پرداختن نقش‌ها اثر می‌گذارد و سبک هنر او، از باورها و اعتقادات دینی‌اش متاثر گشته و از آنها الهام می‌گیرد. در یک مقایسه می‌توان گفت:اگر نقاش غیر مسلمان، که نسبت‌به خدا، تصور خاصی داشته، سعی می‌کرده که آن تصور ذهنی خود را در قالب یک مجسمه یا تصور یک چهره ابراز کند.از این رو هنر تجسمی در معابد غیر مسلمین دیده می‌شده است. ولی هنرمند مسلمان، به خدائی معتقد است که یگانه و متعالی و ازلی و ابدی است، صاحب کمال مطلق است، بی مثل و مانند است، قابل توصیف و ادراک ذات نیست.
نتوان وصف تو گفتن که تو در وصف نگنجی
نتوان شبه تو جستن که تو در وهم، نیائی «سنائی‌»
بنابراین، چنین خدائی، قابل تصویر و تجسیم نیست.در عین حال، این خدای بزرگ و بی همتا، در ذهن هنرمند مسلمان جا دارد.این باعث می‌شود که در نقوش ترسیمی خود، به صورت‌های ابداعی و شکل‌های انتزاعی روی آورد تا بتواند در قالب نقش و نگارها، یک مطلق را به شکلی هر چند ناقص، ابراز کند.البته که غیر ممکن است ولی زبانش و قلمش و هنرش، مطلق را آواز میدهد و چنین رنگ و بوئی و چنین حال و هوائی دارد.
چنین ابدیت و فضای لا یتناهی که شاید از مشخصه‌های هنر اسلامی باشد بی حساب و بدون توجه بوجود نیامده است، بلکه در ضمایر مسلمان هنرمند وجود داشته که متاثر از باورهای الهی‌اش بوده است و آن ذات وحدت بخش و واحد مطلق را فریاد میکرده است.حتی با زبان بی زبانی…. مشخصه معماری اسلامی چیست؟
«معماری هندو، در عین حال که خشن و پیچیده است، ساده و غنی است، مانند یک کوه مقدس پر از غارهای مخفی.در حالیکه معماری اسلام متمایل به روشنی و وضوح و اعتدال و متانت است.»[1] «در معماری اسلامی، ماده سنگین و بی شکل، با حکاکی طرحهای تزئینی و زخرفی و اسلیمی و حجاری به اشکال مقرنس و مشبک، سبکی یافته، شبیه اشیاء حاکی ماوراء می‌شود و بدین وسیله نور بر هزار جهت تابیده و سنگ و گچ را مبدل به یک جواهر قیمتی می‌سازد.طاقهای مسلسل حیاط‌«الحمراء»و برخی مساجد مغرب (مراکش و الجزیره و غیره…) یک احساس آرامش و صفای کامل می‌بخشد و بنظر می‌رسد که آنها از اشعه‌های درخشان نور، بافته شده است و در واقع، نور است که به بلور مبدل شده است. انسان فکر می‌کند که ماده درونی اطاقهای پیوسته، اصلا سنگ نیست، بلکه نور الهی است و آن عقل خلاق است که بصورت اسرار آمیزی در همه چیز منزل دارد.»[2] بر چسبی که بر پیشانی آثار هنری و معماری و صنایع مسلمین مشاهده می‌شود، علیرغم اختلاف مناطق و قرون، «اسلام‌»است و عامل مذهبی، نقشی چشمگیر و مؤثر دارد.نقل آیات قرآن و تزئین دیوارهای مساجد و مساکن خاص و حتی گاهی کاخ‌ها و همچنین ترسیم زیبای اسامی مقدس خداوند و اولیاء دین و جملاتی از احادیث در بناهای دینی و مساجد و مدارس، و نیز در جامه‌ها و سلاحها و ظروف و…نمودار این تاثیر گذاری عمیق مکتب، در اثر هنری است.
کتیبه‌های پیرامون محراب‌ها و دیوارهای داخلی مساجد، یاد آور-مضامین و مفاهیم نوشته‌هاست و تداعی کننده جلال خداوند و فیضان قدرت و رحمت و ربوبیت اوست. در آثار مسلمین، روح توحید، و اندیشه وحدت گرا را به عنوان سرچشمه فیاض و الهام بخش هنرمند مسلمان، می‌توان یافت و مشاهده کرد. همچنانکه قبلا هم اشاره شد، معماری هر قوم، جلوه گاه افکار و عقاید و فرهنگ آنان می‌تواند باشد و آثار خلق شده هنری، آمیخته‌ای از فنون گوناگون است و«آئینه‌ای از طبیعت و علم و اخلاق و تاریخ‌»است.به نقل یک نویسنده:«روسکین‌»، کلیسای‌«سنت مارک‌»و نیز را کتاب معبد، و کاتدرال، «آمی نیس‌»را تورات سنگی می‌نامد…مانند آنست که ما نیز مسجد گوهر شاد را قرآن کاشی بنامیم.آری اینها کلمات قصاری هستند که یک دنیا معنی و خاطره تاریخی را تجدید می‌کنند…»[3] در مورد دخالت احساس و ایمان در آفرینش‌های هنری معماری، برای نمونه به مقبره‌«تاج محل‌»در هندوستان می‌توان توجه کرد:
«….انواع زیبائیها در این مقبره گرد آمده است.مثلا یک زیبائی این بنای عظیم در ظرافت‌ستون‌ها و هلال طاقهای آنست که سنگینی و احساس وزن زیاد را از بین برده است.آنرا سبک و آسمانی نشان میدهد.دیگر زیبائی خطوط مستقیم یا منحنی یا شکسته و یا دندانه دار آنست که بطرزی هماهنگ تربیت‌یافته، یعنی هر یک، جواب دیگری را می‌دهد.زیبائی مرمرهای صاف و سفید، لطافت و ریزه کاریهای بسیار دقیق، که برای ترسیم و تزئین آثار مذهبی بکار رفته، مانند گوهرهای درخشانی که بکار برده‌اند، دندانه‌ها و نوارهائی که از مرمر بیرون آورده‌اند، گلهائی که به تناسب از صدف، از مرجان، از عقیق یمانی، از یشم بلغمی، از لعل کبود و از فیروزه خراسانی با ظرافت‌خاصی ساخته‌اند، نمونه‌های بسیار جالب هنری می‌باشند.
طراوت باغ و سایه روشن آن، عطر آگینی گلها و گیاهانی که بنا را محصور کرده و بر جلوه‌اش افزوده‌اند زیبائی خیره کننده‌ای دارد. نمونه‌هائی از افکار بلند و زیبای اسلامی که بر روی سنگها حک گشته‌اند در هر قسمتی نمایان است.مثلا بر در ورودی پر شکوه آن، چنین نوشته شده است:«پاکدلان می‌توانند به بهشت‌یزدان در آیند»که بقول خواجه، بهشت، نه جای گنهکاران است.و یا بر سنگ مزار شاهزاده خانم که در نهایت‌سادگی، فقط یک‌«الله اکبر»حک شده است، همان تاثرات جاودانی زیبا را ایجاد می‌کند که عبارت از شور انگیزی، عشق، زیبائی مرگ دلیرانه، والائی همت و صبر برای فداکاری و وفاداری و تحمل شدائد و کوششهای طاقت فرسا برای انجام دادن رؤیاهای مهر و محبت می‌باشد.اینهاست که مرده‌ای را در خاطر زندگان همیشه زنده و جاودان نگاه می‌دارد…»[4] در هنرهای تزئینی مربوط به معماری و کاشیکاری و نقوش بناها، اگر هم ما هنر را در این زمینه، صرفا مشغولیت هنرمند به بازی با خطوط و نقش‌ها و رنگ‌ها
در اندرون من خسته دل ندانم کیست/ که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
در مجموع، نشانه حرکت‌به‌«لا یتناهی‌»و«مطلق‌»، خصیصه بارز هنرهای شکلی مسلمین شده است.
با توجه به این روحیه است که یک هنر شناس فرانسوی گفته است:
«هنر اسلامی از شریف‌ترین و اصیل‌ترین کوشش‌های روح انسان است در راه غلبه بر آنچه که‌«پایان‌»یا«متغیر» و«مشکوک‌»و« عبوری‌»می‌باشد.»[5] یعنی این از مشخصات زندگی دنیوی است و عقیده اسلامی در جهت ارائه‌«بی نهایت‌»و«جاودانگی‌»و«یقین‌»و«ثابت‌»گام بر می‌دارد و با شیوه انتزاعی در هنر، ذهن و زندگی را به‌«ابدیت گرائی‌»و«مطلق باوری‌»و«بی نهایت جوئی‌»می‌کشاند.
در زمینه اینکه هنرمند مسلمان در هنرهای تزئینی مساجد، سعی در ارائه یک معنویت و بی نهایت و جاودانگی دارد و می‌خواهد بر«ماده‌»و بر«مکان‌»و بر«خلاء»غلبه پیدا کند، به این نقل قول توجه کنید:
«…هنرمند مسلمان سعی دارد که جاهای خالی مساحتی را که در آن به کارهای هنری مشغول است‌با خطوط و شکلها و رنگ‌ها پر کند.این پدیده، بخصوص در جایگاه قبله در مسجد (محراب) روشن‌تر است.فضای متعلق به قبله را می‌بینیم که هر جزئی از آن به شکلی یا خطی یا رنگی پر شده است، چه در مورد نقاشی‌های روی خود دیوار، یا آنجا که با کاشی و سفال و صدف و نقره و….دیوار آراسته شده.حرص هنرمند بر این که فضای خالی را پر کند، دلیل بر روحیه اینگونه اوست.هنرمند به این وسیله بر«مکان‌»یا بر«ماده‌»غالب می‌شود.باینصورت که بجای آن، یک حرکت دینامیکی قرار می‌دهد که مخاطبش روح است.اگر بین این وحدت‌های انتزاعی‌اش جای خالی بگذارد، ما را متوجه مکان می‌کند…احساسی که در نفوس، هراسی عمیق و مبهم بر می‌انگیزد..»[6] خوب، درک این حالت، پذیرش روحی و استعداد خاصی را لازم دارد و همچنانکه قبلا هم اشاره کردیم، نگاهی خاص و دیدی تازه می‌طلبد، تا بعمق زیبائی معنوی موجود در اینگونه آثار، پی‌ببرد.

فضای معنوی و ملکوتی مسجد
در یک مسجد، انسان چه احساسی دارد؟
با توجه به آن ابعاد ماورائی که در بناهای دینی به آن اشاره شد، تجلی آن معنویت‌ها و روحانیت‌ها، به مسجد فضائی روحانی و ملکوتی می‌بخشد و انسان باریک بین و با احساس و دارای لطافت روح و ظرافت درک، آن را می‌بیند و لمس می‌کند.

به این اعتراف، توجه کنید:
«در یک مسجد، انسان احساس نمی‌کند که از بالا نزول می‌کند، چنانچه در«ایا صوفیا»احساس می‌شود.و نیز میل به صعود که در کلیساهای گوتیک دیده می‌شود وجود ندارد بدلیل سکون و عدم حرکت است که محیط مسجد از همه اشیاء فانی ممتاز است، در مسجد، انسان در بینهایت همینجا و هم اکنون زندگی می‌کند و از قید هر گونه تمایل و کشش آزاد است.آن یک آرامش و استراحتی است که از هنر اشتیاق و میل، رهائی یافته است.»[7] قبول داریم که عبارات فوق، قدری مبهم است و منظور گوینده‌اش، کاملا روشن نیست.برای نشان دادن اینگونه احساس‌ها و دریافت‌ها، ناچاریم باز هم نقل قول‌هائی کنیم، آنهم از زبان غیر مسلمانانی که در زمینه هنر اسلامی، دقت و کنجکاوی داشته‌اند. شاید در مجموع، بتوانیم آن احساس معنوی و راز روحانی نهفته در معماری اسلامی را توضیح دهیم: ».

پی نوشت ها:

[1] . هنر دینى،ج 2،ص 26
[2] . مدرک سابق
[3] . زیباشناسى در هنر و طبیعت،علینقى وزیرى،ص 159
[4] . زیبا شناسى در هنر و طبیعت،علینقى وزیرى،انتشارات دانشگاه تهران ص 160
[5] . الفن و الانسان:عزالدین اسماعیل،ص 73
[6] . مدرک بالا،ص 75
[7] . هنر دینى،ج 2 ص 27

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید