نویسنده:جواد محدثی
در مورد اطاقکهای مشبک، به این نقل هم توجه کنید:
«…محراب و محاریب و مقاصیری در شرع، نهی شده که بنای جبارین از ترس بوده و مامومین، آنرا درک نمیکنند.نخستین محراب را عثمان از خشتساخت.بمنظور جلوگیری از خطر…گفتهاند:مروان بعد از اینکه با کارد، مضروب شد، مقصورهای مشبک در مسجد ساخت.همچنین معاویه در شام، پس از مضروب شدن از خارجی، برای حفظ خود مقصوره ساخت… [1]
اینگونه محاریب و مقاصیر و اطاقکهای دربسته که خلفا میساختند، حتی موجب بطلان نماز میشود، در این باره امام باقر _ علیه السلام _ ضمن بیان احداث آنها نظر داده است که نماز اقتدا کنندگان به چنین کسانی در اینگونه موارد، صحیح نیست:«هذه المقاصیر انما احدثها الجبارون و لیس لمن صلی خلفها مقتدیا بصلاه من فیها صلوه»[2]
از کتب فقهی دیگری از جمله«مفتاح الکرامه»نقل شده که اینگونه محرابها مکروه است، چرا که بگونهای است که بین نماز گزاران و امام جماعت از دو طرف فاصله و جدائی میاندازد و مثل مقصوره میشود.[3]
گرچه این بحث، مسئلهای فقهی است و چه بسا در شرائط مختلف، احکام متفاوت داشته باشد ولی از آنجا که به کیفیتبنای مساجد و معماری آنها مربوط میشد در اینجا عنوان گردید. در زمینه تحولات دیگر در معماری مساجد و تحلیل ابعاد هنر اسلامی در این مورد، مباحث دیگری هم وجود دارد که به فصل آینده موکول میگردد.
تحولات تجمل گرایانه در بنای مساجد
با شکل گرفتن امت اسلامی در مدینه و تاسیس دولت اسلامی، پایههای مدنیت مسلمین روز به روز مستحکمتر شد و روی آوردن به«سواد اعظم»و شهرنشینی و خانه سازی و زیستن در کنار تودههای عظیم مردم، مورد تشویق قرار گرفت و با گذشت زمان و گسترش دامنه اسلام و فتوحات مسلمین و تحکیم روابط با دیگران، هنر معماری اسلامی از کشورها و ملتهای مختلف هم اقتباس کرده و از شیوههای بنای آنان بهره میگرفت. همچنانکه قبلا هم اشاره شد، نوع زندگی و شیوه حیات مردم، زمینه مساعدی برای شکوفائی هنرهای معماری نبوده است.آثار سنگین ساختمانی، به صورت چشم گیری وجود نداشته است.بنابر نقلها:«قبل از اسلام، بعضی از قریهها و شهرها و قلعهها، در یمن، حجاز، حضرموت، بحرین و…برج و بار و وحصار داشته و حداکثر اینکه در داخل بعضی از خانهها و قصرها و معبدها تصاویری بکار میرفته است.گاهی هم در جاهائی چون یمن، سدهائی برای مشروب ساختن اراضی زراعتی یا آشامیدن مردم، احداث میشده و افراد هم در شهرها بصورت قبیله قبیله میزیستند.»[4]
در دوره امویان، با رشد روحیه تجمل پرستی و کاخ نشینی حاکمان و امیران، نوعی رقابتبا کلیساهای غرب مسیحی و قصرهای حکومتی بیزانس و روم ایجاد شد و خلفای بنی امیه در ساختن قصرها و کاخها و قلعهها و حتی مساجد، با استفاده از ابزار و امکانات و معماران، بناهای عظیم و مجلل ساختند، با ایوانهائی بزرگ و ستونهائی کوتاه و بلند و محرابهائی شگفت و تزئیناتی اسرافی….هنر بیشتر در خدمتحاکمیتها و اطرافیان حکومتها بود و فرمان خلفا و امرا در استخدام معماران هنرمند، هتساختن مدارس، مساجد و قصرها نافذ بود و در ساختن مدارس و مساجد هم، انگیزه غالب، حک نام خلیفه و امیر و والی بر پیشانی ساختمان بود.
آن سادگی زندگی و بساطتحکومت و بی آلایشی مساجد، پس از چندی تغییر یافت و خلافت اسلامی به«سلطنت موروثی»مبدل گشت و روحیه عیاشی و خوشگذرانی و رفاه طلبی که بر خلفای نا لایق و حاکمان دنیا زده مستولی شده بود، آنان را به تقلید از تجملات دیگران واداشت.تا آنجا که برخی از خلفای اموی و عباسی، برای ساختن قصرها و معماری بناهای پرشکوه، از ابزار و مصالح و سنگهائی که از جاهای دیگر میآوردند و معماران و مهندسان و هنرمندانی از مصر و ایران و کشورهای اروپائی آن روز را بکار میگرفتند.
«…تا وقتی خلافت اسلامی در مدینه بود، خلفای چهارگانه، مانند پیامبر، از اسراف و اتراف و هر چه که مظهر اشرافیتباشد پرهیز میکردند ولی وقتی خلافت در زمان معاویه به«دمشق»منتقل شد، معاویه دید که نیاز به برپائی مساجدی پر شکوه و شامخ است که از معابد بت پرستان و کلیسای مسیحیان کمتر نباشد.»[5]
به اعتراف و تصریح دیگر مشابه همین، در مورد نقش خلفا در عظمت دادن به بنای مساجد و قصرها، از زبان«ارنست کونل»توجه کنید:
«…روی آوردن به ساختن مساجد بزرگ و قصرهای بلند برای فرمانروایان مسلمانان، از زمانی شروع شد که خلافت اسلامی از مدینه به دمشق بدست معاویه، سر سلسله امویین منتقل شد.خلفاء چهارگانه پیش از او، به پیروی از پیامبر اسلام، از اتراف و اسراف و تجمل خودداری میکردند.معاویه که دمشق را پایتختخود قرار داد تصمیم گرفت که مساجدی پر شکوه بسازد که از معابد بت پرستان و کلیساهای مسیحیان کمتر نباشد و قصرهائی بنا کند که درخشش و جلال آن در رقابت، از کاخهای بیزانس عقب نماند.از این رو، طبیعی بود که یک حرکت پر شتاب و پر نشاط معماری شروع شد و مواد و مصالح و کارگر و معمار و هنرمندان را از همه جا دعوت کردند و استاد کارانی از سوریه و روم و ایران در آرایش و تزیین بناها به کار گرفته شد…و پس از سقوط بنی امیه هم، جریان همچنان در روزگار بنی عباس ادامه یافت، بخصوص در اسپانیا…»[6]
نقلی دیگر:
«تاریخ هنر اسلامی نشان میدهد که پادشاهان و امیران زیادی از بزرگترین رواج دهندگان تصویر و نقاشی بودهاند.خلفای اموی و عباسی، در قصرهائی که در شام و سامرا میساختند از تصاویر و نقوش زیبا و رنگارنگ در دیوارها و سقفها بکار میگرفتند.»[7] البته اینها بیش از آنکه نشانه تمدن متعالی مسلمین باشد، دلیل دنیا زندگی و رقابت قدرتمندانی است که بنام خلیفه، مقدرات مسلمانان را در دست داشتند و«بیت المال»را به گونه دلخواه، خرج میکردند.
به این نقل قول هم دقت کنید:
«…شیوه و اسلوب مسجد، بر اساسی که در زمان پیامبر و خلفاء راشدین بود، باقی نماند بلکه همپای شکوفائی تمدن اسلامی، دگرگون میشد و دولت اموی بر این مسئله همت گماشت که ارزش و بها و جلوه مساجد، از معابد یهود و نصارا که در مصر و شام بود، کمتر نباشد.این بود که اسلوب بنای مسجد، با سابق فرق کرد و به تناسب شرائط دولت جدید و ملتهای صاحب تمدن و هنرهای شکلی که به اسلام رو میآوردند، از عناصر جدیدتری برخوردار میشد…»[8]
در مجموع، این نقل قولها نشان دهنده آن«تحول تجمل گرایانه»است که در بنای مساجد بخصوص از طرف خلفاء و حکومتها اعمال میشد.
ابعاد ماورائی در هنر مسلمین
همچنانکه قبلا هم اشاره کردیم، گرچه عوامل گوناگونی در پدید آمدن آثار شگفت و پر شکوه معماری در جهان اسلام، دستبه دست هم داده و این عظمتهای خیره کننده را آفریده است، ولی ذوق و ابتکار و عشق و محبت و انگیزه مذهبی مسلمین را نمیتوان نادیده گرفت.این بعد، از ورای همه این عوامل، که احیانا مورد تایید هم نمیتوانند باشند، خود را مینمایاند. مهم، کشف آن راز نهفته در بطن این آفرینشهاست.آن اندیشههای ماورائی و احساسهای عمیق که در ساختمان معابد و مساجد و کلیساها و قبر سربازان گمنام و مزار اولیاء الله و بناهای کهن دینی وجود دارد، هرگز در خانههای ارزانقیمتبساز و بفروش، نیست. شناخت این اندیشهها و احساسها ارزشمند است.گاهی در یک بنا، یک تاریخ، تجسم پیدا میکند.
بدون شک، آثار هنری مسلمین در زمینههای تصویری و تجسمی و معماری و خطوط هندسی و نقش و نگارها، از یک مایه غیر مادی بر خوردار است و این، از متن تفکر مذهبی و مایههای مکتب سر چشمه میگیرد.چرا که نگاه هنرمند مسلمان به هستی، با نگرش یک انسان مادی فرق میکند.از این رو، این بینش معنوی، در«اثر»او هم اثر میگذارد.در قسمتهای آغازین، به این مسئله مهم، یعنی نگاه هنرمند و دید او نسبتبه آفرینش و خدا و انسان و تاریخ و زندگی و فلسفه حیات، و زاویه خاص نگرش به هستی و موجودات، اشاره کردیم.در اینجا مقصود اشاره به ظهور جلوههای معنوی و ماوراء مادیات در آن آفریدههای هنری مسلمانان است.
در فصلهای سابق، جملهای را از«هربرت رید»نقل کردیم که گفته بود هنر شرقی راز خود را آهسته فاش میکند.و نیز گفته بود که برای درک کامل آن، باید چشمان تازهای بدست آورد و با نگاه تازهای به دنیا نگریست. شاید تعبیر«آهسته فاش کردن»دقیق نباشد.زیرا مشخصههای هنر اسلامی و فضای معنوی حاکم بر آن، در اولین برخورد، خیلی روشن، خود را مینمایاند.مقایسه حالتی که برای یک تماشاگر و باز دید کننده از«موزه آستان قدس مشهد»با یک موزه علمی و تاریخی در کشورهای اروپائی و غربی ایجاد میشود، روشن کننده مسئله است.در اولی، انسان، احساس محیطی گرم و با صفا و پر از معنویت و خلوص میکند و در دومی، خود را در محیطی سرد و بی روح، حس میکند.
تبلور این بعد در بناهای دینی
این مسئله است که هنرمند در معماری خود، چه حالی و احساسی داشته، و در صدد بوده که در بیننده اثر، چه احساسی را بیافریند؟ !
آیا میخواسته که ساختمان و بنا، بصورت یک شیئی تو خالی جلوه کند؟یا فضائی فراخ و گسترده و غیر عادی به بیننده ارائه دهد؟! بیننده را در برابر یک شیئی مرموز و مبهم قرار دهد، یا که او را با چیزی آشنا و فضائی روشن و مانوس مواجه سازد؟ و مساحت و زوایا بدانیم (که البته چنین نیست) در مورد هنرمند مسلمان نمیتوان این را پذیرفت.
پی نوشت ها:
[1] . تاریخچه و احکام مساجد و مشاهد،حسن مظفرى معارف،ص 36[2] . وسائل الشیعه،ج 5،ص 460 حدیث 1
[3] . المساجد و احکامها،ص 151
[4] . الفنون الجمیله فی العصور الاسلامیه،عمر رضا کحاله،ص 30
[5] . ماخذ بالا،ص 44
[6] . الفن الاسلامى،ارنست کونل،ترجمه بعربى:احمد موسى ص 15
[7] . الفنون الجمیله فی العصور الاسلامیه،ص 155
[8] . مساجد مصر و اولیائه الصالحون،دکتر سعاد ماهر محمد،ص 17