بهانه های رفع تکلیف

بهانه های رفع تکلیف

برای انجام ندادن یک کار، راه‌های مختلفی وجود دارد. مثلاً اگر یکی از بستگان و یا همکاران شما برای سفری چندروزه بخواهد اتومبیل شما را امانت بگیرد و شما هم تمایلی به این کار نداشته باشید، چندراه برای انجام ندادن این کار پیش روی شما قرار دارد. اولین و بهترین راه که معمولاً هم استفاده نمی‌شود، این است که با زبان نرم و ملایم به او بگویید که حاضر به انجام این کار نیستید و دلیلتان را هم بیان کنید. مثلاً شاید از طرز رانندگی و برخورد او با ماشین رضایت ندارید و یا خودتان برنامهٔ گشت‌وگذار دارید و یا قرار است ماشین را به تعمیرگاه ببرید و یا هر دلیل دیگری. اگر صحبت‌های شما منطقی و با زبانی مهربان باشد حتی اگر او از شما دلخور شود، باز جای نگرانی نیست. چون شما حقیقت را گفته‌اید و ناراحتی او نابجاست.

راه بعدی این است که متوسل به‌دروغ شوید. این راه به‌قدری ناپسند و زننده است که توضیحی لازم ندارد و فقط کافی است قبل از انجامش به این مسئله فکر کنیم که آیا چنین کاری ارزش انجام چنین گناهی را دارد یا نه؛ و طبیعتاً جواب منفی است. راه بعدی بهانه آوردن است؛ البته بهانه‌های غیرواقعی. این راه در ناپسندی فرقی با راه قبلی ندارد، چون درواقع هر دو یکی هستند؛ هرچند عده‌ای فکر می‌کنند با تغییر اسم، اصل گناه هم تغییر می‌کند.

این راه را افراد دورویی انتخاب می‌کنند که دوست دارند هم در ظاهر، دلِ طرف مقابل را به دست بیاورند و هم به هدف خودشان برسند و این‌طور فکر می‌کنند که با زرنگی، هم از زیر بار مسئولیت شانه خالی کرده‌اند و هم باعث نشده‌اند که کسی محکومشان کند؛ و چه بد دوستانی هستند دوستان دو رو.

حضرت زهرا (س) در خطبه فدکیه، از مسلمانان دورویی که با بهانه‌های مختلف در حمایت از اهل‌بیت پیامبر (ص) کوتاهی کردند، شکوه می‌نمایند؛ آن‌هم بلافاصله بعد از داغ سنگین آسمانی‌شدن پیامبر (ص) در حالی‌که هنوز ایشان را به خاک نسپرده بودند. همان‌هایی که اگر مطیع امر شیطان نبودند و دو رویی را کنار می‌گذاشتند، شرایط نه تنها در زمان امیرالمؤمنین (ع) که در تمام دوره‌های پس از آن تا امروز، به صورت دیگری رقم می‌خورد.
خطبه فدکیه:
فَأَلْفَاکُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجِیبِینَ وَ لِلْعِزَّهِ فِیهِ مُلَاحِظِینَ ثُمَّ اسْتَنْهَضَکُمْ فَوَجَدَکُمْ خِفَافاً وَ أَحْمَشَکُمْ فَأَلْفَاکُمْ غِضَاباً فَوَسَمْتُمْ غَیْرَ إِبِلِکُمْ وَ وَرَدْتُمْ غَیْرَ مَشْرَبِکُمْ هَذَا وَ الْعَهْدُ قَرِیبٌ وَ الْکَلْمُ رَحِیبٌ وَ الْجُرْحُ لَمَّا یَنْدَمِلْ وَ الرَّسُولُ لَمَّا یُقْبَرْ ابْتِدَاراً زَعَمْتُمْ خَوْفَ الْفِتْنَهِ «أَلا فِی الْفِتْنَهِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَهٌ بِالْکافِرِینَ»‏[1]؛[2] [شیطان] مشاهده کرد پاسخ‌گوی دعوت او هستید و برای فریب خوردن آماده‌اید، آنگاه از شما خواست که قیام کنید و مشاهده کرد که به‌آسانی این کار را انجام می‌دهید، شما را به غضب واداشت و دید غضبناک هستید، پس بر شتران دیگران نشان زدید و بر آبی که سهم شما نبود وارد شدید. این در حالی بود که زمانی نگذشته بود و موضعِ شکافِ زخم، هنوز وسیع بود و جراحت، التیام نیافته و پیامبر، به قبر سپرده نشده بود، بهانه آوردید که از فتنه می‌هراسید، آگاه باشید که در فتنه قرارگرفته‌اید و به‌راستی جهنم کافران را احاطه نموده است.

پینوشت:
[1] سوره توبه، آیه 49.
[2] طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج 1، ص: 101.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید