شکر و سپاس به عنوان فضیلتی اخلاقی مورد تایید و تاکید عقل و عقلا است. هر انسانی به حکم عقل به این نتیجه می رسد که می بایست در برابر افرادی که به گونه ای کاری و یا نعمتی را به وی می دهند شکر کند. در هنجارشناسی نیز که در حوزه علوم تربیتی و اجتماعی از آن بحث می کنند، سپاسگزاری به عنوان عملی مفید و سازنده و ابزاری تشویقی مورد توجه است.
بی گمان هر کسی در هر مقام و منزلت علمی و اجتماعی که باشد این انتظار را دارد که در برابر کار پسندیده و نعمتی که داده است از وی تشکر شود. بسیاری از اوقات دیده شده است که ناسپاسی به معنای عدم تشکر از سوی مقابل معنا شده است. این موضوع واکنش احساسات و عواطف شخص را برانگیخته و از انجام اعمال نیک و رفتار پسندیده سرباز زده است؛ زیرا عدم ابراز تشکر را به معنای ناسپاسی تعبیر و تفسیر نموده است.
درباره اهمیت و آثار سپاسگزاری همین اندازه بس که خداوند از انسان ها خواسته است تا در برابر نعمت وجود و دیگر نعمت های خدادادی شکرگزار باشند. با آن که خداوند موجودی بی نیاز پرستش و سپاس است ولی به عنوان وظیفه و تکلیف از انسان ها خواسته است تا شاکر و سپاسگزار باشند. از اینجا می توان پی برد که سپاس و شکرگزاری ها چه جایگاه و ارزش و اعتباری در آموزه های وحیانی دارد.
پرسش این نوشتار آن است که چرا خداوند از انسان خواسته است تا سپاسگزار باشد و با آن که او بی نیاز مطلق است چرا وظیفه انسان را شکرگزاری دانسته است؟ سپاسگزاری چه اهمیت و چه کارکردهایی در حوزه اعتقادی و اجتماعی دارد؟
بازخوانی آیات قرآن با این رویکرد، به ما این فرصت را می دهد تا با بینش و نگرش درستی به مساله بنگریم و در به کارگیری این روش در زندگی فردی و اجتماعی خود کوتاهی نکنیم.
گستره معنایی شکر
شکر به معنای «تصور نعمت و آشکارکردن آن است» و در اصطلاح علم اخلاق، شکر را شناختن نعمت از منعم و شادشدن به آن و صرف کردن آن در راهی که منعم به آن راضی و خشنود می شود، دانسته اند.
از این تعریف، معلوم می گردد که شکر، یکی از برترین اعمال انسانی و دارای فضیلت بسیار است و از سه عنصر علم، حال و عمل تشکیل می شود که علمای اخلاق آن را به حقیقت شکر تعبیر کرده اند. به این معنا که شخص می بایست از نعمت و نعمت دهنده خویش آگاهی کامل داشته باشد و تحت تاثیر این علم و دانش به حالتی عاطفی و احساسی برسد که خضوع و خشوع در برابر نعمت دهنده نمونه ای از آن است. آنگاه در مقام عمل آنچه را احساس کرده نشان دهد و شکرگزار زبانی و عملی نعمت باشد.
بنابراین در مساله شکر، شناخت و علم از سویی و هم چنین احساس و عاطفه از سوی دیگر و در نهایت رفتار و عمل دخالت دارند؛ زیرا بی شناخت نمی توان از ارزش نعمت و کاری که نعمت دهنده انجام داده آگاه شد.
علم و شناخت به موقعیت خود و موقعیت نعمت دهنده و نیازی که از این راه برآورده می شود و نیز ارزش و اعتبار نعمت موجب می شود تا حالت احساسی خاصی در انسان پدید آید که از آن به حالت سپاسگزاری یاد می کنند. پس از تحقق این حالت در انسان است که شخص، خود را به حکم عقل و سیره عقلایی و گرایش باطنی موظف می بیند تا سپاسگزار نعمت و نعمت دهنده باشد.
در شکر و سپاس، عنصر نعمت شرط اساسی است. از این رو گفته اند که شکر همواره در برابر نعمتی است. به این معنا که انسان نسبت به نعمتی که به وی داده می شود خود را موظف می بیند که تشکر کند و سپاس خویش را به جا آورد.
تشکر و سپاس می تواند به اشکال مختلف و صورت های گوناگون انجام پذیرد.کم ترین حالت آن است که شخص به زبان، سپاس خود را ابراز دارد. چنان که شکر به معنای استفاده درست از نعمت نیز گونه ای دیگر از سپاس است که بالاتر از شکر زبانی است. در شکر نعمت زبانی، نوعی تشکر نسبت به نعمت دهنده انجام می پذیرد ولی در شکر نعمت عملی تشکر مستقیم نسبت به نعمت دهنده انجام نمی پذیرد و نعمت دهنده به همین راضی می شود تا شخص دست کم از نعمتی که به وی داده است به درستی استفاده کند و کفران نعمت نکند. از این روست که گفته اند کفران نعمت به معنای استفاده نادرست و نابجا از نعمت، امری بسیار زشت و زننده تر است. گاه نعمت دهنده انتظار ندارد تا از وی تشکری هرچند زبانی شود ولی این درخواست را دارد که از نعمت به درستی استفاده شود؛ زیرا با استفاده درست و به جا! نعمت، این امکان فراهم می آید که کفران نعمتی نشود و زحمات وی هدر نرود.
به نظر می رسد که در این جا دو مسئله وجود دارد: مسئله ای که با نعمت دهنده ارتباط پیدا می کند و کوچکترین حالت آن تشکر زبانی است و دوم مسئله ای که با خود نعمت مرتبط است که کمترین حالت آن بهره گیری درست از نعمت است. از این رو هنگامی که سخن از کفران نعمت به میان می آید گاه به معنای استفاده نادرست از نعمت است و گاه دیگر به معنای برخورد نادرست با نعمت دهنده ای است که این نعمت را دراختیار او قرار داده است و به سخنی حتی کمترین واکنش سپاس گزارانه از خود بروز نداده و تشکر زبانی خود را ابراز نکرده است.
قرآن و شکرگزاران
در آیات بسیاری از قرآن به مسئله سپاس و شکر اشاره شده و از مردمان خواسته شده است که نسبت به نعمت و نیز نعمت دهنده شاکر باشند. قرآن با توجه به روحیات آدمی به این نکته اشاره می کند که آدمی نسبت به نعمت و نعمت دهنده شکرگزار نیست و به جای این که سپاس گزار نعمت دهنده باشد و یا کفران نعمت نکند، ناسپاسی می کند. خداوند درقرآن اشاره می کند که: «اعملوا آل داود شکرا و قلیل من عبادی الشکور» ای آل داود شکر (این همه نعمت را) به جا آورید، هرچند که شمار کمی از بندگان من شکرگزارند!» (سبا آیه13)
در آیه 243 سوره بقره نیز به این مسئله تاکید کرده و می فرماید: ولکن اکثرالناس لایشکرون؛ با این همه، بیشتر مردمان سپاس گزار نیستند.
خداوند با این که به مردمان نعمت های بسیاری بخشیده که می توان از همه مهمتر به نعمت وجود و آفرینش آنان اشاره کرد، با این همه مردمان، قدر و ارزش نعمت های الهی را ندانسته و کفران نعمت می ورزند و نسبت به نعمت دهنده شاکر و سپاس گزار نیستند. قرآن می فرماید: خداوند نسبت به مردمان دارای فضل است ولی بیشتر مردم سپاس گزار نیستند. (یونس آیه60 و نیز غافر آیه 61)
در تفسیر و تحلیل قرآنی، انسان دارای فرزانگی و حکمت، انسانی شاکر و سپاسگزار است؛ زیرا نسبت به نعمت و سپاس گزاری نعمت دهنده آگاهی وشناخت دارد و ارزش و قدر نعمت و نعمت دهنده را می شناسد و می داند. این گونه است که انسان های حکیم و فرزانه با شناختی که از خود و هستی و نعمت وجود و دیگر نعمت های الهی دارند همواره سپاسگزار نعمت و نعمت دهنده می باشند. (لقمان آیه12)
انسانهای مؤمن که به ایمان واقعی دست یافته اند، مردمانی خردمند و فرزانه اند و همواره قدر نعمت را شناخته و ارزش و جایگاه تشکر را می دانند. برای آنان تفاوتی نیست که این نعمتی که به ایشان داده شده و نیازی که از این راه برآورده گردیده ازسوی نعمت دهنده اصلی بوده و یا این که از طریق واسطه خیر بوده است. آنان همان اندازه که شاکر نعمت هستند شاکر و سپاس گزار نعمت دهنده و واسطه فیض و نعمت نیز می باشند.
من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق
از آن جایی که امور دنیوی تنها از راه اسباب و واسطه ها انجام می شود و خداوند نعمت های خویش را از راه واسطه و وسایط فیض در اختیاربندگان قرار می دهد. از این رو بر ماست همان گونه که از نعمت و دهنده اصلی تشکر کنیم باید از واسطه های فیض نیز تشکر کنیم. در قرآن این معنا از راههای مختلف به بندگان و مؤمنان گوشزد شده است. این که خداوند در قرآن می فرماید: ان اشکر لی و لوالدیک؛ از من و پدر و مادرت تشکر کن (لقمان آیه14) به این معناست که پدر و مادر به عنوان واسطه فیض نعمت می بایست مورد تکریم و احترام قرارگرفته و از ایشان به جهت نعمت وجود و تربیت و مربی بودن تشکر و سپاس شود.
نکته ای که در این جا قابل توجه است آن که انسان به طور طبیعی دخالت اسباب را می بیند و برای او به طور ملموس معلوم است که شخص خاصی در تحقق نعمت و یا رسیدن آن به وی مؤثر بوده است. از این رو پیش از آن که خدا دیده شود، واسطه دیده می شود و انسان به طور طبیعی از واسطه، بی توجه به واسطه گری تشکر و سپاس می کند. حال اگر کسی از این واسطه ای که آن را عامل نعمت می شمارد تشکر نکند به طریق اولی از خداوند که منشأ و مبدا نعمت است تشکر و سپاس نخواهد کرد. از این رو گفته اند: من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق؛ کسی که واسطه را می بیند و حضور و تأثیر جدی وی را به طور ملموس و محسوس در ایجاد و یا کسب نعمت احساس می کند اما از او تشکر و قدردانی نمی کند، چنین شخصی به طریق اولی از خداوندی که در پس ظاهر و اسباب قراردارد و دیده نمی شود تشکر نمی کند. از این رو گفته اند که سپاس گزاری از واسطه و مخلوق بیانگر ظرفیت اخلاقی شخص است و این که چنین شخصی از خدا نیز که در پس این ظاهر و اسباب دیده نمی شود تشکر می کند.
شکر عملی، برتر است
شکر نعمت به شکل عملی از ارزش و جایگاه برتری برخوردار است و انسان لازم است افزون بر شکر زبانی، به عمل نیز شکرگزار باشد. برخی گفته اند که تعبیر قرآن درباره مواهبی که به دودمان حضرت داوود علیه السلام داده شده و می فرماید: ای آل داود شکرگزاری کنید. و به کار بردن واژه اعملوا در جمله: اعملوا آل داود شکرا، نشان می دهد که شکر، بیشتر، از مقوله عمل است و باید آن را در لابلای اعمال انسان ارائه داد، و شاید به همین دلیل قرآن تعداد شکرگزاران واقعی را اندک شمرده است.
در آیه23 سوره ملک بعد از آن که نعمت های بزرگی هم چون آفرینش گوش و چشم و دل را برمی شمرد اضافه می کند: قلیلا ما تشکرون؛ کمتر شکر او را به جا می آورید و نیز در آیه73 نمل می فرماید: ولکن اکثر هم لایشکرون، بیشتر آنها شکرگزاری نمی کنند. این ها همه بیانگر آن است که شکر واقعی به معنای عمل است نه زبان و گفتار که از آن به تشکر خشک و خالی زبانی یاد می کنند.
خداوند پس از فرمان به شکر، می فرماید: اما عده کمی از بندگان من تشکر می کنند بدیهی است که منظور از شکرگزاری تنها شکر با زبان باشد مسئله مشکلی نیست تا عاملان به آن قلیل بوده باشند، بلکه منظور شکر در عمل است، یعنی استفاده از مواهب در مسیر همان اهدافی که به خاطر آن نعمت ها آفریده و اعطا شده اند و مسلم است کسانی که مواهب الهی را عموما در جای خود به کار می گیرند و به درستی از آن استفاده می کنند مردمان اندکی بیش نیستند.
مراحل سه گانه شکر
بعضی از بزرگان برای شکر سه مرحله قائل شده اند: شکر با قلب که همان تصور نعمت و رضایت و خشنودی نسبت به آن است و شکر با زبان که ثنا گفتن نعمت دهنده است و شکر با سایر اعضای بدن و جوارح و آن هماهنگ ساختن اعمال با آن نعمت است.
بنابراین حقیقت شکر تنها تشکر زبانی یا گفتن الحمدلله و مانند آن نیست، بلکه شکر و سپاس دارای سه مرحله است که نخستین مرحله آن است به دقت در نعمت بیندیشیم که بخشنده نعمت کیست؟ این توجه و ایمان و آگاهی پایه اول شکرگزاری است. مرحله دوم مرحله شکر با زبان است و مرحله سوم شکر با اعضا و جوارح یا همان شکر عملی است و این همان چیزی است که خداوند از آل داود خواسته است و به نظر می رسد که گامی دشوارتر و وظیفه ای سخت تر است که شمار این دسته از سپاسگزاران را کاهش می دهد؛ زیرا گفته شده که هر چه قید و شرط افزوده شود. دامنه مصادیق کاسته شده و از شمار افراد آن کم می شود. بنابراین شکر عملی که پس از مرحله زبان فرا می رسد. در مرحله ای برتر و بالاتر قرار می گیرد و سخت تر و دشوارتر می شود. شکر عملی آن است که درست بیندیشیم که هر نعمتی برای چه هدفی به ما داده شده است آن را در مورد خودش صرف کنیم که اگر نکنیم کفران نعمت کرده ایم، همان گونه که بزرگان فرموده اند: «الشکر صرف العبد جمیع ما انعمه الله تعالی فیما خلق لاجله؛ سپاس از خدا آن است که بنده، تمام نعمت های او را برای هدفی که آفریده شده به کار بگیرد.»
راستی چرا خدا به ما چشم داد و چرا نعمت شنوائی و گویائی بخشید؟ آیا جز این بوده که عظمت او را در این جهان ببینیم، راه زندگی را بشناسیم و با این وسائل در مسیر تکامل گام برداریم؟ حق را درک کنیم و از آن دفاع نمائیم و با باطل بجنگیم؟ اگر این نعمتهای بزرگ خدا را در این مسیرها مصرف کردیم، شکر عملی او است، و اگر وسیله ای شد برای طغیان و خودپرستی و غرور و غفلت و بیگانگی و دوری از خدا، این عین کفران است.
امام صادق علیه السلام می فرماید: «ادنی الشکر رویه النعمه من الله من غیر عله یتعلق القلب بها دون الله، و الرضا بما اعطاه، و ان لاتعصیه بنعمه و تخالفه بشیء من امره و نهیه بسبب من نعمته؛ کمترین شکر این است که نعمت را از خدا بدانی، بی آنکه قلب تو مشغول به آن نعمت شود، و خدا را فراموش کنی، و همچنین راضی بودن به نعمت او و اینکه نعمت خدا را وسیله عصیان او قرار ندهی، و اوامر و نواهی او را با استفاده از نعمت هایش زیرپا نگذاری»
شکر مجدد برای نعمت شکرگزاری
گاه گفته می شود: ادای حق شکر پروردگار از یک نظر بسیار مشکل است، زیرا همینکه انسان در مقام شکر بر می آید و این توفیق نصیبش می گردد و وسائل شکرگزاری در اختیارش قرار می گیرد خود، نعمت تازه ای است که نیاز به شکر مجدد دارد و این موضوع به صورت تسلسل ادامه می یابد، و هر چه انسان تلاش بیشتر در طریق شکر او می کند مشمول نعمت افزونتری می گردد که قادر بر شکر آن نیست! ولی با توجه به اینکه یکی از طرق ادای حق شکر الهی همان اظهار عجز از ادای شکر اوست روشن می شود که قلیلی از بندگان پروردگار- همان گونه که قرآن بیان فرموده به راستی در این مسیر قرار می گیرند.
در حدیثی از امام صادق علیه السلام می خوانیم:کسی پرسید آیا شکر پروردگار حدی دارد که اگر انسان به آن حد برسد شاکر محسوب شود؟ فرمود: آری سوال کرد: چگونه؟ فرمود: «یحمدالله علی کل نعمه علیه فی اهل و مال، و ان کان فیما انعم علیه فی ماله حق اداه؛ خدا را بر تمام نعمتهایش چه در خانواده و چه در اموال حمد و ستایش کند، و اگر در اموالی که به او داده حقی باشد ادا نماید». در حدیث دیگری از همان امام می خوانیم: «شکر النعمه اجتناب المحارم؛ شکر نعمت، پرهیز از گناه است» و نیز در حدیث دیگری از آن حضرت علیه السلام آمده است که فرمود: «فیما اوحی الله عز و جل الی موسی: یا موسی! اشکرنی حق شکری، فقال یا رب! و کیف اشکرک حق شکرک و لیس من شکر اشکرک به الا و انت انعمت به علی؟ قال یا موسی! الان شکرنتی حین علمت ان ذلک منی!؛ خداوند متعال به موسی وحی کرد ای موسی! حق شکر مرا بجای آور، عرض کرد: چگونه حق شکر تو را بجا آورم در حالی که هر شکری بجا آورم به خاطر آن نعمت تازه ای به من داده ای؟» فرمود: ای موسی الان شکر مرا بجای آوردی، چون می دانی همین توفیق نیز از من است!»
قدردانی از واسطه های نعمت
توجه به این نکته نیز لازم است که تشکر و قدردانی از کسانی که وسیله نعمتی برای انسان هستند نیز شعبه ای از شکر خداست، چنان که امام سجاد(ع) می فرماید: روز قیامت خداوند متعال به بعضی از بندگانش می گوید: آیا شکر فلان کس را بجای آوردی عرض می کند: پروردگارا! من شکر تو را به جای آوردم، خداوند می فرماید: چون شکر او را بجا نیاوردی شکر مرا هم بجا نیاورده ای! سپس افزود «اشکر کم الله اشکر کم للناس؛ شکرگزارترین شما در پیشگاه خدا کسی است که از نعمتها و زحمات مردم بیشترین قدردانی و شکرگزاری را به عمل آورد.
نویسنده:یوسف کاظمی