اگر بخواهیم موحّد واقعی باشیم و توحید را در سراسر زندگی خود گسترش دهیم، لازم است خداوند سبحان را آن گونه که شایسته است بشناسیم و ایمان و اعتقادمان را بر اساس معرفت استوار سازیم، و از توحید و اقسام آن اطلاعِ کافی و وافی داشته باشیم. زیرا موحد بودن و زندگی موحدانه داشتن، فرع بر معرفت و شناختی است که در انسان، ایجاد انگیزه و شوق کرده او را در رسیدن به هدف کمک می کند.
و همچنین شناخت جهان هستی، و ازجمله تفکر و اندیشه در عالم پیچیده انسان، و درک نیاز مندی و فقر و وابستگی انسان و همچنین عالم طبیعت، به خداوند سبحان، گامی در راستای یکتا پرستی است.
و نیز درک اهمیت و ضرورت خدا شناسی تأثیر به سزایی دارد؛ زیرا شناخت و معرفت خداوند و اوصاف آن، آثار فراوان فردی و اجتماعی در زندگی آدمی دارد. زندگانی انسان خدا شناس، با حیات ملحدانه فردی که به وجود خداوند باور ندارد تفاوت بنیادین دارد.[1]
شناخت خداوند و صفات و اوصاف آن، راه های متعددی دارد تا جایی که گفته شده است: «الطُرُق الی الله بِعَدَدِ نُفُوس الخَلائِق» ولی عمده ترین راه های شناخت خدا، سه راه عقل، تجربه، و راه دل معرفی شده است.[2] و در این میان، راه دل، تهذیب نفس، تصفیه باطن، نقش موثری در زندگی یکتا پرستی انسان دارد، زیرا انسان از رهگذر سیر و سلوک به جایی می رسد که خدای خویش را با چشم دل مشاهده می کند و اوصاف جمال و جلال او را می یابد.[3]
همانطور که ذکر شد، شناخت جهان هستی و از جمله معرفت انسان، نیز اثر به سزایی دارد، به خصوص اگر نگاه به عالم هستی، با تفکر و اندیشه توحیدی بشود، زیرا جهان بینی توحیدی یعنی درک این که جهان از یک مشیّت حکیمانه پدید آمده است و نظام هستی بر اساس خیر وجود و رحمت و رسانیدن موجودات به کمالات شایسته آن ها استوار است. جهان بینی توحیدی یعنی جهان، ماهیّت «از اُویی» (اِنّا لِلّه) و «به سوی اویی» (اِنّا اِلیه راجِعون)[4] دارد; موجودات جهان با نظامی هماهنگ به یک «سو» و به طرف یک مرکز، تکامل می یابند، آفرینش هیچ موجودی بعث و بیهوده و بدون هدف نیست، جهان با یک سلسله نظامات قطعی که «سنن الهی» نامیده می شود اداره می شود، انسان در میان موجودات از شرافت و کرامت مخصوص برخوردار است و وظیفه و رسالتی خاص دارد، مسؤول تکمیل و تربیت خود و اصلاح جامعه خویش است، جهان مدرسه انسان است و خداوند به هر انسانی بر طبق نیّت و کوشش صحیح و درستش پاداش می دهد.[5]
جهان بینی توحیدی با نیروی منطق و علم و استدلال حمایت می شود. در هر ذرّه از ذرات جهان، دلائلی بر وجود خدای حکیم علیم هست و هر برگ درختی، دفتری در معرفت پروردگار است.
جهان بینی توحیدی به حیات و زندگی معنی و روح و هدف می دهد، زیرا انسان را در مسیری از کمال قرار می دهد که در هیچ حدّ معیّنی متوقّف نمی شود و همیشه رو به پیش است.
جهان بینی توحیدی کشش و جاذبه دارد، به انسان نشاط و دلگرمی می بخشد، هدفهایی متعالی و مقدّس عرضه می دارد و افرادی فداکار می سازد.
جهان بینی توحیدی تنها جهان بینی ای است که در آن تعهّد و مسؤولیت افراد در برابر یکدیگر مفهوم و معنی پیدا می کند، همچنان که تنها جهان بینی ای است که آدمی را از سقوط در درّه هولناک پوچی گرایی و هیچی ستایی نجات می دهد.
جهان بینی اسلامی، جهان بینی توحیدی است، توحید در اسلام به خالص ترین شکل و پاک ترین طرز بیان شده است. از نظر اسلام خداوند مثل و مانند ندارد. (لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیءٌ)[6] خدا شبیه چیزی نیست و هیچ چیزی را نتوان به خداوند تشبیه کرد. خداوند بی نیاز مطلق است، همه به او نیازمندند و او از همه بی نیاز است: (اَنْتُمْ الفُقَراء اِلی الله و اللّه هو الغنی الحمید)[7] خدا به همه چیز آگاه است و بر همه چیز تواناست. (اِنَّهُ بِکُلِّ شیء عَلیم)[8]… (اَنَّهُ عَلی کُلِّ شَیء قَدِیرٌ)[9] او در همه جا هست و هیچ جا از او خالی نیست. (هُوَ مَعَکُم اَیْنَما کُنْتم) او از مکنونات قلب و از خاطرات ذهن و نیّتها و قصدهای همه آگاه است. (وَ لَقَدْ خَلَقْنا الانسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ)[10] از رگ گردن انسان به انسان نزدیکتر است. (نَحْنُ اَقْرَبُ اِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الوَرید).[11]
پس روشن شد که جهان بینی اسلام، یک جهان بینی توحیدی محض است و در آن بیش از هر چیز بر توحید تکیه شده و موحد بودن بالاترین کمال بشر دانسته شده است و شناخت و معرفت، نسبت به جهان بینی توحیدی و پیاده کردن آن در زندگی، انسان به یک زندگی موحدانه رسیده و خود را در معرض تعالی و تکامل قرار داده است.[12]
در مورد قسمت دوم سوال باید گفت:توحید درجات و مراتبی دارد و تا انسان همه مراحل توحید را طی نکند، موحّد واقعی نیست.
1ـ توحید ذاتی: یعنی شناختن ذات حق به وحدت و یگانگی، اوّلین شناختی که هر کس از ذات حق دارد، غنا و بی نیازی اوست، همه چیز به او نیازمند است و از او مدد می گیرد و او از همه غنی است (یا اَیّها النّاسُ اَنْتُم الفَقراء اِلی اللّهِ وَ اللّهُ هُو الغنی)[13]
توحید ذاتی یعنی این حقیقت «دوئی» بردار و تعددپذیر نیست; مثل و مانند ندارد (لیس کمثله شیء); در مرتبه وجود او موجودی نیست (و لم یکن له کفواً احد)
توحید صفاتی: یعنی درک و شناسایی ذات حق به یگانگی عینی با صفات و یگانگی صفات با یکدیگر. توحید ذاتی به معنی نفی ثانی داشتن و نفی مثل و مانند داشتن است و توحید صفاتی به معنی نفی هر گونه کثرت و ترکیب از خود ذات است. ذات خداوند در عین این که با اوصاف کمالیه جمال و جلال متصف است، دارای جنبه های مختلف عینی نیست. اختلاف ذات با صفات و اختلاف صفات با یکدیگر، لازمه محدودیت وجود است. برای وجود لا یتناهی هم چنان که دومی قابل تصور نیست، کثرت و اختلاف ذات و صفات نیز متصور نیست.
توحید افعالی: یعنی درک و شناختن اینکه جهان، با همه نظامات و سنن و علل و معلولات و اسباب و مسبّبات، فعل او و کار او و ناشی از اراده اوست. موجودات عالم هم چنان که در ذات استقلال ندارند، و همه قائم به او و وابسته به او هستند و او به تعبیر قرآن «قیّوم» همه عالم است، در مقام تأثیر و علیّت نیز استقلال ندارند، و در نتیجه خداوند همچنان که در ذات شریک ندارد و در فاعلیّت نیز شریک ندارد. (ما شاء اللّه لا قوه الا به، لا حول و لا قوه الاّ باللّه)
مراتب سه گانه ای که در بالا گفته شد توحید نظری و از نوع شناختن است; اما توحید در عبادت، توحید عملی و از نوع «بودن» و «شدن» است. آن مراتب توحید، تفکّر و اندیشه راستین است و این مرحله از توحید «بودن» و «شدن» راستین، توحید نظری، بینش کمال است و توحید عملی، جنبش در جهت رسیدن به کمال. توحید نظری پی بردن به «یگانگی» خداست و توحید عملی «یگانه شدن» انسان است. توحید نظری «دیدن» است و توحید عملی «رفتن».
توحید در عبادت: توحید عملی یا توحید در عبادت، یعنی یگانه پرستی، به عبارت دیگر، در جهت پرستش حق یگانه شدن. عبادت از نظر اسلام، مراتب و درجات دارد. روشن ترین مراتب عبادت، انجام مراسم تقدیس و… است که اگر برای غیر خدا واقع شود، مستلزم خروج کلّی از جرگه اهل توحید و از حوزه اسلام است. ولی از نظر اسلام پرستش منحصر به این مرتبه نیست، هر گونه جهت اتخاذ کردن، ایده آل گرفتن و قبله معنوی قرار دادن، پرستش است. آن کسی که هواهای نفسانی خود را جهت حرکت و ایده آن
و قبله معنوی خود قرار بدهد، آنها را پرستش کرده است:[14] (اَرَاَیْتَ مَن اِتَّخَذ اِلهُه هَواه)[15]
بنابراین، توحید عملی یا توحید در عبادت، یعنی تنها خدا را مطاع و قبله روح و جهت حرکت و ایده آل قرار دادن و طرد هر مطاع و جهت قبله و ایده آل دیگر، یعنی برای خدا خم شدن و راست شدن و برای خدا قیام کردن و برای خدا خدمت کردن، برای خدا زیستن، برای خدا مردن: (اِنَّ صَلوتی وَ نُسُکی وَ مَحیای وَ مَماتی للّهِ رب العالمین…)[16]
نتیجه سخن: همچنان که در متن بیان شد، توحید برای انسان بالاترین کمال است، و زندگی موحدانه در راستای شناخت توحید و اقسام آن (توحید ذاتی، صفاتی، عبادی) و پیاده کردن آنها در زندگی فردی، حاصل می شود. و نیز تحققِ تعالی و تکامل که همانا هدف و انگیزه خلقت انسان می باشد در سایه توحید بدست خواهد آمد.
معرفی منبع جهت مطالعه بیشتر:
1. سعیدی مهر، کلام اسلامی 1، قم، موسسه فرهنگی طه، چاپ 1377.
پی نوشت ها:
[1]. سعیدی مهر، آموزش اسلامی، قم، موسسه فرهنگی طه، 1377، ج1، ص 22.
[2]. ر.ک: همان، ص 25 – 26.
[3]. همان، ص 25.
[4]. بقره/ 156.
[5]. مطهری، مرتضی، معارف اسلامی، ناشر معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی، ص 52.
[6] . شوری/ 11.
[7] . فاطر/ 15.
[8] . شوری/ 12.
[9] . حج/ 6.
[10] . ق/ 16.
[11] . ق/ 16.
[12] . تفسیر نمونه، انتشارات مدرسه امیرالمؤمنین، ج 11، ص 232.
[13] . فاطر/ 15.
[14] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، انتشارات مدرسه امیرالمؤمنین، ج 1، ص 29، ص 43، مطهری، مرتضی، انتشارات معاونت امور اساتید و دروس معارف، ص 90.
[15] . فرقان/ 43.
[16] . انعام/ 162.