در احادیثی آمده که خداوند، بنده توبه کار را دوست می‌دارد یا مشتاق بازگشت بنده گنهکار خود است؛ آیا این یک نوع انفعال و تغییر در ذات خدا نیست؟

در احادیثی آمده که خداوند، بنده توبه کار را دوست می‌دارد یا مشتاق بازگشت بنده گنهکار خود است؛ آیا این یک نوع انفعال و تغییر در ذات خدا نیست؟

صفاتی که به خدا نسبت داده می‌شوند دو نوع اند: 1. صفات فعل؛ 2. صفات ذات.
صفات ذات، صفاتی هستند که در انتزاع آنها و نسبت آنها به خداوند نیاز به فرض چیزی غیر از ذات الهی نیست، مثل عالم و قادر بودن. امّا صفات فعل، صفاتی هستند که در انتزاع آنها و نسبت آنها به خداوند نیاز به فرض چیزی غیر از ذات الهی می‌باشد، مثل خالق و رازق بودن. و چون هر چیزی که غیر از ذات الهی فرض شود، فعل الهی محسوب می‌شود، لذا به این صفات، صفات فعل می‌گویند.[1] از جمله این صفات فعل، صفاتی هستند که از نوعی رابطه بین خداوند و بندگانش حکایت می‌کند، مثلا به خاطر کارهای متفاوتی که بندگانش می‌کنند، بعضی از آنها را دوست می‌دارد و بر بعضی از آنها غضب می‌کند. بر بعضی نعمت را گسترده می‌کند و بر بعضی نقمت را. یعنی فعل بنده در رابطه‌ای که خدا با او دارد تأثیر می‌کند. آیا این تأثیر در ذات الهی است و ذات او را متغیر و متحول می‌کند؟
ما انسانها قلبی داریم و قلب ما حالاتی دارد، گاه خشم می‌گیریم، گاه خوشنودیم، گاهی عشق می‌ورزیم، گاهی متنفر می شویم، و در هر حالی یک فعل خاص از ما سر می‌زند، گاهی رفتار محبت‌آمیز داریم، گاه خشم آلود. صفات ما از حالات نفسانی ما حکایت می‌کند و از طرفی همین صفات را به خداوند نسبت می‌دهیم و همین سبب می‌شود که فکر کنیم خداوند نیز نعوذ بالله چنین حالاتی دارد و در ذات او تغییر و تحول رخ می‌دهد، حال آن که چنین نیست؛ چون می‌دانیم او واجب الوجود بالذات است و قدیم ازلی، و تغییر و تحول مربوط به موجودات ممکن الوجود که حادث می‌باشند، است.[2] پس این صفات در خداوند به چه معنا است؟ این صفات وقتی به خداوند نسبت داده می‌شود، مراد لوازم آنها است.[3] به این معنا که وقتی شخصی، کسی را دوست دارد چه می‌کند، چه رفتاری دارد؛ خداوند نیز با بنده‌اش چنین رفتاری دارد، محبت در انسان مربوط به حالت قلبی او بود که فعل خاص و آثار خاصی داشت، ولی در خداوند حاکی از نوع رفتار او با بنده‌اش است، بنده‌اش را اکرام می‌کند و پاداش می‌دهد.
پس جواب این شد که اولاً محبت و اشتیاق خداوند به بندگان توبه کار چون در نسبت آن به خداوند غیر از ذات الهی چیزی دیگر که همان بندگان او باشند فرض شده است، جزء صفات فعل خداوند می‌باشد نه صفات ذات، اگر از صفات ذات می‌بود، اشکالی مطرح شده لازم می‌آمد ولی، صفات فعل حادث و متأخر از ذات می‌باشند[4] و در آن تغییر و تحول اشکالی ندارد. مثلاً گاهی نسبت به بنده‌اش به خاطر عملی که از او سرزده خشم می‌گیرد و گاه او را دوست می‌دارد، البته توضیح می‌دهیم که مراد از خشم و دوستی خداوند چیست؟[5] ثانیاً محبت و اشتیاق و غضب و امثال آن در انسان که موجودی حادث است، به یک معنا است و در خداوند که واجب الوجود و قدیم بالذات است، به معنایی دیگر. در انسان حاکی از حالت نفسانی اوست، ولی در خداوند به معنای رفتار محبت‌آمیز که همان پاداش و اکرام باشد یا رفتار غضب آلود که همان عذاب و رسوا کردن باشد.
در این جا خوب است به روایتی در این باره اشاره شود: هشام بن حکم می‌گوید: «مردی از امام صادق ـ علیه السّلام ـ درباره خداوند تبارک و تعالی سؤال کرد که، آیا برای خداوند خوشنودی و ناخوشنودی است. پس امام گفت: بله، و لکن به معنایی که در مخلوقین می‌باشد نیست… پس رضایت او همان پاداش دادن اوست و ناخوشنودی و سخط او همان عقاب کردن او است…».[6] افزون بر همه آن چه گفته شد، دوست داشتن توبه گناهکار و قبولی توبه  او از سوی خداوند سبحان، به معنای تحت تأثیر قرار گرفتن خداوند سبحان نیست؛ زیرا انابه و پشیمانی و استغفار بنده گنهکار، زمینه و موجب آمادگی برای پذیرش رحمت الهی می شود، و در واقع قبول توبه و استغفار شرط قابلیت قابل است، نه شرط فاعلیت فاعل،[7] لذا چنین نیست که توبه موجب انفعال و تغییر در ذات خداوند سبحان گردد، بلکه توبه زمینه پذیرش مغفرت و رحمت را آماده می کند.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. محمد تقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، سازمان تبلیغات اسلامی، چ 1، 1365، ص 104 تا 106.
2. امام خمینی، چهل حدیث، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چ 1، 1371، ص 463 و 464.

پی نوشت ها:
[1] . ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، نهایه الحکمه، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ شانزدهم، 1422، ص 346.
[2] . ر.ک: حلی، کشف المراد، موسسه نشر اسلامی، ص 294.
[3] . ر.ک: نهایه الحکمه، همان، ص 363.
[4] . ر.ک: همان، ص 350.
[5] . صدوق، التوحید، مؤسسه نشر اسلامی، ص 169.
[6]  . شیخ کلینی , اصول کافی, ج1,  ص110, باب اراده, حدیث 6.
[7]. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقائد (سه جلدی)، نشر بین الملل، ص 491 – 492.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید