یکی از اوصاف خداوند سبحان علم است و به این معنا که به تمام امور دنیا آگاه و دانا است، و از هر چیزی آگاه است. علم خداوند مراتب مختلفی دارد که برخی از آن ها صفات ذات خداوند است و برخی صفت فعلی.
لازم به ذکر است که علم و دانایی خداوند، از نقایص و کاستیهایی که علم ما انسان ها دارد، منزه و پیراسته است. علم ما انسان ها حادث و پس از جهل است و آن هم به صورت ناقص و محدود که به وسیله ابزار و آلات نظیر چشم و گوش و … حاصل می شود، اما علم الهی، مطلق، نا محدود و ازلی است که به ابزاری نیازمند نیست.
علم الهی در بیان معصومین
حضرت امام علی بن موسی الرضا (ع) درباره علم خداوند متعال می فرماید: خداوند پیش از آنکه اشیاء را بیافریند، از آنها همانطور با خبر و آگاه بود که بعد از آفرینش آنها.[1] بنابراین روایت، خداوند از قبل می دانسته هر کس چه راهی را انتخاب می کند و این را هم می دانسته که هر کس آنچه را انتخاب می کند، با آزادی اراده و اختیار انتخاب می کند، همانطور که اصل انجام فعل با علم خدا بوده، شرط آزادی اراده هم بوده است؛ اگر ما با آزادی، کار خود را انجام دهیم، علم خداوند مطابق واقع خواهد بود و اگر مجبور باشیم خلاف واقع.[2]
به عبارت دیگر، علم ازلی الهی از نظام سببی و مسببی جهان جدا نیست، آنچه علم الهی ایجاب کرده همین جهان است با همین نظامات. انسان هم، در نظام هستی، دارای نوعی اختیار و آزادی است و علم ازلی به معنی این است که او می داند چه کسی به موجب اختیار خود اطاعت و چه کسی معصیت می کند. و اگر غیر از این باشد، بر خلاف علم خدا خواهد بود.[3]
اما آیا این سرنوشت قابل تغییر است؟ در روایت آمده است که امام علی (ع) در سایه دیوار کجی نشسته بود و چون آن را مشرف بر خرابی دید، از آنجا حرکت کرد و در جای دیگری نشست، شخصی به حضرت عرض کرد: «تفرّ من قضا الله» آیا از حکم الهی فرار می کنی؟ حضرت فرمود: «اَفِرُّ مِن قضاء الله الی قَدَرِالله» یعنی از قضاء الهی به قدر الهی فرار می کنم.[4]
توضیح روایت این است که خود را از خطر دور نگهداشتن، پرهیز از امر خداست به امر خدا، و فرار از قدر الهی است به قضاء الهی.[5] و تغییر سرنوشت به حکم سرنوشت است، خلاصه اینکه جواب سئوال مثبت است.
پس قلم بنوشت که هر کار را
لایق آن هست تأثیر و جزا
کژ روی جفّ القلم کژ آیدت
راستی آری سعادت زایدت[6]
از نظر جهان بینی الهی، علل و عوامل معنوی، هم دوش عوامل مادی در کار است؛ حیات و موت و رزق و روزی و سلامتی و سعادت و امثال این امور با دعا و صدقه و نیکی به پدر و مادر و صاحبان حق تغییر می یابند، این امور معنوی در سرنوشت حادثه ها مؤثرند و گاه جلو قضا و قدر را می گیرند.[7]
اما در رابطه با این پرسش که اگر خداوند به عاقبت هر فرد آگاه است چرا او را خلق می نماید؟ می توان گفت:
اگر روح سؤال را بشکافیم منظور این است که: وقتی خداوند رفتار و عمل آدمی را می دانسته، معنایش این است که سرنوشت او از قبل چنین رقم خورده و او نمی تواند از آن تخطی کند، پس چرا خداوند چنین انسانی را که عاقبتش از قبل رقم خورده، خلق کرده است تا او را گرفتار جهنم و یا بهشت بکند؟
پاسخ این است که قضا و قدر علمی خداوند به افعال انسان، به صورت مطلق تعلق نمی گیرد؛ بلکه با تمام خصوصیات آن تعلق می گیرد که از آن جمله آنها اختیاری بودن است، بدین معنا که انسان با اختیار خود چنین عملی را انجام می دهد، و افعال اختیاری انسان با وصف اختیاری برای خداوند معلوم است[8] و این به معنای عبث بودن آفرینش انسان نیست، چون انسان برای گزینش راه هدایت و یا ضلالت مختار است، که اگر راه هدایت را بر گزید، پاداش داده می شود و اگر راه گمراهی را انتخاب کرد، و به حق و حقوق آدمی تجاوز کرد عقاب داده می شود. و علم خداوند به افعال آدمی با وصف اختیاری اعمال او، موجب عبث بودن خلقت انسان نمی شود، چون هدف هدایت، رشد و کمال انسان است و خداوند راه کمال را به او معرفی نموده است، و حال او با اختیار خود تحطی کرده، باید خود تاوانش را بپردازد، که هر کس مسؤول اعمال اختیاری خود می باشد. انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا (انسان/3) من عمل صالحا فلنفسه و ما اساء فعلیها، و ما ربک بظلام للعبید. (فصلت 46).
علم خداوند به اشیاء و افراد و عاقبت آنها موجب پیدایش و بلکه عین پیدایش آنها است. و اگر خداوند آگاه به عاقبت هر فرد نبود، آفرینش آنها بی هدف بود.
خداوند متعال جهان مادی را برای تکامل موجودات جسمانی و رسیدن آنها به خیر و کمال واقعی خودشان آفریده است، و رسیدن به کمال، مراحل مختلفی دارد که هر موجودی با توجه به شرایط و استعداد خود، آن مراحل را طی می نماید. هدف نهایی خداوند متعال در آفرینش انسان (مطابق آیات قرآن) رسیدن به قرب الهی و بهره مند شدن از پایدارترین فیض و رحمت و رضوان الهی است، و هدف متوسط تحقق عبادت و اطاعت از خدای متعال است که وسیله رسیدن به آن هدف نهائی می باشد. و هدف نزدیکتر، فراهم شدن زمینه های مادی و اجتماعی و تحقق شناختهای لازم، برای انتخاب آزادانه راه راست زندگی و گسترش خدا پرستی در جامعه است.[9]
پیمودن راه رشد و کمال، توسط انسان و رسیدن به مقام قرب خدا و یا سقوط در جانب خلاف آن، بدون آفرینش جهان و انسان ممکن نیست؛ تنها علم خداوند بدون اینکه تحقق پیدا کند و واقع شود علم نخواهد بود. علم در صورتی است که معلومی باشد. اگر انسان نباشد و اطاعت و عصیانی نباشد، علم خداوند به عاقبت هر فرد بی معنا است.[10]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ خدا را چگونه بشناسیم؟ آیه الله مکارم شیرازی.
2ـ انسان و سرنوشت ـ شهید آیه الله مطهری.
3ـ کلام اسلامی، محمد سعیدی مهر.
پی نوشت ها:
[1] . وافی، باب صفات الذات، به نقل از مکارم شیرازی، ناصر، کتاب خدا را چگونه بشناسیم.
[2] . مکارم شیرازی، ناصر، خدا را چگونه بشناسیم، کانون انتشارات محمدی، چاپ سوم، ص154.
[3] . مطهری، مرتضی، انسان و سرنوشت، نشر شرکت انتشار، ص132.
[4] . صدوق، توحید، چاپ سنگی، ص337، به نقل از: طباطبائی، سید محمد حسین، اصول فلسفه، ج5، ص169.
[5] . مطهری، مرتضی، انسان و سرنوشت، ص62.
[6] . همان، ص56 ـ 53 و 79.
[7] . مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، از انتشارات سازمان تبلیغات، ج2، ص416.
[8]. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، دوره سه جلدی، تهران، نشر بین الملل، چاپ هفدهم، 1384، ص 147 – 178؛ و سعیدی مهر، پیشین، ص 340-342.
[9] . هود/7. ملک/2. کهف/7 و ذاریات/56.
[10] . مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج2، ص403.