خداوند با اینکه می‎دانست افرادی مثل شمر به جهنم می‎روند پس چرا آنها را آفرید و آیا لطف خدا اقتضا نمی‎کرد برای اینکه شمر به جهنم نرود او را نیافریند؟

خداوند با اینکه می‎دانست افرادی مثل شمر به جهنم می‎روند پس چرا آنها را آفرید و آیا لطف خدا اقتضا نمی‎کرد برای اینکه شمر به جهنم نرود او را نیافریند؟

همانطور که می‎دانیم شمر یک انسان است و اگر گنه­کار شده است از این رو است که مثل سایر انسانها دارای اختیار بوده است و به جای قدم نهادن در راه بندگی، راه عصیان را پیش گرفته است.
پس سؤال را این طور می‎توان مطرح کرد که چرا خداوند انسان مختار را آفرید با علم به این که عده‎ای از آنها ممکن است از این اختیار، سوء استفاده کنند؟
در دو آیه قرآن به هدف از خلقت انسان اشاره شده است؛ در یک آیه می‎فرماید: «جن و انس را جز برای آن که مرا عبادت کنند نیافریدم»[1] در آیه‎ای دیگر می‎گوید: و برای آن (رحمت) آنها را (انسانها را) آفریدم. که در آیه اول هدف خلقت را عبادت و در آیه دوم هدف خلقت انسان را رحمت پروردگار بیان می‎کند.[2] خداوند انسان را آفرید  تا او را عبادت کند و مشمول رحمت الهی واقع شود و به سعادت برسد. در این جا این سؤال پیش می‎آید که آیا امکان نداشت این لطف و رحمت به انسان برسد بدون آن که انسان اختیار داشته باشد و خدا را عبادت کند؟ مسلماً نه، چون در این صورت مثل بقیه چهارپایان و موجودات می‎شد. ولی خداوند با خلقت انسان و هدفی که از این خلقت در نظر گرفته بود، می‎خواست به انسان کرامت بخشد به او ارزش بدهد و او را بر بسیاری از مخلوقات خود برتری بخشد.[3] و معلوم است که اگر عبادت از روی اجبار باشد ارزشی ندارد، زیرا تسلیم بودن در برابر خدا به صورت تکوینی نمی توانست مایه امتیاز او گرد و تاب دیگر موجودات برتری یابد.[4] مهم آن است که انسان از روی اختیار تسلیم خداوند شد. این گونه عبادت، پاداشش رحمت خاص الهی و رسیدن به نعمات مادی و معنوی ابدی است. لذا خداوند انسان را با خصوصیت اختیار آفرید و او را هدایت کرد. پرهیزکاری و گناه را به نفس او الهام کرد در بیرون از نفس نیز پیامبران را فرستاد تا او را هدایت کنند و به پاداش‎های الهی بشارت داده و از عذاب‎های او بترسانند.[5] و انسان را آزاد گذارد تا راه خود را انتخاب کند یا شکرگزار نعمتهای الهی شود و یا ناسپاسی کند.[6] و برای هریک از این انتخابها نیز عاقبتی را درنظر گرفت و انسانها را از آن آگاه کرد. اگر چند روزه کوتاه دنیا را در مسیر عبادت او گام بردارد، ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، از نعمتهای بهشتی برای همیشه برخوردار خواهد بود و اگر گناه کرد به اندازه گناه خود عذاب خواهد شد، نه بیشتر. و خداوند به اندازه مثقالی ظلم نمی‎کند.[7] حالا خدا باید چه می‎کرد، آیا به خاطر این که عده‎ای قدردانی نخواهند کرد باید سفره جود و کرم خود را برچیند؟ آنها اگر خودشان نمی‎خواهند از نعمت‎ها استفاده کنند و به خود ظلم می‎کنند به جود و کرم منعم چه ربطی دارد؟![8] تا اینجا فرض کردیم که آنها اگر از لطف الهی بهره‎مند نشدند به خاطر سوء انتخاب خودشان است. حالا می‎خواهیم به گونه ی دیگر به مسأله نگاه کنیم و ببینیم آیا آنها دیگر هیچ راهی برای بهره‎مندی از الطاف الهی ندارند و آیا در آفرینش انسانهای گنه کار و اهل عذاب لطف بود یا در نیافریدن آنها؟ مسلّماً اگر آفریده نمی‎شدند، به هیچ عنوان نمی‎توانستند از الطاف و نعمات الهی بهره‎مند شوند، ولی حالا که آفریده شده‎اند چی؟ نکاتی را در مورد گنه کار (چه کسانی که گناه کم دارند چه آنها که گناه بزرگ مرتکب شده‎اند) بیان می‎کنیم تا ببینیم راهی برای رسیدن به نعمات الهی باز است یا نه؟ و معلوم است که اگر راهی باز باشد در آفرینش او لطف بوده است.
1. می‎توانست گناه نکند و به رحمت الهی برسد.
2. می‎تواند بعد از گناه توبه کند و در مسیر رحمت الهی قرار گیرد.و «کسی که کار بدی انجام دهد یا به خود ستم کند سپس از خداوند طلب آمرزش کند خدا را آمرزنده و مهربان خواهد یافت».[9] 3. اگر گناهانش کبیره نباشند خدا آنها را بدون توبه هم می‎بخشد (البته اگر شایستگی آن را داشته باشد) «اگر از گناهان بزرگی که از آن نهی می‎شوید پرهیز کنید، گناهان کوچک شما را می‎پوشانیم و شما را در جایگاه خوبی وارد می‎کنیم».[10] 4. بعضی از گناهان در اثر انجام کارهای خوب از بین می‎رود. «همانا کارهای نیک کارهای بد را از بین می‎برد».[11] 5. بعضی از گناهان در اثر سختی‎ها، بیماری‎ها و… از بین می‎رود؛ به عنوان نمونه از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل شده که «یک شب تب داشتن کفاره گناه یک ساله است».[12] 6. بعضی گناهان مانند سختی‎های جان کندن و امثال آن، با مرگ یا عذابهای برزخ یا قیامت از بین می‎رود؛ در این باره پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرموده‎اند: «مرگ، کفاره گناهان مؤمن است».[13] و خداوند می فرماید: «پروردگار تو به احدی ظلم نمی‎کند»[14] بنابراین بعد از عذابی که به اندازه گناهان کشید، وارد بهشت و نعمت های الهی شده و برای همیشه از آنها بهره‎مند خواهد شد؛ «برای همیشه در آن خواهند بود».[15] 7. بعضی از گناهان، در اثر شفاعت اولیاء الهی از بین می‎رود. پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ می فرماید: «شفاعتم را برای آن دسته از امتم که مرتکب گناه کبیره شده‎اند ذخیره کرده‎ام».[16] 8. خداوند متعال بدون توبه، هر گناهی غیر از شرک را می‎بخشد: «خداوند شرک را نمی‎آمرزد ولی کمتر از آن را برای هر کس بخواهد می‎آمرزد».[17] این که گفتیم بدون توبه، چون معلوم است که خدا با توبه هر گناهی را می‎آمرزد حتی شرک را.[18] 9. آن چه بر خدا لازم است آن است که به وعده‎های خود عمل کند ولی اگر به وعیدهای خود ـ تهدید به عذاب و عقاب ـ عمل نکند اشکالی ندارد. چون عقاب حق خداوند است و می‎تواند از آن بگذرد.[19] خود قضاوت کنید آیا آفرینش انسانهای گنهکار با این همه راه که پیش رو دارند تا بتوانند به وسیله یکی از آنها، از نعمت های ابدی الهی بهره‎مند شوند لطف است یا نیافریدن آنها؟ شاید خدا که از گنهکار بودن او آگاه بود می‎خواسته به یکی از این طریق او را به نعمت های ابدی خود برساند.
نتیجه: اولاً این که عده‎ای گنهکار شده‎اند از آن رو بوده است که مختار بوده‎اند و خداوند که انسان را مختار آفرید برای این بود که می‎خواست او را کرامت بخشد و از طریق عبادت، انسان به رحمت و نعمت های الهی برسد. حالا اگر عده‎ای قدردانی نکردند و نخواستند از نعمت های الهی بهره‎مند شوند مربوط به انتخاب خودشان است.
ثانیاً: این جور نیست که فکر کنیم آنها که گنهکار و لایق عذاب شده‎اند به هیچ عنوان نمی‎توانند از نعمت های الهی بهره‎مند شوند و باید تا همیشه عذاب بکشند لذا بهتر بود آفریده نشوند، بلکه بر روی انسان گنهکار و اهل عذاب، راههای زیادی باز است و خداوند ممکن است از یکی از این راهها او را به نعمت های ابدی خود برساند ولی اگر آفریده نمی‎شد هیچ گاه نمی‎توانست از نعمت های الهی بهره‎مند شود.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. علامه طباطبائی، المیزان، ترجمه موسوی همدانی، بنیاد علمی و فکری علامه، چ 5، 1370، ج 8، ص 497 و 498.
2. ناصر مکارم شیرازی، نمونه، دارالکتب الاسلامیه، چ 21، 1378، ج 7، ص 19 تا 22.

پی نوشت ها:
[1] . ذاریات/ 56.
[2] . هود/ 119.
[3] . ر.ک: اسراء/ 70.
[4] . ر.ک: آل عمران/ 93.
[5] . ر.ک: انعام/ 48.
[6] . ر.ک، دهر/ 3.
[7] . نساء/ 40.
[8] . ر.ک، طباطبائی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی، چاپ چهارم، 1370، ج 11، ص 101.
[9] . نساء/ 110.
[10] . نساء/ 31.
[11] . هود/ 114.
[12] . طوسی، ‌امالی، دارالثقافه، قم، چاپ اول، 1414، ص 630.
[13] . همان، ص 21.
[14] . کهف/ 49.
[15] . نساء/ 122.
[16] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403، ج 8، ص 30.
[17] . نساء/ 49.
[18] . حلی، کشف المراد، مؤسسه نشر اسلامی، ص 416.
[19] . همان، ص 415.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید