می خواست خانه را بسوزاند

می خواست خانه را بسوزاند

ابوبکر پس از گرفتن بیعت از مردم عمر را با جمعی بسوی خانه فاطمه علیها السلام فرستاد تا علی و کسانی را که با او در خانه بودند جهت بیعت احضار کنند، و گفت: اگر مقاومت و خودداری کردند با ایشان بجنگید، عمر آتشی با خود برد تا خانه را آتش بزنند، فاطمه علیهما السلام با او روبرو شد و گفت: کجا ای پسر خطاب؟ آیا آمده ای خانه ما را بسوزانی؟ عمر گفت: بلی مگر اینکه داخل شوید در آنچه امت داخل شده است. (منبع: المختصر ابوالفدأ، ج 1 ص 156)
عمر همراه با عده ای از مهاجر و انصار بطرف خانه فاطمه رفتند عمر گفت: یا باید بیرون آمده بیعت کنید و یا خانه را آتش میزنیم، زبیر با شمشیر آخته بیرون شد که زیاد بن لبید با مرد دیکگر او را گرفتند، شمشیرش از دستش ‍ افتاد، عمر آنرا برداشته و به سنگی کوبید و شکست ابوبکر از جماعتی که از بیعت او تخلف کرده: در خانه علی علیه السلام جمع شده بودند پرس جو کرد، عمر را جهت احضار آنها فرستاد، عمر به خانه علی رفته آنها را صدا کرد و به بیعت دعوت نمود، چون از بیرون آمدن خودداری کردند عمر هیزم خواست و گفت: قسم به آن خدائی که جان عمر در دست اوست اگر بیرون نیائید خانه را با ساکنانش آتش میزنم، گفتند: یا ابا حغص فاطمه در آنجاست! گفت: باشد. (منبع: الامامه و السیاسه نوشته ابن قتیبه دینوری)
قصه های اسلامی و تکه های تاریخی/ عمران علیزاده

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید