پاسخ را با این مثال شروع می کنیم که نورافکنی و درخشندگی و روشن کردن جهان و جهانیان، از ویژگی ذاتی و اقتضائات وجودی آفتاب فروزان است یعنی خورشید اگر نورافکنی می کند به خاطر اقتضای ذات اوست حال موجودات چگونه و تا چه اندازه از آن استفاده می کنند این مقصود بالعرض تابش نور خورشید است و نه مقصود بالذات آن. با دقت و توجه در این مثال درک مطلب تا حدودی آسان تر خواهد شد و مطلب به ذهن نزدیک تر می شود بدین بیان که خلقت و آفرینش و افاضه هستی، اقتضای ذاتی مبداء هستی بخش است و تکامل موجودات، مقصود بالعرض نظام خلقت است، با توجه به این مقدمه به نکاتی اشاره می شود:
1.گرچه هدف و مقصود بالعرض خلقت، تکامل پدیده های عالم است امّا هرگز نمی توان تکامل را در عالم خلقت تنها منحصر به یک نوع از مخلوقات به نام انسان دانست؛ خداوند در قرآن فرمود: «الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی»[1] در این آیه بدین نکته اشاره شده که خداوند به هر چیزی آفرینش ویژه اش را داده است و سپس آن را به سوی هدف آفرینش راهنمائی کرده است. لذا روشن می شود که خلقت همه ی موجودات برای رسیدن به کمالات آنها است.[2]
البته تردیدی نیست که هدف از آفرینش عالم، پدید آمدن انسان است امّا باید توجه داشت انسانی که هدف خلقت است وجود نازنین انسان کامل است.[3]
2. با توجه به مطلبی که در نکته اول مطرح شد اگر به دقت، حسابرسی شود بخوبی معلوم خواهد شد که تعداد موجوداتی که در عالم به کمال نوعی خود می رسند از قبیل فرشتگان و سایر موجودات به مراتب بیشتر از موجوداتی هستند که به کمال مطلوب خود نمی رسند.
3. نکته دیگر آن که گرچه از طریق عبادت و بندگی ممکن است تعداد زیادی به کمال نرسند، ولی باید توجه داشت که بسیاری از مردم از روی جهل و نادانی از عبادت و بندگی خداوند سرپیچی می کنند و از رسیدن به کمال محروم می شوند، چنین افرادی بالاخره بعد از مدتی کیفر و چشیدن عذاب در برزخ و آخرت، بالاخره وارد بهشت می شوند که رسیدن به بهشت در واقع رسیدن به کمال مطلوب انسان ها است.
چه این که عده ای به خاطر شفاعت شافعان از عذاب نجات پیدا می کنند و وارد بهشت می شوند و در واقع به کمال می رسند.[4] برخی از بزرگان در این باره که تکامل تنها اختصاص به نشئه دنیا ندارد بلکه بعد از آن در نشئهه برزخ نیز جریان دارد می گویند: ناگفته نماند که با بیرون رفتن از دار طبیعت، تجرد کامل حاصل نمی شود بلکه در عالم برزخ نیز حرکت تکاملی انسان ادامه پیدا می کند و لذا برخی با عبور از مراحلی رذائلشان زدوده می شود و به کمال می رسند.[5]
و یا برخی از مردم به دلیل دور بودن از معارف آسمانی و شرایط زندگی نظیر آنچه امروز در جهان غیر مسلمان وجود دارد حقایق به گوش آنها نرسیده است چنین افرادی نیز ممکن است به نحوی رحمت الهی نصیبشان شود و لااقل به جهنّم نروند و از طریقی به کمال مطلوب خود هدایت شوند چون آنهایی که واقعاً قاصرند و نه مقصر خداوند با آنان معامله با گناهکاران را نمی کند و بر اساس معارف شیعی، افراد قاصر و مستضعف فکری بالاخره به کمال خود می رسند و وارد جهنّم نمی شوند.[6]
با توجه به مطلبی که ذکر شد، باید گفت تعداد افرادی که به کمال می رسند به طور یقین با افرادی که هرگز به کمال نمی رسند و به طور دائم و تا ابد در جهنم باقی می مانند بیشتر خواهد بود و از آن جا که جهنّم، نقص و رسیدن به بهشت کمال انسان است، در نتیجه کسانی که به کمال می رسند از افرادی که هرگز به کمال نمی رسند به مراتب بیشتر است.
4. نکته دیگر آن است که در تحلیل فلسفه خلقت نباید عددی و به اصطلاح کمّی حساب رسی کرد، بلکه از نظر کیفی و ارزشی باید محاسبه نمود، یعنی اگر در نظام خلقت تنها تعداد اندکی بتوانند به کمال برسند و به هدف متعالی خلقت که همان قرب الهی است راه یابند هدف آفرینش در واقع به خوبی تأمین شده و به تعبیر پرسشگر، بازدهی کارخانه عظیم خلقت، بسیار بالا بوده و هدف خلقت حاصل شده است. مثلاً غیر از حضرات معصومین و انبیا و اولیاء الهی که حساب آنها جداست اگر افرادی چون سلمان و ابوذر، مقداد، اویس قرنی و کمیل بن زیاد نخعی، حبیب ابن مظاهر، حرّ، عباس، علی اکبر و زینب و زهیر و دیگران که به کمال مطلوب رسیده اند، در واقع هدف خلقت در حد بسیار متعالی تحقق یافته و بازدهی کارخانه خلقت بسیار بوده است. چون به تعبیر برخی بزرگان، بعضی افراد به اندازه یک ملت ارزش دارند. در نتیجه از آنچه بیان شد، به خوبی معلوم گردید که اگر مجموع عالم خلقت را در نظر بگیریم و از سوی دیگر تکامل در نشئه برزخ را نیز برای انسان ها در نظر بگیریم و مسئله قاصران مستضعف فکری و فرهنگی را نیز مد نظر قرار دهیم و کیفیت کار را هم در نظر بگیریم به طور یقین به این نتیجه می رسیم که بازدهی کارخانه خلقت، بسیار بالا است.
معرفی منبع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ ناصر مکارم، نمونه، ج 9، ص 24، ح 22، ص 389، نشر دارالکتب الاسلامیه تهران، 1379ش.
پی نوشت ها:
[1] . طه/ 5.
[2] . طباطبائی، سید محمد حسین، شیعه در اسلام، تهران، نشر دارالکتب الاسلامیه، 1348ش، ص 80.
[3] . صادقی اُرزگانی، محمد امین، آموزه های عرفانی از منظر امام علی ـ علیه السّلام ـ ، قم، نشر پژوشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1384ش، ص 187.
[4] . مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، تهران، نشر دارالکتب الاسلامیه، 1377ش، ج 6، ص 522؛ و صدرالمتالهین، اسفار، بیروت، نشر دار الاحیاء التراث العربی، بی تا، ج 9، ص 375.
[5] . موسوی خمینی، سید روح الله، معاد از دیدگاه امام خمینی(ره)، نشر مؤسسه آثار امام، 1378ش، ص 322.
[6] . مطهری، مرتضی، عدل الهی، تهران، نشر صدرا، بی تا، ص 357.