بنابر دیدگاه بعضی مفسران[1] درباره معنای آیه 172 سوره مبارکه اعراف، خداوند تبارک و تعالی از انسان ها پیش از پیدایش شان در این عالم دنیا، در عالمی دیگر به نام عالم ذر یا عالم میثاق، پرسیده است که آیا من پروردگار شما نیستم؟ و آنها پاسخ دادند «بلی». و از سوی دیگر در بعضی روایات آمده است که حجر الاسود در آن عالم حضور داشته و پس از آن که خداوند عزّ و جلّ از بندگان خود عهد و پیمان گرفت، نام های آنها را بر صحیفه ای نگاشت و به حجر الاسود سپرد تا گواه بر این میثاق باشد.
یکی از آن روایات، روایتی است که در آن آمده است که عُمر در سال اول خلافتش به حج رفت؛ در آن سال حضرت علی ـ علیه السّلام ـ و دو فرزند بزرگوارش امام حسن ـ علیه السّلام ـ و امام حسین ـ علیه السّلام ـ نیز به حج آمده بودند. عمر به هنگام طواف گفت: به خدا سوگند می دانم که تو سنگی هستی که نه نفعی داری و نه ضرری و اگر رسول خدا تو را استلام نکرده بود، من نیز استلام نمی کردم.
امام ـ علیه السّلام ـ فرمود: چنین مگو ای اباحفص. به راستی که رسول الله استلام نکرد جز به جهت چیزی که می دانست و اگر تو قرآن را می خواندی و تأویل آن را مانند غیر خودت می دانستی، می فهمیدی که این سنگ نفع و ضرر می رساند. و دارای دو چشم و دو لب و زبانی گویا است. و گواهی می دهد به سود کسانی که به او اظهار وفاداری کنند.
عمر گفت: ای اباالحسن این مطلب را از کتاب خدا به من نشان بده!
امام ـ علیه السّلام ـ قسمتی از آیه 7 سوره ی اعراف را قرائت فرمودند: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا …»
و چون پروردگار تو از پسران آدم از پشت هایشان نژادشان را درآورد و آنها را بر خودشان گواه گرفت که مگر من پروردگار شما نیستم؟ گفتند چرا، گواهی می دهیم …
هنگامی که آنها به اطاعت خدا و بندگی خود اقرار کردند، خداوند از آنها برای حج بیت الحرام پیمان گرفت و سپس صحیفه ای آفرید و به قلم ها فرمان داد که پیمان بنی آدم را بنویس، و به سنگ فرمود، به یاد بسپار و گواهی بده به وفاداری بندگانم. پس از آن، این سنگ مطیع خدا، (به زمین) فرود آمد. ای عمر آیا چنین نیست که وقتی حجر الاسود را استلام می کنی می گویی امانتم را ادا کردم و پیمانم را نگه داشتم تا به وفاداری من شهادت دهی.
عمر گفت: به خدا سوگند آری. امام ـ علیه السّلام ـ فرمود: پس این را بپذیر.[2]
و از این روست که در بعضی احادیث آمده است طواف کننده پس از لمس کردن و بوسیدن حجر الاسود دعایی بخواند که در بخشی از آن دعا آمده است: … بار الها، امانتم را ادا کردم و پیمانم را نگه داشتم و محکم ساختم تا گواه وفاداریم باشد.[3]
و نیز در روایتی، فلسفه استلام حجر الاسود این گونه بیان شده است: امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند: … و اما بوسیدن و استلام به جهت تجدید عهد و میثاق و بیعت است تا مردم عهدی را که خداوند در عالم میثاق از ایشان گرفته است ادا کنند. پس همه ساله نزد آن بیایند و آن عهد و امانت را وفا نمایند. …[4]
خلاصه : طبق برخی روایات حجر الاسود در عالم ذر حضور داشته و گواه پیمان انسان ها با خدا بوده و در این دنیا آمده تا یادآور آن پیمان و گواه وفاداری آدمیان باشد و روز قیامت شهادت دهد درباره کسانی که به عهد خدا عمل کردند و کسانی که پیمان شکنی کردند.
حتی اگر ما عالم ذر را به عالم فطرت، معنا کنیم یعنی پیمان خداوند از انسان ها، پیمانی تکوینی و فطری باشد باز هیچ بعدی ندارد که بنابر احادیث، حجرالاسود جزو شاهدان، قرار گیرد زیرا همان گونه که اعضا و جوارح و زمین و قرآن و غیره جزو شاهدان و گواهان بر اعمال بشر در روز قیامت بشمار می روند خداوند به خاطر عنایت خاصی که به حجرالاسود داشته آن را نیز به عنوان یکی از گواهان روز قیامت به شمار آورد و گواهی آن ناظر به همان راست آزمایی و وفاداری به همان پیمان تکوینی بشر باشد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. گروهی از نویسندگان، دایره المعارف شیخ، ج 6. ص 101، نشر شهید سعید محبّی، چاپ دوم، تهران، 1380.
2. سید مصطفی حسینی دشتی، معارف و معاریف، ج 4، ص 405، مؤسسه فرهنگی آرایه، چاپ سوم، 1379.
پی نوشت ها:
[1] . ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، چاپ نهم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 7، ص 6.
[2] . ر.ک: نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، مؤسسه آل البیت ـ علیه السّلام ـ ، چاپ دوم، 1408 هـ، ج 9، ص 382.
[3] . حر عاملی، وسائل الشیعه، چاپ دوم، قم، مؤسسه آل البیت ـ علیه السّلام ـ ، ج 13، ص 314.
[4] . صدوق، علل الشرایع، قم، انتشارات مکتبه الداوری، ج 1، ص 430.