میدانیم که دو فرضیه در میان دانشمندان علوم طبیعی درباره آفرینش موجودات زنده، اعم از گیاهان و جانوران، وجود داشته است:
1. فریضه تکامل انواع، «ترانسفورمیسم» که میگوید: انواع موجودات زنده در آغاز دارای شکل کنونی نبودهاند. بلکه موجودات تک سلولی در آب اقیانوسها و از لابلای لجنهای اعماق دریاها با یک جهش پیدا شده اند، این موجودات ذرهبینی زنده تدریجاً تکامل یافته و از نوعی به نوع دیگر تغییر شکل داده اند، از دریاها به هوا و صحرا راه یافته اند، و انواع گیاهان و جانوران آبی و زمینی و پرندگان را به وجود آورده اند.
2. فرضیه ثبوت انواع یا «فیکسیسم» که میگوید:
انواع جانداران هر کدام جداگانه از آغاز به همین شکل کنونی، به وجود آمده اند، و هیچ نوعی به نوع دیگر تبدیل نیافته است. و طبعاً انسان هم دارای خلقت مستقلی بوده است و از آغاز به همین صورت بوده است. دانشمندانی هر دو گروه برای اثبات عقیده خود مطالب فراوانی نوشتهاند و نزاعهای زیادی در محافل علمی بر سر این مسئله در گرفته است.[1]
در این دو فرضیه همانگونه که مشاهده میفرمایید بحث از تحول انواع موجودات است نه تحول اعضای آنها. سئوال از تحول چشم میمون و مار به چشم انسان است، این فرض به هیچ وجه مطرح نبوده است و امکان هم ندارد که عضوی ازاعضای یک نوع از عضو نوع دیگر تکامل یافته باشد، زیرا عضو بدن یک نوع، تابع ارگانیزم تحول مجموعه اعضای نوع خویش است. و اگر منظور این باشد که شباهت چشم انسان با چشم میمون و مار و وجود اعضای تکامل نیافته دلیل بر تحول نوع انسان از دیگر انواع موجودات است، این فرض، همان فرضیه تکامل انواع یا «ترانسفورمیسم» است. امّا اینکه کدام یک از این دو فرضیه ترجیح دارد؟ یک بحث علمی است و باید پیشرفت علوم زیستشناسی، پاسخ قطعی به آن را ارائه کند.[2] فعلاً دانشمندانی که از این مسائل بحث میکنند همواره از آن به عنوان فرضیه یاد میکنند نه قانون ثابت شده علمی و اصل مسلّم قطعی اگر چه امروزه نظریه تکامل مورد نقد قوی دانشمندان قرار گرفته است.[3]
فرضیه تکامل و خداشناسی
فرضیه تکامل انواع اگر ثابت شود و به عنوان یک قانون و اصل در زیستشناسی پذیرفته گردد، شکل یک قانون علمی را که از یک سنّت علمی الهی در طبیعت پرده برمیدارد، به خود خواهد گرفت و مانند دیگر قوانین و اصول طبیعی کشف شده از عالم طبیعت خواهد بود.
روشن است که یکی از براهین توحید و اثبات صانع «برهان نظم» در جهان هستی است و آشکارا دلالت دارد که این جهان روی نقشه و تدبیر آفریده شده، و معلول تصادف و اتفاق نیست. باید توجه داشت که برهان نظم با هر دو فرضیه سازگار است. [4] زیرا حتی در صورت تکامل نیز هدایت و رهبری انواع در این پیچ و خم عجیب تکامل و تبدیل یک موجود زنده بسیار ساده، به این همه انواع مختلف و متنوع جانداران، بدون یک نقشه حساب شده و دقیق از طرف یک عقل کل امکانپذیر نخواهد بود.[5]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. داروینیسم، آیتالله جعفر سبحانی.
2. کلام جدید، عبدالحسین خسروپناه، ص 337 الی 426.
پی نوشت ها:
[1] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 11، ص 83 و 81.
[2] . مطهری، مرتضی، مقالات فلسفی، انتشارات صدرا، ص 48.
[3]. خسروپناه، عبدالحسین، کلام جدید،ص 319.
[4] . سبحانی، جعفر، دارونیسم، ص 19ـ18.
[5] . مکارم شیرازی، ناصر، یک صد و هشتاد پرسش و پاسخ، ص 581ـ588.