ولایت پیامبران اساساً چگونه بوده است؟ آیا تمام آنان دارای ولایت بوده اند؟

ولایت پیامبران اساساً چگونه بوده است؟ آیا تمام آنان دارای ولایت بوده اند؟

ولایت به دو قسم تکوینی و تشریعی تقسیم می شود: ولایت تکوینی به معنای سرپرستی موجودات جهان و عالم خارج و تصرف عینی داشتن در آنها است، مانند ولایت نفس انسان بر قوای درونی خودش. هر انسانی نسبت به قوای ادراکی خود، مانند نیروی وهمی و خیالی و نیز قوای تحریکی خویش مانند شهوت و غضب، ولایت دارد، بر اعضاء و جوارح سالم خود ولایت دارد، بازگشت این ولایت تکوینی به علت و معلول است از این رو، ولایت تکوینی (رابطه علّی و معلول) هیچ گاه تخلف بردار نیست.[1] در ولایت تکوینی انبیا و اولیا نیز همین حقیقت مطرح است، این رو می توانند در ماده کائنات و پدیده های عالم هستی به هر نحوی که بخواهند تصرف کنند. و همه پدیده های عالم چون موم در دست انسان کامل نرم و تسلیم اراده اوست و او به اذن الهی هرگونه که بخواهد و لازم باشد می تواند در پدیده های عالم تصرف نماید.
اما ولایت تشریعی از جنبه های مختلف دارد، به نمونه های از حوزه ولایت تشریعی اشاره می شود:
الف: ولایت در ابلاغ رسالت
اولین و اساسی ترین سمت ولایی انبیا که از طرف خداوند به آنها واگذار شده است ابلاغ احکام و دستورهای الهی به مردم و تبیین آن برای مردم است، گرچه تشریع احکام بالاصاله از آن خداوند است؛ ولی از طریق، وحی به انبیا افاضه می شود. فَاعْلَمُوا أَنَّما عَلی‏ رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبینُ؛[2] بدانید که پیامبر ما فقط عهده‏دار ابلاغ روشن است. وَ ما عَلَی الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبینُ؛[3] و بر پیامبر چیزی جز ابلاغ آشکار نیست.
ب: مرجعیت دینی
یکی دیگر از شوون ولایت انبیاء ولایت و مرجعیت دینی انبیا است، به این معنا که انبیاء همان گونه که وظیفه ابلاغ احکام الهی را دارند، وظیفه تبیین وحی و احکام الهی نیز به عهده آنان است. وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ.[4]و این قرآن را به سوی تو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سویشان نازل شده است بیان کنی و امید که بیندیشند.
ج: اسوه بودن
یکی دیگر از شوون انبیای الهی اسوه بودن انبیای الهی برای امت های شان است، قرآن کریم در باره حضرت ابراهیم می فرماید: قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ فی‏ إِبْراهیمَ وَ الَّذینَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْکُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ کَفَرْنا بِکُمْ وَ بَدا بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَهُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّی تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَه.[5]‏قطعا برای شما در حالات‏ جضرت ابراهیم و کسانی که با او بودند الگویی خوبی است، آن گاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و از آنچه به جای خدا می‏پرستید بیزاریم و [آیین‏] شما را منکریم، و میان ما و شما برای همیشه دشمنی و کینه پدید آمده است تا وقتی که به خدای یگانه ایمان بیاورید،
در ادامه می فرماید: لَقَدْ کانَ لَکُمْ فیهِمْ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ.[6] طعا برای شما در رفتار آنها سرمشقی نیکوست، برای کسی که به خدا و روز واپسین امید دارد.
در جای دیگر در مورد پیامبر گرامی اسلام آمده است: لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثیراً؛[7] قطعا برای شما در [رفتار] رسول خدا سرمشقی نیکوست، برای کسی که به خدا و روز واپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد می‏کند.
در این آیه رسول خدا به عنوان الگویی معرفی شده که مردم باید رفتار و اخلاق شان را با رفتار و اخلاق او تطبیق دهند، و او را مقتدای خویش سازند، و این مقام اختصاص به پیامبر خاتم و حضرت ابراهیم ندارد بلکه هر نبی از انبیای الهی اسوه امت خویش است، چه این که این مقام بعد از پیامبر گرامی اسلام به اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ رسیده است.[8] د: ولایت در شؤون سیاسی و اجتماعی
یکی دیگر از شوون ولایت انبیای الهی زعامت و رهبری سیاسی و اجتماعی آنان بر مردم است، لذا پیامبر اکرم در زمان حیات خودشان به عنوان ولی مسلمین بوده اند و این مقام را خداوند به ایشان عطا فرموده بود: «اطیعوا الله و اطیعو الرسول واولی الامر منکم»؛[9] یعنی اطاعت کنید خدا و پیامبر و کسانی را که اداره کار شما به دست آنها است. (ائمه ـ علیهم السّلام ـ) از این آیه به دست می آید که پیامبر رسما والی و حاکم بود و بر مردم حکومت داشت و سیاست اجتماع مسلمین را راهبری می کرد؛ البته بعد از او این مقام به ائمه اهل بیت رسیده است. بنابراین یکی از مواردی که کیفیت ولایت انبیا و ائمه را نشان می دهد مسأله حکومت آنان بر جامعه است که بر اساس ولایت الهی شان این سمت را داشته اند.
اما در باره فراز دوم سؤال باید گفت: ولایت در این محور نیز در دو حوزه عرفانی و کلامی مطرح است، از نظر جنبه عرفانی، به اختصار باید گفت: اساساً ولایت به عنوان باطن نبوت مطرح است و به همین دلیل تا کسی به مقام ولایت نرسد به مقام نبوت نایل نمی شود، به همین جهت عرفا از ولایت به «فلک محیط عام» تعبیر کرده و گفته اند که ولایت شامل نبوت، رسالت و امامت می شود، و هیچ کسی به مقامات یاد شده نمی رسد مگر این که اول به مقام ولایت برسد؛ بنابراین همه انبیا دارای چنین ولایتی بوده اند گرچه جنبه ولایت در آنها مستور و جنبه نبوت ظاهر و آشکار بوده است؛ یعنی کارهایی که آنها انجام می دادند و در حوزه مأموریت الهی شان بوده است، ناشی از مقام نبوت و رسالت شان بوده و نه جنبه ولایت آنها.[10] اما ولایت به معنای تشریعی آن گرچه برخی موارد آن برای همه انبیا وجود داشته است؛ مثلاً ولایت به معنای زعامت و سرپرستی، ابلاغ احکام دین، الگو و سرمشق بودن عملی برای مردم و امثال آن برای همه انبیاء وجود داشته است؛ اما ولایت به معنای مشرِع و حامل کتاب، تنها برای انبیای اولوالعزم مطرح است، و سایر انبیا شریعت مستقل نداشته اند؛ بلکه مأمور ابلاغ و اجرای شریعت انبیای بزرگ بوده اند.[11]

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. امام خمینی، نبوت از دیدگاه امام خمینی. نشر مؤسسه آثار امام خمینی ، 1378ش.
2. عزیز الدین نسقی، انسان کامل، انتشارات کتابخانه طهوری، تهران، 1368ش.
3. محمد سعیدی مهر، آموزش کلام اسلامی، ج 1-2، نشر طه، قم.

پی نوشت ها:
[1] . جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه، قم، نشر مرکز اسراء، 1378 ش، ص 124.
[2] . مائده: 92.
[3] . نور: 54.
[4] . حجر: 44.
[5] . ممتنحنه:4.
[6] . ممتنحه: 6.
[7] . احزاب: 21.
[8] . مطهری، مرتضی، شش مقاله، (مقاله ولاء و لایت ها)، نشر الزهرا، 1368ش، ص 165.
[9] . نساء/59.
[10] . آملی، سید حیدر، اسرار شریعه، اطوار الطریقه انوار الحقیقه، تهران، نشر موسسه علمی و فرهنگی، ص 91.
[11] . طباطبائی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، تهران، نشر دارالکتب الاسلامیه، 1372ش، ج 7، ص 266 و ج 2، ص 132.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید