قبل از طرح اصل جواب ذکر یک مقدمه ضروریست، و آن این است که روح انسانی در اصل ذات خود، مجرد است؛ یعنی در اصل موجود شدن خود به مادّه نیاز ندارد؛ ولی از جهت فعل، مادّیست؛ یعنی برای انجام کارها و تحقّق خواستههای خود نیازمند جسم است. این جسم همانند چکش و تیشه و ارّهی نجّار، ابزاریست برای روح، که به کمک آن به خواستههای خود می رسد، و مرکبی است که روح با استعانت از آن به حرکت در می آید و کامل میشود.
نیاز روح به بدن تنها به عالم ماده خلاصه نمیشود؛ بلکه در عالم برزخ و قیامت نیز روح دارای بدنی است متناسب با خصوصیات آن عوالم. لذا هر روحی دارای سه بدن است که عبارتند از بدن مادی، جسم برزخی و قالب قیامتی. و به عبارت دیگر روح انسانی همواره نیازمند جسم است و تا زمانی که در عالم ماده است نیازمند جسمی است مادّی و با همه خصوصیات آن، مانند شکل و رنگ و اندازه. و ابتدای ورود روح به عالم برزخ، مساویست با همراه شدن آن با قالب برزخی و مثالی، که اگر چه واجد خصوصیات ماده است، اما فاقد خود ماده است از همین رو سنگینی و حجمی که نیازمند مکان باشد ندارد.
و پس از سپری شدن عمر برزخی انسانها و فرارسیدن قیامت، بدن آنها نیز دست خوش تحوّل شده و به جسمی متناسب با نعمت های بهشتی و عذاب های جهنمی تبدیل میشود.[1]
حال به اصل بحث میپردازیم: به نظر میرسد معراج پیامبر اسلام، تنها به عروج روحی آن حضرت خلاصه نشده و جسم مبارک آن حضرت نیز در این سفر با روح بزرگ وی مصاحبت داشته است، یعنی معراج آن حضرت جسمانی بوده است و بهترین گواه این عقیده نیز حکایتی است که از پیامبر عظیم الشأن درباره تشکیل نطفه حضرت فاطمه از میوه بهشتی نقل شده است. پاره ای از این روایات را می آوریم:
فی تفسیر القمی أَبِی عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِی عُبَیْدَهَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) یُکْثِرُ تَقْبِیلَ فَاطِمَهَ ع فَأَنْکَرَتْ ذَلِکَ عَائِشَهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) یَا عَائِشَهُ إِنِّی لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَی السَّمَاءِ دَخَلْتُ الْجَنَّهَ فَأَدْنَانِی جَبْرَئِیلُ مِنْ شَجَرَهِ طُوبَی وَ نَاوَلَنِی مِنْ ثِمَارِهَا فَأَکَلْتُهُ فَحَوَّلَ اللَّهُ ذَلِک مَاءً فِی ظَهْرِی فَلَمَّا هَبَطْتُ إِلَی الْأَرْضِ وَاقَعْتُ خَدِیجَهَ فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَهَ فَمَا قَبَّلْتُهَا قَطُّ إِلَّا وَجَدْتُ رَائِحَهَ شَجَرَهِ طُوبَی مِنْهَا.[2]
فی علل الشرائع الْقَطَّانُ عَنِ السُّکَّرِیِّ عَنِ الْجَوْهَرِیِّ عَنْ عُمَرَ بْنِ عِمْرَانَ عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَی الْعَبْسِیِّ عَنْ جَبَلَهَ الْمَکِّیِّ عَنْ طَاوُسٍ الْیَمَانِیِّ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ دَخَلَتْ عَائِشَهُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ ص وَ هُوَ یُقَبِّلُ فَاطِمَهَ فَقَالَتْ لَهُ أَ تُحِبُّهَا یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ عَلِمْتِ حُبِّی لَهَا لَازْدَدْتِ لَهَا حُبّاً إِنَّهُ لَمَّا عُرِجَ بِی إِلَی السَّمَاءِ –الی ان یقول-: فَأَدْخَلَنِی الْجَنَّهَ فَإِذَا أَنَا بِشَجَرَهٍ مِنْ نُورٍ فِی أَصْلِهَا مَلَکَانِ یَطْوِیَانِ الْحُلَلَ وَ الْحُلِیَّ فَقُلْتُ حَبِیبِی جَبْرَئِیلُ لِمَنْ هَذِهِ الشَّجَرَهُ فَقَالَ هَذِهِ لِأَخِیکَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع وَ هَذَانِ الْمَلَکَانِ یَطْوِیَانِ لَهُ الْحُلِیَّ وَ الْحُلَلَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهِ ثُمَّ تَقَدَّمْتُ أَمَامِی فَإِذَا أَنَا بِرُطَبٍ أَلْیَنَ مِنَ الزبدِ وَ أَطْیَبَ رَائِحَهً مِنَ الْمِسْکِ وَ أَحْلَی مِنَ الْعَسَلِ فَأَخَذْتُ رُطَبَهً فَأَکَلْتُهَا فَتَحَوَّلَتِ الرُّطَبَهُ نُطْفَهً فِی صُلْبِی فَلَمَّا أَنْ هَبَطْتُ إِلَی الْأَرْضِ وَاقَعْتُ خَدِیجَهَ فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَهَ فَفَاطِمَهُ حَوْرَاءُ إِنْسِیَّهٌ فَإِذَا اشْتَقْتُ إِلَی الْجَنَّهِ شَممْتُ رَائِحَهَ فَاطِمَهَ (ع).[3]
فی الأمالی للصدوق و عیون أخبار الرضا علیه السلام، الْهَمَذَانِیُّ عَنْ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْهرَوِیِّ عَنِ الرِّضَا (ع) قَالَ قَالَ النَّبِیُّ (ص) لَمَّا عُرِجَ بِی إِلَی السَّمَاءِ أَخَذَ بِیَدی جَبْرَئِیلُ ع فَأَدْخَلَنِی الْجَنَّهَ فَنَاوَلَنِی مِنْ رُطَبِهَا فَأَکَلْتُهُ فَتَحَوَّلَ ذَلِکَ نُطْفَهً فِی صُلْبِی فَلَمَّا هَبَطْتُ إِلَی الْأَرْضِ وَاقَعْتُ خَدِیجَهَ فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَهَ ع فَفَاطِمَهُ حَوْرَاءُ إِنْسِیَّهٌ فَکُلَّمَا اشْتَقْتُ إِلَی رَائِحَهِ الْجَنَّهِ شَممْتُ رَائِحَهَ ابْنَتِی فَاطِمَهَ.[4]
خلاصه مضمون این احادیث این است که نطفه حضرت فاطمه از میوه درختی بهشتی یا درخت طوبی درست شده و پیامبر هر گاه مشتاق بوی بهشت میشده آن حضرت را میبوئیده است و وقتی به خاطر بوسیدن زیاد حضرت فاطمه با اعتراض عائشه مواجه میشد، جواب میفرمودند که من هر وقت او را میبوسم بوی خوش درخت طوبی را مییابم.
این احادیث، بهترین گواه است بر این عقیده که معراج آن حضرت جسمانی نیز بوده است و اینکه این جسم همان جسم دنیوی آن حضرت بوده است، زیرا اگر معراج آن حضرت تنها در عروج روحی آن حضرت خلاصه میشده و یا با جسم مثالی آن حضرت بوده است چنانکه عرفا و حکماء بر این اعتقادند[5]، تشکیل نطفه فاطمه از میوه بهشتی موضوعیت نخواهد داشت، زیرا در این صورت این نطفه نباید در جسم دنیوی آن حضرت تشکیل شود و استشمام بوی بهشت ازجسم فاطمه نیز موضوعیت نخواهد داشت، زیرا خوردن این میوه با روح یا با قالب مثالی سبب تشکیل نطفه در بدن دنیوی آن حضرت نمیشود؛ مضافاً بر اینکه طبق این دو عقیده این عمل نیز در حقیقت صورتی تجسّم یافته از یک حقیقت درباره حضرت فاطمه خواهد بود و ربطی به تشکیل نطفه و مانند آن ندارد.
بنابراین معراج حضرت رسول جسمانی بوده و آن حضرت با همین جسم دنیوی، اما به صورت تکامل یافته به عالم عقبی و جنّه المأوی راه یافتند
اما حلّ این اشکال که این بدن دنیوی از جنس ماده است و ماده را طاقت این نیست که در عالم مجردات و عقبی داخل شود نیز با تفکر در معاد جسمانی و کیفیت حشر اجساد آسان میشود. به تعبیر بعضی از دانشمندان، معراج جسمانی با معاد جسمانی توأم بوده و هر دو از یک پستان شیر میخورند.[6] بنابراین همان دلیلی که حشر اجساد را در قیامت و بهشت برای ما توجیه میکند همچنین قادر است مسئله معراج جسمانی را نیز برای ما تبیین نماید. توضیح این مطلب را با ذکر مثالی آغاز میکنیم شما اگر مقداری خمیر پهن شده نان را روی صفحه نقاله تنور نانوائی بگذارید چیزی که از طرف دیگر آن بیرون میآید یک عدد نان است که با معده انسانی تناسب داشته و هضم آن برای معده انسان آسان است، این نان همان خمیری است که در ابتداء روی نوار نقاله گذاشتهاید اما عبور آن از فضای گرم داخل تنور، باعث ایجاد تغییراتی در جهت تکامل و مناسب سازی آن با معده شما شده است، شما در این لحظه میتوانید ادعا کنید این چیزی که الآن در دست شماست همان چیزی است که اولا در دست شما بوده است چنانکه میتوانید ادعا کنید این چیز با شیء اولی تفاوت دارد.
در معاد جسمانی نیز همین گونه است، یعنی جسمی که در قیامت با روح همراه است همان جسم دنیوی است امّا با یک سری تفاوتها و تغییرهایی که در آن حاصل شده است، این جسم بسیط است اما جسم دنیوی مرکب است لذا تمام این جسم حسّ و درک است اما جسم دنیوی چنین نیست ،تمام اعضای این جسم از خوردن و آشامیدن لذت میبرد، اما لذت خوردن و نوشیدن جسم دنیوی تنها برای بخشی از زبان است، پس اگر چه این جسم همان جسم دنیوی است، اما بر اثر تکامل و عبور از خصوصیات ماده تلطیف شده و به جسمی تکامل یافته تبدیل گشته است. مسئله معراج جسمانی پیامبر اسلام نیز بر همین روال است.
توضیح مطلب این است که چنانکه در اول این نوشته ذکر شده روح انسانی به تناسب هرعالمی که در آن است بدنی متناسب با خصوصیات آن عالم دارد اگر در عالم ماده است دارای بدنی مادّی است و اگر در عالم برزخ است به همراه بدن مثالی است و اگر در آخرت است با بدن قیامتی است به عبارت دیگر روح انسانی تنها یک بدن دارد این بدن به تناسب حضور روح در عوالم سهگانه، خصوصیات این سه عالم را به خود میپذیرد اگر در عالم ماده است دارای خصوصیات ماده است و اگر در عوالم دیگر است به تناسب امور آن عالم است بنابراین روح فقط یک بدن دارد و این بدن سه نمود پیدا میکند وقتی خداوند روح انسانی را به طرف خود جلب میکند اگر غلبه قهّاریّت تام نباشد یعنی هنوز جلب عمومی صورت نگرفته و نکاح آسمانی تنها در یک شخص منجر به غلبه اسم قهّار شده است روح قالب دنیوی خود را کنار انداخته و با قالب برزخی همراه میشود اما اگر غلبه قهّاریت غلبه تامّ باشد تمام عالم ماده جلب و جمع میشود. در این صورت قالب دنیوی با قالب برزخی یکی میشود و این دو قالب نیز با قالب قیامتی یکی میشوند بنابراین میتوان گفت این همان جسم مادی است چنانکه صحیح است نیز گفته شود این قالب غیر جسم مادی است.معراج جسمانی پیامبر اسلام نیز همین گونه است یعنی خداوند روح پیامبر را به همراه جسم مبارکش به طرف خود جذب و جلب نموده این روح و بدن وارد عالم برزخ میشوند، اما بدن خصوصیات دنیوی خود را از دست داده و نیمه مجرد میشود و با ورود روح عالم به عالم مجردات این جسم نیز تلطیف شده و به موجودی متناسب با موجودات آن عالم تبدیل شده است، سپس بعد از گذراندن مسائلی که در روایات به تفصیل آمده است از جمله خوردن میوه درخت طوبی، تنزّل کرده و وارد عالم برزخ میشود یعنی دوباره این بدن مجرد، به بدن مثالی تبدیل شده و با ورود در عالم ماده این بدن تبدیل به بدن مادی میشود مانند مسافری که با لباس تمیز از خانه خود به قصد سفر بیرون آمده و در بین راه کم کم لباس او کثیف شده و ممکن است وقتی به آخر این راه رسید دیگر اثری از تمیزی در لباس او باقی نماند، الآن این لباس همان لباس است اما با گرد راه، این بدن دنیوی همان بدنی است که در بهشت از میوه بهشتی خورده است، اما با خصوصیات عالم ماده.
بنابراین معراج حضرت رسول جسمانی میباشد یعنی آن حضرت با همین جسم مادی خود به طرف مقصد حرکت کرده و در بین راه به تدریج این بدن تلطیف شده و وارد بهشت شده و سپس دوباره به طرف جای اول خود حرکت کرده و به تدریج این لطافت خود را از دست داده و به همان بدن مادی اول تبدیل شده است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. محمد شجاعی، معاد یا بازگشت به سوی خدا، ج 1 و2، انتشارات شرکت سهامی انتشار.
2. ملاهادی سبزواری، حاشیه بر اسفار، ج 9 ص 48 تا 51. ن:2473 م
3. تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، تفسیر آیه اول سوره اسراء.
4. بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، ج18.
پی نوشت ها:
[1]. ر.ک: ملاصدرا، اسفار، ج9؛و شجاعی، محمد، معاد، از انتشارات شرکت سهامی انتشار.
[2] مجلسی، بحا رالانوار، بیروت، دار الوفاء، اول، 1404ه.ق، ج43، ص6.
[3] . مجلسی، بحار الانوار، ج43، ص6.
[4] . مجلسی، بحار الانوار، ح43، ص4.
[5] . سبزواری، ملا هادی، حاشیه اسفار، ج 9، ص 51 ـ 48.
[6] . همان.