گر چه این سؤال نیازمند بحث مبسوط است و از دیدگاههای مختلف کلامی، فلسفی، عرفانی وقرآنی قابل طرح و تحلیل است؛ امّا به دلیل رعایت اختصار به طور خلاصه به مطالبی اشاره میشود:
1. اولاً، به نظر میرسد که درباره سؤال یاد شده، کاملتر پاسخ را خداوند در قرآن کریم داده، آن جا که فرموده است: «الله اعلم حیث یجعل رسالته»؛[1] در این آیه بدین نکته اشاره شده که خداوند میداند چه کسی شایستگی نبوت و لیاقت رسالت الهی را دارد. برای نزدیک شدن مطلب به ذهن بنا چار مسأله را در قالب مثال باید مطرح نمود، گر چه فاصله این مثال با ممثل از زمین تا آسمان است، همان طوری که هر شاگرد لیاقت دریافت معدل 20 را ندارد، و هر کس سزاوار نشستن بر کرسی استادی در دانشگاه را پیدا نمیکند، و هر ورزشکاری شایسته دریافت مدال طلا و جام زرین مسابقه را ندارد، و باید در هر کدام از مثالهای یاد شده شرایط، امتیاز و لیاقت آن را احراز کند تا بتواند به جای بزرگان تکیه بزند و به گفته حافظ شیرازی:
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
تا که اسباب بزرگی همه آماده شود
از دقت در همین مثالها معلوم خواهد شد که چه کسی میتواند به مقام نبوت و رسالت برسد:
گوهر پاک بباید که شود قابل فیض
ور نه هر سنگ و کلوخ لؤلؤ و مرجان نشود
ثانیاً، اگر پاسخ یاد شده با این تقریر بیان شود شاید گویاتر باشد: همان طوری که هر لامپ به اندازه ظرفیت خود میتواند جریان الکتریسیته دریافت کند و اگر از اندازه ظرفیت او بیشتر بشود لامپ منفجر میگردد. جان و روان آدمیان نیز چنین است و هر کسی به اندازه ظرفیت وجودی خود میتواند فیض الهی را دریافت کند، لذا انبیا به دلیل استعداد وجودی و ظرفیت هستی خود میتواند هدایت، رحمت، نبوت، رسالت و کلام خدا را بدون واسطه یا به واسطه جبرئیل از خداوند دریافت کند؛ امّا سایر افراد بشر به طور غیر مستقیم و به واسطه پیامبران الهی حکم خدا را دریافت میکنند و هرگز توان و ظرفیت آن را ندارند که به طور مستقیم در معرض تابش نور وحی و تجلی کلام الهی قرار گیرد. به همین جهت است که هر کسی به اندازه توان و ظرفیت خود کمال دریافت میکند.
بیان یاد شده نباید موجب این توهم شود که چرا خداوند به همه کس ظرفیت و لیاقت پیامبر شدن را نداده است؛ زیرا اولاً، در نظام آفرینش هرگز جا برای تبعیض نیست، آن چه وجود دارد تفاوت است. ثانیاً، هر موجود مظهر یک اسم از اسمای الهی است، و پیامبر اکرم مظهر اسم اعظم الهی است اسم الله است و آن همه اسما و صفات دیگر را در خود جمع کرده است؛ پس کسی که مظهر اسم جامع همه اسماء است، سزاوار است که پیامبر خاتم باشد.[2]
ثالثاً، در بعضی از روایات آمده است: «بالعدل قامت السموات و الارض»؛[3] نظام هستی بر اساس عدالت استوار است؛ بنابراین در تمام شئون نظام آفرینش عدل برقرار است، لذا خداوند سبحان نیز مقام نبوت را به افرادی میدهد که سزاوار آن است و اگر به هر کسی بدهد خلاف عدل خواهد بود.
ثالثاً، طبق دیدگاه عرفا هر کسی بر اساس اقتضا و ظرفیت عینی ثابت شان که همان صور علمیه آنان است وجود پیدا میکند به عنوان مثال حرف «دال» باید به کمر خمیده باشد و کسی حق ندارد بگوید چرا همانند «الف» راست قامت نیست؛ زیرا اگر مثل الف راست قامت خلق میشد دیگر او «دال» نبود؛ بلکه الف بود.
رابعا، خداوند وجود اشیا را به آنان میدهد، ظرفیت و حد وجودیشان لازمه همان وجود آنان است که به صورت جعل مستقل انجام نمیشود؛ بلکه به اصطلاح فلاسفه، ذاتی آنان است و هر موجود حد وجودی خاصی دارد.
برهان مسأله آن است که مسئولیت الهی و اجتماعی هر کس به اندازه معرفت و روحیه اجتماعی و توان فکری و علمی اوست. اگر قرار باشد هر مسئولیتی به هر کسی داده شود، نظام عالم بر هم خواهد خورد و این خلاف حکمت الهی است؛ پس چون مسئولیتها برابر معرفتها تقسیم شده است، اگر انسان بتواند به خوبی از عهده وظایفی که فعلاً بدانها موظف و مکلف هستند برآید، آن گاه معلوم خواهد شد که توان و استعدادهای وجودی وی چه اندازه و شایسته کدام سمت بوده است.
از آن چه گفته شد معلوم گردید که اگر چه انبیای الهی همه از جنس بشراند لذا در قرآن از قول پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ آمده: «انا بشر مثلکم»؛ امّا آنها ظرفیت و لیاقت و شایستگیهای خاصی داشتهاند که هر کس به آن مقامات نمیرسند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. علامه طباطبایی، مباحثی در وحی و قرآن، نشر بنیاد علوم اسلامی، چ 1، 1361 ش.
2. جوادی آملی، عبدالله، مبدأ و معاد، مقاله 9، نشر الزهرا، تهران، چ 3، 1372 ش.
3. اصول عقاید، ج 2، (رهنما شناسی)، مصباح یزدی، محمد تقی، نشر مدیریت حوزه علمیه قم، چ 1، 1372 ش.
پی نوشت ها:
[1] . انعام/ 124.
[2] . امام خمینی، روح الله، مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه، با مقدمه سید جلال آشتیانی، نشر مؤسسه آثار امام، 1372 ش، ص 89.
[3] . مطهری، مرتضی، عدل الهی، قم، نشر صدرا، چاپ دهم، 1357 ش، ص 60.