یکی از پرسش های مهمی که در باب نبوت آن هم در بحث خاتمیت مطرح میشود و الآن هم گاه و بیگاه به عنوان شبههای نو و جدید طرح میگردد، این پرسش است که اگر با رحلت نبی مکرم اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ نبوت ختم شده و ارتباط بشر با وحی منطقع گردیده است؛ پس برای اینهمه نیازهای بشری که در فراز و نشیب روزگار متغیر و رو به تکامل است چه احکامی وجود دارد؟ و به عبارت روشنتر، اسلامی که مدعی است برای همه شئونات فردی و اجتماعی انسان قانون و مقرراتی دارد، چگونه برای بشری که نیازهای او دائماً در حال تغییر و تکامل است قانون وضع کرده است. بالاخره قوانین اسلام محدود است، چگونه این قوانین بیانگر این همه رویدادهای ناپایدار و متغیر باشد؟
در ابتدا باید متوجه این نکته باشیم که خاتمیت و کمال دو امر متلازمند؛ یعنی اگر دینی مدعی خاتمیت باشد به ناچار میبایست دینی کامل هم باشد، لذا خداوند در قرآن کریم برای تفهیم این تلازم گاهی از کامل بودن دین اسلام خبر میدهد: «الیوم اکملت لکم دینکم»[1] و گاهی از خاتمیت «ما کان محمدُ ابا احدمن رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیین».[2] هر کسی نمیتواند مدعی کمال و خاتمیت مکتب خود باشد، آن مکاتبی که تدبیر دنیوی، روابط اخروی و اجتماعی انسان را بر پایه حسّ و تجربه قرار میدهند، هیچ گاه نمیتوانند داعیه کمال و خاتمیت داشته باشند، تنها کسی میتواند ادعای کمال و خاتمیت دین خود را داشته باشد که از مرحله طبیعت گذر کرده باشد و به مقام قرب الهی به لقاء الله رسیده باشد؛ زیرا هر اسوه و رهبری به مقدار راهی که خود پیموده است پیروان خود را راهنمایی میکند و پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ اسوه کاملی است که راه را تماما طی نموده و از این طریق کاملترین قوانین را برای سلوک بندگان خدا به آنها ابلاغ مینماید؛ پس دین مبین اسلام تنها دینی است که تمام مراحل و مراتب ممکن انسانی را طی نموده و آن را فراروی بشر قرار داده است، لذا مدعی کمال و خاتمیت میباشد.[3]
برای پاسخ به پرسش فوق و روشن شدن مطلب باید گفت: نیازمندی های بشر بر دو گونه است:
نیازمندیهای اولی: این گونه نیازهای بشر ناشی از طبیعت فردی و اجتماعی انسان است؛ یعنی طبیعت انسان این نیازها را اقتضاء دارد، این نیازمندیها یا فردی است (روحی و جسمی) و یا اجتماعی. نیازهای جسمی، مانند: نیازمندی بشر به خوراک و پوشاک و مسکن و همسر، نیازهای روحی، مانند: گرایش انسان به علم، زیبایی، پرستش و نیازمندی های اجتماعی از قبیل معاشرت، تعاون، عدالت و آزادی.
نیازمندی های ثانوی: این نوع نیازهای بشری از نیازهای اولی ناشی میشوند. نیازمندی به انواع آلات و وسایل زندگی که در هر عصری متغیر است و کیفیت زندگی در هر عصری با عصر دیگر متفاوت است. نیازمندیهای اولی بشر به اصل نیازهایی که از طبیعت بشر گرفته شده است، بر میگردد؛ ولی نیازهای ثانوی انسان به کیفیت زندگی فردی و اجتماعی او بر میگردد.[4]
اسلام به فراخور همین نیازهای بشر دو نوع قانون دارد:
1. قوانین ثابت: این گونه قوانین مربوط به شئون فردی و اجتماعی انسان است که برگرفته از اصول فطری و غریزی ثابت اوست و در تمام اجتماعات و فرهنگ های متفاوت یکسان هستند؛ مثلاً علاقه پدر و مادر به کودک یک علاقه فطری و غریزی است، احکامی که بر این اساس وضع میگردد، مانند: ارث و تربیت، باید ثابت و ابدی باشد. نمونه دیگر این که نیاز انسان به خانواده و اجتماع به خاطر اجتماعی بودن انسان است. در این صورت قوانین مربوط به برقراری نظم و عدالت اجتماعی و روابط حقوق افراد و وظایف زن و شوهر در برابر یکدیگر باید ثابت باشد؛ زیرا جامعه انسانی با تمام تحولات و تغییراتی که دارد هرگز «اجتماعی بودن» او را تغییر نمیدهد، همچنین است قوانین مربوط به تهذیب نفس و کسب فضائل اخلاقی، مانند: وظیفه شناسی، نوع دوستی و غیره.[5]
2. قوانین متغیر: قوانین دیگری در اسلام وجود دارد که متغیرند و با شرائط و مقتضیات زمان تغییر میکنند. این گونه قوانین مربوط به شرایط خاص زمانی و مکانی و غیره است و جوامع مختلف بشری نسبت به آنها با هم فرق دارند؛ مثلاً اسلام در مسائل دفاعی و نوع اسلحه جنگی و جلوگیری از تهاجم دشمنان احکام خاصی ندارد، بلکه باید با توجه به مقتضیات زمان و شرایط خاص از طرف حکومت اسلامی روشی اتخاذ شود تا نظام اسلامی از حمله دشمنان محفوظ بماند و لذا اسلام در این باب به عنوان یک اصل کلی درصدد بیان تقویت بنیه نظامی بوده و مصداق و کیفیت دفاع را معین نکرده است. «واعدولهم ما استطعتم من قوه»؛ یعنی آنچه جزء هدفهای اسلامی است، این است که مسلمانان باید در هر زمانی تا آخرین حدّ امکان از لحاظ قوای نظامی و دفاعی در برابر دشمن قوی باشند. حال کیفیت سلاح چه باشد این مربوط به وضعیت زمانی است، در یک عصر شمشیر و نیزه و اسب وسیله محسوب میشده است و در عصر دیگر تانک و توپ و موشک. بالاخره باید نظام اسلامی از لحاظ دفاعی قوی و آماده نبرد با تهاجم دشمنان باشد.[6]
روشن شد که تمام احکام و قوانین اسلام برای نیازهای ثابت بشری نیست؛ بلکه برای نیازمندیهای متغیر انسان هم قوانینی وضع کرده است. حال به این نکته اساسی و مهم میپردازیم که اسلام به چه نحوی برای پدیدههای نامحدود قانون وضع کرده است. به عبارت دیگر طرق و راههای به دست آوردن احکام و قوانین الهی برای مسائل جدید به چه صورت است. اسلام چه کانالهایی را برای به دست آوردن حکم خدا برای مسائل جدید فراروی بشر قرار داده است (اسلام چگونه با قوانین محدود خود تمام حوادث بیشمار را در خود جای میدهد و برای هر رویدادی حکم وضع میکند؟)
برای پاسخ به این پرسشها باید گفت: برای این که قوانین یک دین بتواند با رشد و تکامل اجتماع بشری جلو برود و توان پاسخ گویی نیازهای آنان را در هر بُرههای از زمان داشته باشد، باید از دو چیز برخوردار باشد:
1. مصادر تشریع و وضع قانون غنی و وسیع باشد، تا علما برای استنباط آن حکم و مسائل جدید از قوانین کلی بهره ببرند.
2. قوانین آن انعطاف پذیر باشند، تا بتوانند بر تمام صور متغیر زندگی قابل حمل باشند.
و دین مبین اسلام برخوردار از این نکته میباشد.[7]
1. مصادر احکام دین اسلام غنی است
برای این که مسلمانان در هیچ قضیهای بدون حکم و قانون نمانند، علاوه بر قرآن و احادیث نبوی و خاندان طاهرینش که خود جزء منابع غنی تشریع میباشند، چند راه دیگر برای استخراج قوانین دین اسلام معرفی شده است که عبارتند از: الف. حکم عقل؛ ب. احکام الهی تابع مصالح و مفاسد هستند؛ ج. اجتهاد و استنباط احکام؛ د. اختیارات حاکم اسلامی.
الف. حکم عقل: اسلام حکم عقل را امضاء کرده و آن را حجت باطنی معرفی کرده است (در کنار حجت ظاهری که پیامبران هستند) البته باید توجه داشت، مراد از حکم عقل این نیست که عقل در تمام موضوعات و احکام شرعی دخالت دارد و هر حکمی را که بیان کند از طرف شارع امضا گردد؛ بلکه منظور این است که در موارد خاصی به وسیله عقل بعضی از مشکلات حل میشود.[8]
ب. احکام الهی تابع مصالح و مفاسد هستند: هیچ حکمی از احکام الهی بیمصلحت نیست، هر آن چه واجب شده است دارای مصلحتی است خواه مصلحت فردی یا اجتماعی و هر آن چه حرام شده دارای مفسدهای است که به زیان فرد یا اجتماع یا هر دو میباشد؛ مثلاً پیرامون قمار بازی و خوردن شراب در قرآن آمده است:
«همانا شیطان میخواهد با شراب و قمار میان شما دشمنی و کینه ایجاد کند و شما را از یاد خدا و از نماز باز دارد، پس آیا شما دست بر میدارید».[9]
همین تبعیت احکام از مصالح و مفاسد باعث شده است که قوانین اسلامی جاودانی باشند، چرا که مصلحتها و مفسدهها مساوی و یکسان نیست، باید مصالح و مفاسد با هم سنجیده شود و گاهی در راه رسیدن به یک مصلحت مهم، ارتکاب بعضی گناهان کوچک جایز میگردد، همین طور برای دور ماندن از یک مفسده بزرگ ترک بعضی از واجبات بیاشکال میشود. به خاطر همین علمای اسلامی در چنین موردی به کمک عقل به تأسیس قاعده «رعایت اهم و مهمّ» پرداختهاند. در نتیجه همیشه مصلحت کمتر فدای مصلحت بزرگتر و بیشتر میشود. این قاعده بسیاری از مشکلات را که فراروی بشر به وجود میآید حلّ میکند.[10]
ج. اجتهاد و استنباط احکام: اجتهاد یعنی کوشش عاقلانه برای درک قوانین اسلام با استفاده از کتاب و سنت و اجماع و عقل یکی از شرایط امکان جاویدان ماندن اسلام همین اجتهاد است؛ زیرا از همین طریق میتوان حکم هر موضوعی را از منابع اسلامی استخراج کرده و بدین وسیله از قوانین دیگر بینیاز بود.[11]
د. اختیارات حاکم اسلامی: اسلام به شخص پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و جانشینان معصوم او که اداره اجتماع را بر عهده دارند اختیاراتی داده است که به وسیله آن میتوانند مشکلات زیادی را حل کنند. البته این اختیارات حاکم اسلامی دامنه وسیعی دارد که در شرایط جدید و نیازمندیهای جدید میتواند با توجه به اصول اسلامی یک سلسله مقررات وضع نماید. همین اختیارات با شرایطی به حاکم شرع داده میشود.[12]
2. انعطاف پذیری قوانین اسلام
الف. اسلام به ظاهر، شکل و صورت زندگی نپرداخته است، آن چه مورد توجه اسلام است باطن و واقعیات است، دستورات اسلامی به گونهای هستند که انسان را فقط متوجه واقعیات زندگی میکند و راهی را فراروی او قرار میدهد تا به اهداف عالی انسانی برسد و لذا گسترش وسائل زندگی و تغییر قرون و اعصار هیچ گونه منافاتی با احکام دینی اسلام ندارد؛ زیرا ناسازگاری یک قانون با این گونه پیشرفتها در صورتی است که آن قوانین بر عوامل مخصوصی تکیه کرده باشد؛ مثلاً گفته باشد همیشه برای نوشتن باید از دست و قلم استفاده شود.[13]
ب. قوانین حاکم: عامل دیگری که به قوانین اسلامی خاصیت انعطاف پذیری داده است وجود یک سلسله قواعدی است که فقهاء این قواعد را «قواعد حاکمه» نامیدهاند؛ یعنی قواعدی که بر سراسر احکام و قوانین اسلام تسلط دارند و بر همه آنها حکومت میکنند؛ مثلاً آیه شریفه: «ما جعل علیکم فی الدین من حرج»؛ (حج، 78) و همچنین حدیث شریف «لاضرر و لاضرار» بر تمام قوانین، حکومت دارند؛ یعنی هر حکمی از احکام اسلامی که باعث حرج و مشقت و سختی و ضرر وزیان باشد به حکم این آیه و روایت، آن حکم برداشته میشود. البته تشخیص این ادله و عمل کردن به آن فقط کار مجتهدین و فقهای اسلامی میباشد.[14]
پس با توجه به این که دین مبین اسلام برخوردار از همه موارد فوق است توان پاسخ گویی به رویدادهای نامحدود را دارد و میتواند دینی جاویدان و همیشگی باشد و تمام نیازهای فردی و اجتماعی بشر را پاسخ گو باشد.
پی نوشت ها:
[1] . مائده/ 3.
[2] . احزاب/ 40.
[3] . ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، شریعت در آینه معرفت، ص 214 ـ 217.
[4] . ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 3، ص 183 ـ 184.
[5] . ر.ک: خاتمیت از نظر قرآن و حدیث و عقل، جعفر سبحانی ص 152 و 154؛ و خاتمیت،مرتضی مطهری ، صص 124 ـ 125؛ و جوادی آملی، عبدالله، شریعت در آینه معرفت، ص115 ـ 117؛ و معنویت تشیع، ص 109 ـ 111.
[6] . خاتمیت از نظر قرآن، و حدیث و عقل، ص 152 ـ 156.
[7] . همان، ص 156 ـ157.
[8] . ر.ک: خاتمیت از نظر قرآن و حدیث و عقل، ص 158؛ ر.ک: مجموعه آثار، ج 3، ص 190؛ برای توضیح بیشتر به کتابهای وحی و نبوت در قرآن، تفسیر موضوعی قرآن، ج 3؛ و جوادی آملی، عبدالله، عقاید استدلالی، ج 2، ص 80 ـ 81.
[9] . مائده/ 91.
[10] . ر.ک: خاتمیت از نظر قرآن و حدیث و عقل، ص 160 ـ 161؛ ر.ک: مجموعه آثار، ج 3، ص 193 ـ 194؛ برای توضیح بیشتر به کتاب عقاید استدلالی، ج 2، ص 82 و 83 مراجعه گردد.
[11] . ر.ک: خاتمیت از نظر قرآن و حدیث و عقل، ص 163؛ برای توضیح بیشتر به کتاب عقاید استدلالی، ج 2، ص 77 ـ 80 مراجعه گردد.
[12] . ر.ک: مجموعه آثار، ج 3، ص 194 ـ 195؛ خاتمیت از نظر قرآن و حدیث و عقل، ص 165 ـ 166؛ عقاید استدلالی، ج 2،ص 84 ـ 85.
[13] . ر.ک: خاتمیت از نظر قرآن و حدیث و عقل، ص 168 ـ 169؛ ر.ک: مجموعه آثار، ج 3، ص 190 – 191.
[14] . ر.ک: مجموعه آثار، ج 3، ص 194؛ خاتمیت، ص 144 ـ 145؛ خاتمیت از نظر قرآن و حدیث و عقل، ص 170؛ ر.ک: عقاید استدلالی، ج 7، ص 75 ـ 76.