سه اصل اساسی، توحید، و نبوت و معاد، اصول مسلّمه همه فرقههای مسلمان میباشند و معاد هم بخاطر تأثیر شگرفی که در جهت بخشیدن مطلوب به زندگی دارد، و نوعی رابطه علیّت بین فعالیتهای این جهان و سعادت و شقاوت آن جهان ایجاد میکند، از موقعیّت ویژهای برخوردار است؛ لذا تمام ادیان آسمانی و بخصوص دین مقدّس اسلام برای راسخ کردن این عقیده در دلهای مردم اهتمام و تلاش فراوان نموده اند.
قرآن این کتاب آسمانی، بیش از یک سوّم آن مربوط به زندگی ابدی، و روز حسابرسی میباشد، در یک دسته از آیات، بر لزوم ایمان به آخرت تأکید شده است.[1] و در دسته دیگر، پیآمدهای انکار آن گوشزد شده است،[2] و در دسته سوّم نعمتهای ابدی،[3] و در دسته چهارم عذابهای جاودانی بیان شده است.[4] همچنین در آیات فراوانی رابطه بین اعمال نیک و بد با نتایج اخروی آنها ذکر گردیده؛ و نیز با شیوههای گوناگونی امکان و ضرورت رستاخیز مورد تأکید و تبیین قرار گرفته و به شبهات منکران، پاسخ داده شده؛ چنانکه منشأ تبهکاریها و کجرویها، فراموش کردن یا انکار قیامت و روز حساب معرّفی شده است.[5]
این نکته را هم اضافه کنیم که برای رسیدن به یقین در هر چیزی، آنچه در اختیار ما میباشد، مقدّمات و زمینههای باور و یقین است مثل تصور صحیح و شناخت کامل آن چیز، باور نمودن فوائد و ثمرات آن، و تلاش نمودن برای رسیدن به آن مطلب و… . بعد از این مقدّمه، پاسخ این است که برای رسیدن به درک حقیقت قیامت، و باور روز جزا راههای مختلفی وجود دارد، که به برخی از آنها بطور اختصار و گذرا اشاره میشود:
1. تزکیه نفس و تصفیه دل: یکی از راههای ازدیاد ایمان به مسائل دینی، عمل به دستورات دینی و اجتناب و دوری از گناهان است، هرچه انسان با تقواتر و باپرواتر باشد، قلب او صفا و جلای بیشتری مییابد، صفای قلب هم باعث شهود و درک قلبی حقیقتهای غیبی از جمله قیامت میشود،[6] برعکس گناه و آلودگی رفتاری باعث سیاهی و آلودگی روح و قلب انسان میشود، وقتی روح آلوده شد، و دل زنگار گرفت، انکار عقائد، و ضعف ایمان را بدنبال خواهد داشت.[7]
پیامبر اسلام فرمود: «اگر شیطان بر گِرد دلهای آدمیان (از طریق وادار نمودن به گناه) نفوذ نمیکرد به حقیقت انسانها، ملکوت (و باطن عالم) را میدیدند.[8]
شاهد عینی:
برای روشن شدن مطلب و تأیید آن، به یک نمونه عینی و تاریخی اشاره میشود «رسول خدا بعد از نماز صبح چشمش به جوانی رنگ پریده… افتاد پرسید چگونه صبح کردی؟ گفت در حال یقین به سر میبرم. فرمود: علامت یقینت چیست؟ عرض کرد علامتش آن است که مرا… شبها بیدار و روزها تشنه (و روزهدار) قرار داده است و مرا از دنیا و مافیها جدا ساخته تا آنجا که گوئی عرش پروردگار را میبینم که برای حسابرسی مردم نصب شده است و مردم همه محشور شدهاند، و من در میان آنها هستم، گویی هم اکنون اهل بهشت را متنعّم، و اهل دوزخ را در جهنّم معذّب میبینم گویی هم اکنون با این گوشها آواز و حرکت آتش جهنّم را میشنوم رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ فرمود: این بندهای است که خداوند قلب او را به نور ایمان منور گردانیده آنگاه به جوان فرمود: حالت خود را حفظ کن که از تو سلب نشود…[9] این باور و شهود بر اثر عبادتها و رفتارهای نیک بدست آمده.
2. استدلال عقلی: از طریق استدلال و برهان عقلی هم میتوان بوجود قیامت و روز واپسین یقین پیدا نمود، که در اینجا به دو برهان اشاره میشود.
برهان حکمت: از آنجا که در جای خود به اثبات رسیده[10] که خداوند حکیم است و مقتضای حکمت آن است که مخلوقات را به غایت و کمال لایق به خودشان برساند، از طرف دیگر انسان دارای روح قابل بقاء میباشد که میتواند واجد کمالات ابدی و جاودانی گردد آن هم کمالاتی که از نظر مرتبه و ارزش وجودی قابل مقایسه با کمالات مادّی نیست؛ اگر حیات او منحصر به همین حیات دنیوی توأم با رنجها و سختیها و ناگواریهای فراوان، که غالباً تحصیل یک لذّت آن بدون تحمل رنج و یا رنجها فراهم نمیشود، باشد با حکمت الهی سازگار نخواهد بود. از سوی دیگر، یکی از غرایز اصیل انسان، حبّ به بقاء و جاودانگی است که دست آفرینش الهی در فطرت او به ودیعت نهاده است و حکم نیروی محرّک فزایندهای را دارد که او را بسوی ابدیّت سوق میدهد، در نتیجه وجود چنین میل فطری، هنگامی با حکمت الهی سازگار است که زندگی دیگری جز این زندگی محکوم به فنا و مرگ، در انتظار او باشد[11] ضمناً بدست آمد که زندگی ابدی انسان باید دارای نظام دیگری باشد که مانند زندگی دنیا مستلزم رنجهای مضاعف نباشد و گرنه، ادامه همین زندگی دنیوی حتی اگر تا ابد هم ممکن بود با حکمت الهی سازگار نمیبود.
برهان عدالت: در این جهان کسانی یافت میشوند که تمام عمر خود را صرف عبادت خدا و خدمت به بندگان او نمودهاند، و از سوی دیگر، تبهکارانی دیده میشوند که برای رسیدن به هوسهای شیطانی خودشان بدترین ستمها و زشتترین گناهان را مرتکب میگردند، امّا میبینیم که در این جهان نیکوکاران و تبهکاران به پاداش و کیفری که در خور اعمالشان باشد نمیرسند و چه بسا تبهکارانی که از نعمتهای بیشتری برخوردار بوده و هستند و اساساً زندگی دنیا ظرفیّت پاداش و کیفر بسیاری از کارها را ندارد مثلاً کسی که هزاران شخص بیگناه را به قتل رسانیده است نمیتوان او را جز یک بار، قصاص کرد و قطعاً سایر جنایاتش بیکیفر میماند در صورتی که مقتضای عدل الهی این است که هر کس کوچکترین کار خوب یا بدی انجام دهد به نتیجه آن برسد، در نتیجه همچنانکه این دنیا سرای اعمال و رفتار است باید جهان دیگری باشد که سرای پاداش و کیفر و ظهور نتایج اعمال باشد و هر فردی به آنچه شایسته آن است نایل گردد تا عدالت الهی تحقّق عینی یابد.[12]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. معاد، محسن قرائتی، تمام کتاب.
2. وجود بقاء روح زندگی پس از مرگ، پروفسور سزار لومبروز، ترجمه حسن سعید، فصل دوّم، فصل هفتم.
3. زندگی جاوید یا حیات اخروی، استاد مرتضی مطهری، تمام کتاب.
پی نوشت ها:
[1] . بقره/ 4، لقمان/ 4، نمل/ 3 و… .
[2] . اسراء/ 10، فرقان/ 11، سباء/ 8، مؤمنون/ 74 و… .
[3] . الرحمان/ 26 تا آخر، واقعه/ 15ـ38.
[4] . الحاقه/ 20ـ27، الملک/ 6ـ11، واقعه/ 42ـ56 و… .
[5] . ص/ 26، سجده/ 140، و مصباح یزدی، محمد تقی، ر.ک: آموزش عقائد، سازمان تبلیغات، چاپ سوّم، 1378، ص 341.
[6] . بقره/ 282.
[7] . روم/ 10.
[8] . محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمه، دارالحدیث، ج 10، ح 4988.
[9] . مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، قم، انتشارات صدرا، ص 639.
[10] . ر.ک مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقائد، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ سوّم، 1378، ص 91.
[11] . ر.ک: همان، ص 364 ـ 365.
[12] . همان، ص 366.