در هنگام مرگ طبق عقاید و اعمال و رفتار هر کسی با او برخورد خواهند کرد. یعنی برآیند رفتاری او در تمام عمرش مورد نظر قرار می گیرد. اگر برآیند اعتقادی و رفتاری او صحیح و سالم و بر صراط مستقیم باشد به او از روی «سلام و بشارت بهشت» برخورد خواهند کرد ولی اگر برآیند رفتاری او زشت و پلید باشد ملائکه و فرشتگان الهی او را با شکنجه و عذاب و ذلّت و خواری به عالم برزخ منتقل می کنند.
در واقع کیفیت مرگ آدمی وابسته به عملکرد او در دنیا است و اینکه چگونه آدمی بوده است؟ اگر در طریق صلاح و ایمان بخدا بوده است پس مرگ او همراه با آرامش و طمأنینه است و اگر انسانی تبهکار بوده است مرگ سخت و طاقت فرسایی خواهد داشت.
لذا در روایات زیادی که کیفیت قبض روح مؤمن را بازگو می کنند دلالت بر این دارند که مؤمن با اطمینان و آرامش تن به مرگ می دهد.
در روایتی است از امام سجاد ـ علیه السّلام ـ که می فرماید:
خداوند عزّوجل می فرماید: من در هیچ امری ترددّ و درنگ نکردم مانند درنگ کردن و ترددّی که در قبض روح مؤمن کردم چون آن مؤمن از مرگ کراهت داشت و من هم کراهت داشتم به او ناراحتی برسانم پس زمانی که اجل محتوم آن مؤمن رسید من دو شاخه گل معطر از بهشت برای او فرستادم یکی از آنها مُسخیّه نام داشت و دیگر مُنسیّه. اما مُسخیّه پس او را نسبت به مالش بی اعتنا نموده از همه آنها می گذرد و اما منسیّه پس او را از تمام امور و شؤون دنیا به فراموشی و نسیان می اندازد.[1]
انسان در هنگام جان دادن به سبب تعلّقی که به دنیا دارد نمی تواند به راحتی جان بدهد و از جمله سختی های مرگ همین قطع تعلّق آدمی از دنیاست. او در دنیا گرفتار تعلق به اموال، فرزندان، دوستان بوده است و بعضی از محبّت ها ریشه غریزی و طبیعی داشته که او در این امر افراط کرده است همه اینها در هنگام قبض روح مانع از راحتی و آسایش انتقال او به برزخ خواهند بود.
و لکن در این روایت امام می فرماید مؤمن به سبب توجهی که به پروردگار خود داشته است و سعی او بر این بوده است که از صراط مستقیم خارج نشود لذا در هنگام مرگ فیض الهی نصیب او می شود و اگر تعلقاتی هم از باب غریزه و طبیعت انسانی به بعضی امور پیدا کرده با توجه ذات اقدس الهی تعلّق او قطع می شود و بدون هیچ عذاب و سختی جان می سپارد. در روایات دیگر آمده که پس از اینکه اهل بیت به بالین او می آیند ملک الموت به او می گوید:
«آیا دوست داری که به آنها بپیوندی و با آنها باشی یا دوست داری به دنیا برگردی؟ مؤمن می گوید نه. دوست ندارم ابداً نمی خواهم به دنیا برگردم و مرا دیگر حاجتی به دنیا نیست.»[2]
با ملاحظه به این روایت می یابیم که خود مؤمن اصرار به رفتن دارد یعنی او را چنان راضی می کنند که با بهجت و سرور این دنیا را ترک می کند.
ولی این نکته لازم است گفته شود که این مربوط به انسان هایی است که در همین دنیا رابطه ای با اهل بیت داشته اند و توانسته اند رشته محبّت آنها را در قلب خود ثابت بدارند و گرنه انسانی که غافل از محبّت این خاندان است و اهل معصیت و تبهکاری است، حتی اگر آن حضرات را ببیند باز هم آرزوی دنیا می کند چون رشته محبّت قلبی او متصل به دنیاست و او نمی گذارد که به راحتی ترک دنیا کند.
قرآن درباره کیفیت برخورد فرشتگان با مؤمنین در حال قبض روح این چنین می فرماید: (الَّذین تَتَوَفّاهُمُ المَلائِکهُ طَیِّبینَ یَقُولونَ سَلامٌ عَلَیکُم ادخُلُوا الجَنَّهَ بِما کُنتُم تَعمَلُونَ)[3] پرهیزکاران کسانی هستند که فرشتگان جان آنان را در حالی که پاک و پاکیزه اند می گیرند و به آنان می گویند: درود بر شما باد.
مؤمنان و بندگان صالح پروردگار در اولین مرحله انتقال به حیات اخروی با استقبال فرشتگان رو به رو خواهند شد و آنها را با شرافتی وصف ناپذیر بشارت بهشت می دهند.
در روایتی است که از پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ سؤال کردند: فرشته مرگ چگونه جان آدمی را می گیرد؟ حضرت فرمودند:
فرشته مرگ هنگام مردن نزد وی آن گونه می ایستد که برده ای ذلیل نزد مولی، او و یارانش نزد مؤمن می ایستند و نزدیک نمی شوند تا این که نخست فرشته مرگ سلام کند و به او بشارت بهشت دهد.[4]
در آیات متعددی از قرآن کریم، برخورد فرشتگان قابض ارواح و سخنانی که بین آنان و تبهکاران ردّ و بدل می شود، بیان گردیده است.
1. کسانی که در حال کفر از دنیا رفته اند.
(و لو تَری إذ یَتَوَفَّی کَفَرُوا المَلائِکَهُ یَضرِبُونَ وُجُوهَهُم و أدبارَهُم و ذُوقُوا عَذابَ الحَرِیقِ)[5] اگر ببنید سختی حال کافران را هنگامی که فرشتگان جان آنان را می گیرند و بر روی و پشت آنان می زنند و به آنها می گویند: بچشید طعم عذاب سوزنده را. شبیه همین تعبیر در سوره مبارکه محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ آیه 27 برای منافقان آمده است.[6]
مرحوم شاه آبادی (رحمه الله) درباره این آیات توجیهی دارند مبنی بر این که فرشتگان دو دسته اند: یک دسته کارگزاران امور آخرت و گروهی دیگر مجریان اوامر الهی در دنیا هستند. فرشتگان دنیا با دیدن این مناظر که شخص تبهکار تمام عمر خود را به بطالت و انکار حق گذرانده و اکنون لحظه مرگ او فرارسیده، با حالتی توهین آمیز و همراه شکنجه محکم بر پشت او می زنند و او را از دنیا بیرون رانده، تحویل فرشتگان آخرت می دهند. آنها هم با دیدن این بنده عاصی و نافرمان، به صورت او می کوبند.[7]
2. کسانی که متکبّرانه در دنیا به سر بردند.
(یَومَ یَرونَ المَلائِکَه لا بُشری یَومِئذ لِلمُجرِمینَ وَ یَقُولُونَ حِجراً مَحجوراً)[8] روزی که مجرمان فرشتگان را ببیند، در آن روز بشارتی از فرشته نیافته، بلکه به آنها گویند: ای سرکشان، محروم و ممنوع (از رحمت و جنّت خدا) باشید.
3. کسانی که هنگام جان دادن، ستم کنندگان به جان خویشتن به شمار می روند.
(إِنَّ الَّذینَ تَوفَاهُمُ المَلائِکَهُ ظالِمِی أنفُسِهِم قالُوا فِیمَ کُنتُم قالُوا کُنّا مُستَضعَفِینَ فِی الارضِ قالُوا ألَم تَکُن أرضُ اللهِ واسِعَهً فَتُهاجِرُوا فِیها فَاُولئِکَ مَأواهُم جَهَنَّمُ و ساءَت مَصِیراً)[9] آنان که به هنگام (مرگ) قبض روح، ظالم و ستمگر بمیرند، فرشتگان از آنها باز پرسند که در چه کار بودید (و چرا به ایمان و اعمال نیک برای آخرت نپرداختید؟) پاسخ دهند که ما در روی زمین (مردمی) ضعیف و ناتوان (و اسیر ظلم حکّام جاهل و کافر) بودیم. فرشتگان گویند: آیا زمین خدا پهناور نبود که در آن سفر کنید (و از محیط جهل و کفر به سرزمین علم و ایمان بشتابید؟ از آنها عذر نپذیرند) و مأوای اینان جهنم است و بازگشت آنها به جایگاه بسیار بدی است (که محل قهر و عذاب خداست).
4. کسانی که بر خداوند دروغ بستند و رسول او را نپذیرفتند.
(… و لَو تَری إذِ الظّالِمُونَ فِی غَمَراتِ المَوتِ وِ المَلائِکَهُ باسِطُوا أیدِیهِم أخرِجوا أنفُسَکُمُ الیَومَ تُجزَونَ عذابَ الهُونِ …)[10]
… و اگر فضاحت و سختی حال ستمکاران (و مدعیان باطل) را ببینی، آن گاه که در سکرات موت گرفتار آیند و فرشتگان برای قبض روح آنها دست قهر و قدرت برآورند و گویند که جان از تن به در کنید امروز کیفر عذاب و خواری می کشید … .
در هر حال، برخورد فرشتگان قابض ارواح با عاصیان به گونه ای است که از ابتدای امر و از لحظات اولیه حیات اخروی گرفتار عذاب الهی می شوند. انسانی که به استعدادهای درونی خود بی توجه بوده و جهات ملکوتی و (وَ نَفَحتُ فِیهِ مِن رُّوحِی) خود را فراموش و تمام عمر را صرف همان جنبه طبیعی کرده است، حال با انقطاع علاقه روح از بدن مادّی بدون هیچ وسیله و توشه ای به عالمی دیگر منتقل می شود. او در عالم دنیا در صدد به فعلیّت رساندن استعدادهای درونی و جنبه های روحانی خود نبوده تا در حین انتقال به برزخ خوش و خرّم و با صورتی زیبا قدم به عالم آخرت بگذارد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. آیت الله جوادی آملی، معاد در قرآن.
2. علامه طباطبایی، حیات پس از مرگ.
3. علامه طهرانی، معاد شناسی.
پی نوشت ها:
[1] . ر.ک: بحارالانوار، طبع آخوندی، ج 6، ص 152.
[2] . ر.ک: بحارالانوار، مجلسی، طبع آخوندی، ج 6، ص 162 ـ 163.
[3] . نحل/ 32.
[4] . ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، معاد در قرآن، ج 4، ص 199 ـ 200، و صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 135.
[5] . انفال/ 50.
[6] . ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص 405، و سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج 9، ص 218، و جوادی آملی، عبدالله، معاد در قرآن، ج 4، ص 204 ـ 205.
[7] . ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، معاد در قرآن، ص 205.
[8] . فرقان/ 22.
[9] . نساء/ 97.
[10] . انعام/ 93.