نویسنده:دکتر نادر فضلی
کمال « برکت » برای قرآن:
از معانی برکت آنچه به کار ما میآید اینهاست که برگزیدهایم:
البرکه: النماءُ و الزیاده. ( برکت یعنی رشد و فزونی.)
« بارک الله الشیء و بارک فیه و علیه . وضع فیه البرکه .» ( خداوند کسی یا مالی را برکت بخشید و در آن برکت نهاد، یعنی فزونی و زیادت به آن داد.)
« و بارک علی محمد و آل محمد: ای اثبت له و ادم ما اعطیته من التشریف و الکرامه.» ( بر محمد و آل محمد برکت ببخش، یعنی خداوندا! هر آنچه از شرافت و کرامت به ایشان بخشیدهای آن را با ثبات و مداوم قرار ده.)
«این معنا از مفهوم برکت از «برک البیعر، اذا ناخ فی موضعه، فلزمه.» گرفته میشود . یعنی آن هنگام که شتر سینه بر زمین مینهد و آرام میگیرد و ثابت در جای خویش میماند.»
«و تطلق البرکه ایضا علی الزیاده و الاصل الاول.» ( و برکت همچنین بر زیادت نیز اطلاق میشود. اما اصل، همان معنای نخست ‹ یعنی ثبوت › است.1)
« و تبارک الله: تقدس و تنزه و تعالی و تعاظم. لاتکون هذه الصفه لغیره، ای تطهر.» (تبارک الله یعنی: خداوند مقدس، پاک و منزه، بلند مرتبه و بزرگ است. این صفت، جز باری او نیست یعنی پاک و منزه است خداوند از هرچه دربارهاش اندیشه کنند›.)
« و روی ابن عباس: و معنی البرکه، الکثره فی کل خیر.» ( ابن عباس روایت میکند: که برکت یعنی کثرت و فراوانی در هر خیری.)
« و قال ابن الانباری: تبارک الله ای یتبرک باسمه فی کل امر.2» ( ابن انباری میگوید : تبارک الله یعنی در هر کاری به نام نامی خداوندگار برکت جسته میشود.)
از آیات شریفه قرآن چنان برمیآید که برکت بخشیدن ، امری است مختص خداوند. یعنی فقط بدست او و از جانب حضرت حق است که برکت به کسی یا مالی یا امری تعلق میگیرد.
برخی از کسان یا اموری که خداوند به آنها برکت بخشیده مبارکشان گردانده ـ و در قرآن ذکر آن آمده است ـ عبارتند از:
کره زمین 3، مکه مکرمه4، فلسطین و اراضی مقدسه 5 ، کوه جودی6 ، سرزمین قوم سبا 7، آب باران 8 ، درخت زیتون 9، پیامبران10 و قرآن مجید.
در موارد مذکور ذیل ، صفت مبارک برای قرآن نیز آمده است:
الف ) سوره انعام آیه 92:
« و هذا کتاب انزلناه مبارک مصدق الذی بن یدیه و لتنذر ام القرای و من حولها و الذین یؤمنون بالاخره یؤمنون به، وهم علی صلاتهم یحافظون.»
« و این قرآن، کتابی است که آن را فرو فرستادهایم و مبارک است. کتابهای آسمانی پیشین را نیز تصدیق میکند و برای آن است که مردم مکه و اطراف آن را بوسیله آن بیم دهی. کسانی که به آخرت ایمان دارند، به قرآن ایمان میآورند و بر نمازهای خویش نگاهبان و پاسدارند.»11
ب ) سوره انعام آیه 155:
« و هذا کتاب انزلناه مبارک فاتبعوه و اتقوا لعلکم ترحمون12.» (و این قرآن کتاب مبارکی است که آن را فرو فرستادهایم. پس، از آن پیروی کنید و پروای خدا را پاس بدارید، باشد که رحمت خداوندی شما را شامل شود.)
ج ) سوره انبیاء آیه 50 :
« و هذا ذکر مبارک انزلناه افانتم له منکرون.» ( و این قرآن کتابی است که ما خود آن را فرو فرستادهایم. آیا شما ـ حقانیت ـ آن را انکار مینمایید؟ )
د ) سوره ص آیه 29:
« کتاب انزلناه الیک لیدبروا آیاته و لیتذکر اولوا الالباب.» ( این قرآن کتابی است که ما آن را به سوی تو فرستادهایم و مبارک است. تا خردمندان در آیات بیندیشند و پند گیرند.)
مبارک بودن قرآن یعنی چه ؟
درخواندن قرآن و عمل به دستورها و فرمانهای حیات بخش آن، زیادت و فزونی در امور خیر است. چنانچه در آیاتی که آوردیم پاس نماز داشتن، پروا و پرهیزگاری، پذیرفتن حق، تدبردر آیات خداوند و پندگرفتن از آنها . از جمله موارد خیری است که برخاسته از صفت مبارک در قرآن است.
درتفسیر مجمع البیان پیرامون این صفت چنین میخوانیم :
« و انما سماه مبارکاً لانه ممدوح مستعد به. فکل من تمسک به نال الفوز» ( خداوند قرآن را از این رو مبارک نامور کرده که قرآن کتاب ستودهای است که بوسیله آن سعادت و کامروایی نصیب آدمی میگردد. هرکس به قرآن چنگ زند رستگار میشود.)
« و قیل ان الرکه ثبوت الخیر علی النماء و الزیاده و منه تبارک الله : ای ثبت له ما یستحق به التعظیم لم یزل و لایزال.» ( برکت یعنی پایداری خیر بر فزونی و زیادت، و از همین لغت « تبارک الله» برگرفته شده یعنی پیوسته و در همه حال آنچه که شایسته تعظیم و بزرگداشت است برای خداوند ثابت و برقرار میباشد.)
قرآن مبارک است یعنی خواندن قرآن خیر است، عمل به قرآن خیر است ، علم نخستین و آخرین در قرآن است، آموزش گناهان در قرآن است و حلال وحرام خداوند نیز در قرآن بیان شده است.
« و قیل البرکه: الزیاده فالقرآن مبارک لما فیه من زیاده البیان علی ما فی الکتب المتقدمه لانه ناسخ لایرد علیه نسخ لبقائه الی آخر التکلیف.13» ( برکت یعنی زیادت. قرآن از آن رو مبارک است که نسبت به کتابهای آسمانی پیشین بیانات افزونتری دارد و چون قرآن آن کتابها را نسخ کرده اما خود ناسخی ندارد چرا که تا پایان دورانی که تکلیف بر انسانها بار میشود، قرآن نیز هست .)
سخن دیگر آنکه خداوند خود را با همین صفت درباره نزول قرآن ستوده است. آنجا که میفرماید: « تبارک الذی نزل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیراً.14»( پاک و منزه بزرگ و متعالی ، فزونی بخش و پای دارنده خیر است آن خداوند که قرآن را بر بندهاش فرو فرستاد تا برای جهانیان بیم دهندهای باشد.15)
و بالاخره آنکه قرآن در شبی مبارک نیز نازل گشته است:« انا انزلناه فی لیله مبارکه انا کنا منذرین.16» ( ما قرآن را در شبی مبارک فرو فرستادیم. همانا که ما ترسانندهایم .)
از آنچه گفتیم دریافتیم که صفت مبارک برای قرآن به معنای آن است که قرآن موجب سعادت وکامروایی، باعث فزونی و کثرت درهمه خیرهاست. خواندن قرآن، عمل به آن، فهم آیات آن همگی باعث سعادت و کامرائی اهل ایمان است و عامل خیر ونیکی.
کمال « عزت » برای قرآن:
برای آشنایی با کمال عزت قرآن، نخست به معنای لغوی این کلمه توجه میکنیم: « العزیز : من صفات الله عزوجل و اسمائه الحسنی.» ( عزیز: یکی از اسماء و صفات خداوند است.)
« قال الزجاج : هو الممتنع فلا یغلبه شیء. و قال غیره: هو القوی الغالب کل شیء … » ( عزیز یعنی کسی که در بلندائی قرار دارد که غلبه بر او میسر نیست ، تسخیرناپذیر و دست نیافتنی است و از دیگر سو، او بر همه چیره است.)
« و العز : خلاف الذل، و لعز فی الاصل : القوه و الشده و الغلبه.» ( عزت ، توانمندی و پیروزی است که معنای مقابل آن، خواری و خفت است .)
« و العز و العزه : الرفعه و الامتناع.» ( عزت در اصل، قوت، شدت و چیرگی است، رفعت و شوکت و نفوذناپذیری است. بر همه چیز پیروزاست ، توانمند و برتر است ، یعنی : خلل ناپذیر است، بر همه کس و بر همه چیز پیروز است ، توانمند و برتر است ، یعنی اگر جن و انس پشت به پشت هم دهند ، توان رویارویی و برابری با آن را ندارند . همانا که قرآن خود میفرماید :« قل لئن اجتمعت الانس و الجن علی ان یاتوا بمثل هذا القرآن لایأتون بمثله و لو کان بعضهم لبعض ظهیراً17.» ( ای پیامبر به کافرا ن بگو : اگر جن و انس گرد هم آیند تا همانند این قرآن را بیاورند ، هرگز قادر نخواهند بود چنان کنند ، هر چند جملگی پشتیبان یکدیگر باشند .)
قرآن عزیز است یعنی هیچ خلل و باطلی در آن راه ندارد. فرازمند و پیروز و نفوذناپذیر است ، چنانچه خود میفرماید: « ان الذین کفروا بالذکر لما جاءهم و انه لکتاب عزیز لایاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید18.» ( آنان که به قرآن ـ آن هنگام که به سویشان آمد ـ کافر شدند ، ـ نمیدانند که ـ براستی ، این قرآن کتاب عزیزی است که باطل از پس و پیش در او راه ندارد . فرو فرستادهای از سوی خداوند دانا و ستوده است.)
قرآن عزیز است یعنی به تمام کتابهای آسمانی پیشین همینه و برتری وچیرگی دارد.
این را هم از قرآن میخوانیم: « و انزلنا الیک الکتاب بالحق مصدقاً لما بین یدیه من الکتاب و مهیمناً علیه.» ( و ما این کتاب ـ قرآن ـ را به راستی به سوی تو فرستادیم در حالی که کتابهای پیشین را تصدیق میکند و بر آن کتابها برتری و همینه وچیرگی دارد.)
علاوه بر این ، قرآن از جانب خداوند که او هم عزیز حکیم ، عزیز حلیم ، و عزیز رحیم است نازل گشته است. چنانچه در قرآن میخوانیم : « تنزیل الکتاب من الله العزیز الحکیم. 20» ( این کتاب از سوی خداوند عزیز حکیم نازل شده است.) ، « تنزیل الکتاب من الله العزیز العلیم.21» ( این کتاب از سوی خداوند عزیز علیم نازل گشته است.) ،
« تنزیل العزیز الرحیم.22» ( قرآن ، فرو فرستادهای از جانب خداوند عزیز رحیم است.) و به راه راست و مستقیم خداوندی که عزیز حمید است هدایت میفرماید. « و هو الحق یهدی الی صراط العزیز الحمید.23» ( قرآن حق است و به راه ‹ خداوند › عزیز حمید هدایت میکند.)
بنابراین صفت عزیز حاکی از آن است که قرآن :
1ـ نفوذناپذیر و بلند مرتبه و چیره است.
2ـ خلل و باطل و ناراستی در آن راه ندارد.
3ـ بر همه کتابهای آسمانی پیشین برتری و رفعت دارد.
4ـ از سوی خداوندی که خود نیز عزیز است نازل گشته است.
کمال « فرقان » برای قرآن :
درباره اصل و ریشه لغت فرقان گفتهاند :
« یدل علی تمییز و تزییل بن شیئین.24» ( ‹ فرق › دلالت بر جداسازی و تمییز دادن ـ و در نتیجه شناخت ـ میان دو امر است.) و نیز داریم : « الفرق : خلاف الجمع ، الفصل بین شیئین.25»
دو تعبیر مذکور ، همان معنای نخست را در بر دارد. چنانچه در بیان ماجرای شکافتن رود نیل ، خطاب به بنی اسرائیل میخوانیم :
« و أذ فرقناکم البحر 26» ( آن زمان که دریا را برای شما شکافتیم.)
« فرق » نیز به همان معنای جداسازی است. درباره گروهی از ملائکه میخوانیم : « و الناشرات نشراً ، و الفارقات فرقاً.27» ( سوگند به فرشتگانی که میپراکنند و سوگند به آنها که جدا میسازند.)
« تفرق » هم به همان معنای جداسازی است . در قرآن کریم ، پس از ذکر پیامبران میفرماید: « لانفرق بین احد منهم.28» ( میان هیچ یک از آنان جدائی و تفاوتی نمیگذاریم.)
« فرقان » هم به همان معناست ، چنانچه به صبح فرقان میگویند از آن رو که به هنگام صبح میان شب و روز جدایی میافتد.29 نیرو و توان و بینش برای جداسازی میان « حق و باطل » و « درست و نادرست » « فرقان » نام دارد، چرا که در قرآن میخوانیم : « یا ایها الذین امنوا ،ان تتقوا الله یجعل لکم فرقاناً.30» ( ای مؤمنان ، اگر از خدا پروا داشته باشید خداوند قدرت تشخیص و تمییز ( میان حق و باطل ) به شما عنایت میفرماید.)
با توجه به معانی مذکور به صفت « فرقان » درباره قرآن توجه میکنیم . در سه مورد این تعبیر درباره قرآن بکار رفته است:
الف ) سوره بقره آیه 185:
« شهر الرمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان.» ( ماه مبارک رمضان همان است که قرآن در آن نازل گشت . قرآنی که برای مردم پیام هدایت و مشتمل بر دلایل آشکار هدایت و میزان تشخیص حق از باطل است.)
ب ) سوره فرقان آیه 3 و 4 :
« و انزل التوراه و الانجیل من قبل هدی للناس و انزل الفرقان» ( خداوند پیشتر ، برای هدایت مردم تورات و انجیل را فرو فرستاد و ـ اینک ـ فرقان را نازل فرمود.)
ج ) سوره فرقان آیه 1:
« تبارک الذی انزل الفرقان علی عبده للعالمین نذیراً.» ( بلندمرتبه و فزونی بخش ـ خیر ـ است خداوند که فرقان را بر بندهاش فرو فرستاد تا بر تمام عالم ترساننده باشد.)
اینک میپردازیم به بررسی معنای فرقان درباره قرآن.
بر اساس روایت به دو علت به قرآن ، فرقان میگویند:
نخست مطلبی است که در روایت پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) نقل شده است: « فی مسائل ابن سلام ، انه سال النبی (صلی الله علیه واله) لم سمی الفرقان فرقاناً ؟ قال : لا نه متفرق الایات و السور . أنزلت فی غیر الألواح و غیره من الصحف و التوراه و الانجیل و الزبور أنزلت کلها جمله فی الالواح و الورق.31» ( عبدالله بن سلام ـ دانشمند یهودی که مسلمان گشته بود ـ در ضمن پرسشهایی از پیامبر(صلی الله علیه واله) ، سوال میکند که فرقان ـ قرآن ـ چرا فرقان نام گرفته است؟ و پیامبر میفرماید : از آن رو که آیات و سورههای آن پراکنده و ( یک جا نازل نگشته ) در غیر الواح نازل شده است ، اما کتابهای دیگر آسمانی یعنی صحف ابراهیم و تورات و انجیل و زبور هر یک ، یک جا در الواح و ورق نازل شدهاند.»
این معنای فرقان چه بسا همان باشد که در آیه 106 سوره اسراء میخوانیم : « و قرآناً فرقناه لتقراه علی الناس علی مکث و نزلناه و تنزیلاً.32» ( و قرآنی است که آن را پراکنده کردهایم تا بر مردم به درنگ برخوانی و آن را به مرور نازل کردهایم.)
ناگفته نگذاریم که این بیان ، یکی از معانی فرقان را در بردارد و مانعی ندارد که تورات هم به معنای دیگری که خواهیم گفت و در روایات هم آمده است فرقان باشد ، چناچه در قرآن میخوانیم : « و لقد اتینا موسی الکتاب و الفرقان لعلکم تهتدون.33» ( ما به موسی کتاب و فرقان دادیم باشد که هدایت شوید.)
معنای دیگر فرقان همان است که امام صادق (علیه السلام) بیان فرموده است؛ بخوانید : « سالت اباعبدالله (علیه السلام) عن القرآن و الفرقان اهما شیئان واحد؟ فقال : القرآن جمله الکتاب و الفرقان المحکم الواجب العمل به.34» ( ابن سنان میگوید : از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم : آیا قرآن و فرقان یکی است؟ امام فرمود : قرآن همه کتاب است و فرقان آنچه است که محکم میباشد و عمل به آن واجب .)
در سخن دیگری داریم که امام (علیه السلام) فرمود: « القرآن جمله التکاب و اخبار ما یکون ، و الفرقان المحکم الذی یعمل به و کل محکم فهو فرقان.35»
و نیز در نقل دیگر آمده است که امام فرمود: « القرآن جمله الکتاب و اخبار ما یکون ، و الفرقان المحکم الذی یعمل به و کل محکم فهو فرقان.35»
و نیز در نقل دیگر آمده است که امام فرمود: « الفرقان هو کل امر محکم ، و الکتاب هو جمله القرآن یصدقه من کان قبله من الانبیاء.36»
در تمام تعابیر فوق فرقان به عنوان یک امر محکم و استوار معرفی شده ، چرا که با جداسازی میان حق و باطل هر چه بماند روشن و محکم است. معلوم میشود که باطل و حرام کدام است و نباید گرد آن کشت و حق و حلال کدام تا به آن عمل شود.
به این ترتیب فرقان در هر دو معنای خویش بکار رفته است. یعنی اگر معنای پراکنده بودن منظور شود فرمایش پیامبر (صلی الله علیه واله) اشاره به آن دارد که : « لانه متفرق المحکم الذی یعمل به.»
و اگر جداسازی میان حق و باطل باشد ، همان است که امام صادق (علیه السلام) فرمود: « الفرقان المحکم الذی یعمل به .» یا :
« المحکم الواجب العمل به » یا : « کل امر محکم .»
در پایان تأکید بر این نکته لازم است که فرقان نام دیگر قرآن نیست ، و همانگونه که اشاره کردیم به تورات نیز فرقان اطلاق شده است.
پى نوشت:
1ـ چنانچه در کتاب معجم مقاییس اللغه ( 1/277) آمده است : الباء و الراء و الکاف اصل واحد و هو ثبات الشیء.
2ـ لسان العرب 10 /396.
3ـ سوره فصلت ، آیه 10.
4ـ سوره آل عمران ، آیه 69.
5ـ اعراف /137 ، اسراء /1 ، انبیاء / 81 و 71 ، قصص /30.
6ـ خداوند به حضرت نوح فرمان داد که چون به کشتی در نشستی مرا بخوان و بگو: رب انزلنی منزلاً مبارکاً و انت خیرالمنزلین . و چون کشتی بر کوه جودی بنشست معلوم آمد که آنجا جایگاه مبارکی است گویند جودی در سرزمین موصل ـ عراق کنونی ـ بوده است.
7ـ سوره سبا ، آیه 18 سرزمین قوم سبا همین بوده است .
8ـ سوره ق ، آیه 9.
9ـ سوره نور ، آیه 35.
10ـ حضرت نوح وهمراهانشان در کشتی : هود /48 ،خاندان حضرت ابراهیم : صافات /113 و هود/73 ، حضرت عیسی : مریم /31 از جمله کسانی هستند که نام آنها در قرآن در این باره آمده است.
11ـ در تفسیر مجمع البیان 4/516 آمده که « انزلناه » و « مبارک » هر دو صفت برای « کتاب » است.
12ـ تفسیر مجمع البیان 4/516.
13ـ تفسیر مجمع البیان 4/516.
14ـ سوره فرقان ، آیه 1.
15ـ معانی مذکور همگی در تبارک نهفته است.
16ـ سوره دخان ، آیه 3.
منبع: گلستان قرآن ، سال سوم ، شماره 89