از آنچه مولانا در خلال رابطه ی معلم و متعلم بطور کلی و مرید و مراد بطور خاص بیان می کند، نکته های ظریفی قابل استفاده است که توجه به آنها در امر تعلیم و تربیت اهمیتی حیاتی دارد.
یکی از این نکات در نظر گرفتن ظرفیت، مقام و موقعیت متعلم است. مخاطبه و مواجهه ی وجودی میان معلم و متعلم صورت نمی گیرد، مگر آنکه معلم از دغدغه ها و نیازها، قدرت درک و فهم و زبان متعلم خود باخبر باشد و بتواند مطابق با ظرفیت شنونده و مخاطب خود با او ارتباط برقرار کند:
چون با کودک سروکارم فتاد
هم زبان کودکان باید گشاد
4/2576
مولانا این مطلب را ضمن داستان سلیمان و مرغان، به زیبایی و با تفصیل بیان کرده است:
منطق الطیر سلیمانی بیا
بانگ هر مرغی که اید می سرا
چون به مرغانت فرستادست حق
لحن هر مرغی بدادستت سبق
مرغ جبری را زبان جبر گو
مرغ پر اشکسته را از صبر گو
مرغ صابر را تو خوش دار و معارف
مرغ عنقا را بخوان اوصاف قاف
مر کبوتر را حذر فرما ز باز
باز را از حلم و گو و احتراز
و آن خفاشی را که ماند او بی نوا
می کنش با نور جفت و آشنا
5- 4/850
نکته ی دیگر اینکه پاک شدن از عیوب و رذایل، آراستگی به فضایل و به طور کلی تربیت، امری است که نیاز به صبر، حوصله و گذشت زمان دارد. در نظر نگرفتن این مسئله و انتظار پیمودن ره صد ساله در یک شب، انتظار بیهوده ای است که از خامی ناشی می شود:
آن هلال از نقص در باطن بریست
آن بظاهر نقص تدریج آوریست (1)
درس گوید شب به شب تدریج را
در تأنی بر دهد تفریج (2) را
در تأنی گوید ای عجول خام
پایه پایه بر توان رفتن به بام
دیگ را تدریج و استادانه جوش
کار ناید قلیه ی دیوانه جوش
12- 6/1209
انتظار بیش از توان و ظرفیت فرد و تحمیل آنچه که در حد وجودی او نیست، ممکن است صدمات جبران ناپذیری بر او وارد سازد. به همین دلیل آنچه که برای شخصی عامل رشد و اصلاح است، ممکن است برای شخص دیگر، یا همان شخص در مرحله ای دیگر، عامل سقوط و نابودی باشد، مگر اینکه ظرفیت روحی او تغییر یابد:
زانکه هفصد پرده دارد نور حق
پرده های نور دان چندین طبق
از پس هر پرده قومی را مقام
صف صف اند این پرده هاشان تا امام
اهل صف آخرین از ضعف خویش
چشمشان طاقت ندارد نور بیش [ … ]
روشنایی کو حیات اوّلست
رنج جان و فتنه ی این احولست
احولی ها اندک اندک کم شود
چون ز هفصد بگذرد او یم شود
8- 2/823
همین مسئله ایجاب می کند که در تربیت اخلاقی، گاه برخی از عیوب نفسانی یا افعال و رفتارهای ناشایست نادیده گرفته شود و یا حتی به دیده ی حسن تلقی گردند:
« این خلق را همه افعال کژست و ایشان می بینند و تحمل می کنند و اگر نکنند و بگویند و کژی ایشان را بیان کنند، یک شخص پیش ایشان ایست نکند … حق تعالی ایشان را سعتی و حوصله ی عظیم بزرگ داده است که تحمل می کنند، از صد کژی یک کژی را می گویند تا او را دشوار نیاید و باقی کژی ها را می پوشانند، بلکه مدحش می کنند که آن کژت راست است، تا به تدریج این کژی ها را یک یک ازو دفع می کنند » (3)
البته گرچه عیب پوشی و حسن نظر، صفت شایسته ای است و در تربیت اخلاقی نیز بسیار مؤثر و کارآمد است، اما گاه لازمه ی تربیت، بیان صریح و آشکار خوی ناشایست یا فعل نادرست است:
هر که را بینی شکایت می کند
که فلان کس راست طبع و خوی بد
این شکایت گر بدان که بدخو است
که مر آن بدخوی را او بدگو است [ … ]
لیک در شیخ آن گله ز امر خداست
نه پی خشم و ممارات و هواست
آن شکایت نیست هست اصلاح جان
چون شکایت کردن پیغامبران
5- 4/771
نکته ی دیگر اینکه باید به متعلم مجال داد تا به خویش بازگشته، خود را مورد دقت و حلاجی قرار دهد و زشتی های خود را دریابد. چنانکه در حکایت « مهمان شدن گبرِ فراخ معده ی زشت رفتار در خانه ی پیامبر »، پیامبر با آنکه قبل از عمل فضاحت بار گبر، به علم الهی از پیشامد آن آگاه بود، اما از روی حکمت مانع او نشد و او را واگذاشت:
مصطفی می دید احوال شبش
لیک مانع بود فرمان ربّش
تا که پیش از خبط بگشاید رهی
تا نیفتد زان فضیحت در چهی
لیک حکمت بود و امر آسمان
تا ببیند خویشتن را او چنان
5- 5/103
زیرا تنها پس از آن عمل و وقایع بعدی آن و مجالی که پیامبر پس از آن به او داد، تا او پشیمانی و سوز درونی خود را کاملاً آشکار کند، دلجویی ها و نصایح مهرآمیز و صمیمانه ی پیامبر می توانست در دل و جان گبر کاملاً نفوذ کند:
هر زمان ی کرد رو بر آسمان
که ندارم روی ای قبله ی جهان
چون ز حد بیرون بلرزید و طپید
مصطفی اش در کنار خود کشید
ساکتش کرد و سپس بنواختش
دیده اش بگشاد و داد اشناختش
تا نگرید ابر کی خندد چمن
تا نگرید طفل کی جوشد لبن
4- 5/131
مطلب دیگری که در تربیت اخلاقی حایز اهمیت است، خستگی ناپذیری و لزوم استمرار است. به اعتقاد مولانا سخن، کیمیایی بس شگرفست که سرانجام تأثیر خود را می گذارد، هرچند بسیار دیر. از این رو نباید از دعوت به راستی و درستی خسته شد و از آن دست کشید:
تو ز گفتار تعالوا کم مکن
کیمیایی بس شگرفست این سخن
گر می گردد ز گفتارت نفیر
کیمیا را هیچ از وی وامگیر
این زمان گر بست نفس ساحرش
گفت تو سودش کند در آخرش
6- 4/2024
نکته ی مهم دیگر این که منع و محدودیت بسیار در تربیت اثر عکس بر جای می گذارد و باعث تحریض و ترغیب می شود:
گرم تر شد مرد زان منعش که کرد
گرم تر گردد همی از منع مرد
3/3272
« نانی را بگیر و زیر بغل کن و از مردم منع می کن و می گو که البته این را به کس نخواهم دان … اگرچه آن بر درها افتاده است و سگان نمی خورند از بسیاری نان و ارزانی، اما چون چنین منع آغاز کردی همه ی خلق رغبت کنند و دربند آن نان که منع می کنی و پنهان می کنی …رغبتشان در آن نان از حد بگذرد که « الانسان حریصٌ علی ما منع » … منع جز رغبت را افزودن نمی کند علی الحقیقه » (4)
علاوه بر این در طریق اصلاح و تربیت اخلاقی، داشتن روحیه اجتماعی و وجود یاران همدل و همراه بسیار مفید است و می توان از آن به عنوان عاملی بسیار مؤثر بهره جست. تنهایی، باعث می شود تا سختی های راه بر انسان ناهموار جلوه کند و برعکس، وجود یاران و همراهان و تعامل با آنان باعث پویایی و نشاط انسان در راه می شود:
هر نبیّی اندر این راه درست
معجزه بنمود و همراهان بجست
گر نباشد یاری دیوارها
کی برآید خانه و انبارها
9- 6/518
گیرم آن گرگت نیابد ز احتیاط
بی ز جمعیت نیابی آن نشاط
آنکه تنها در رهی او خوش رود
با رفیقان سیر او صد تو شود
2- 6/511
پینوشتها:
1. اینکه هلال ماه در نگاه ناظر به تدریج کامل می شود، درسی را به انسان می آموزد و آن اینک کسی که با صدق و اخلاص قدم در راه کمال می گذارد، اندک اندک و به تدریج کامل می شود نه به یکباره و دفعی. در بیت از اشتراک لفظ هلال استفاده شده و تلمیحی نیز به هلال، غلام مغیره دارد که پیامبر از او عیادت نمود. ( نک. شهیدی، پیشین، دفتر ششم، ص 177-178 ).
2. تفریج: گشاده شدن.
3. فیه مافیه، ص 130.
4. پیشین، ص 87-88.
منبع مقاله:
قانعی خوزانی، مهناز؛ ( 1390 )، اخلاق در نگاه مولانا؛ هستی و چیستی، تهران: نگاه معاصر، چاپ دوم.