نویسنده: آیت الله سید محمد حسن میرجهانی(ره)
اولاً آنکه وجود اقدس حضرت سید الشهداء حسین بن علی -علیهما السلام و ارواح العالمین لهما الفداء- در راه حقیقت و حفظ دین جدّش خاتم الانبیاء(ص) که ضامن سعادت بشر است، کاری کرده که تمام فدائیان عالم و کسانی که از روی عقیدت و ایمان و در راه کمال نفوس بشریّت و هدف و مقصود عالی انسانیت قیام کرده و فداکاری نمودند و از خود گذشتگی نشان دادند، اگر زنده شوند در مقابل آن وجود مبارک سر تعظیم فرود خواهند آورد و از روی حقیقت و واقعیت شهادت خواهند داد که فداکاری آن حضرت فوق همه فداکاری ها بوده و هست و خواهد بود.
اگر حرکت و قیام حسینی را در دیدگاه عقل سلیم بنگریم و در پیش خود به خوبی فکر و تأمل نمائیم و منصفانه قضاوت کنیم و تجزیه و تحلیل نمائیم، می یابیم که اگر آن امام همام می خواست برای دنیا و مقامات دنیویه قیام کند مگر نمی دانست که با هفتاد و دو نفر -بنابر مشهور- نمی تواند در مقابل قدرت عظیم یزیدی و اقتداری که بنی امیه داشتند مقابله و مقاتله کند و با این عده کم بجنگد و بساط آنها را برچیند؟ یقیناً می دانست که روی جریان عادی طبیعی ظاهری با دست خالی نمی تواند مملکت به آن وسعت را از آنها بگیرد، آن هم بدون دیناری که خرج کند.
و از طرف دیگر اگر آن حضرت به زندگانی دنیا علاقه می داشت و می خواست به زنده ماندن خود ادامه دهد، کاملاً به جمع آوری سپاه قادر بود و می توانست تهیه لشکر کند.
و اگر مقصود او مملکت گیری و جنگ با یزید و یزیدیان بود، خواهران و زن ها و بچگان را با خود همراه نمی برد.
و دیگر آنکه اگر با دولت بنی امیه سازش و موافقت می فرمود، آنها نصرت او را در نهایت عزت و بزرگی و آقائی می پذیرفتند و شخص اوّل و پیشوای دینی مسلمین بود و هیچ آسیبی به وجود مبارکش وارد نمی کردند. ولی چون منظور آن حضرت عالی تر از صرف زنده بودن و بلند تر از هر مقصدی و یگانه مقصودش این بود که مسلمانان عالم را از زیر بار حکومت ظلم و زور و طاغوتی و بی دینی بیرون آورد و دین مقدس جدّ بزرگوار خود که در اثر تبلیغات بنی امیه و عملیات آنها در شرف زوال بود احیاء و زنده نماید، به آن فداکاری تن درداد و از خود گذشتگی عظیم، دستگاه ظلم و جور و کفر و طغیان معاویه را که قریب چهل سال بطور ثابت برقرار بود و رفته رفته دربار او شبیه دربار پادشاهان طاغوتی تاریخ شده بود و عده هائی از یهود و نصاری به عناوین مختلفه در آن راه داشتند و جمعی از آنها دائماً به عنوان مستشاری طرف مشورت و همنشین معاویه بودند و همچنین در حرم سرای آن ملعون زن هائی مختلفه العقیده از ممالک مختلفه که تدریجاً در تحت تصرف او درآمده و از مستعمرات او بود و از بلاد مسلمین به شمار درآورده بود و وضع داخلی آن رنگ اسلامی نداشت و خود آن ملعون هم علاقه مند به اجراء امور مذهبی نبود، این امور و آن تبلیغات و زهرهای خطرناکی که در حلقوم مسلمانان می ریختند رفته رفته کار او را بجائی رسانید که فرزند خبیث خود یزید پلید را روی کار آورد که اگر حکومت او باقی بماند بکلی ظواهر اسلام هم در دوره او از بین برود.
لذا امام(ع) برای حفظ دین مقدس اسلام به این هدف عالی فداکاری غیر قابل تصوّر قیام فرمود و به خون خود و عزیزان و یاران باوفا و اسارت اهل بیت رسالت دین اسلام را زنده کرد و خداوند هم به او جزای خیر داد؛ به نحوی که همه موجودات عوالم امکانیه از علویات و سفلیات تکویناً و بعضی تکویناً و تشریعاً از عظمت و بزرگی این فداکاری در حیرت و عزادار و حزن و اندوه گریان و نالانند و تا امروز هم که یکهزار و سیصد و چهل سال از واقعه کربلا می گذرد، مسلمانان از برکت وجود اقدس آن بزرگوار در زیر لوای اسلام با عزت زندگانی می نمایند، امّا در این قرن اخیر بسیاری جای تأسف است که در اثر تبلیغات ضدّ اسلامی مسلمانان از مرحله سعادت دور افتاده اند و حقایق دینی را فراموش کرده اند.
به این جهت بر خود بر حسب وظیفه شرعی و دینی لازم دیدم که مقداری از ما فی الضمیر خود را به وسیله قلم به عرض هموطنان و هم کیشان عزیز خود برسانم و تذکراً عرضه بدارم.
چقدر مناسب است که آقایان علماء و دانشمندان ما خصوصاً آنهائی که به علوم و تربیت اسلامی آگاهند و به زبان و ادبیات عرب آشنایند و اطلاعات تاریخی دارند و سالهای عمر ایشان به اندازه ای رسیده که از انقلابات و هیجان افکار غرورآور جوانی دور شده اند و اهل نظر می باشند و به دیده حق بین از دریچه حقیقت می نگرند، درصدد آن برایند که حقایق اسلام و دیانت را به نحوی که باید و شاید از هزاران کتاب هائی که نویسندگان آنها از روی اغراض و مقاصد مختلفه نوشته و تألیف و تصنیف کرده اند، بیرون بیاورند و با بیان های ساده در معرض مطالعه افکار عمومی قرار دهند و در دسترس مسلمانان گذارند، تا مردمانی که هزار و چهارصد سال از عمر دینشان می گذرد و دیانت آنها به دست هزاران نفر مغرض و مفسد و حکومت های مختلفه زورگو و ظالم و جائر و بی ایمان افتاده و به صورت مخلوط از حق و باطل جلوه گر است، از مفاسد آن آگاه شوند و دین حقیقی اسلام و قرآن و حضرت خاتم پیغمبران محمد بن عبدالله(ص) و دینی که اوصیاء آن بزرگوار ائمه طاهرین -صلوات الله علیهم اجمعین- برای حفظ آن، در راه آن فداکاری ها نموده اند، بشناسند و بفهمند و بدانند دین به آنها چه می گوید و چه باید بکنند و آگاه شوند و نیز بفهمند که اگر دین نباشد چه مفاسد و معایبی در جامعه بشری پیدا می شود و چگونه مردمان بی دین اسیر حکومت های فاسد شده و می شوند و آنها با ایشان مطابق میل خود و به نفع خود و افرادی معیّن با غرضهائی که دارند کشیده می شوند.
باری یکی از مصائب بزرگ و بدبختی های ما، همین بدبینی است، یا آشنا نبودن با آداب دین که دامن گیر ماها شده و یک مشت از مردمان غافل و جوان های ساده لوح بی تجربه و بی خبر از دین و آداب دین که در یک فضا و آب و خاکی بنام ایران زندگی کرده و می کنند، دنبال شهوت های نفسانی خود را گرفته و شبانه روز در این راه می دویم و باب عداوت و دشمنی را برای خودخواهی و خودپسندی و نخوت فروشی و حرص مال دنیا و دنیا پرستی و بدبینی و بدخواهی و بخل و حسد و جاه طلبی، به همدیگر به نظر عداوت و دشمنی می نگریم و برای یکدیگر کارشکنی می کنیم و به جان هم می افتیم و حس بدخواهی و بدبینی و بدگوئی و دروغ بافی و تهمت و افتراء بر یکدیگر را بکار می اندازیم و خود را هم مسلمان می پنداریم.
بدون شک هر ملتی که اخلاقش به این پایه از فساد رسیده باید بطور قطع و یقین بداند که از بین خواهد رفت و به غضب خدا گرفتار خواهد شد. زیرا که فساد اخلاق عمومی و این بی عدالتی ها که از ماها بروز می کند، نتیجه آن تسلط یافتن زمامداران ستمکار و حکومت های جائر است بر ما، چنانچه در عصر خود نیم قرن متجاوز است که دیده و شنیده و می بینیم و می شنویم که هر بیسواد و بی ایمان و حقّه باز و شارلاتانی مصدر کار و مورد تشویق دشمنان دین شده از داخل و خارج و این نتیجه را بار آورده که هر متدیّن با فضل و تقوایی از کار برکنار شده؛ به نحوی که عموم مردم، بدون استثناء از تمام سازمانها و تشکیلات حکومت خود ناراضی و روح تمرد و عصیان عمومی به درجه شدید رسیده که دشمنان خارجی مشغول استفاده از این وضع و از نارضایتی عمومی به نفع خود هستند.
و بسی تأسف او راست که هیئت حاکمه در خواب خرگوشی و غفلت فرو رفته اند و فقط به فکرند که چگونه این ریاست ظالمانه و آقائی خودشان را به رخ مردمان با شرافت بکشند و اشخاص درستکار را پایمال کنند و شبانه روز خود را صرف حکومت پوشالی خود نمایند و اموال مردمان را به انواع مختلفه بگیرند و حقوق ایشان را ضایع کنند و به قول خودشان تأمین آتیه کنند، غافل از اینکه با این رویه به زودی کاخ ستمگری و مسخره گی آنها فرو ریخته گردد و دیگر آتیه ای برای آنها نمی ماند که آن را برای زنان و فرزندان خود تأمین کنند، چنانچه در عصر حاضر مأل سلطنت و حکومت رضا پهلوی و فرزند شقی او محمّد رضا را دیدیم و همچنین رجال مزدور و جفا پیشه او را مشاهده کردیم که به اشتباه کاری خود گرفتار شدند و اکنون هم کسانی که رفتار و کردار و اعمال آنها را سرمشق برای خود قرار دادند بیشتر از آنها در اشتباهند.
باید دانست که سرنوشت جوامع بشری به دست های خودشان تعیین می گردد. ملتی که ایمان و دین ندارد، ملّتی که خودخواه و خود را عزیز بی جهت دانست، هیچوقت روی سعادت نخواهد دید.
مسلمانانی که در طول تاریخ (1400) ساله خود فداکاران زیادی داشته اند که دنیا مات و مبهوت فداکاری آنها است، نباید به این گونه تذکرات احتیاج داشته باشند، بلکه فقط همان واقعه کربلای تنها برای آنها کافی است و تا دنیا باقی و برقرار است باید برای فدائیان عظیم الشأن تأسی جست و در راه اثبات این دین مقدس و حفظ شرافت ملّی خود کوشش و فداکاری نمایند.
ما باید از حادثه عالم سوز کربلا درس های عبرت بیاموزیم و همیشه آن را در نظر داشته باشیم و همواره این روش را بکار بندیم. شاید حدیث شریف «کل یوم عاشورا و کل أرض کربلا» اشاره به دستورالعمل و اشاره به همین معنی باشد.
ولی متأسفانه در تمام طبقات ما چنان روح خودبینی و خودپرستی و تن پروری در کسانی دیده شده و می شود که آیت یأس و نومیدی گریبان گیر آنها شده که مانند گوسفندانی که به کشته شدن یکدیگر می نگرند و جز بهت و تحیر از آنها دیده نمی شود، این حالت هم به ماها دست نمی دهد، بلکه از بدبختی بعضی از هم نوع خود لذّت می بریم.
به ذات خدا سوگند! که اینها تمام نشانه انقراض چنین ملّتی خواهد بود. خدای تعالی در قرآن مجید فرموده، پس از مثل زدن به بعض قضایای تاریخی و اشاره به فساد امّت های پیش می فرماید:
«مردمانی از شما قوی تر و بزرگتر و ثروتمند تر و شجاعتر بوده اند که در اثر نافرمانی خدا از میان رفتند».
اثر نافرمانی خدا همین ها است که ما مردم ایران به آن مبتلا هستیم: بی علاقگی به یکدیگر، دزدی، مال مردم خوردن، مردم را اغفال کردن، بدون رسیدگی و دقت احکامی بنا حق صادر کردن، کم فروشی، دروغ گفتن، کار مردم را معطل کردن، بی علاقه به وطن خود بودن، بیگانه پرستی، بدگوئی به مردم، افتراء بستن به یکدیگر، تهمت به همدیگر زدن و… . اینها تمام نافرمانی است و البته نافرمانی از خدا و رسول او هیچ نفعی عاید خدا نمی شود، ولی جامعه در اثر نافرمانی ها، مقهور آثار وضعی و طبیعی خواهند شد و این کیفر غیر از کیفرهای عالم آخرت است که به ماها خواهد رسید.
خدای تعالی فرموده که ما به هیچ کس ظلم نکرده و نمی کنیم ولی خود مردم به خودشان ظلم می کنند. آثار وضعی کارها از بین رفتنی نیست. آتش می سوزاند، آب سرد است، شکر شیرین است، حنظل تلخ است، سمّ کشنده است و…، و یگانه راه چاره اصلاح جامعه، خداپرستی و مطیع فرمان او بودن است. آیا معقول و سزاوار است که بشر با این استعداد و قوّه ای که خدا به او داده، مانند حیوانات باشد و همّش علف خوردن باشد و پس از کشته شدن نابود شود و از بین برود؟
و بر فرض محال اگر همه حکماء و دانشمندان می گفتند: پس از مردن شخص، عالَم دیگر خبری نیست، آیا بشر عاقل این سخن را می پذیرفت و حاضر بود این توهین را قبول کند که دماغ او با دماغ یک مورچه یا دماغ یک شتر یا یک گاو یا یک الاغ فرقی ندارد؟ مغزهای فکور و دماغ هائی پرنور که عالمی را از شعاع های نورانی فکر خود روشن کرده اند و از غارنشینی و وحشی گری رفته رفته تدریجاً به جائی رسیده اند که قوای بزرگ طبیعت را مسخّر نموده و تحت اختیار خود درآورده، مانند گاوی می میرد، کدام بشر است ولو هرچند بی دانش باشد، چنین توهینی را بپذیرد که نتیجه مرگ او با مرگ یک سوسک و یک کرم یکی باشد؟
و همچنین معقول نیست که صد و بیست و چهار هزار پیغمبر یا راهنما و خیرخواه عالم بشریت در طی چند هزار سال و در فاصله های زیادی که آمده و برانگیخته شده اند و همه آنها به یک زبان گفته اند که خدا و آفریننده تمام عوالم محسوس و غیر محسوس یکتا و بی همتا است و غیر از این عالم مادّه، عالم دیگری هست که جزای عمل و پاداش کار هر کسی به او داده می شود، اینها همدیگر را ملاقات کرده و با هم تبانی کرده بودند تا من و شما گول آنها را خورده و برخلاف منافع شخصی خود مبادا به کسی محبت و مهربانی نموده و نسبت به حق او پافشاری نمائیم. این فکر بسیار جاهلانه و احمقانه است.
به هر حال ناگفته نماند، هرچند به پیروی از دین حنیف اسلام و تبعیت از حضرت خاتم الانبیاء محمد بن عبدالله(ص) و اطاعت از ائمه هدی -صلوات الله علیهم اجمعین- افتخار می نمائیم و با نهایت سرافرازی دارای این عقیده می باشیم و با کمال امیدواری اطمینان داریم که ارواح مقدّسه ایشان ما را رهبری و هدایت می فرمایند، ولی این معنی را باید بدانیم که در این روزگار دندان گیر، بدبختی و بیچارگی، یگانه چیزی که به درد ما می خورد و دست ما را می گیرد و از منجلاب کثافت بیرون می آورد، انحصار دارد در عمل نمودن به فرمایشات پیغمبر اکرم(ص) و دوازده جانشینان آن حضرت؛ به این معنی که عقیده ما توام با عمل باشد و به آقای خود، ارشد فرزندان اسلام ریحانه رسول اکرم(ص) حضرت ابی عبدالله الحسین(ع) توسّل جسته و تأسّی کنیم و همانطور که آن وجود اقدس و مایه افتخار عالم وجود، در رسیدن به هدف عالیه ای که داشت از خود گذشتگی به جهانیان نشان داد، ما هم در میان همکنان از خودگذشتگی نشان دهیم و جان و مال خود را در مقابل حق و حقیقت هیچ بدانیم و به دین خود، و عمل کردن به آئین مقدس اسلام فقط و فقط از طریق آل محمد(ص) علاقه واقعی داشته باشیم و به لقلقه زبان تنها اکتفا نکنیم.
بسیار جای تعجب است که ادعای دیانت می کنیم و خود را مسلمان می دانیم و برخلاف آئین اسلام و روش مسلمانی، برادران همنوع و هموطن خود را با تظاهر در مسلمان بودن فریب می دهیم و اغفال می کنیم و تا هر اندازه ای که بتوانیم اذیت و آزار می کنیم و تا بتوانیم به آنها تعدی و ظلم و جور می نمائیم. در معاملات و خرید و فروش به اقسام مختلفه تغلّب می نمائیم و از خوردن و کردن کارهای حرام، و ترک کردن واجبات دینی و کارهای خوب و متخلق شدن به اخلاق اسلامی خودداری می نمائیم. آیا اینگونه کردارها و رفتارها و گفتارها با دینداری و مسلمانی جمع می شود؟ آیا به ریش داشته یا نداشته خود نمی خندیم؟
ای برادران عزیز! با بی علاقه بودن بدین و دیانت و وطن و زیر پا گذاردن احکام خدا و رسول، و استهزاء کردن به نوامیس دینی و شعائر اسلامی، و مخالفت با قوانین دین مبین، باز هم خود را خداپرست و مسلمان و شیعه جعفری و دوازده امامی می دانیم و امید آمرزش از خدا داریم. حقیقتاً خود را مسخره کرده ایم. با این حال، استقلال و عزّت و شرافت قومی بدون ایمان و عقیده دینی و مذهبی امری است محال.
آقایانی که نرسیده و نفهمیده و بدون فکر و نسنجیده در موضوع لزوم و عدم لزوم دین و دیانت، حرف های بی پر و پا و یاوه می زنند، متأسفانه بعضی از آنها که در طیّ هیجده یا نوزده سال یا کمتر که عمر خود و مال پدر یا دولت را صرف کرده و با آشنا شدن بعضی از اصطلاحات مادّی و مادیگری شرقی و غربی، خود را به زعم خودشان دانشمند می دانند و توقع دارند که جامعه از آنها پیروی کنند و آنها بر جامعه ریاست و آقائی کنند، و بعضی دیگر هم که سال ها در دامن این جامعه پرورش یافته و خون و گوشت و پوست و عروق آنها به فضل و دیانت و مردمان متدین تربیت شده، لکن برای اغفال عده ای از عوام و اطفال نادان و بی تمیز، به همه چیز پشت پا زده و دین را وسیله فائده بردن خود قرار داده و ترک دنیا برای دنیا کرده و با متزلزل کردن عقائد عمومی ارتزاق می کنند و دین را آلت دنیا قرار می دهند، هر دو دسته از جهل محیط به اشتباه افتاده اند. باید بدانند که هیچکدام از این دو دسته دانشمند نیست که در ظرف مدت 12 سال دیپلمه شدن یا 18 سال رفت و آمد در یک محوطه بنام دانشگاه یا دبیرستان که پر واضح است که در ظرف مدت بیست سال غالباً جز صورت سازی و جمعی از ایشان هم بوسیله تشبّث و پارتی بازی و غیره تصدیق هائی گرفته اند، به امید آنکه در ادارات دولتی و سایر ادارات شغلی به دست بیاورند، با این وصف غالباً به بطالت و بیکاری می مانند.
چقدر جای تأسف است که جوانان امروز ما که چشم کشور به آنها است و حقاً باید مایه استقلال کشور باشند، در عوض اینکه از بی ایمانی مردم ترس داشته باشند که مبادا بدبختی های دیگری و بیشتری به این کشور رو بیاورد، برعکس، خودشان در تضییع شعائر دینی و مذهبی و آداب و فرهنگ ملّی و هتک ناموس جامعه قولاً و عملاً پافشاری [می] کنند و کارهای زشت و فحشاء و منکرات و بی علاقگی خود را به دین و نوامیس دینی در میان یکدیگر رواج [می] دهند.
ای برادران عزیز! بدانید و بیندیشید که اگر این آثار کمی از دیانت باقی مانده در دست کسانی است که اگر این آثار در آنها نبود هیچگونه چیز شریفی و مقدس و پاکیزه ای در جامعه ای که بنام مسلمان و شیعه معرّفی شده اند، باقی نمی ماند. با عمل خود، بی اعتنائی و سهل انگاری و سخریّه و استهزاء به دین و دیانت و زمامداران آن کاری نکنید که آن هم از دست برود و دیگر هیچ باقی نماند.
وظیفه ماها و شماها این است که قبل از هر چیز نسبت به تمام مردمان خوشبین باشیم و باشید، و کار عموم را کار شخصی خود بدانیم و با همدیگر کینه ورزی و دشمنی نکنیم و عیب پوش یکدیگر باشیم. و مهمترین وظیفه ماها نسبت به یکدیگر امر کردن به کارهای خوب، و نهی کردن از کارهای زشت باشد تا به این وسیله راحتی و آسایش خود را فراهم کرده و دستخوش و ملعبه بیگانگان از شرقی و غربی و غیر آنها نشویم. و باید بطور یقین این معنی را بدانیم: تا هر یک از ماها خودمان را اصلاح نکنیم، وضع پریشان ما خوب نخواهند شد و اگر زودتر به خود نیائیم و برای تزکیه نفوس خود از جای نجنبیم، دیگران نمی گذارند ما به حال خود آسوده باشیم، و در غیر این صورت اختیار از دست های ما گرفته خواهد شد. از خدای تعالی و باطن پیغمبر اکرم(ص) و حقیقت سرور شهیدان حضرت ابی عبدالله حسین(ع) و ارواح پاک ائمه طاهرین خصوصاً حضرت مهدی آل محمد -علیهم السلام و عجل الله تعالی فرجه- می خواهیم که ما و همه مسلمانان را به راه راست هدایت فرمایند.
یکهزار و سیصد و چهل سال و هشت ماه تقریباً از واقعه عاشورا و شهادت حضرت سیدالشهداء -علیه الصلوه و السلام- می گذرد و در این مدت طولانی بیش از هزار و پانصد میلیون از مسلمانان دنیا، با کمال دقت، جزئیات وقایع و حوادث آن را بررسی کرده، با نهایت سعی در اطلاع یافتن بر احوال و اوضاع چگونگی آن، و هزارها مجله، کتاب در این موضوع به زبان های مختلف تألیف و تصنیف و تشریح شده، که هرگاه بدیده انصاف، با فکر سلیم بنگریم، این خود یکی از معجزات است که در دنیا و تاریخ بشریّت سابقه ندارد و به هیچ فردی از انبیاء و رسل، حتی حضرت خاتم الانبیاء(ص) اینقدر بحث و گفتگو نشده و به نام هیچ کسی اینقدر کتاب نوشته نشده، حتی بسیاری از دانشمندان خارج از دین اسلام هم در این موضوع محققانه کتاب ها نوشته اند.
و شیعیان دوازده امامی -کسانی که حضرت امیرالمؤمنان که آن حضرت و یازده فرزند او را یکی بعد از دیگری را امام و پیشوا می دانند- از زمان واقعه جانگداز کربلا و شهادت حسین(ع) تاکنون که هزار و سیصد و چهل سال و چند ماه قمری می گذرد، در مصائب آن حضرت اقامه عزا کرده و در این راه از مال و جان مضایقه نکرده اند. مجالس دینی خود را بنام آن بزرگوار روشن نگاه داشته اند؛ به نحوی که تنها نگاه دارنده دین و دیانت و قومیّت دینی و مذهبی این فرقه ناجیه، بر همین پایه و اساس بوده و طبق روایات متواتره و مستفیضه و صحیحه و حسنه و معتبره و موثقه از افضل عبادات شمرده شده و برای دنیا و آخرت بسیاری از اشخاص متوسلین از شیعیان و دوستان آن جناب و بسا غیر این مذهب و ملت، از یهود و نصاری و غیر آنها، کرامات و خوارق عادات در قضاء حاجات و شفاء بیماری های صعب العلاج و شدائد و سختی ها و گرفتاری ها دیده شده که بیان آنها از حدّ و حصر خارج است و قصص و حکایات آن بسیار دیده و شنیده شده که کثرت بروز و ظهور آن وسیله عبرت و تنبّه بسیاری از شیعیان و مسلمانان و خارجین از دین اسلام شده.
و یک جهت از ترغیب و تحریص پیغمبر اکرم(ص) و هر یک از ائمه طاهرین و اوصیاء طیبین -صلوات الله علیهم اجمعین- این بوده که هر وقت می خواستند شیعیان خود را به یک عمل مستحبی راهنمائی کنند که رضای خدا و اصلاح کار بشر از آن به دست بیاید، او را به ذکر نام مبارک آن بزرگوار و مصائبی که بر آن حضرت واقع شده پیش از آنکه شروع به آن عمل کنند، دستورشان این بوده که در تعقیب نمازها و در اعیاد دینی و مذهبی و در ماه های عزیز و در ایام عزا و شب های قدر و شب های مخصوص عبادت و شب ها و روزهای جمعه و ایام و لیالی متبرکه و در مشاهد مشرفه و مکان های شریفه و در هر موقعی که توجّه به مبدأ پیدا می کنند و بخواهند از روی دستور بزرگان دین رفتار کنند. زیارت حضرت سیّدالشهداء را توصیه می فرمودند و برای آنها ثوابی که ذکر فرموده اند با ثواب جان دادن در راه آن حضرت برابری می کند.
ولی شرط آن عارف بودن به حق آن حضرت و او را واجب الاطاعه دانستن و مقام امامت و جهات اخلاقی او را در نظر گرفتن و فکر کردن در از خود گذشتگی آن حضرت و اینکه به چه مناسبت به این فداکاری بی نظیر تن در داد، و روش و اعمال آن جناب را سرمشق خود قرار دهد. امیدوارم که آن بزرگوار در این دنیا ما را مورد عنایت و توجهات خود قرار دهد و از دوستان و تابعان خود محسوب دارد و در آخرت شفیع گناهان ما باشد.
لکن ماها هم از آنچه که خلاف رضای آن حضرت است، برای از بین بردن آن فداکاری کنیم که کمتر نتیجه آن این باشد که از دوستان و طرف داران اخلاق و رفتار آن بزرگوار باشیم. و از خدای تعالی می خواهیم که دست های گناهکار ما را به فضل و قدیم الاحسانی خود از دامان تولّای آن حضرت کوتاه نفرماید تا در این جهان گفتار و رفتار و کردار آن بزرگوار را سرمشق زندگی خود قرار دهیم و در آخرت هم با او محشور باشیم. یا رب دعای خسته دلان مستجاب کن.
منبع: میرجهانی، محمد حسن، (1371)، البکاء للحسین(ع)، در ثواب گریستن و عزاداری یر حضرت سید الشهداء(ع) و وظایف عزاداری، تحقیق روح الله عباسی، قم، نشر رسالت، 1385، چاپ دوم.