تبیین نظریه‌ی مهاجرت امام رضا (ع) و امامزادگان (ع) در راستای سنت الهی استبدال

تبیین نظریه‌ی مهاجرت امام رضا (ع) و امامزادگان (ع) در راستای سنت الهی استبدال

نویسندگان: مهیار خانی مقدم (1)، عبدالرضا زاهدی (2)

چکیده
نوشتار حاضر با روش توصیفی-تحلیلی، درصدد تبیین نظریه‌ی «مهاجرت امام رضا (علیه‌السّلام) و امامزادگان (علیه‌السّلام) در راستای سنت الهی استبدال» بوده و نتایج به دست آمده بدین قرار است: 1. نگارندگان براساس شواهد قرآنی، روایی و تاریخی معتبر معتقدند خداوند متعال براساس سنت استبدال، پس از ناسپاسی و عدم اهتمام لازم مسلمانان سایر نقاط اسلامی -به ویژه حجاز و عراق- در یاری رساندن به دین و رهبران الهی، این نقش محوری را بر عهده‌ی پیروان مکتب اهل بیت (علیه‌السّلام) در ایران قرار داده است. این مهم، تمهیدهایی لازم دارد که می‌توان مهاجرت امام رضا (علیه‌السّلام) و فرزندان و نوادگان امامان (علیه‌السّلام) به ایران را به عنوان یکی از مهمترین دلایل تثبیت و استمرار توفیق نصرت دینی الهی برای ایرانیان دانست و رصد کیفیت پراکندگی قبور مطهر امامزادگان (علیه‌السّلام) در سراسر ایران نیز تأییدی بر آن خواهد بود. 2. حضور امام رضا (علیه‌السّلام) در ایران موجب شد تا حضور امامزادگان (علیه‌السّلام) در ایران، هم از لحاظ کیفی و هم کمّی، مدیریت شود.

مقدمه
به منظور تمهید مطالب، می‌بایست بر سه نکته‌ی مبنایی عنایت داشت:
1. در آموزه‌های وحیانی، جهانِ هستی دارای خداوندی یکتا (انبیاء/22)، مالک (آل عمران/26) و حکیم (بقره/209) است. بر اساس این مبنا، بیهوده بودن خلقتِ هستی بی‌معنا بوده (مؤمنون/115) و جهان، دارای اهداف مشخص و ماندگاری بوده (طباطبایی، 1417ق، ج15: 73) و لازم است بنیان هستی بر نظام هدایت قرار بگیرد (طه/50) تا جهانِ هستی در مسیر تأمین اهداف خلقت باشد. انسان نیز هم از طریق تکوینی (روم/30) و هم تشریعی (حدید/25) از جانب خداوند، هدایت شده است. جریان هدایت در قالب معارف والای دین مبین اسلام توسط پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)-به عنوان آخرین پیامبر الهی (احزاب/40)- کامل شد و توسط اهل بیت (علیه‌السّلام) تا قیامت ادامه دارد (نک: علم الهدی، 1410ق، ج1: 179). از جمله مهم‌ترین درخواست پیامبران الهی از انسان‌ها، یاری رساندن به جریان هدایت الهی (هود/30) -که در قالب دین نمود یافته- بوده و از جمله اوامر الهی، تبعیت از رهبران الهی است (نساء/59).
2. در قرآن کریم به قوانین حاکم بر جهان هستی اشاره شده است که در راستای نظام هدایت هستی، زمینه‌ی پیروزی و سعادت (فتح/ 23) یا شکست و شقاوت (فاطر/43) افراد و جوامع را فراهم می‌آورد و از آنها به عنوان سنت‌های الهی یاد می‌شود. منظور از سنت، قوانین ثابت و اساسی در بُعد تکوینی یا تشریعی است که هرگز در آن دگرگونی روی نمی‌دهد. به تعبیر دیگر، خداوند در عالم تکوین و تشریع، اصول و قوانینی دارد که همانند قوانین اساسی مرسوم میان مردم جهان، دستخوش دگرگونی و تغییر نمی‌شود، این قوانین هم بر اقوام گذشته حاکم بوده است و هم بر اقوام امروز و آینده حکومت خواهد کرد (مکارم شیرازی، 1374، ج17: 435). از جمله سنت‌های الهی مورد اشاره‌ی قرآن کریم، سنت استبدال (محمد/ 38) بوده و درباره‌ی تبدیل و تغییر افرادی است که به عنوان ناصران رهبران الهی، اهتمام لازم در انجام وظایف مربوط را نداشتند.
3. عوامل متعددی چون ظلم و ستم به شیعیان در حجاز و عراق، شکست نهضت‌های علویان در منطقه، فشار عوامل حکومتی و مساعد بودن شرایط ایران و مهاجرت، زمینه‌ی مهاجرت امامزادگان (علیه‌السّلام) را به ایران فراهم آورد (حاجیلو، 1386: 16).
به ویژه پذیرش ولایتعهدی توسط امام رضا (علیه‌السّلام) و حضور در خراسان، باعث شد تعداد قابل توجهی از امامزادگان (علیه‌السّلام) به ایران مهاجرت کنند (ابومخنف، 1302: 96-100).
البته مقابله با مأموران حکومتی و تلاش برای در امان ماندن از تعرض ایشان، موجب پراکندگی امامزادگان (علیه‌السّلام) در سراسر ایران شد که قبور مطهر ایشان در سراسر ایران، ملجأ جویندگان حقیقت است.
نوشتار حاضر به دنبال کشف رابطه‌ی سه نکته‌ی مذکور بوده و درصدد یافتن پاسخ برای چیستیِ نظریه‌ی «مهاجرت امام رضا (علیه‌السّلام) و امامزادگان در راستای سنت الهی استبدال» است. تتبع در کتاب‌ها و مقاله‌های مرتبط، نشان می‌دهد تاکنون، اثری با این نگرش و نگارش به طبع نرسیده است.
تبیین نظریه‌ی مورد بحث
نگارندگان بر اساس شواهد قرآنی، روایی و تاریخی معتقدند خداوند متعال بر اساس سنت استبدال، پس از ناسپاسی و عدم اهتمام لازم مسلمانان سایر نقاط اسلامی -به ویژه مردم حجاز و عراق- در یاری رساندن به دین و رهبران الهی، این نقش محوری را بر عهده‌ی پیروان مکتب اهل بیت (علیه‌السّلام) در ایران قرار داده و مهاجرت امام رضا (علیه‌السّلام) و فرزندان و نوادگان امامان (علیه‌السّلام) به ایران از جمله مهم‌ترین دلایل استمرار توفیق نصرت دین الهی برای ایرانیان است و پراکندگی قبور مطهر امامزادگان (علیه‌السّلام) در سراسر ایران نیز تأییدی بر آن مدعاست.
در ادامه، ضمن تعریف سنت استبدال، شواهد قرآنی، روایی و تاریخی نظریه‌ی مذکور ارائه می‌شود:
1. سنت استبدال
تدبّر در آموزه‌های قرآنی بیانگر آن است که دین خدا به فرد یا گروهی وابسته و مدیون نیست و اگر گروهی از روی غرور و خودخواهی، دین را در انحصار خود قرار دهند و چنین پندارند که اگر آنها از دین برگردند، دین خدا از بین می‌رود، باید بدانند خداوند، اقوام دیگری را می‌آورد که آنها به مراتب، قوی‌تر و مؤمن‌تر از ایشان خواهند بود (جعفری، 1377، ج3: 185).
رسالت آسمانی که پیامبران به دنبال تحقق آن هستند، تحت سیطره‌ی اقبال و ادبار امت‌ها نیست و اگر امت‌ها به دین و رهبران الهی خیانت کنند، در مسیر حق و عدالت گام برندارند و در مبارزه با باطل، سستی نشان دهند، خداوند، امت دیگری را جایگزین آنها می‌کند تا رسالت الهی را تعقیب و دین خدا را یاری کنند (سلیمانی، 1389: 97-98). بدین‌رو، چنانچه جامعه‌ای به عزت ظاهری و تمدن دست یابد، اما دین و رهبران الهی را یاری و نصرت نرساند، این تمدن و قدرت از آنها سلب و به دست قوم دیگری سپرده می‌شود تا در نهایت، جامعه‌ای وفادار به طاعت و نصرت شکل گیرد و این همان استبدال الهی است (نک: اراکی، 1393، ج1: 78).
عواملی چون «طرد خلیفه‌ی به حق رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) که از جانب خداوند منصوب شده»، «کوتاهی در جهاد»، «سهل‌انگارى در تطبیق دین در جامعه»، «رها کردن مبادی و ارزش‌های اخلاقی» و «انحراف از شریعت دین» در سنت استبدال الهی مؤثر است. جامعه‌ای که جایگزین جامعه‌ی قبل می‌شود نیز دارای شرایطی چون «تمسک به ولایت خلیفه‌ی الهی که به عنوان جانشین حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) از جانب خداوند معرفی شده»، «جهاد در راه خدا» و «سعی و کوشش برای پیاده کردن اسلام در جامعه» خواهد بود (رضوانی، 1386: 25-26).
2. مبانی و شواهد قرانی سنت استبدال
با نگرشی کلی به آموزه‌های قرآنی با محوریت واژه‌ی «بدل»، سه نکته‌ی اساسی به دست می‌آید:
1. انسان به دلیل وسوسه‌های شیطان و هوای نفس، زمینه‌های لازم برای تبدیل طیبات به خباثت را دارد -مانند قوم حضرت موسی (علیه‌السّلام) (بقره/108)- که خداوند، انسان‌ها را از این امر برحذر داشته است (نساء/2)؛ 2. از تبدیل و تغییر در اوامر الهی با تعبیر ظلم یاد شده است (اعراف/162). تأملی در معنای لغوی ظلم -قرار گرفتن چیزی در غیر از جایی که مخصوص به اوست (راغب‌اصفهانی، 1412ق: 537)- نشان می‌دهد عدم تبعیت از دستور الهی باعث خدشه‌دار شدن نظم هستی می‌شود؛ 3. خداوند تأکید دارد نظام عادلانه‌ای که برای این جهان ترسیم کرده است، خدشه‌بردار نیست. دستور خود را با صداقت و عدالت به نهایت می‌رساند و هیچ‌کس نمی‌تواند کلمه‌های او را دگرگون سازد (انعام/115). چنانچه افرادی بخواهند با عدم تبعیت، این نظام را تغییر دهند، تغییر یافته و قوم دیگری جایگزین آنها خواهند شد (معارج/41).
می‌توان آموزه‌های قرآنی مرتبط با سنت استبدال را در دو بخش مبانی و شواهد قرآنی عرضه داشت:
مبانی قرآنی
مراد از مبانی قرآنی، آیاتی هستند که به رغم ارتباط غیرمستقیم با بحث استبدال، به ارکانی که در تعریف این سنت وجود دارد، اشاره دارند:
الف. عدم نیاز خداوند به عبادت شدن توسط انسان‌ها
آیات متعددی از قرآن کریم بر این نکته تأکید دارند که خداوند به هیچ وجه به عبادت و اطاعت انسان‌ها، نیازی ندارد؛ به عنوان نمونه:
یا أَیهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِی الْحَمِیدُ × إِنْ یشَأْ یذْهِبْکُمْ وَیأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ؛ ای مردم شما (همگی) نیازمند به خدائید تنها خداوند است که بی نیاز و شایسته هرگونه حمد و ستایش است! *اگر بخواهد شما را می‌برد و خلق جدیدی می‌آورد» (فاطر/15-16).
بدین‌رو، همان‌طور که خداوند از معصیت انسان‌ها ضرری نمی‌کند، از اطاعتشان نیز بهره‌ای نمی‌برد (مغنیه، بی‌تا: 574) و اگر بخواهد، انسان‌ها را از بین می‌برد تا قومی مطیع‌تر بیافریند (فیض‌کاشانی، 1415ق، ج4: 235).
البته این امر نه به دلیل احتیاج او به عبادت انسان‌ها، بلکه از این جهت است که در ذات خود حمید بوده و مقتضای حمید بودنش همین بس که خلقی باشد تا او به ایشان جود و بخشش کند و ایشان او را بستایند (طباطبایی، 1417ق، ج17: 35).
بنابراین خداوند، نیازی به انسان‌ها و عبادت ندارد و این انسان‌ها هستند که به او نیازمندند (مکارم‌شیرازی، 1374، ج18: 223).
ب. پیروزی حتمی دین الهی
بر اساس آموزه‌های قرآنی، خداوند دین برگزیده‌ی خود را بر سایر ادیان و مکتب‌ها پیروز می‌گرداند. به عنوان نمونه:
…وَیأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ یتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ × هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ…؛ ولی خدا جز این نمی‌خواهد که نور خود را کامل کنند، هر چند کافران ناخشنود باشند که او کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حقی فرستاد، تا آن را بر همه آیین‌ها غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند (توبه/ 32-33).
منظور از هدایت، دلایل روشن و براهین آشکاری است که در آیین اسلام وجود دارد و منظور از دین حق، همین آیینی بوده که اصول، فروع، تاریخ اسناد و نتیجه و برداشت آن نیز حق است و بدون شک، چنین آیینی باید سرانجام برهمه‌ی آیین‌ها پیروز شود (مکارم‌شیرازی، 1374، ج7: 370).
حجت‌ها و معارف اسلامی منطبق با حق و حقیقت، موجب تفوق آن بر سایر ادیان است. البته با تلاش کافران در ممانعت از دستیابی انسان‌ها به معارف صحیح اسلامی، تفوق نهایی دین اسلام تاکنون محقق نشده است (نک: فخررازی، 1420ق، ج16: 33)، اما این امر حتمی بوده و پیش از قیامت آشکار خواهد شد (میبدی، 1371، ج4: 119).
ج. تأکید بر نصرت دین الهی
از دیگر معارف قرآنی، تأکید بر یاری رساندن به دین الهی است. به عنوان نمونه:
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ ینْصُرْکُمْ وَیثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اگر (آیین) خدا را یاری کنید، شما را یاری می‌کند و گام‌هایتان را استوار می‌دارد» (محمد/7).
تعبیر یاری کردن خدا، به وضوح به معنای یاری کردن آیین پیامبر و تعلیم‌های اوست. بر این اساس، در برخی از آیات قرآن، یاری کردن خدا و رسولش در کنار یکدیگر قرار داده شده است:
«…وَینْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ…؛ (مهاجران) خدا و رسولش را یاری می‌کنند و آنها راستگویانند!» (حشر/8).
منظور از «نصرت دادن به خدا» جهاد در راه خدا با هدف تأیید دین او و اعتلای کلمه‌ی حق است (طباطبایی، 1417ق، ج18: 229).
با اینکه قدرت خداوند، بی‌پایان و قدرت آفریدگان در برابر او بسیار ناچیز است، ولی باز از تعبیر یاری کردن به خداوند بهره می‌گیرد تا اهمیت مسئله‌ی جهاد و دفاع از آیین حق را روشن سازد و تعبیری از این با عظمت‌تر برای این موضوع پیدا نمی‌شود (مکارم شیرازی، 1374، ج21: 425).
البته این یاری و نصرت، دوطرفه بوده و خداوند وعده داده است پیامبران و پیروان ایشان را در دنیا و آخرت، یاری خواهد کرد:
«إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَیوْمَ یقُومُ الْأَشْهَادُ؛ ما به یقین، پیامبران خود و کسانی را که ایمان آورده‌اند، در زندگی دنیا و (در آخرت) روزی که گواهان به پا می‌خیزند، یاری می‌دهیم!» (غافر/51).
د. لزوم تبعیت از رهبران الهی
نصرت دین الهی تنها با تبعیت از رهبران الهی محقق می‌شود که بحث لزوم تبعیت نیز در آیات متعددی (به عنوان نمونه نک: آل‌عمران/32؛ مائده/92؛ أنفال/20 و محمد/33) اشاره شده است. به عنوان نمونه، یکی از آیات مرتبط بررسی می‌شود:
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ …؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولوالأمر [اوصیای پیامبر] را!…» (نساء/59).
اساس دین آسمانی اسلام، در ایمان به یگانگی آفریدگار و اطاعت و پیروی از رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و اولی‌الأمر است (حسینی همدانی، 1404ق، ج4: 92).
اولی‌الأمر نیز باید کسانی باشند که امر آنها عین امر الهی باشد و از هرگونه کذب، اشتباه و سهو و نسیان، عصمت داشته باشند و از آنجا که مقام عصمت، امری باطنی بوده، پس لازم است رهبران دین الهی توسط خداوند معین شوند (طیب، 1378، ج4: 115).
خطاب آیه‌ی مذکور نیز در قالب امر و به معنای لزوم تبعیت از دستورهای خداوند و در راستای آن، دستورهای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و جانشینان ایشان است (طوسی، بی‌تا، ج3: 236).
شواهد قرآنی سنت استبدال
منظور از شواهد قرآنی، آیاتی است که به طور مستقیم به این سنت اشاره داشته‌اند و می‌توان آنها را در دو بخش جایگزینی و عقوبت جامعه‌ی غیرمطیع (بُعد تربیتی سلبی) و تکریم جامعه‌ی جایگزین (بُعد تربیتی ایجابی) بیان کرد:
الف. جایگزینی و عقوبت جامعه‌ی غیرمطیع
آموزه‌های قرآنی علاوه بر تأکید بر نصرت دین الهی و لزوم تبعیت از رهبران الهی، بر این نکته تأکید می‌ورزد که نتیجه‌ی نافرمانی از دستورهای الهی، تغییر و تبدیل قوم نافرمان خواهد بود:
«…اللَّهُ الْغَنِی وَأَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ وَإِنْ تَتَوَلَّوْا یسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیرَکُمْ ثُمَّ لَا یکُونُوا أَمْثَالَکُمْ؛ … خداوند بی‌نیاز است، شما همه نیازمندید و هرگاه سرپیچی کنید، خداوند گروه دیگری را جای شما می‌آورد، پس آنها مانند شما نخواهند بود» (محمد/38).
در واقع، تمامی پیامبران الهی با تکذیب قوم خود مواجه شدند و اصرار بر تکذیب نیز موجب نابودی قوم نافرمان و جانشینی قومی طاهر و صالح شد(فخر رازی، 1420ق، ج28: 63).
آیه‌ی مذکور نیز بر این نکته تأکید دارد که در صورت عدم تبعیت از دستورهای الهی-که در این آیه پیرامون انفاق در راه خداست- خداوند قوم دیگری را جانشین قوم حاضر خواهد کرد که علاوه بر معرفت به آیین الهی، هیچ یک از حدود الهی را ضایع نمی‌سازند و در اجرای هر آنچه توسط خداوند به آنها امر شده، استوارند (قاسمی، 1418ق، ج8: 480).
بدین‌رو، اگر مؤمنان به اهمیت جایگاه خود پی نبرند و رسالت عظیمشان را نادیده بگیرند، خداوند قوم دیگری را برمی‌انگیزد و این رسالت عظیم را بر دوش آنها می‌افکند، قومی که در ایثار و فداکاری و بذل جان و مال و انفاق در راه خدا به مراتب از ایشان برتر و بالاتر باشند (مکارم شیرازی، 1374، ج21: 497).
ازجمله نتایج اعراض از دستورهای خداوند و رسولش، عقوبت جامعه‌ی غیرمطیع و جایگزینی قومی است که از ایشان بهتر و فرمانبردارتر باشند (نک: طبرسی، 1372، ج9: 164).
همچنین به عنوان نمونه‌ای دیگر، خداوند، مسلمانانی را که به دلیل وحشت از سپاه روم و با بهانه‌هایی چون گرمای هوا، بُعد مسافت و قرار داشتن در فصل برداشت محصولات کشاورزی، تمایلی به شرکت در غزوه‌ی تبوک نداشتند (مکارم شیرازی، 1374، چ7: 415)، توبیخ و به تبدیل آنها و آوردن قومی فرمانبردار تهدید کرده است:
«إِلَّا تَنْفِرُوا یعَذِّبْکُمْ عَذَابًا أَلِیمًا وَیسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیرَکُمْ وَلَا تَضُرُّوهُ شَیئًا وَاللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ؛ اگر (به سوی میدان جهاد) حرکت نکنید، شما را مجازات دردناکی می‌کند، گروه دیگری غیر از شما را به جای شما قرار می‌دهد و هیچ زیانی به او نمی‌رسانید و خداوند بر هر چیزی تواناست!» (توبه /39).
خداوند متعال در برابر توهم برخی از انسان‌ها که به علت قدرت و ثروت ظالمانه یا غفلت، خود را پایدار دانسته یا آنکه به دلیل برخی از مشکلات ظاهری، تغییر خود را دشوار می‌دانند، موضع گیری فرموده است:
«نَحْنُ خَلَقْنَاهُمْ وَشَدَدْنَا أَسْرَهُمْ وَإِذَا شِئْنَا بَدَّلْنَا أَمْثَالَهُمْ تَبْدِیلًا؛ ما آنها را آفریدیم، پیوندهای وجودشان را محکم کردیم و هر زمان بخواهیم جای آنان را به گروه دیگری می‌دهیم» (انسان /28).
آیه بر حاکمیت مطلق خداوند بر انسان تأکید دارد و تعبیر «أَسْرَ»، اشاره به آن دارد که قدرت انسان نیز نشئت گرفته از قدرت خداست؛ پس قدرتی مستقل نیست که موجب شود توهم جاودانگی و عدم تغییر در وی ایجاد شود (مدرسی، 1419ق، ج17: 195).
بدین‌رو، قدرت ظاهریِ برخی افراد مانع از آن نیست که خداوند امر خود را اجرا و به جای ایشان، قوم دیگری را بیاورد، چنانچه به ایشان مهلت می‌دهد، این امر از روی فضل و کرامت الهی است (سیدبن قطب، 1412ق، ج6: 3787).
ب. تکریم جامعه‌ی جایگزین
از دیگر آموزه‌های قرآنی مرتبط با سنت استبدال، تکریم جامعه‌ی جایگزین جامعه‌ی غیرمطیع است. در قرآن کریم به برجسته‌ترین ویژگی‌های این جامعه اشاره می‌شود:
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یحِبُّهُمْ وَیحِبُّونَهُ أَذِلَّهٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّهٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یخَافُونَ لَوْمَهَ لَائِمٍ…؛ ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! هرکس از شما، از آیین خود بازگردد، (به خدا زیانی نمی‌رساند و) خداوند جمعیتی را می‌آورد که آنها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان، متواضع و در برابر کافران، سرسخت و نیرومندند. آنها در راه خدا جهاد می‌کنند و از سرزنش هیج ملامتگری هراسی ندارند… ( مانده/54).
خداوند در این آیه، صفات کسانی که باید رسالت بزرگ یاری از دین الهی را انجام دهند، این چنین شرح می‌دهد: 1. هم خدا آنها را دوست دارد و هم آنها خدا را دوست دارند؛ 2. در برابر مؤمنان خاضع و مهربانند؛ 3. در برابر دشمنان و ستمکاران، سرسخت و پرقدرتند؛ 4. جهاد در راه خدا به طور مستمر از برنامه‌های آنهاست؛ 5. در راه انجام فرمان خدا و دفاع از حق، از ملامت هیچ ملامت‌کننده‌ای نمی‌هراسند. در حقیقت علاوه بر قدرت جسمانی، چنان شهامتی دارند که از شکستن سنت‌های غلط و مخالفت با اکثریتی که راه انحراف را پیش گرفته‌اند و با تکیه بر کثرت عددی خود، دیگران را به باد استهزاء می‌گیرند، پروایی ندارند (مکارم شیرازی، 1374، ج4: 416).
3. شواهد روایی سنت استبدال
شواهد روایی سنت الهی استبدال در دو بخش «روایت‌های تفسیری» و «دعاهای معصومان (علیه‌السّلام)» ارائه می‌شود:
روایت‌های تفسیری
ذیل آیات مذکور -توبه/39؛ مائده/54 و محمد/38- روایت‌هایی از معصومان (علیه‌السّلام) نقل شده است که مصادیق آیات را بیان کرده‌اند. در این بخش، چهار نمونه از روایت‌های مرتبط با موضوع این بررسی بیان شده و بدیهی است که از بیان سایر مصادیق -مانند امام علی (علیه‌السّلام)، قوم یمن، انصار پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و فرشتگان (به عنوان نمونه نک: آلوسی، 1415ق، ج13: 237)- صرف‌نظر خواهد شد.
1. تَلَا رَسُولُ‌الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) هَذِهِ الآیهٌ وَ إنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لا یَکُونُوا أَمْثالَکُم قَالُوا: وَ مَنْ یَسْتَبْدِلَ بِنَا؟ قَالَ فَضَرَبَ رَسُولُ‌اللهِ (صلی‌الله‌علیه‎‌وآله‌وسلم) عَلَی مَنْکِبِ سَلْمَانُ ثُمَّ قَالَ هَذَا وَ قَوَّمَهُ؛ رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) این آیه را تلاوت کرد… و هرگاه سرپیچی کنید، خداوند گروه دیگری را جای شما می‌آورد، پس آنها مانند شما خواهند بود. مردم پرسیدند: ای رسول خدا این قوم چه کسانی هستند که اگر ما پشت به دین کنیم خدای تعالی، آنان را به جای ما می‌گذارد: رسول خدا دست به شانه‌ی سلمان زد و فرمود: این و قوم این مرد است.
این روایت با همین مضمون اما با عبارت‌های مختلف در ذیل آیه‌ی 54 سوره‌ی مبارکه‌ی مائده و آیه‌ی 38 سوره‌ی محمد، در کتاب‌های تفسیری و روایی مختلف شیعه (به عنوان نمونه نک: طبرسی، 1372، ج9: 164؛ مجلسی، 1403ق، ج22: 52؛ عروسی‌حویزی، 1415ق، ج1: 641؛ فیض‌کاشانی، 1415ق، ج5: 31؛ شبر، 1407ق، ج6: 36؛ طباطبایی، 1417ق، ج18: 250؛ قمی‌مشهدی، 1368، ج12: 253 و محمدی ری‌شهری، 1375، ج3: 2390) و اهل سنت (به عنوان نک: بخاری، 1401ق، ج6: 36؛ ترمذی، 1403ق، ج5: 60؛ ابن‌جوزی، 1422ق، ج4: 124؛ بغدادی، 1415ق، ج4: 151؛ سیوطی، 1404ق، ج6: 67؛ نووی‌جاوی، 1417ق، ج2: 124؛ بغدادی، 1415ق، ج4: 151؛ سیوطی، 1404ق، ج6: 67؛ نووی‌جاوی، 1417ق، ج2: 422 و آلوسی، 1415ق، ج13: 236) ذکر شده است. هر چند که برخی، حدیث مذکور را ضعیف (به عنوان نمونه نک: ابن جوزی، 1422ق، ج4: 124) دانسته‌اند اما نظر اکثر صاحب‌نظران بر صحت و اعتبار آن است (نک: معارف، میرحسینی، 1389: 125-126).
2. «قال أبوعبدالله (علیه‌السّلام): یا بن قیس وَإِنْ تَتَوَلَّوْا یسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیرَکُمْ ثُمَّ لَا یکُونُوا أَمْثَالَکُمْ أعْنَی أبْنَاءِ الْموَالِیَ الْمُعْتِقِینَ؛ امام صادق (علیه‌السّلام) فرمودند: ای پسر قیس، مراد خداوند از آیه‌ی وَإِنْ تَتَوَلَّوْا یسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیرَکُمْ ثُمَّ لَا یکُونُوا أَمْثَالَکُمْ، فرزندان بردگانی است که آزاد شده اند» (نک: قمی، 1367، ج2: 309؛ بحرانی، 1416ق، ج5: 74؛ فیض‌کاشانی، 1415ق، ج5: 31 و شبر، 1407ق، ج6: 36).
3. روی أبو بصیر عن أبی جعفر (علیه‌السّلام) قال: إِنْ تَتَوَلَّوْا یا مَعشَرَ العَرَبِ یَستَبدِل قَوماً غَیرَکُم یَعنی المَوالیِ؛
ابوبصیر از امام باقر (علیه‌السّلام) روایت کرده که -در ذیل جمله‌ی إِنْ تَتَوَلَّوْا- فرمودند: ای گروه عرب اگر به دین خدا پشت کنید، خداوند به جای شما قومی دیگر قرار می‌دهد، یعنی موالی [اقوامی که امروز از آنان برده‌گیری می‌کنید] (به عنوان نمونه نک: طبرسی، 1372، ج9: 164؛ مجلسی، 1403ق، ج22: 52؛ فیض‌کاشانی، 1415ق، ج5: 31؛ شبر، 1407ق، ج6: 36؛ قمی‌مشهدی، 1368، ج12: 253 و حائری‌تهرانی، 1377، ج10: 158).
4. «عن أبی عبدالله (علیه‌السّلام) قال: قَدْ وَ اللهِ أبَدَّلُ [بِهِمْ] خَیْراً مِنْهُمْ، الْموَالِی؛ از امام صادق (علیه‌السّلام) روایت شده که فرمودند: به خدا سوگند خداوند [به این وعده‌ی خود وفا کرده و] گروهی را از غیرعرب، بهتر از آنها جانشین آنها فرمود» (مجلسی، 1404ق، ج12: 407؛ بحرانی، 1416ق، ج5؛ 74؛ کاشانی، 1336، ج8: 357 و شبر، 1407ق، ج6: 36).
لازم به ذکر است پس از فتح ایران توسط مسلمانان، ایرانیان به عنوان موالی حکومت اسلامی موظف به تولید منابع کشاورزی و دامی و ارائه‌ی خدمات درمانی و اجرایی بودند (شهیدی، 1376: 194).
همچنین اگر با دقت و خالی از تعصب، به تاریخ اسلام و علوم اسلامی نگریسته شود و سهم عجم -به‌ویژه ایرانیان- در میدان‌های جهاد و مبارزه با دشمنان از یک سو و از سوی دیگر، در تنقیح و تدوین علوم اسلامی بررسی شود، واقعیت احادیث مذکور آشکار می‌شود (مکارم شیرازی، 1374، ج21: 499).
همچنین در برخی از روایت‌های تفسیریِ غیرمعصومان نیز بر این نکته تأکید شده است که مراد از افراد جایگزین (به عنوان نمونه توبه/39) ایرانیان هستند (به عنوان نمونه نک: بغوی، 1420ق، ج2: 348 و میبدی، 1371، ج4: 131).
دعاهای معصومان (علیه‌السّلام)
از جمله دعاهایی که از سوی اهل بیت (علیه‌السّلام) برای تعلیم مؤمنان ثبت شده، درخواست برای یاری دین خداوند و عدم تغییر این توفیق است. به عنوان نمونه امام حسین (ابن طاووس، 1376، ج2: 110) و امام سجاد (علیه‌السّلام) (علی بن حسین (علیه‌السّلام)، 1376: 230) در دعاهای خود در روز عرفه و امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) در دعایی که به شیعیان خود تعلیم داده‌اند (طبرسی، 1390: 374) بر این امر تأکید ورزیده‌اند.
امام صادق (علیه‌السّلام) نیز در قالب دعایی این نکته را بیان فرموده‌اند:
«قُلِ اللَّهُمَّ أَوسِع عَلَیَّ فِی رِزقِی وَ اجعَل لِی مِمَّن یَنتَصِرُ بِهِ لِدِینِکَ وَ لَا تَستَبدِل بِی غَیرِی؛ بگو خدایا روزیم را وسعت و عمرم را طولانی فرما و مرا از کسانی قرار بده که دینت را یاری می‌کنند و غیر از مرا برای این امر جایگزین نفرما» (کلینی، 1407 ق، ج2: 553).
در شرح دعای مذکور، مراد از یاری دین الهی را جهاد، ترویج معارف دین الهی با تعلیم، ورع و تقوی (آموزش گفتاری و رفتاری) و برانگیخته شدن هنگام قیام حضرت مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرج‌الشریف) دانسته‌اند (مجلسی، 1406 ق، ج2: 392)
مضمون روایت مذکور در دعای دیگری از امام صادق (علیه‌السّلام) به طور ضمنی مورد اشاره قرار گرفته است:
اللَّهُمَّ اجعَلنَا مِمَّنِ اخنَزتَهُ لِدِینِکَ وَ خَلَقتَهُ لِجَّنبِکَ اللَّهُمَّ لَا تُزِغ قُلُوبَنََََََََََََََََََََََََََََََََََََََََََََََََََََََََََََََََََََََََََََا بَعدَ إِذ هَدَیتَنَا وَ هَب لَنا مِن لَدُنکَ رَحمَهً إِنَّکَ أَنتَ الوَهََََََََّابُ؛ خدایا ما را از کسانی قرار داده که برای دین خودت برگزیده و برای بهشتت، خلق کرده‌ای، پروردگارا! دل‌هایمان را، بعد از آنکه ما را هدایت کردی، (از راه حق) منحرف مگردان! و از سوی خود، رحمتی بر ما ببخش، زیرا تو بخشنده‌ای! (کلینی، 1407 ق، ج3: 427)
همچنین امام رضا (علیه‌السّلام) در دعایی که برای امام زمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرج‌الشریف) آموزش داده‌اند، تأکید فرمودند:
اجعَلْنَا مِمَّن تَنتَصِرُ بِهِ لِدِینِکَ وَ تُعِزُّ بِهِ نَصر وَلِیَّکَ وَ لَا تَستَبدِل بِنَا غَیرَنَا فَإِن استبدالک بِنَا غَیرَنَا عَلَیکَ یَسیِرُ وَ هُوَ عَلَینَا کَثِیرُ؛ (خدایا) ما را از کسانی قرار بده که به وسیله‌ی آنها دینت و ولی و حجتت را یاری می‌کنی و غیر از ما را (برای این امر) جایگزین نفرما، زیرا جایگزین کردن ما برای تو بسیار آسان و (از دست دادن توفیق نصرت دین الهی) برای ما دشوار است (طوسی، 1411ق، ج1: 411).
4. شواهد تاریخی
از جمله وقایع تاریخی، حضور امام رضا (علیه‌السّلام) و فرزندان و نوادگان امامان (علیه‌السّلام) در ایران است که در ادامه و در دو بخش «دلایل حضور امامزادگان (علیه‌السّلام) در نقاط مختلف ایران» و «آثار سلبی و ایجابی مهاجرت امام رضا (علیه‌السّلام) به ایران» به بررسی این مهم پرداخته می‌شود:
دلایل حضور امامزادگان (علیه‌السّلام) در نقاط مختلف ایران
مهاجرت امامزادگان (علیه‌السّلام) و علویان از عراق و حجاز به نقاط امن سرزمین‌های شرقی اسلامی مانند ایران در زمان حکومت امویان-به ویژه در دوران حکومت ظالمانه‌ی حجاج بن یوسف بر عراق (75-95ق)-آغاز شد (به عنوان نمونه نک: ابن کثیر دمشقی، 1408 ق، ج9: 98).
در نگرشی کلی می‌توان دلایل مهاجرت ایشان را در چهار قالب عمده بیان کرد:
الف. رهایی از ظلم و ستم حاکمان جور
در قرن اول و نیمه‌ی اول قرن دوم ه.، حجاز و عراق کانون‌های اصلی نهضت‌های عدالت‌خواهانه‌ی اسلام علوی علیه نظام اموی بودند و تمام فشار نظام اموی در همین دو کانون متمرکز شده بود. از جمله اقدام‌های نظام اموی، دستور به سبّ حضرت علی(علیه‌السّلام) بر منابر (نک: جاحظ، 1410 ق: 451 و نویری، 1423ق، ج21: 358) و رواج یافتن این امر بود (ابن عساکر، 1415 ق، ج21: 73). البته لعن سایر امامان (علیه‌السّلام) نیز در منابر، با شدت و ضعف‌هایی متأثر از شرایط سیاسی-اجتماعی ادامه داشت که امام رضا (علیه‌السّلام) در حدیثی به این امر اشاره دارند:
خدا را سپاسگزاریم که موقعیت و مقام ما را حفظ فرمود، با اینکه مردم ما را زیر پا گذاشتند و آنچه ایشان نادیده گرفتند، خداوند آن را بالاتر برد، طوری که 80 سال روی منبرهای کفر، ما را لعنت و فضائل ما را پنهان کردند و پول‌ها خرج کردند تا بر ما دروغ ببندند ولی بر خلاف میل آنها خداوند پیوسته مقام ما را بالا می‌برد و شخصیت ما را بیشتر منتشر می‌کرد (صدوقی، 1378، ج2: 166-165).
نظام اموی تنها با مبارزان علوی در ستیز نبود، بلکه با هر کس که از نسل علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام) و از پیروان حضرتش و وفادار به آرمان‌های نهضت انسانی اسلام بود، به مخاصمه برمی‌خاست. به عنوان نمونه، معاویه در نامه‌ای خطاب به کارگزارانش چنین نوشت: «هر کس را متهم کردید که از شیعیان است و شاهدی هم درباره‌ی او نبود، به قتل برسانید» (سلیم بن قیس هلالی، 1405 ق: 460).
همچنین وی، برادرش را حاکم بصره و کوفه کرد و از آنجا که برادرش، شیعیان را می‌شناخت، در هر نقطه‌ای که شناسایی می‌کرد بلاهایی چون «کشتار»، «آواره کردن از محل زندگی»، «تهدید»، «قطع کردن دست و پا»، «به دار آویختن از شاخه‌های خرما» و «بیرون آوردن چشمان» بر آنان روا می‌داشت، طوری که در آن منطقه، شخص مشهوری از شیعه نماند مگر آنکه کشته یا به دار آویخته یا آواره و فراری شد (همان: 457-458).
کشتار و غارت علویان در دوران عباسیان نیز ادامه داشت؛ از جمله جنایت‌های منصور دوانیقی در مقابله با علویان این بود که آنان را زنده، در دیوار می‌گذاشت و رویشان را می‌پوشاند تا جان بسپارند (ابن اثیر، 1385، ج5: 526). در مقابل، به دلیل آنکه ایران، دور از دسترس حکومت‌هایی بود که مرکز آنها در شام یا عراق قرار داشت، امنیت قابل توجهی برای سادات و علویان به ارمغان می‌آورد.
ب. حضور امام رضا (علیه‌السّلام) در ایران
پس از آنکه امام رضا (علیه‌السّلام) به اجبار به ایران آمدند و پس از تهدید به قتل (صدوق، 1378، ج2:140)، به اجبار ولایتعهدی مأمون را در سال 201 ق. پذیرفتند (ابن اثیر، 1385، ج6: 326)، گروه‌هایی از «سادات»، راهی ایران شدند. مأمون گرچه در ابتدا با قیام‌های علویان به شدت برخورد کرد (نک: طبری، 1407ق، ج122:2)، اما در ظاهر به تکریم امام رضا (علیه‌السّلام) اهتمام داشت و ایشان را برترین فرد روی زمین می‌دانست (مفید، 1413 ق، ج261:2) و به علویان نیز احترام زیادی می‌گذاشت؛ این امر در رشد و سربلندی علویان، تأثیر بسزایی داشت. با این حال بعداً، سیاست مأمون نسبت به علویان-که در هر حال حکومت عباسیان را تهدید می‌کردند-به طور کامل عوض شد.
سادات از ولایت و عهدنامه‌ی مأمون که به حضرت رضا (علیه‌السّلام) داده بود، مطلع شده و 21 نفر از برادران آن حضرت و سایر سادات حسینی و حسنی به ایران آمدند. اما پس از اطلاع ایشان از نیرنگ مأمون و شهادت امام رضا (علیه‌السّلام)، سادات و امامزادگان (علیه‌السّلام) به کوهستان دیلمان و طبرستان پناه بردند که بعضی از ایشان در آن مکان‌ها به شهادت رسیدند. دلیل عزیمت ایشان به نقاط شمالی ایران نیز آن بود که مکان‌هایی چون اصفهبدان مازندران در اوایل که اسلام را پذیرفتند، «شیعه» بودند، اعتقاد راسخی به فرزندان رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) داشتند و حضور سادات در آن نقاط، آسان تر بود (مرعشی، 1345: 127).
ج. پناه آوردن سادات و یاران ایشان پس از قیام علیه حاکمان جور
گروهی از سادات و علویان نیز بعد از شهادت مظلومانه‌ی امام حسین (علیه‌السّلام) و یارانش به خونخواهی قیام کردند. هنگامی که یکی از اولاد امام علی (علیه‌السّلام) به همراه یاران خود علیه خلیفه قیام می‌کرد و کشته می‌شد، خلیفه به قلع و قمع همراهان و یارانش فرمان می‌داد و آنان برای
در امان ماندن، روی به کوهستان عراق و دیلم می‌نهادند. به عنوان نمونه یحیی بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام) پس از خروج نفس زکیه به دیار طبرستان و دیلم آمد و در آنجا نیز قیام کرد تا آنکه هارون الرشید، فضل بن یحیی را مأمور دفع او کرد و یحیی بن عبدالله (علیه‌السّلام) در بغداد زندانی شد و درگذشت (خطیب بغدادی، 1417 ق، ج14: 115). همجنین یحیی بن عمر بن یحیی بن حسین بن زید بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام) در دوران خلافت المستعین در سال 250 ق. در کوفه قیام کرد اما دستگیر و سرش از بدن جدا شد. پس از آن، یاران یحیی به کوهستان ری و طبرستان گریختند (نک : ابوالفرج اصفهانی، 1385: 420).
د. مهاجرت سادات به حکومت علویان طبرستان
جمع انبوهی از سادات پس از آنکه علویان زیدی مذهب در طبرستان سلسله حکومتی برای خود تشکیل دادند، به ایشان پیوستند (مرعشی، 1345: 129).
سادات پس از حضور در نواحی امن ایران مانند طبرستان، به تدریج با مردم آن منطقه درآمیختند و آداب و رسوم بومیان محلی را مراعات کردند.
البته می‌بایست بر دو نکته عنایت داشت:
1. مردم ایران به دلیل مشارکت در روی کار آمدن عباسیان، توانایی خود را برای «تغییر حاکمیت» اثبات کرده بودند. علویان به منظور جذب نیرو به سوی این مناطق، جذب شدند و معمولاً در نظر داشتند با یک تحرک اندک، قیام بزرگی را سامان دهند (ابوالفرج اصفهانی،1385: 311).
در ایران، کانون‌های مقاومت و مبارزه شکل می‌گرفت و طبرستان، خراسان بزرگ و ایران مرکزی (ایالت جبال) پایگاه‌های اساسی نهضت‌های علویان علیه رژیم عباسی بودند (همان: 460).
2. احترام و محبت ایرانیان به سادات قابل توجه بود و مردم نیز به دلیل اینکه ایشان، فرزندان رسول الله (صل‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) بودند، محترمشان می‌شمردند. این مسئله موجب جلب نظر و مهاجرت امامزادگان (علیه‌السّلام) شد (مجلسی، 1403ق، ج50: 295).
این نکته در میان شهرهای شیعه‌نشین، نمود بیشتری داشت، اگرچه اهل سنت نیز نسبت به علویان احترام خاصی داشتند (ابوالفرج اصفهانی، 1385: 309).
آثار سلبی و ایجابی حضور امام رضا (علیه‌السّلام) در ایران
علت تفکیک مهاجرت امام رضا (علیه‌السّلام) از سایر مهاجرت‌ها، آثار کمّی و کیفی است که حضور ایشان بر جای گذاشته است و در قالب دو رویکرد ایجابی و سلبی قابلیت طرح دارد:
الف. عمده‌ترین آثار ایجابی حضور امام رضا (علیه‌السّلام) در ایران
می توان دو مبحث «اثبات تفوق معارف مکتب اهل بیت (علیه‌السّلام) » و «دعوت از خاندان و امامزادگان (علیه‌السّلام) برای حضور در ایران» را به عنوان برجسته‌ترین آثار ایجابی حضور امام رضا (علیه‌السّلام) در ایران به شمار آورد:
اثبات تفوق معارف مکتب اهل بیت (علیه‌السّلام)
برجسته‌ترین نمود این امر در مناظره‌های آن حضرت با سران فرقه‌ها و ادیان دیگر است. مأمون پس از دعوت امام رضا (علیه‌السّلام) به مرو، به منظور خدشه‌دار کردن جایگاه ایشان، به تشکیل جلسه‌های علمی متعددی با حضور علمای گوناگون اقدام کرد؛ هر چند که امام رضا (علیه‌السّلام) جریان پشیمانی و رسوایی مأمون را قبل از برگزاری مناظره با علمای ادیان بیان فرموده بودند:
ای نوفلی! می‌خواهی بدانی چه زمانی مأمون پشیمان می‌شود؛ گفتم: بله، فرمودند: زمانی که ببیند با اهل تورات با توراتشان، با اهل انجیل با انجیلشان، با اهل زبور با زبورشان، با صائبان به عِبری، با زرتشتیان به فارسی، با رومیان به رومی و با هر فرقه‌ای از علما به زبان خودشان بحث می‌کنم و آنگاه که همه را مجاب کردم، در بحث پیروز شدم و همه‌ی آنان سخنان مرا پذیرفتند، مأمون پشیمان خواهد شد (صدوق، 1378، ج1: 156).
میان امام (علیه‌السّلام) و دیگران، مذاکره‌های زیادی صورت می‌گرفت که به طور عمده پیرامون مسائل اعتقادی و فقهی بود (طبرسی، 1403 ق، ج2: 369-499).
برخی از مناظره‌ها یا احتجاج‌ها پیرامون مسائلی چون توحید، عدل الهی، امامت و احتجاج با اهل کتاب (جاثلیق و رأس الجالوت)، رئیس زرتشتیان و صابئان بود (صدوق، 1378، ج1: 313-388؛ قرشی، 1382، ج1: 167-274).
می‌توان از آشکار شدن «عظمت علمی، حقانیت و شایستگی امام رضا (علیه‌السّلام) »، «رسوایی مأمون و غاصبانه بودن خلافت وی» و «ضعف معارف سایر ادیان، جایگاه رفیع شریعت و احکام اسلام و کامل بودن آن» به عنوان مهم‌ترین نتایج مناظره‌ها نام برد.
با توجه به آنکه بحث عقل‌گرایی در زمان مأمون رواج داشت و این امر موجب توسعه‌ی کاربرد عقل در مسائل کلامی و دینی شد، حضور امام رضا (علیه‌السّلام) برای تبیین مواضع شیعه، رفع شبهه از آن و راهنمایی شیعیان بسیار ضروری و مفید بود. علاوه بر مناظره‌ها، امام رضا (علیه‌السّلام) به تشکیل مباحث علمی در منزل خود و مسجد مرو اهتمام داشتند و شیعیانی که از شهرها و روستاهای دور و نزدیک و از طبقه‌های گوناگون برای زیارت ایشان، کسب راهنمایی معارف علمی و دینی و حل شبهه و مسائل گوناگون می‌آمدند، هر روز بر تعدادشان افزوده می‌شد تا جایی که مأمون احساس خطر کرد و به محمد بن عمرو طوسی دستور داد مانع ورود و اجتماع آنها در خانه‌ی حضرت شود (ناصری داوودی، 1378: 66).
امام (علیه‌السّلام) پس از شنیدن این خبر فرمودند: «… خدایا! از کسی که به من ظلم کرده، مرا خوار و شیعیان را از در خانه من دور کرده، انتقامم را بگیر، تلخی خواری و خفت را بدو بچشان چونان که او به من چشانده است و وی را از درگاه رحمت و کَرَمت دور ساز» (صدوق، 1378، ج2: 173).
از دیگر رویکردهای امام رضا (علیه‌السّلام) ، نفی احادیث جعلی-که موجب ایجاد شبهه نسبت به معارف مکتب اهل بیت (علیه‌السّلام) می‌شد- بود. به عنوان نمونه، محمدبن زید طبری نقل کرده است نزد امام رضا (علیه‌السّلام) در خراسان بودیم که عده‌ای از بنی هاشم خدمت ایشان آمدند، اسحاق عباسی نیز در میان آنها بود، حضرت خطاب به وی فرمودند:
شنیده‌ام بعضی از مردم می‌گویند ما عقیده داریم مردم بندگان ما هستند، نه سوگند به قرابت و خویشاوندیِ که ما با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) داریم، نه [چنین حدیثی را] گفته‌ام و از پدران و اجداد گرامی خود نیز این چنین نشنیده‌ام و آنها نیز چنین چیزی نفرموده‌اند! بلکه می‌گویم مردم و اهل ایمان، بندگان ما در طاعت الهی و پیروان ما در دین الهی هستند، این مطلب را حاضران به غایبان برسانند (کلینی، 1407ق، ج1: 187).
می توان از حدیث مذکور، نفی دو رویکرد خدا انگاری اهل بیت (علیه‌السّلام) یا تحقیرانگارانه (برده دانستن مردم در برابر اهل بیت (علیه‌السّلام) و تأیید رویکرد خداباوری نظام مند (لزوم تبعیت از امام و اعتقاد به واسطه بودن امامان (علیه‌السّلام) در نظام هدایت هستی) را به دست آورد (دیاری و خانی مقدم، 1393: 75).
در مجموع از امام رضا (علیه‌السّلام) بالغ بر 2 هزار و 290 مضمون روایتی پیرامون آموزه‌های اعتقادی (خداباوری، راهنماشناسی و آخرت باوری) در منابع ذکر شده که بخش قابل توجهی از آن در دوران حضور ایشان در ایران بیان شده است. آنچه در این میان قابل عنایت بوده، فراوانی مضمونِ روایت‌های پیرامون شناخت امامان و آشنایی با زندگی آنان (بالغ بر هزار و 459 مورد) بوده که این امر بیانگر نگرش مبنایی آن حضرت در اثبات نقش محوری امامت در استمرار دین الهی است (قطبی و دیگران، 1393: 65).
اجتماع شیعیان در خراسان و گرویدن ایرانیان به تشیع در زمان امام رضا (علیه‌السّلام) تأثیر بسیاری در طول تاریخ ایران اسلامی داشته است؛ به گونه‌ای که اندکی پس از شهادت ایشان، محمدبن قاسم از نوادگان امام حسین (علیه‌السّلام) که در مدینه می‌زیست برای قیام علیه عباسیان رهسپار خراسان شد و در این شهر، 40 هزار نفر با وی بیعت کردند. هر چند این قیام در نهایت به شکست انجامید (ابوالفرج اصفهانی، 1385: 427) ولی تعداد بسیاری از شیعیان که در این شهر سکونت داشتند و با او بیعت کردند از لحاظ تاریخی بسیار حائز اهمیت است (جعفریان، 1383: 499).
دعوت از خاندان و امامزادگان (علیه‌السّلام) برای حضور در ایران
پس از حضور امام رضا (علیه‌السّلام) در ایران، تعداد قابل توجهی از بستگان ایشان به ایران آمدند. همچنین پس از ولایتعهدی، نامه‌ای برای بستگانشان نوشتند و آنها را به ایران دعوت کردند. این نامه باعث شد بالغ بر 12 هزار و 673 نفر در قالب چندین کاروان از مدینه به سوی خراسان رهسپار شوند (ابومخنف، 1302: 97).
یکی از کاروان‌ها به سرپرستی احمد بن موسی بن جعفر (علیه‌السّلام) (شاهچراغ)- برادر حضرت رضا (علیه‌السّلام)-با همراهی تعدادی از برادران و شیعیان ایشان بود که از حجاز به سوی طوس حرکت کرد و در بین راه نیز جمع کثیری از شیعیان و علاقه‌مندان به خاندان رسالت نیز به کاروان مذکور پیوستند، به گونه‌ای که تعداد افراد کاروان را در حوالی شیراز بالغ بر 15 هزار نفر دانسته‌اند(شیرازی، 1379: 117).
ب. عمده‌ترین آثار سلبی حضور امام رضا (علیه‌السّلام) در ایران
می توان از جمله برکت‌های حضور امام رضا (علیه‌السّلام) در ایران را سلب افکار و گرایش‌های منحرف و ظالمانه دانست. به عنوان نمونه، به دو مبحث «نفی انگاره‌ی خلافت» و «در امان نگه داشتن پیروان مکتب اهل بیت (علیه‌السّلام) در ایران»- به عنوان برجسته‌ترین آثار سلبی-اشاره می‌شود:
نفی انگاره‌ی خلافت
به رغم تلاش مأمون برای انتساب خود به خاندان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و قرابت با امام رضا (علیه‌السّلام) و از آن طریق، مشروعیت بخشی به حکومت خود، امام رضا (علیه‌السّلام)، هم در رفتار و هم در گفتار به نفی انگاره‌ی خلافت-که به عنوان بدیل تقلبی امامت توسط برخی از اصحاب رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در سقیفه (نک: یعقوبی، بی‌تا، ج2: 123) پایه‌گذاری و توسط حاکمان اموی و عباسی پیگیری شد- پرداختند و مشروعیت مأمون را زیر سؤال بردند.
هنگامی که حضرت در مرو با پیشنهاد ولایتعهدی مأمون روبرو شدند، به شدت استنکاف فرموده و سرانجام پس از آنکه تهدید به قتل شدند (صدوق، 1378، ج2: 140)، به صورت مشروط پذیرفتند و خطاب به مأمون فرمودند: «(ای مأمون ) من ولایتعهدی را می‌پذیرم به شرط آنکه نه فرمانی دهم و نه نهی کنم، نه فتوایی دهم و نه قضاوتی کنم، نه برکنار کنم و نه تغییری ایجاد کنم و من را از تمامی این امور معاف بداری»(کلینی، 1407ق، ج1: 489) این امر بیانگر عدم رضایت قلبی امام (علیه‌السّلام) و تقابل با مأمون بود.
همچنین می‌توان به یکی از روایت‌های ایشان اشاره کرد که در آن، ضمن تأکید مجدد بر آنکه امامت و رهبری امت اسلامی و جهان هستی برای اهل بیت پیامبر (صل‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) حقی الهی است، مقام امامت را رفیع‌تر از آن دانسته‌اند که اشخاص ظالم داعیه‌دار آن شوند:
امامت چیزی است که خداوند بعد از نابوت و مقام خلیل اللهی، در مقام سوم به ابراهیم خلیل (علیه‌السّلام) اختصاص داد، به آن فضیلت مشرف فرمود و نام او را بلند آوازه کرد، خداوند می‌فرماید: (ای ابراهیم!) تو را برای مردم، امام برگزیدم و ابراهیم از خوشحالی گفت: آیا از فرزندان و نسل من هم امام برگزیده‌ای؟ خداوند فرمود عهد من به ظالمین نمی‌رسد و این آیه، امامت هر ظالمی را تا روز قیامت ابطال می‌کند (کالینی، 1407ق، ج1: 199).
این امر با توجه به موقعیت خراسان-قرار داشتن آن در یک موقعیت مرکزی که قابلیت دسترسی به نقاط مختلف را داشت- موجب شد مسلمانان و پیروان سایر ادیان از عدم مشروعیت خلافت اسلامی اطلاع یابند؛ زیرا حاکمان ستمگر به فراخور شرایط زمانی و با اقدام‌هایی چون زندانی کردن امامان (علیه‌السّلام)، کنترل رفت و آمدهای ایشان و عتاب و مؤاخذه‌ی افرادی که با ایشان مراوده داشتند، مانع از برقراری ارتباط آزادانه‌ی مردم با امامان می‌شدند (نک: فضل الله، 1382: 187-189)، اما امام رضا (علیه‌السّلام) از فرصت ولایتعهدی و آزادی نسبی که مأمون متضمن آن شده بود، استفاده‌ی لازم را بردند.
در امان نگه داشتن پیروان مکتب اهل بیت (علیه‌السّلام) در ایران
پس از پذیرش ولایتعهدی، شورش‌هایی بر ضد مأمون در عراق-به ویژه در بغداد-رخ داد و عباسیان در غیاب مأمون، وی را از خلافت خلع کردند و ابراهیم بن مهدی عباسی را به تخت خلافت نشاندند و با او بیعت کردند. حسن بن سهل که از سوی مأمون، فرماندهی کل سپاه و حکومت عراق و بخش‌های عربی را بر عهده داشت، با مخالفان مأمون به نبرد پرداخت ولی این گونه رویدادها را از مأمون، پنهان نگه می‌داشت و تلاش می‌کرد اخبار عراق به وی نرسد (ابن خلدون، 1391، ج2: 383).
امام رضا (علیه‌السّلام) پس از اطلاع، خبرها را به مأمون گوشزد می‌کردند تا این امر موجب بازگشت مأمون به عراق شود. این امر سبب شد فضل بن سهل، از موقعیت خویش و برادرش حسن بن سهل نزد مأمون احساس خطر کند و متهم به پنهان‌کاری شود. بدین لحاظ تلاش می‌کرد امام رضا (علیه‌السّلام) را از چشم مأمون بیندازد و بدگمان کند. امام رضا (علیه‌السّلام)، مأمون را در قبال رفتار و کردار غیرانسانی و غیراخلاقی سرداران و زمامداران عباسی مسئول می‌دانستند و نسبت به آنها هشدار می‌دادند. مأمون در ظاهر از نقدها و پیشنهادهای امام رضا (علیه‌السّلام) استقبال و اظهار خشنودی می‌کرد ولی در باطن، بسیار رنج می‌برد و به تدریج، وجود ایشان را بر خود سنگین می‌دید (طبرسی، 1390: 339). بدین رو، امام رضا (علیه‌السّلام) با توجه به شرایط پیش آمده در عراق و شورش‌هایی که عباسیان به راه انداخته بودند، تلاش کردند با مطلع کردن مأمون، پایتخت خلافت اسلامی را دوباره به عراق باز گردانند تا سلطه و تهدید حکومت نسبت به شیعیان ایران کمتر شود.
نتیجه گیری
برآیند مباحث مطرح شده را می‌توان در قالب نکات زیر بیان داشت:
1. نگارندگان بر اساس شواهد قرآنی، روایی و تاریخی معتقدند خداوند متعال بر اساس سنت استبدال، پس از ناسپاسی و عدم اهتمام لازم مسلمانان سایر نقاط اسلامی در یاری رساندن به دین و رهبران الهی، این نقش محوری را بر عهده‌ی پیروان مکتب اهل بیت (علیه‌السّلام) در ایران قرار داد و مهاجرت امام رضا (علیه‌السّلام)و فرزندان و نوادگان امامان (علیه‌السّلام) به ایران از جمله زمینه‌های تحقق و استمرار این مهم است. می‌توان عنوان «مهاجرت امام رضا و امامزادگان (علیه‌السّلام) در راستای سنت الهی استبدال» را برای این نظریه برگزید.
2. سنت استبدال بدین معناست که بر اثر عواملی چون «طرد خلیفه‌ی به حق رسول خدا (صل‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) که از جانب خداوند منصوب شده»، «کوتاهی در جهاد»، «سهل‌انگاری در تطبیق دین در جامعه»، «رها کردن مبادی و ارزش‌های اخلاقی» و «انحراف از شریعت دین»، جامعه‌ای از نصرت رساندن به دین الهی محروم می‌شود و جامعه‌ای دیگر با دارا بودن شرایطی چون «تمسک به ولایت خلیفه الهی که به عنوان جانشین پیامبر (صل‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) از جانب خداوند معرفی شده»، «جهاد در راه خدا» و «سعی و کوشش برای پیاده کردن اسلام در جامعه» جانشین آن می‌شود.
3. از جمله مبانی و شواهد قرآنی نظریه مذکور می‌توان به آیاتی اشاره کرد که پیرامون «عدم نیاز خداوند به عبادت توسط انسان‌ها» (فاطر/15-16)، «پیروزی حتمی دین الهی» (توبه/32-33)، تأکید بر نصرت به دین الهی (محمد/7)، لزوم تبعیت از رهبران الهی (نساء/59)، جایگزینی و عقوبت جامعه‌ی غیرمطیع (محمد/38) و تکریم جامعه‌ی جایگزین(مائده/54) نازل شده‌اند.
4. از جمله شواهد روایی نظریه‌ی مذکور می‌توان به روایت‌های تفسیری ذیل آیات مربوطه از پیامبر اکرم (صل‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و صادقین اشاره کرد که در آن به جانشینی قوم سلمان فارسی یا موالی به جای قوم عرب در نصرت دینی الهى اشاره شده و در دعاهای برخی از معصومان (علیه‌السّلام) نیز مورد عنایت قرار گرفته است.
5. شواهد تاریخی نظریه‌ی مذکور را می‌توان در دو بخش «دلایل حضور امامزادگان (علیه‌السّلام) در نقاط مختلف ایران-رهایی از ظلم و ستم حاکمان جور، حضور امام رضا (علیه‌السّلام) در ایران، پناه آوردن سادات و یاران ایشان پس از قیام علیه حاکمان جور و مهاجرت سادات به حکومت علویان طبرستان-و «آثار سلبی و ایجابی مهاجرت امام رضا (علیه‌السّلام) به ایران»- اثبات تفوق معارف مکتب اهل بیت (علیه‌السّلام) ، دعوت از خاندان و امامزادگان (علیه‌السّلام) برای حضور در ایران، نفی انگاره‌ی خلافت و در امان نگه داشتن پیروان مکتب اهل بیت (علیه‌السّلام) در ایران-ارائه کرد.
پی‌نوشت‌ها:
1- دانشجوی دکترای علوم قرآن و حدیث دانشکده اصول الدین قم(نویسنده مسئول) andqurani.dom@gmail.com
2- استادیار دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم doctor.zahedi@yahoo.com
منابع تحقیق :
قرآن کریم
آلوسی، سید محمود، (1415ق). روح العانی فی تفسیر القرآن العظیم. محقق علی عبدالباری عطیه، بیروت: دارالکتاب العلمیه.
ابن اثیر، عزالدین ابی الحسن، (1385ق). الکامل فی التاریخ، بیروت: دار صادر.
ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی،(1422ق). زاد السیر فی علم التفسیر، محقق عبدالرزاق المهدی، بیروت: دار الکتاب العربی.
ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، (1391ق). تاریخ ابن خلدون. بیروت: الاعلمی للمطبوعات.
ابن طاووس، علی بن موسی، (1379ش)، الآقبال بالاعمال الحسنه. محقق جواد قیومی اصفهانی، قم: دفتر تبلیغات اسلامی.
ابن عساکر، ابوالقاسم علی بن حسن، (1415ق). تاریخ مدینه دمشق، بیروت: دارالفکر.
ابن کثیر دمشقی، اسماعیل، (1408ق). البدایه و النهایه. محقق علی شیری، بیروت: دارالاحیاء التراث العربی.
ابوالفرج اصفهانی، علی بن عباسی، (1385ق). مقاتل الطالبیان. محقق کاظم مظفر، چاپ دوم، قم: دار الکتاب للطباعه و النشر.
ابومخنف، لوط بن یحیی، (1302ق) کنزالانساب و بحرالصاب (در نسب دوازده امام و سادات و امامزادگان). [چاپ سنگی]، بمبئی: میرزا محمد ملک الکتاب شیرازی.
اراکی، محسن، (1393)، مجموعه مقالات نهمین همایش بین المللی و دکنزین مهدویت. قم: آینده‌ی روشن.
بحرانی، سید هاشم، (1416ق). البرهان فی تفسیر قرآن. تهران: بنیاد بعثت.
بخاری، ابی عبدالله محمد بن اسماعیل،(1401ق). صحیح البخاری، بیروت: دارالفکر.
بغدادی، علاءالدین علی بن محمد، (1415ق). الباب التاویل فی معانی التنزیل، مصحح محمدعلی شاهین، بیروت؛ دارالکتب العلمیه.
بغوی، حسین بن مسعود، (1420ق)، عالم التنزیل فی تفسیر القرآن. محقق عبدالرزاق المهدی، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
ترمذی، حافظ ابی عیسی محمد بن عیسی، (1403ق). سنن ترمذی، محقق عبدالرحمان محمد عثمان، چاپ دوم، بیروت: دارالفکر.
جاحظ، عمرو بن بحر، (1410ق). البرصان و العرجان و العمیان و الحولان. بیروت: دارالجیل.
جعفری، یعقوب، (1377). تفسیر کوثر، قم: هجرت.
جعفریان، رسول، (1383). حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (علیه‌السّلام). قم: انصاریان.
حاجیلو، محمد، (1386). ریشه‌های تاریخی نشسیع در ایران. قم: مجمع جهانی شیعه شناسی.
حائری تهرانی، میر سیدعلی، (1377). مقتنیات الدرر و ملتقطات الثمر، تهران: دارالکتب الاسلامیه.
حسینی همدانی، سید محمد حسین، (1404ق). انوار درخشان. محقق محمد باقر بهبودی، تهران: کتابفروشی لطفی.
خطیب بغدادی، ابی بکر احمد بن علی، (1417ق). تاریخ بغداد. محقق مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت: دارالکتب العلمیه.
دیاری بیدگلی، محمد تقی، مهیار خانی مقدم، (1393). «از خدا انگاری اهل بیت (علیه‌السّلام) تا خداباوری نظام مند». علوم حدیث، شماره‌ی 71: 53-80. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، (1412ق). مفردات الفاظ القرآن، مصحح صفوان عدنان داوودی، بیروت-دمشق: دارالقلم-الدار الشامیه.
رضوانی، علی اصغر، (1386). قرآن و ظهور حضرت مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف). قم: جمکران.
سلیمانی، جواد، (1389). «سنت‌مندی تاریخ در قرآن از منظر شهید صدر(دیدگاه‌های قرآنی و نوآوری‌های شهید صدر در فلسفه نظری تاریخ)». تاریخ در آیینه پژوهش، شماره 25: 93-114.
سلیم بن قیس هلالی، (1405ق). کتاب سلیم. مصحح محمد انصاری زنجانی، قم: الهادی.
سید بن قطب، (1412ق)، فی ضلال القرآن، چاپ هفدهم، بیروت/ قاهره، دارالشروق.
سیوطی، عبدالرحمن، (1404ق). الدر النشور فی تفسیر المأثور. قم: کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی.
شبر، سید عبدالله، (1407ق). الجوهر الثمین فى نفسیر الکتاب البین. کویت: مکتب^ الألفین. شهیدی، سید جعفر، (1376). تاریخ تحلیلی اسلام تا پایان امویان. چاپ ششم، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
شیرازی، سلطان الواعظین، (1379). شب‌های پیشاور در دفاع از حریم تشیع. چاپ سی و نهم، تهران: دارالکتب الإسلامیه.
صدوق، محمدبن علی، (1378ق). عیون أخبار الرضا. محقق مهدی لاجوردی، تهران: جهان.
طباطبایی، محمد حسین، (1417ق) المیزان فی تفسیر القرآن. قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه‌ی مدرسین قم.
طبرسی، احمدبن علی، (1403ق). الاحتجاج علی أهل اللجاج. محقق محمد باقر خرسان، مشهد: مرتضی.
طبرسی، فضل بن حسن، (1372)، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران: ناصرخسرو.
طبرسی، فضل بن حسن، (1390ق)، إعلام الوری بأعلام الهدی، چاپ سوم، تهران: اسلامیه.
طبری، محمدبن جریر، (1407ق). تاریخ الامم و الملوک. مصحح محمد یوسف دقاق، بیروت: دارالکتب العلمیه.
طوسی، محمد بن حسن، (1411ق). مصباح المتهّجد و سلاح التعّبد. بیروت: فقه الشیعه.
طوسی، محمدبن حسن، (بی‌تا). التبیان فی تفسیر القرآن، محقق احمد قصیرعاملی، بیروت: دار احیاء النزاث العربی.
طیب، سید عبدالحسین، (1378). اطیب البیان فی تفسیر القرآن، چاپ دوم، تهران: اسلام. عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، (1415ق). نورالثقلین. قم: اسماعیلیان.
علم الهدی، سید مرتضی، (1410ق). الشافی فی الامامه. محقق سید عبدالزهراء حسینی، تهران: مؤسس^ الصادق (علیه‌السّلام).
علی بن الحسین (علیه‌السّلام)، (1376). الصحیفه السجادیه. قم: الهادی.
فخررازی، ابوعبدالله محمدبن عمر، (1420ق)، مفاتیح الغیب، چاپ سوم، بیروت، دار احیاء النزاث العربی،
فضل الله، محمد جواد، (1382). تحلیلی از زندگانی امام رضا (علیه‌السّلام). مترجم محمدصادق عارف، مشهد: بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی.
فیض کاشانی، ملامحسن، (1415ق). تفسیر الصافی، محقق حسین اعلمی، چاپ دوم، تهران: الصدر.
قاسمی، محمد جمال الدین، (1418ق). محاسن التاویل، محقق محمد باسل عیون السود، بیروت: دارالکتب العلمیه.
قرشی، باقر شریف، (1382). پژوهشی دقیقی در زندگانی امام علی بن موسی الرضا (علیه‌السّلام). تهران: دارالکتاب الاسلامیه.
قطبی، ثریا و دیگران، (1393). «تحلیل ابعاد و مؤلفه‌های اعتقادی سبک زندگی اسلامی در آموزه‌های رضوی». مطالعات معرفتی در دانشگاه اسلامی، شماره90: 435-450.
قمی، علی بن ابراهیم، (1367). تفسیر قمی، محقق سید طیب موسوی جزایری، چاپ چهارم، قم: دارالکتاب.
قمی مشهدی، محمد بن محمدرضا، (1368). تفسیر کنز الدقایقی و بحر الغرائب. محقق حسین درگاهی، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
کلینی، محمدبن یعقوب، (1407ق). الکافی، مصحح علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، چاپ چهارم، تهران: دارالکتاب الإسلامیه.
کاشانی، ملافتح الله، (1336). منهج الصادقین الزام الخالفین. تهران: کتابفروشی محمدحسن علمی.
مجلسی، محمدباقر بن محمد تقی، (1403ق). بحار الانوار. مصحح جمعی از محققان، چاپ دوم، بیروت: دار إحیاء النزاث العربى.
مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، (1409ق)، مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول. مصحح هاشم رسولی محلاتی، چاپ دوم، تهران: دار الکتب الإسلامیه.
مجلسی، محمدتقی بن مقصود علی، (1409ق). روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه. محقق حسین موسوی کرمانی، علی پناه اشتهاردی، چاپ دوم، قم: مؤسسه فرهنگی اسلامی کوشانبور.
محمدی ری شهری، محمد، (1375). میزان الحکمه. قم: دارالحدیث.
مدرسی، سید محمدتقی، (1419ق). من هدی القرآن، تهران: دار محبی الحسین.
مرعشی، سبیل ظهیرالدین، (1345). تاریخ طبرستان و رویان و مازندران. محقق محمد حسین تسبیحی، بی‌جا: موسسه‌ی مطبوعاتی شرق.
معارف، مجید، یحیی میرحسینی، (1389)، «نقد و بررسی حدیثی در فضیلت اهل فارس» علوم حدیث، شماره‌ی 58: 115-136.
مغنیه، محمد جواد، (بی‌تا). التفسیر البیان. قم: بنیاد بعثت.
مفید، محمد بن محمد، (1413ق). الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد. محقق مؤسسه آل البیت (علیه‌السّلام)، قم: کنگره‌ شیخ مفید.
مکارم شیرازی، ناصر، (1374). تفسیر نمونه. چاپ پنجم، تهران: دارالکتاب الإسلامیه.
میبدی، رشیدالدین، (1371). کشف الاسرار و عد^ الابرار، محقق علی اصغر حکمت، چاپ پنجم، تهران: امیر کبیر.
ناصری داوودی، عبدالمجید، (1378). تشیع در خراسان عهد تیموریان، مشهد: بنیاد پژوهش‌های رضوی آستان قدس رضوی.
نووی جاوی، محمد بن عمر، (1417ق). مراح لبید الکشف معنى القرآن المجید. محقق محمد أمین الصناوی، بیروت: دارالکتب العلمیه.
نویری، شهاب الدین، (1423ق). نهایه الأرب فی فنون الأدب. قاهره، دارالکتاب و الوثائق القومیه.
یعقوبی، احمدبن ابی یعقوب بن جعفربن وَهب بن واضح، (بی‌تا). تاریخ یعقوبی، بیروت: دار صادر.
منبع مقاله :
بنیاد بین‌المللی فرهنگی هنری امام رضا (علیه‌السّلام)؛ (1394)، فصلنامه‌ی فرهنگ رضوی علمی پژوهشی، مشهد مقدس: دفتر نشریه، شماره‌ی دهم

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید