هنگامی که امام نامه مسلم را دریافت کرد، عزم خروج از مکه کرد و به سوی عراق رهسپار شد. بنابراین، در جمع یاران در شب هشتم ذیحجه الحرام، خطبه ای این گونه انشاد فرمود:
«حمد و سپاس برای خداست، و هرچه که خدا بخواهد (به وقوع خواهد پیوست)، نیرو و قدرتی نیست، مگر برای خداوند، درود و سلام خدا بر رسولش باد. مرگ بر فرزند آدم چون خط گردنبند به گردن دختران نوشته شده است.
شوق دیدار گذشتگانم چون علاقه یعقوب به یوسف حزن را از دلم می زداید. خدای تعالی محل شهادتی را بر من اختیار کرده است که آن را ملاقات خواهم کرد. گویا می بینم که وحشیان بیابانی بند بند مرا بین نواویس و کربلا از هم گسسته اند. پس آن ها شکم های خالی و گرسنه خویش را از من پر خواهند کرد. آری فراری نیست از آن چه قلم (خداوندی) بر آن رفته است.
رضای خداوند رضای ما اهل بیت است. بر بلای او شکیبایی می ورزیم و ما را پاداش صبر کنندگان عنایت خواهد کرد. دیگر قرابت و خویشی از رسول الله باقی نمانده مگر این که در بهشت همه در کنار هم جمع شده اند که چشم او روشن گردد و وعده هایی که به آن ها داده، برآورده گردد. آری، هر کس که حاضر است در راه ما خونش را نثار کند در حالی که نفسش را به ملاقات با خدای تعالی وعده داده، پس فردا همراه ما کوچ کند که من فردا صبح کوچ خواهم کرد. ان شاء الله تعالی.»
«منزل دهم -خزیمیه»
محلی است که به « خزیمیه بن خازم» نسبت داده شده، در حالی که حاجیان شهر کوفه از این محل عبور می کرده اند. امام و یاران یک روز و یک شب در این محل اقامت کردند. بنابراین، امام روز و شب شنبه،نوزدهم ذی حجه الحرام را در این محل گذراندند. هنگام صبح حضرت زینب(س) به خدمت امام آمد و عرضه داشت: « ای برادر، از هاتفی بشنیدم که اینگونه می سرود:
الا یا عین فاحتفلی بجهدی
و من یبکی علی الشهداء بعدی
علی قوم تسوقهم المنایا
بمقدار الی انجاز وعدی
آگاه باشید، ای چشم ها! با تمام تلاش خود پر شوید، پس کیست بر شهدا بعد از این زمان بگرید؟ شهدا آن گروهی هستند که به سوی مرگ در حال رفتن اند، به اندازه ای که به وعده ام وفا کرده باشم بیش نیست».
امام در پاسخ فرمودند:« یا اختاه، کل الذی قضی فهو کائن 1- ای خواهرم، هرچه قضای الهی باشد، همان به انجام می رسد.