همه ساله بیستم صفر، سفره دل حسینی ها گشوده و در حسینیه ها باز می شود و مشک های پر از اشک سقا به دنبال جان های تشنه تازه از اسارت برگشته می گردد تا سیراب شان کند.
این روز بزرگ معروف به اربعین است. اربعین یا چهلم، در تاریخ شیعه فقط یک بار اتفاق افتاد و آن بازگشت اسراء از شام بود که مصادف شد با حضور صحابی بزرگ، جابربن عبدالله انصاری بر مزار سالار شهیدان. احتمالاً این تقارن در اربعین واقعه عاشورا واقع شد و از آن پس جابر، اولین زائر امام حسین (ع) نام گرفت و زیارت اربعین هم به او تعلیم داده شد. این واژه بهانه ای شد تا گشتی به تاریخ بزنیم و سرّ این عدد را کشف کنیم. عددی که در خیلی جاها به چشم می خورد. از خلقت تا قیامت این عدد همراه آدمی است. حتی عرف امروز مراسم چهلم را جزء فرهنگ پذیرفته است. آیا تا به حال از خود پرسیده ایم که چرا در میان انبیاء و امامان، هیچ کدام از ایشان حتی پیامبر اکرم (ص) مراسم اربعین ندارد، اما امام حسین (ع) این چنین مراسمی دارد و هم زیارت مخصوصه؟ آیا اربعین پیامی دارد که از آن بی خبریم؟!
در این مقاله واژه اربعین را از ابعاد مختلف بررسی کرده ایم.
اربعین در آفرینش انسان
خالق بزرگ جهان به خلق جهانش مشغول بود و گل وجود آدمی چون خمیری به ید قدرت الهی در انتظار … و سرانجام انسان پس از چهل روز، صلاحیت حضور در جمع مخلوقان را دریافت کرد. از آن پس به مادران مأموریت داده شد که فرزندان آدم را در رحم خود نگهداری و پس از تکمیل، تحویل عالم خاکی بدهد.
و قرار شد که سیر تکاملی هم چهل روزه باشد. یعنی از هر مرحله ای به مرحله دیگر و از شکلی به شکل دیگر چهل روز طول بکشد تا آماده زندگی چندین ساله در کره خاکی باشد.
بشر از وقتی پا به عرصه وجود گذاشت، به او یاد دادند هر چیزی را تا دید، لب نزند و به هر چیزی نگاه نکند. چون انسان هر غذایی را می خورد تا چهل روز آثارش باقی است.
انسان و اربعین
انسان گاه چنان خویش را در نور می بیند که انگار از نور پدید آمده است و تا چهل روز در نور است و گاه خود را در تاریکی مطلق می بیند و تا چهل روز در سیاهی. بعدها می فهمد که آن نورانیت و شادابی چهل روزه معلول تناول طعام حلال و پاک بوده است و اگر خدای ناکرده لبی از می، نجس کند تا چهل روز در تاریکی است و حتی نمازش هم نمی تواند نجاتش دهد. نمازی که نورانیتش تردید نیست برای شرابخوار، فقط ظلمت است.
با سپری شدن دوره کوتاه مدت آدم (ع) در بهشت، پا به دنیا گذاشت و هنوز چند صباحی از هبوطش نگذشته بود که قابیل بر هابیل قد برافراشت و در جنگی نابرابر و خصمانه، کاری کرد که نباید اتفاق می افتاد. هابیل کشته شد، پدر در غم پسر چهل شبانه روز گریست و این اولین عزاداری و اولین اربعین بود که تاریخ ثبت کرد. پاداش این اشک و صبر فرزندی به نام «هبه ا…» بود که نصیب آدم (ع) شد.
انسان ها پس از یکدیگر آمدند و آمدند…
حضرت نوح (ع) با آن همه عظمت هر قدر تلاشش مضاعف می شد، کم تر نتیجه می گرفت. آن گاه در پی بی ثمر ماندن تبلیغ خود، خداوند تا چهل سال مردها را عقیم کرد و زنان را نازا و کم کم آژیر خطر نواخته شد و تنها عده کمی از مردم در کشتی نشسته و نجات پیدا کردند. نااهلان قوم نوح با پسرش که در جهالت خود غرق بودند و کوچکترین شان چهل ساله بود، در آب غرق شدند. دریایی از آب که به ظاهر آب بود، اما قهر خدا بود و باز هم تکرار، آن قدر تکرار می شد که تا این انسان خاک نشین، عرش نشان شود.
حضرت یونس هم امتحانش را پس داد و چهل روز در شکم ماهی زندانی شد. در آن جا بود که ذکر یونسیه را به او تعیم دادند. از آن پس انسان یاد گرفت اگر چهل روز ذکر یونسیه را بخواند، از ظلمت به نور می رسد.
همان طور که یونس آن ذکر را گفت و نجات یافت؛ نبی دیگری اربعین دیگری را به یادگار گذاشته است. حضرت داوود (ع) به نقل از امام علی (ع) مورد خطاب و ندای خدا قرار گرفت: « ای داود! تو بنده خوبی بودی اگر از بیت المال برداشت نمی کردی و از دست رنج خود می خوردی.» این سخن بر حضرت داود سنگین آمد و تا چهل روز گریست تا خداوند آهن را در اختیارش قرار داد. موسی کلیم ا… هم یک اربعین را تجربه کرد. او ابتدا سی روز روزه گرفت و در پایان مناجاتش خطاب رسید که ده روز دیگر باید صبر کنی و آن را به چهل روز برسانی. موسی (ع) برای گرفتن رسالت رفته بود، اما قومش با هارون سر ناسازگاری نهاده و گوساله پرست شدند.
با عبور از گذر پر مخاطره انسان این بیم می رود که نکند روزی من هم دچار ظلمت شوم، که خاتم پیامبران، آخرین نسخه را چنین داده اند:
«هر کس چهل روز خویش را برای خدا خالص کند، سرچشمه حکمت و عرفان از وجودش، به جوش آید و بر زبانش جاری شود.»
از این پس چله نشینی ها رونق گرفت و جویبار حکیمان بر آب جاری شد و دو راهنما برای انسان گذاشتند. در بیرون و درون انسان دو چراغ هدایت تعبیه شد، عقل از درون و امام (ع) از بیرون، ناظر انسان شد.
این راهنمای بیرونی همچنان با انسان هست تا گام به گام او را به جنّت رهنمون کند. راهنمای بیرونی هر آن چه زیبنده این راه است را در سبد بشر به یادگار نهاده که نام آن حدیث است. بایدها، نبایدها، شایسته ها و غیر آن، همه و همه در این سبد وجود دارد. پیامبر (ص) فرمودند: «هر کس از سخنان ما چهل سخن حفظ کند (و به کار گیرد) شفاعتش می کنم.»
امام حسین (ع) و اربعین
اربعین امام حسین (ع) گرچه به نام ایشان است، اما در حقیقت به اسرا و دسترنج ایشان تعلق دارد. اربعین روز تجلیل از کاروان اسراست که کتاب تاریخ عاشورا را برای مردم، شهر به شهر خواندند و گروه گروه مردم را بیدار کردند. مردمی که به خواب غفلت فرو رفته و از تبدیل شدن امامت به سلطنت غافل بودند. پس حکمت اربعین امام (ع) مثل همه اربعین های عاطفی و تکوینی و تشریعی، آن است که واقعه دلخراش عاشورا را که فقط ساعاتی کوتاه، آن هم در یک روز اتفاق که ممکن بود اصلا کسی متوجه آن نشود، توسط کاروان اسرا، به گوش همگان رساند. سنت خداوند آن است که یک جریان به صورت طبیعی و طبق ضابطه پیش برود و هیچ گاه از این امر عدول نکرده است. باید به زمان فرصت داد…
این شعار خداوند است؛ که باید برای رسیدن به هدف از عنصر زمان استفاده کرد تا در این فرصت، اثر یک پدیده بر جای بماند.
اگر شنیده اید عجله کار شیطان است، کاملا صحیح است. زیرا در عجله، کارها به درستی و دقت انجام نمی شود و نظام هستی نیز مجموعه ای از علل است و تا اینها یکدیگر را درک و هضم نکنند، به نتیجه نرسیده، طرح، عقیم و یا ابتر خواهد ماند. دین پیامبر (ص) نیز از این قاعده مستثنی نیست و در جریان امامت و تلاش امام حسین (ع) و چهل روز زحمت اسیران کربلا است که می توان به ثمر رسیدن آن را تماشا کرد. دو واقعه مهم در اربعین اتفاق افتاد. یکی مسجد کوفه که امام سجاد (ع) در آن جا چون اسیری حضور داشت و یکی هم مجلس یزید. در این دو واقعه هم امام سجاد(ع) و هم عقیله بنی هاشم به تفصیل، جریان انحرافی بعد از پیامبر(ص) را تجزیه و تحلیل کردند و اگر نبود حرکت به طرف شام و بازگشت که یک اربعین طول کشید، رشادت های امام (ع) و یارانش به ثمر نمی رسید.
بازگشت پیروزمندانه کاروان در اربعین امام (ع) به دشت کربلا نشان از تکمیل هدفی است که در لوح محفوظ یک اربعین به انتظارش بودند. پس صبر باید کرد. پیام اربعین، یعنی پیام صبر و مقاومت.
منابع: دفتر مطالعات حوزه علمیه قم
نشریه دیدار آشنا شماره 135