اگر کسی اطلاعات مختصری از زندگانی پیامبر – صلی الله علیه و آله – و حضرت علی – علیه السلام – داشته باشد، از حمایتها و فداکاریها و تبعیت محض و بی چون و چرای آن حضرت، نسبت به پیامبر عظیم الشأن اسلام آگاهی می یابد.
در یک جمله می توان گفت: علی – علیه السلام – در تمام لحظات زندگی پر برکت و نورانی خویش، با آگاهی کامل مطیع و یار و یاور پیامبر – صلی الله علیه و آله – بوده و در تمام دشواریهای حکومت و ولایت پیامبر – صلی الله علیه و آله – در کنار او بود.
بنابر اختصار این نوشتار، فقط به چند مورد اشاره می کنیم:
الف) علی – علیه السلام – اولین حامی و یاور پیامبر – صلی الله علیه و آله –
دلایل و شواهد فراوانی در متون اسلامی بر پیشگامی علی – علیه السلام – وارد شده است که بیان آنها از گنجایش یک مقاله، حتی یک کتاب بیرون است. ولی به عنوان نمونه تعدادی از آنها را ذیلا می آوریم.
خود پیامبر اسلام – صلی الله علیه و آله – به پیش قدم بودن علی – علیه السلام – تصریح کرده و در جاهای مختلف به این امر اشاره نموده است.
1) پیامبر – صلی الله علیه و آله – فرمود:
اول کس از این امت که بر رسول خدا – صلی الله علیه و آله – وارد می شود، علی بن ابیطالب – علیه السلام – است[1].
2) در حدیث دیگر آمده است: رسول خدا – صلی الله علیه و آله – دست علی – علیه السلام – را گرفت و فرمود:
بدانید این اولین کسی است که به من ایمان آورده است و اول کسی است که در روز قیامت با من مصافحه خواهد نمود، او صدّیق اکبر است..[2]
3) و در میان جمعی از یاوران خود فرمود:
«نخستین کسی که در روز رستاخیز با من در کنار حوض (کوثر) ملاقات می کند، پیش قدم ترین شما در اسلام، علی بن أبی طالب است»[3]
4) جابر بن عبدالله انصاری می گوید:
پیامبر – صلی الله علیه و آله – روز دوشنبه به نبوت مبعوث شد و علی – علیه السلام – فردای آن روز (سه شنبه) با او نماز خواند.[4]
5) زید بن ارقم می گوید:
اول کسی که با پیامبر نماز خواند علی بن ابی طالب – علیه السلام – بود.[5]
6) امام – علیه السلام – در خطبه «قاصعه» می فرماید:
آن روز، اسلام، جز به خانه پیامبر و خدیجه راه نیافته بود و من سومین نفر آنها بودم. نور وحی و رسالت را می دیدم، و بوی نبوت را می شنیدم.[6]
7) امام – علیه السلام – در جای دیگری می فرماید:
«خدایا من نخستین کسی هستم که به سوی تو بازگشتم، و پیام تو را شنیدم و به دعوت پیامبر پاسخ گفتم (و از او حمایت کردم) و پیش از من جز پیامبر اسلام کسی نماز نگذارد»[7]
8) علی – علیه السلام – فرمود:
«من بنده خدا و برادر پیامبر و صدّیق اکبرم، این سخن را پس از من جز دروغگوی افترا ساز نمی گوید، من هفت سال پیش سایر مردم با رسول خدا نماز خواندم»[8]
9) پیامبر اسلام – صلی الله علیه و آله – بعد از بعثت به نبوت و رسالت به مدت سه سال، به امر خدا از دعوت عمومی خودداری کرد. پس از سه سال فرشته وحی نازل شد و فرمان خدا را برای دعوت همگانی ابلاغ نمود که پیامبر دعوت خویش را اول از بستگان و خویشاوندان آغاز کند، فرمان خدا چنین بود:
بستگان نزدیک خود را از عذاب الهی بیم ده، و پر و بال مهر و محبت خود را بر سر افراد با ایمان فرو گستر (و نسبت به آنان ابراز علاقه و محبت کن) پس اگر با شما مخالفت کردند بگو من از کارهای بد شما بیزارم[9].
از این رو پیامبر – صلی الله علیه و آله – به علی – علیه السلام – دستور داد که چهل و پنج نفر از شخصیتهای بزرگ بنی هاشم را به مهمانی دعوت کردند همه مهمانها در موعد مقرر در مجلس حاضر شدند و پیامبر، پس از صرف غذا، سخنان خود را چنین آغاز کرد:
«از مردم هیچ کس برای کسان و اهل خود چیزی بهتر از آنچه من برای شما آورده ام نیاورده است. من خیر دنیا و آخرت را برای شما آورده ام. خدایم به من فرمان داده است که شما را به وحدانیت او و رسالت خویش دعوت کنم. چه کسی از شما مرا در این راه کمک می کند تا برادر و وصی و نماینده من در میان شما باشد؟» پیامبر بعد از گفتن این جملات قدری مکث کرد تا ببیند چه کسی از حاضران حمایت و پیروی خود را از آن حضرت اعلام می دارد. در آن هنگام سکوتی آمیخته با بهت و حیرت بر مجلس حکومت می کرد و همه سر به زیر افکنده، در فکر فرو رفته بودند.
ناگهان حضرت علی – علیه السلام – (که سن او در آن روز از پانزده سال تجاوز نمی کرد) سکوت را در هم شکست و برخاست و رو به پیامبر – صلی الله علیه و آله – نمود و عرض کرد: ای پیامبر خدا، من تو را در این راه حمایت می کنم. سپس دست مبارک خویش را به عنوان پیمان فداکاری به سوی پیامبر – صلی الله علیه و آله – دراز کرد تا دست او را بفشرد.
پیامبر – صلی الله علیه و آله – فرمود: علی جان بنشینید، و برای بار دوّم سخنش را تکرار کرد. باز علی – علیه السلام – برخاست و اعلام آمادگی کرد. این بار نیز پیامبر فرمود: علی جان بنشین. در نوبت سوّم نیز، جز علی – علیه السلام – کسی تبعیت خود را از فرمان پیامبر – صلی الله علیه و آله – اعلام نکرد، تنها او بود که به پا خاست و پشتیبانی خود را از هدف مقدس پیامبر – صلی الله علیه و آله – اعلام کرد. در این هنگام پیامبر – صلی الله علیه و آله – دست علی – علیه السلام – را گرفت و فرمود:
«ای خویشان و بستگان من! علی برادر و وصی و خلیفه من در میان شما است»[10]
ب) فداکاری بزرگ و بی نظیر امام علی – علیه السلام –
پیامبر اسلام – صلی الله علیه و آله – در سال دهم بعثت حضرت ابو طالب و خدیجه را که بزرگترین حامی و مدافع آن حضرت بودند از دست داد با درگذشت این دو حامی بزرگ، میزان خفقان و فشار بر مسلمین در مکه فزونی گرفت، تا آنجا که در سال سیزدهم بعثت، سران قریش در یک شورای عمومی تصمیم گرفتند پیامبر را بکشند.!!
فرشته وحی پیامبر را از نقشه شوم مشرکان آگاه ساخت و دستور الهی را به او ابلاغ کرد که باید هر چه زودتر مکه را به سوی (مدینه) یثرب ترک کند. پیامبر – صلی الله علیه و آله – علی – علیه السلام – را از نقشه شوم مشرکان قریش مطلع ساخت و فرمود:
امشب در بستر من بخواب و آن پارچه سبزی را که من هر شب بر روی خود می کشیدم، بر روی خود بکش تا تصور کنند که من در بستر خوابیده ام.
علی – علیه السلام – با تمام وجود از امر پیامبر استقبال کرد، لبخندی که کنایه از کمال رضایت او بود بزد و به دنبال انجام مأموریت رفت و دیگر از سرنوشت خود سؤالی نکرد که آیا من در چه وضعی قرار خواهم گرفت و به سر من چه خواهد آمد.[11]
این است معنای عشق به رهبر و اطاعت از امر او.
قرآن مجید برای اینکه این فداکاری بی نظیر در تمام قرون و اعصار جاودان بماند، در آیه ای جانبازی حضرت علی – علیه السلام – را می ستاید و او را از کسانی می داند که جان به کف در راه کسب رضای خدا می شتابند.
برخی از مردم کسانی هستند که جان خود را برای به دست آوردن رضای خداوند از دست می دهند و خداوند به بندگان خود رئوف و مهربان است.[12]
از این آیه استفاده می شود که علی – علیه السلام – تا پای جان حامی امر رهبر و مولای خویش (پیامبر اسلام – صلی الله علیه و آله – ) بوده است. اشعاری که امام – علیه السلام – پیرامون این حادثه بزرگ تاریخی سروده است گواه روشنی بر جانبازی اوست:
من جان خود را برای بهترین فرد روی زمین و نیکوترین شخصی که خانه خدا و حجر اسماعیل را طواف کرده است سپر قرار دادم.
آن شخص عالی قدر محمّد بود و من هنگامی دست به این کار زدم که کافران نقشه قتل او را کشیده بودند ولی خدای من او را از مکر دشمنان حفظ کرد.
من در بستر وی خوابیدم و در انتظار حمله دشمن بودم و خود را برای مرگ و اسارت آماده کرده بودم.[13]
ج) امام علی – علیه السلام – بزرگترین مدافع پیامبر – صلی الله علیه و آله – در جنگ احد
در جنگ احد هنگامی که شایعه کشته شدن پیامبر – صلی الله علیه و آله – در میدان جنگ توسط دشمن پخش گردید، روحیه بسیاری از مسلمانان متزلزل شد و در اثر فشار نظامی جدید سپاه شرک، اکثریت قریب به اتفاق مسلمانان عقب نشینی کرده و پراکنده شدند، و در میدان جنگ جز افرادی انگشت شمار در کنار پیامبر – صلی الله علیه و آله – نماندند و لحظات بحرانی و سرنوشت ساز در تاریخ اسلام فرا رسید. و این جنگ بهترین محک برای شناخت مؤمن از غیر مؤمن و عالی ترین آزمایش و سنجش برای تعیین میزان ایمان، فداکاری، حمایت، تبعیت و سر سپردگی مدعیان پیرو رهبری است.
قرآن کریم در این باره می فرماید:
افراد با ایمان کسانی هستند که به خدا و رسول او ایمان آوردند و در ایمان خود شک و تردید نداشتند و در راه خدا با مال و جان خود جهاد کردند. حقاً که آنان در ادعای خود راستگو هستند[14].
کوتاه سخن اینکه: در جنگ احد بعد از شایعه کشته شدن پیامبر – صلی الله علیه و آله – گروهی از مسلمانان، پیامبر – صلی الله علیه و آله – در صحنه جنگ تنها گذاشته و فرار کردند فرار این گروه چنان تأثیر انگیز بود که زنان مسلمان، که در پی فرزندان خود به صحنه جنگ آمده بودند و گاهی مجروحان را پرستاری می کردند، مجبور شدند که از وجود مقدس پیامبر – صلی الله علیه و آله – دفاع کنند. لذا هنگامی که زنی به نام «نسیبه» فرار مدعیان ایمان را مشاهده کرد شمشیری به دست گرفت و از رسول خدا – صلی الله علیه و آله – دفاع کرد. وقتی پیامبر – صلی الله علیه و آله – فداکاری این زن را در برابر فرار دیگران مشاهده کرد، فرمود: «مقامُ نسیبهِ بِنْتِ کَعْب خَیرٌ مِنْ مَقامِ فُلانِ و فلان» مقام «نسیبه» دختر کعب از مقام فلان و فلان بالاتر است. ابن ابی الحدید می گوید: راوی به پیامبر – صلی الله علیه و آله – خیانت کرده، نام افرادی را که پیامبر – صلی الله علیه و آله – صریحاً فرموده، نیاورده است.[15]
در برابر این افراد، تاریخ به ایثار افسری اعتراف می کند که در تمام تاریخ اسلام نمونه فداکاری است و پیروزی مجدد مسلمانان در نبرد احد معلول جانبازی اوست. این فداکار واقعی، مولای متقیان و امیر مؤمنان علی – علیه السلام – است. که به نقل بعضی از روایات حضرت علی – علیه السلام – در دفاع از وجود مقدس پیامبر – صلی الله علیه و آله – به قدری پا فشاری کرد که شمشیر او شکست و پیامبر شمشیر خود را که ذوالفقار بود به وی مرحمت نمود تا به وسیله آن به جهاد خود در راه خدا ادامه دهد.[16]
ابن ابی الحدید می نویسد: هنگامی که اکثر یاران پیامبر – صلی الله علیه و آله – فرار کردند، فشار حمله دشمن به سوی آن حضرت بالا گرفت به طوری که دسته ای از قبیله «بنی کنائه» و گروهی از قبیله «بنی عبد مناف» که در میان آنان چهار قهرمان نام آورد بود، (مستقیماً) به سوی پیامبر – صلی الله علیه و آله – حمله ور شدند. در این هنگام حضرت علی – علیه السلام – پروانهوار، گرد وجود پیامبر – صلی الله علیه و آله – می گشت و از نزدیک شدن دشمن به او جلوگیری می کرد. گروهی که تعداد آنان بیش از پنجاه نفر بود که قصد کشتن پیامبر را داشتند، تنها حملات آتشین حضرت علی – علیه السلام – بود که آنان را متفرق می کرد.
اما آنان باز در نقطه ای گرد می آمدند و حمله خود را از سر می گرفتند، در این حملات، آنان چهار قهرمان و ده نفر دیگر که نامشان در تاریخ مشخص نشده است، به دست علی – علیه السلام – کشته شدند.
«جبرئیل» به رسول خدا گفت: علی – علیه السلام – حقیقتاً فداکاری می کند، فرشتگان از فداکاری این جوان به شگفت در آمده اند. پیامبر فرمود: چرا چنین نباشد، او از من است و من از او هستم. جبرئیل گفتند من هم از شما هستم. آن روز صدایی از آسمان شنید که مکرر می گفت: «لا سَیْفَ إلاّ ذوالفقار و لا فتی إلاّ علی» ولی گوینده دیده نمی شد. از پیامبر سؤال کردند که گوینده کیست؟ فرمود جبرئیل است[17]
د) فداکاری امام علی – علیه السلام – در جنگ خندق
عمرو پس از عبور از خندق، فریاد «هَل من مبارز» سر داد و چون کسی از مسلمانان آماده مقابله با او نشد، جسورتر گشت و عقائد مسلمانان را به باد استهزاء گرفت و گفت: «شما که می گویید کشتگانتان در بهشت هستند و مقتولین ما در دوزخ، آیا یکی از شما نیست که من او را به بهشت بفرستم و یا او مرا به دوزخ روانه کند؟! سپس اشعاری حماسی می خواند و می گفت: بس که فریاد کشیدم و در میان جمعیت شما مبارز طلبیدم، صدایم گرفت. نعره های پی در پی عمرو، چنان رعب و ترسی در دلهای مسلمانان افکنده بود که در جای خود میخکوب شده قدرت حرکت و عکس العمل از آنان سلب شده بود.
هر بار که فریاد عمرو برای مبارزه بلند می شد، فقط علی – علیه السلام – بر می خواست و از پیامبر اجازه می خواست که به میدان برود، ولی پیامبر موافقت نمی کرد. این کار سه بار تکرار شد. آخرین بار که علی – علیه السلام – اجازه خواست، پیامبر به علی – علیه السلام – فرمود: این عمرو بن عبدوه است! علی – علیه السلام – عرض کرد: من هم علی هستم![18]
سرانجام پیامبر اسلام – صلی الله علیه و آله – موافقت کرد و شمشیر خود را به او داد و عمامه بر سرش بست و برای او دعا کرد. علی – علیه السلام – که به میدان جنگ رهسپار شد، پیامبر اسلام – صلی الله علیه و آله – فرمود:
«بَرَزَ الایمان کلّهُ إلی الشَّرکِ کَلَّه» تمام اسلام در برار تمام کفر قرار گرفته است.[19]
که در نهایت علی – علیه السلام – عمرو را به درک واسل کرد. از این بیان استفاده می شود که وجود و حیات اسلام، و محو شرک و کفر، در یک نفر خلاصه شده است و او امام علی – علیه السلام – است، که در مقابل تمام کفر که محور آن (عمرو) قرار گرفته است. قهراً ضربت علی – علیه السلام – خیلی سرنوشت ساز نقطه عطف حیات اسلام است.
به همین خاطر پیامبر با محاسبات عظمت فداکاری علی – علیه السلام – با الهام از وحی الهی می فرماید: مبارزه علی – علیه السلام – با عمرو بن عبدود (و ارزش ضربت او) در روز خندق که بر دشمن فرود آورد، برتر از اعمال امت من تا روز قیامت است[20].
کوتاه سخن اینکه: امیرالمؤمنین – علیه السلام – با جانبازی و جانبداری بی نظیری، از رهبری پیامبر – صلی الله علیه و آله -، و حضور شجاعانه او در میدانهای مختلف مبارزه، مسلمانان جهان و پیروان آیین توحیدی را قرین منت خود قرار داده است و تا امتداد عمر جهان خلقت آثار مبارزات و فداکاریهای آن ابر مرد تاریخ بشریت، ادامه خواهد داشت.
[2]. عن سلمان و ابی ذر قال: أخذ رسول الله – صلی الله علیه و آله – بید علی – علیه السلام – قال علی اِنَّ هذا اوّلُ مَن آمن بی، و هذا اوّل من یصافحنی یوم القیامه و هذا الصّدیق الاکبر… همان مدرک، ص 76، حدیث 121.
[3]. او لکم وروداً علی الحوض اولکم اسلاماً علی بن ابیطالب. الاصابه فی تمییز الصحابه، لابن حجر العسقلانی، معه الاستیعاب فی اسماء الاصحاب، للقرطبی المکی، دار الکتب العربی، بیروت – لبنان، ج 3، باب علی بن ابیطالب، ص 28.
[4]. «بُعث النبی – صلی الله علیه و آله – یوم الاثنین، و صلی علی یوم الثلاثاء»، الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، بیروت، دار صادر، 1399 ه… . 1979 م، ج 2، ص 57. و تاریخ الأمم و الملوک (ما قبل الهجره)، لابی جعفر محمد بن جریر الطبری، ما قبل الهجره، بیروت – لبنان، دار الفکر، الجزء الثانی، ص 395.
[5]. «اوّل من أسلم مع رسول الله – صلی الله علیه و آله – علی بن ابی طالب»، همان.
[6]. و لم یجمع بیت واحد یومئذ فی الاسلام غیر رسول اللّه – صلی الله علیه و آله – و خدیجه و انا ثالثها، أری نور الوحی و الرساله و اشمّ ریح النبوّه. نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 192.
[7]. اللهم انّی اول من اناب، و سمع و اجاب، لم یسبقنی إلاّ رسول اللّه بالصلوه. همان، خطبه 131.
[8]. انا عبداللّه و اخو رسوله و انا الصّدیق الأکبر لا یقولها بعدی إلاّ کاذب مفتر، صلیت مع رسول اللّه قبل الناس بسبع سنین.تاریخ الأمم و الملوک، محمد بن جریر طبری، بیروت – لبنان، دار الفکر الجزء الثانی، ص 312 – الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، بیروت، دار الصادر، 1399 ه… .ق، 1979م، ج 2، ص 57.
[9]. «وَ أَنْذِرْ عَشْیرَتِکَ الأقْرَبینَ وَ احْفِض جِناحَکَ لِمَنْ اِتَّبَعَکَ مِنَ المؤمنین فَاِنْ عَصَوکَ فَقُلْ إنّی بَرِی مِمّا تَعْلَمونَ»، شعراء/ 214 – 216.
[10]. تاریخ الامم و الملوک، محمد بن جریر طبری، بیروت – لبنان، دار الفکر، الجزء الثانی، ص 304 و 302. و کامل التاریخ، ابن اثیر، بیروت، دار الصادر، 1399 ه… .ق، 1989م، ج 62، ص 63. و ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق، محمد ابوالفضل ابراهیم، چاپ دوم، قاهره، دار احیاء التراث العربی، 1387 ه… .ق، ج 13، ص 210 و 211.
[11]. جهت مطالعه بیشتر در این زمینه می توانید به کتابهای فروغ ابدیت، فروغ ولایت استاد سبحانی و زندگانی حضرت محمد خاتم النبیّین – صلی الله علیه و آله -، آقای رسول محلاتی مراجعه فرمائید.
[12]. «وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْتَری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ و اللّهُ رَؤوفٌ بِالعِباد»، بقره/ 207.
[13]. وَ قَیْتُ بِنَفْسی خَیْرَ مَنْ وَطَأ الْحصی وَ مَنْ طافَ بِالبَیْتِ العَتیقِ وَ بِالحِجْرِ
مَحَمَّدٌ مَّا خَافَ أَنْ یَمْکُروُا بِهِ فَوَقَاهُ رَبّی ذو الجَلالِ مِنْ المَسکَرْ
وَ بِتُّ أراعیهِمْ مَتی یَنشُرؤُنَنِی وَ قَدْ وَطَّنْتُ نَفسی عَلَی القَتْلَ ور الأثَرِ
الدر المنثور، سیوطی، ج 3، ص 180.
[14]. «إنّما المؤمِنونَ الذّینَ آمنوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا وَ جاهَدوُا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فی سبیل اللّهِ أولئِکَ هُمُ الصّادِقُونَ»، حجرات/ 15.
[15]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق، محمد ابوالفضل ابراهیم، چاپ دوم، دار احیاء التراث العربی، ج 14، ص 264 و 267.
[16]. خصال، شیخ صدوق، ج 2، ص 15.
[17]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، چاپ دوم، دار احیاء التراث العربی، 1387 ه… .ق، 1967 م، ج 14، ص 251 – 250.
[18]. تاریخ الخمیس، فی احوال انفس النفیس، محمد بن الحسن الدیار البکری، بیروت – لبنان، مؤسسه شعبان، ج 1، ص 486 و 487. همین مطلب را واقدی نیز به طور مختصر در کتاب خود آورده است: کتاب المغازلی، محمد بن عمر بن واقدی، تحقیق: دکتر مارسدن جونس، بیروت – لبنان، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، الجزء الثانی، ص 470 و 471. بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 20، ص 215.
[19]. شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، عبداللّه بن احمد، تحقیق محمد باقر محمودی، ایران، تهران، الطبعه الاولی، 1411 ه -، 1990 م، ج 2، ص 16. ترجمه الامام علی بن ابیطالب – علیه السلام – من تاریخ دمشق، هبه اللّه الشافعی المعروف به ابن عساکر، تحقیق الشیخ محمد باقر المحمودی، الطبعه الاولی، بیروت – لبنان، دار التعارف للمطبوعات، 1390 ه – . ق، ج 1، ص 173.
[20]. قال رسول الله – صلی الله علیه و آله – لمبارزه علی بن ابیطالب – علیه السلام – لعمرو بن عبدود یوم الخندق افضل من أعمال أمتی الی یوم القیامه، المستدرک الصحیحین، عبدالله الحاکم النیسابوری، و بذیله التلخیص للحافظ الذهبی، بیروت – لبنان، دارالمعرفه، ج 3، ص 32 و بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 20، ص 215. اکبر اسدعلیزاده – مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه