نویسنده : عباسعلی تیموری
ای مردم ما همه شما را از مرد و زنی آفریدیم و آنگاه شعبه های بسیار و فرق مختلف گردانیدیم تا یک دیگر را بشناسید ، بزرگوار و ( با افتخارترین ) شما نزد خدا با تقواترین مردمند. وخدا از حال شما کاملا آگاه است (1) .
مقدمه
ریشه بیشتر انحرافات دینی و اخلاقی نسل جوان را باید در لابلای افکار و عقاید آنان جستجو کرد. فکر این نسل از نظر مذهبی آنچنان که باید، راهنمائی نشده است و از این نظر فوق العاده نیازمند راهنمائی است. اگر مشکلی در رهنمائی این نسل باشد بیشتر در فهمیدن زبان و منطق او و روبرو شدن با او با منطق و زبان خودش است. در این وقت است که هر کسی احساس میکند این نسل، برخلاف آنچه ابتدا به نظر میرسد، لجوج نیست، آمادگی زیادی برای دریافت حقایق دینی دارد. هدف از طرح و بحث این است که احساس شد گذشته از انحرافات عملی فراوانی که در زمینه حجاب به وجود آمده این مسأله و سایرمسائل مربوط به زن وسیلهای شده در دست یک عده افراد ناپاک و مزدور صفت که از این پایگاه، علیه دین مقدس اسلام جار و جنجال تبلیغاتی راه بیندازند. بدیهی است در شرایط موجود که نسل جوان از جنبه مذهبی به قدر کافی راهنمائی نمیشود این تبلیغات آثار شوم خود را میبخشد. بدون شک در عصر حاضر به اسم دفاع از حقوق زن و آزادی بشر شعارهای بسیار دروغی را سر می دهند و با این عنوان زیبا و جمله دهن پر کن کلاه زن را در جهان امروز از سر او برداشته اند و به او ظلم بسیاری کرده اند. وظیفه ما در شرایط فعلی آگاه سازی و تبیین دستورات اسلام به نسل جدید است تا با جملات رنگین استثمارگران و دروغ های آن ها و وارونه جلوه دادن واقعیت ها، به دام دنیای غرب زدگی که آن را به پهنای جهان پهن کرده اند، نیفتند. پس باید خود راه درست را انتخاب کنیم و با اراده و جدیت ادامه دهیم.
پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) کرامت زن، عفت زن و حریم زن را با اصل دین و فرهنگ توحیدی پیوند زدند و فرمودند: کرامت زن را پاس نمی دارد مگر کسی که بهره ای از کرامت برده باشد و جز انسان پست به زنان اهانت نمی کند. ( ما اکرم النساء الا کریم و ما اهانهن الا لئیم.)(2) پیامبر مساله کرامت زن و توهین به زن را به خاطر زن بودن و حل این مشکل اخلاقی و حقوقی را یکی از مسائل اصلی در فهرست رسالت خود قرار دادند. در قرآن کریم و هم چنین در سیره عملی پیامبر و ائمه اطهار در باب زن و نقش فردی و اجتماعی او در دنیا و آخرت مباحث زیادی مطرح شده است.
این که گفته میشود زن هنوز در جهان سرگردان است و نمیداند که جای او کجاست و به جای جایگاه انسانی، عقلانی و اخلاقی او مدام به او ناکجاآبادها را نشان میدهند شاید بشود گفت که مشکل در زن بودن زن نیست و اگر زن در جهان سرگردان است به این دلیل است که بشر امروز در جهان سرگردان است. در غرب به بهانه دفاع از حقوق زن و آزادی بشر، حقوق زن را از حقوق بشر تفکیک کردند و آغاز این نقطه انحراف از جهان غرب شروع شد و تحت این عنوان به زن ظلم های زیادی شد، که دیگر به سادگی قابل جبران نیست. چرا باید در جهان حقوق زن را از حقوق بشر جدا کنند؟ و چرا حقوق زن را جدا از حقوق بشر و حقوق بشر را جدا از مسئولیت بشر و حقوق زن را جدا از مسئولیتش و این دو را جدا از درک کلی موقعیت بشر در هستی به بحث گذاشتهاند و نشان دادهاند که این نوع بحث ها متشتت بوده و به جمعبندی درستی نرسیده است. نقطه انحراف این جاست یعنی تقسیم امور جهانی و بشری به زنانه و مردانه است. این تقسیم امور به زنانه و مردانه نگاه جنسی به همه امور زندگی است. این تقسیم بندی از غرب شروع شد و ما در فرهنگ اسلامی، نه در کلام و الهیات و نه در فقه و مباحث حقوقی و نه در مباحث ارزشی و اخلاقی و آنجا که به تکامل و تعالی بشری مربوط میشود، تقسیم زنانه و مردانه نداریم. شاید به جرات بتوان گفت که در بیش از 95 درصد احکام شریعت و حقوق و تکالیف و مباحث کلامی و الهیاتی تا آنجا که به تکامل و تعالی بشری انسان مربوط میشود، اصلا هیچ فرقی بین زن و مرد قرار داده نشده و هیچ تفاوتی بین زن و مرد در قرآن کریم وجود ندارد. و در 95 درصد مباحثی که شده محور بحث انسان است، نه زن و مرد و خطاب آیات الهی به انسان ، به مردم ، به بندگان خدا، به مومنین است، چه زن باشند و چه مرد و موارد انگشت شماری در احکام و مباحث اخلاقی-حقوقی وجود دارد که آن جا مخاطب زن و مرد هستند و مباحثی که از اینجا به بعد شروع میشود و تقسیم میشود به تفاوت های ساختاری در بدن زن و مرد مربوط می شود و الا در بیشتر موارد زن و مرد تفاوتی با هم ندارند و در فرهنگ اسلامی هیچ فرقگذاری بین آنها نشده است. تمام آن چیزهایی که مربوط به رشد تعالی بشری است و اصل دین برای آن آمده، مساله رشد و تعالی بشر است و مسائلی از قبیل اخلاق، عدالت، معرفت و تقرب به خدا و در تمام این امور فرقی بین زن ومرد وجود ندارد. نکته مهم این است که در قرآن و در روایات زن ومرد در جامعه تقسیمبندی نمیشود بلکه تقسیم زن و مرد یک تقسیم خانوادگی است. در محیط خانواده است که یکی زن است و یکی مرد و طبق نظر اسلام ما در جامعه زن و مرد نداریم بلکه انسان داریم. و اصلا یکی از فلسفه های حجاب همین است که حجاب میخواهد که زن در عرصه عمومی، در صحنه سیاسی، علمی، اقتصادی، فرهنگی نقش فعال و مثبت داشته باشد. البته با توافق با طرف قرارداد زندگی خود یعنی شوهر،که به حقوق او تجاوز نشود و بعد از این توافق اسلام اجازه داده که زن در عرصه عمومی واجتماعی حضور داشته باشد، البته نه حضور غیر لازم و حضوری که منجر به غلبه جنسیت بر روابط اجتماعی انسانی شود و این که حضور انسانی باشد نه حضور مونث و مذکر، این حضور جزء مطالبات اسلامی است. زیرا که زن و مرد یکسری حقوق انسانی و اجتماعی دارند. مثلا اگر امر به معروف و نهی از منکر بر مرد واجب شده بر زن هم واجب شده و امر به معروف و نهی از منکر یک امر اجتماعی است و نیز در بسیاری از مباحث دیگر. اصلا حجاب واجب شد برای این که راه حضور انسانی زن در جامعه محقق شود و نقش حجاب در درجه اول حفاظت از زن است، حفاظت از حرمت و کرامت او. وقتی زن بدون حجاب و برهنه و با خود آرایی وارد عرصه عمومی شود، فضای جنسیت در آن محیط حاکم می شود و عرصه عمومی به یک عرصه جنسی تبدیل می شود و مرد هم موجودی نیست که در برابر چنین محیطی بی تفاوت بماند. و اولین قربانی این وضعیت زن است و در نتیجه اولین قربانی تضعیف حجاب زن است. اسلام حجاب را آورد تا این که زن بتواند در عرصه عمومی، سیاسی، فرهنگی با توافق شوهر وارد شود و یک حضور انسانی و شرافتمند و مثبت و فعال داشته باشد. در نتیجه بدون حجاب یا زن باید در خانه بماند و در هیچ فعالیت اجتماعی شرکت نکند و از بعضی حقوق و مسولیت اجتماعی اش محروم شود ویا این که وقتی بیرون می آید نه به عنوان انسان بلکه به عنوان مونث بیرون آید و رفتارهای اجتماعی به جای این که رفتار با انسان باشد به برخورد مونث به مذکر تبدیل شود. و نظام اخلاقی اجتماع و خانواده وکرامت زن به سرعت دچار فروپاشی و تزلزل می شود و اولین قربانی، زن است و بعد خانواده و بعد خود مرد و کل جامعه و نه فقط هم قربانی اخلاقی، حتی قربانی عینی اجتماعی آماری، یعنی در جوامعی که حجاب وجود ندارد خشونت جنسی علیه زن، تجاوز به او، اهانت به او، تحقیر به او، هزار بار بیشتر از جامعه ای است که زن در آن جامعه حرمت و حریم اخلاقی دارد. از آیشه همسر پیامبر نقل شده که وقتی که آیه حجاب نازل شد، تمام زنان در مدینه احساس شخصیت کردند. و فرموده که ما احساس کردیم تا به حال کسی به ما توجه نداشت و در خیابان که زنان می رفتند به طور طبیعی به آنان اهانت می شد. این آیه نازل شد تا خط حریم محکمی برای دفاع از زن و حریم زن تشکیل دهد. و عایشه می فرماید آن جا تمام زنان مسلمان خوشحال شدند و احساس شخصیت کردند، چون که یک فرقی بین زنان مسلمان و غیر مسلمان وجود داشت و از این به بعد ما فضیلت داریم و کسی حق ندارد در خیابان به ما اهانت کند و ما حریم پیدا کردیم. خداوند در آیه حجاب می فرماید که اگر از زنان پیامبر چیزی مطالبه می کنید از پشت پرده بخواهید(3) . و در جای دیگر خداوند به پیامبرش می فرماید که به زنان بگو خود را بپوشانند و به مردان بگو مراقب رفتار خود باشند و چشم های خود را فرو پوشند (4) و نگاه در جامعه اسلامی نگاه انسانی باشد، نگاه های برادرانه و خواهرانه نه نگاه یک مذکر و مونث. آن نوع نگاه مال داخل خانه است و در جامعه نگاه ها باید انسانی باشد و حجاب برای این آمد تا به ما بفهمان که در جامعه انسانیم و زن و مرد برای داخل خانه است. حال این وضعیت یعنی نگاه جنسی به امور در جامعه و تقسیم زنانه و مردانه کار، سوغات غرب است و بدون بررسی ریشه های موقعیت شناسانه زن و مرد در هستی است. ریشه آن را باید در نگاه لیبرالی و اندیویالیسمی به انسان جستجو کرد. در این دیدگاه ها که موتور اصلی سرمایه داری خشن در غرب هستند، انسان یک فرد جدا افتاده از دیگران، از جامعه، از خدا، از جهان و یک موجود تک افتاده ای بدون مبدا و معاد است. وقتی انسان این گونه تعریف شد یعنی من یک موجود فردی است. من یک موجود تنها افتاده است بر پاره های یک کشتی شکسته و در حال غرق و من باید به نجات و لذت خودم فکرکنم. اصالت فرد، اصالت لذت، اصالت سود و اصالت قدرت و تجربه جزء اصول اساسی این دیدگاه ها است. و این تفسیر لیبرال و غربی از انسان یک تفسیر خشن و خشک است با این تعریف به انسان می گوید که تو موجودی هستی که مبدا و معاد نداری و فقط منافع و لذت تو مهم است. حال آیا در این دیدگاه کرامت انسان و کرامت زن وجود خارجی دارد و اصلا کرامت انسان معنی پیدا می کند. طبیعی است که هر فرد، هسته دیدگاه اندیویالیسم است. هر فرد دنبال منافع خودش است. اگر قرارباشد این دنیا جنگل باشد و هر کس به دنبال منافع خود باشد معلوم است که زن قربانی این قضیه است و ارزش انسان به اندازه ارزش اقتصادی سودی است که کسب می کند و به اندازه زور و بازوی اوست و زن قربانی و له می شود. یکی از فلسفه هایی که اسلام نفقه زن را بر مرد واجب کرد بدون اهانت و منت به زن، بلکه به عنوان یک وظیفه قانونی برمرد و با احترام، این است که حق انسانی با روش شرافتمندانه برای زن، تامین بشود و این که اسلام گفت زن حق فعالیت اقتصادی دارد، اما تکلیف اقتصادی ندارد یعنی این که زن را نمی توان به کار مجبور کرد، حتی برای تامین معاش خودش به این دلیل بود که اسلام راه استثمار اقتصادی زن را به هر صورت ممکن بست تا فردا مرد برای این که زورش به زن می رسد زن را مجبور به کار نکند. و اگر پدر یا شوهر زن نتوانستند او را تامین کنند باید حکومت او را تامین کند و نباید زن در اجتماع رها شود و بلایی را که غرب بر سر زنان آورد، بر سر زنان آورده شود و زن برای زنده ماندن مجبور باشد تن به فحشا دهد مثل کارگر روزمزد. وقتی زن رها شود و گفته شود که هر کسی اقتصاد خودش را تامین کند و وظایف طبیعی زن مثل تولید بچه و … دیده نشد این جا معلوم است چه کسی برنده می شود و به ضرر کیست. لذا اسلام ده بیست رده دفاعی برای زن قرار داد و خدا و رسولش نیز در کنار زن ایستادند تا از حقوق اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و اخلاقی زن دفاع کنند (و پیامبر فرمودند که هر کس به زنان اهانت کند… ). با توجه با مطالب بالا تمام احکامی را که مربوط به زن و حقوق زن است را باید در این مقیاس و چارچوب تعریف و مطرح کرد. ولی متاسفانه راجع به حقوق و احکام و مباحث فقهی گاهی تعابیر معکوسی ارائه می شود و چنین وانمود می شود که در اسلام بین حقوق زن و مرد تفاوت و تیعیض وجود دارد و به زن ظلم شده است. در نتیجه باید در مباحث فقهی اجتهاد شود و مفاهیم روشن و شفاف بیان شود. ولی این را بدانیم که تحت عنوان دفاع از زن، تعابیر غلط و معکوسی از احکام و حقوق زن ارائه می شود تا به این بهانه زن را بیشتر استثمار کنند و این خیانت به زن است. در واقع هدف بسیاری از احکام و مفاهیم دفاع از زن است اما از این احکام و مفاهیم تعابیری برای ارزش-های ضد زنانه مطرح می شود. به این دلیل در ادامه ما به چند مورد از این نوع حقوق می پردازیم و کمی شفاف سازی می-کنیم تا معلوم شود که این حقوق به نفع زن است و برای ارزش گذاری روی زن آمده و به ضرر زن نیست و برای زن ضد ارزش نیست.
1- مسئله دیه :
بحث می شود که چرا خون بهای مرد از خون بهای زن بیشتر است. و در اسلام ارزش زن نصف ارزش مرد است. و به این بهانه و بدون بررسی عمیق مسئله، اسلام را دین تبعیض و ضد زن نشان می دهند. حال این موضوع را از جهات متفاوتی بررسی می کنیم تا معلوم شود این قانون به نفع زن است.
اولا کجا در فرهنگ اسلامی داریم که دیه به معنای ارزش انسانی است و در قرآن کشتن زن یا مرد مثل کشتن کل بشریت است. بنابراین خون و جان هیچ زن و مردی راباپول نمی شود تعیین مبلغ کرد. دیه یا خون بها ارزش انسان نیست. و اصطلاح خون بها اشتباه است و ترجمه غلطی از دیه است و به معنای ارزش انسان نیست.
دوم این که دیه صرفا برای جبران حداقلی خسارت مالی ناشی از فقدان انسانی است، که یک مرتبه وجود او از داخل خانواده کم می شود و یک عنصر اقتصادی داخل خانواده از بین می رود و چون بار اقتصادی خانواده بر دوش مرد است، فقدان مرد از داخل خانواده ضرر اقتصادی زیادتری را برای خانواده به همراه دارد، در واقع این جا بحث از ضرر عاطفی و انسانی نیست و فقط بحث اقتصادی خانواده مطرح است.
نکته سوم: مگر دیه مرد را به خود او می دهند و مثلا وقتی مرد تصادف می کند و می میرد، دیه را در قبر او می گذارند. دیه مرد را به خانم و خانواده او می دهند حال با دقت به این مسئله نگاه کنید و با انصاف قضاوت کنید که این به نفع زن است یا به نفع مرد و این جا حتی مردها باید اعتراض کنند نه زن ها.
نکته چهارم: تا قبل از اسلام زن در غرب و شرق دیه نداشت.
نکته پنجم: در بعضی موارد فقهی مثل جرح دیه زن ومرد برابر است و در این موارد زن و مرد تفاوتی ندارند.
2- مسئله ارث :
در این باب هم مفاهیم و احکام اسلامی را وارونه جلوه داده اند و از آن مفاهیم ضد ارزش زن را برداشت کرده ند به طوری که اگر واقعیت ها را ببنیم مطلب برعکس است. مرحوم علامه طباطبایی بیانی درباره این مضمون دارند که اگرکل ثروت زمین از نسلی به نسل دیگرمنتقل شود ظاهر این است که دو سوم این ثروت به مردها می رسد و یک سوم به زن ها، در عوض در اسلام کل بار اقتصادی خانواده بردوش مردان است و به زن هیچ تکلیف اقتصادی نکرده، حتی برای معاش خود زن و با این همه یک سوم ارث را هم به زن داده است. از نظر فقهی و حقوقی نه زن را بیرون از خانه می توان مجبور به کار کرد و نه داخل خانه و حتی برای شیر دادن بچه خودش هم می تواند دستمزد دریافت کند. فقه اسلامی این گونه است که مطلقا از زن هیچ کاری نخواسته جز مباحث حقوقی جنسی زن و مرد و مسئله تمکین که آن هم مبنای قرارداد و تشکیل خانواده است. مازاد بر آن اسلام می گوید که قانون زیربنای خانواده است و با قانون که نمی توان زندگی کرد. خانواده بر مبنای اخلاق و محبت وگذشت اداره می شود و قانون در مواقع خاص مثل طلاق مطرح می شود. توصیه هایی که از اسلام راجع به رفتار در خانواده بیان می شودکه زن با مرد چگونه رفتار کند، وقتی مرد از بیرون می آید زن به استقبال او برود، خود را معطر وآرایش کند و راجع به مرد هم همین طور است، نشان دهنده اخلاق در خانواده است نه اجرای قانون محض و خشک داخل خانواده. و هم چنین این که جهاد زن برخورد درست با شوهرش است ولی هیچ کدام از این رفتارها را نمی توان در دادگاه مطالبه کرد چون که وظیفه قانونی زن نیست، ولی وظیفه اخلاقی و انسانی دارند چون که بتوانند با هم زندگی کنند و زندگی قابل تحمل شود. مسئله ارث این است که اسلام کل مسئولیت اقتصادی را بر عهد مرد گذاشته ولی کل ثروت را به مرد نداده، یک سوم ثروت را به زن داده که هیچ مسولیت اقتصادی ندارد و مرد نسبت به این دو سوم مسئول است و باید آن را خرج خانواده کند و به همسر نیز نفقه بدهد ولی زن می تواند تمام آن یک سوم را برای خودش خرج کند. این جا اگر قرار به اعتراض باشد چه کسی باید اعتراض کند مرد یا زن. طبق قانون اسلام زن یا تامین است و یا باید تامین شود ولی در عین حال حقوق اقتصادی خود را نیز دارد و به علاوه ارث همه جا هم مثل دیه، ارث مرد بیشتر از ارث زن نیست و بعضی مواقع ارث زن ومرد برابر و گاهی هم ارث زن بیشتر می شود.
3- مسئله حجاب :
مباحث حقوقی این طور نیست که یک بار آن را آزمایش کنیم و ببینیم که خوب است یا نه. مثلا مسئله حجاب و مسئله ارث را سی سال آزمایش کنیم و بعد ببینیم که خوب است یا نه. این مسائل یک بار مصرف است و اگر یک بار انجام شد و غلط از آب درآمد دیگر به سادگی نمی توان آن را درست کرد و کنترل جامعه از دست خارج می شود. مسئله حجاب مربوط به عرصه عمومی است نه عرصه خصوصی، بنابراین قانون بردار است و این طور نیست که بگوییم حجاب یک مسئله شخصی است و در آن دخالت نکنیم. مسئله شخصی هر فرد در خانه است نه در کوچه و بازار و دانشگاه، و در عرصه عمومی می توان قانون گذاشت منتها قانون باید عاقلانه و عادلانه باشد.
فلسفه حجاب
حجاب هم به معنی پوشیدن است و هم به معنی پرده و حاجب. بیشتر استعمالش به معنی پرده است. این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش میدهد که پرده وسیله پوشش است، و شاید بتوان گفت که به حسب اصل لغت هر پوششی حجاب نیست، آن پوششی حجاب نامیده میشود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت گیرد. استعمال کلمه حجاب در مورد پوشش زن یک اصطلاح نسبه جدید است. معنی شایع لغت حجاب پرده است، و اگر در مورد پوشش به کار برده میشود به اعتبار پشت پرده واقع شدن زن است و همین امر موجب شده که عده زیادی گمان کنند که اسلام خواسته است زن همیشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بیرون نرود. وظیفه پوشش که اسلام برای زنان مقرر کرده است بدین معنی نیست که از خانه بیرون نروند . زندانی کردن و حبس زن در اسلام مطرح نیست. در برخی از کشورهای قدیم مثل ایران قدیم و هند چنین چیزهائی وجود داشته است ولی در اسلام وجود ندارد. پوشش زن در اسلام این است که زن در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوهگری و خودنمائی نپردازد. فلسفه پوشش اسلامی از نظر شهید مطهری چند چیز است. بعضی از آن ها جنبه روانی دارد و بعضی جنبه خانه و خانوادگی، و بعضی دیگر جنبه اجتماعی، و بعضی مربوط است به بالا بردن احترام زن و جلوگیری از ابتذال او. حجاب در اسلام از یک مسأله کلیتر و اساسیتری ریشه میگیرد و آن این است که اسلام میخواهد انواع التذاذهای جنسی، چه بصری و لمسی و چه نوع دیگر به محیط خانوادگی و در کادر ازدواج قانونی اختصاص یابد، اجتماع منحصرا برای کار و فعالیت باشد. برخلاف سیستم غربی عصر حاضر که کار و فعالیت را با لذت جوئی های جنسی به هم میآمیز دل، اسلام میخواهد این دو محیط را کاملا از یکدیگر تفکیک کند. اکنون به شرح چهار قسمت فوق میپردازیم:
الف- آرامش روانی
نبودن حریم میان زن و مرد و آزادی معاشرتهای بی بندوبار ، هیجانها و التهابهای جنسی را فزون میبخشد و تقاضای سکس را به صورت یک عطش روحی و یک خواست اشباع نشدنی در میآورد . غریزه جنسی، غریزهای نیرومند، عمیق و دریا صفت است، هر چه بیشتر اطاعت شود سرکشتر میگردد، همچون آتش که هر چه به آن بیشتر خوراک بدهند، شعله ورتر میشود. درک این مطلب به دو چیز باید توجه داشت: الف- تاریخ همانطوری که از آزمندان ثروت یاد میکند که با حرص و آزی حیرتآور در پی گرد آوردن پول و ثروت بودهاند و هرچه بیشتر جمع میکردهاند حریصتر میشدهاند، همچنین از آزمندانی در زمینه مسائل جنسی یاد میکند. این ها نیز به هیچ وجه از نظر حس تصرف تملک زیبا و یان در یک حدی متوقف نشدهاند. ب- هیچ فکر کردهاید که حس تغزل در بشر چه حسی است؟ قسمتی از ادبیات جهان عشق و غزل است. در این بخش از ادبیات، مرد محبوب و معشوق خود را ستایش میکند، به پیشگاه او نیاز میبرد، او را بزرگ و خود را کوچک جلوه میدهد، خود را نیاز میبرد، او را بزرگ و خود را کوچک جلوه میدهد، خود را نیازمند کوچک ترین عنایت او میداند. این چیست؟ چرا بشر در مورد سایر نیازهای خود چنین نمیکند؟ آیا تاکنون دیدهاید که یک آدم پول پرست برای پول، و یک آدم جاهپرست برای جاه و مقام غزل سرائی کرده است؟! آیا تاکنون کسی برای نان غزل سرائی کرده است؟ همین قدر کافی است که بدانیم توجه مرد به زن از نوع توجه به نان و آب نیست که با سیر شدن شکم اقناع شود، بلکه یا به صورت حرص و آز و تنوع پرستی در میآید و یا به صورت عشق و غزل. اسلام تدابیری برای تعدیل و رام کردن این غریزه اندیشیده است و در این زمینه هم برای زنان و هم برای مردان ، تکلیف معین کرده است. یک وظیفه مشترک که برای زن و مرد، هر دو، مقرر فرموده مربوط به نگاه کردن است: خلاصه این دستور (سوره نور آیه 30) این است که زن و مرد نباید به یکدیگر خیره شوند، نباید چشم چرانی کنند، نباید نگاه های مملو از شهوت به یکدیگر بدوزند، نباید به قصد لذت بردن به یکدیگر نگاه کنند. یک وظیفه هم خاص زنان مقرر فرموده است و آن این است که بدن خود را از مردان بیگانه پوشیده دارند و در اجتماع به جلوهگری و دلربائی نپردازند. اما علت این که در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان یافته است این است که میل به خودنمائی و خودآرائی مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلب ها و دل ها مرد شکار است و زن شکارچی، همچنان که از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مرد شکارچی. میل زن به خودآرائی از این نوع حس شکارچیگری او ناشی میشود . در هیچ جای دنیا سابقه ندارد که مردان لباسهای بدن نما و آرایشهای تحریک کننده به کار برند . این زن است که به حکم طبیعت خاص خود میخواهد دلبری کند و مرد را دلباخته و در دام علاقه به خود اسیر سازد. لهذا انحراف تبرج و برهنگی از انحرافهای مخصوص زنان است و دستور پوشش هم برای آنان مقرر گردیده است .
ب- استحکام پیوند خانوادگی
شک نیست که هر چیزی که موجب تحکیم پیوند خانوادگی و سبب صمیمیت رابطه زوجین گردد، برای کانون خانواده مفید است و در ایجاد آن باید حداکثر کوشش مبذول شود. و بالعکس هر چیزی که باعث سستی روابط زوجین و دلسردی آنان گردد به حال زندگی خانوادگی زیانمند است و باید با آن مبارزه کرد. اختصاص یافتن استمتاعات و التذاذهای جنسی به محیط خانوادگی و در کادر ازدواج مشروع، پیوند زن و شوهری را محکم میسازد و موجب اتصال بیشتر زوجین به یکدیگر میشود. فلسفه پوشش و منع کامیابی جنسی از غیر همسر مشروع، از نظر اجتماع خانوادگی این است که همسر قانونی شخص از لحاظ روانی عامل خوشبخت کردن او به شمار برود، در حالی که در سیستم آزادی کامیابی، همسر قانونی از لحاظ روانی یک نفر رقیب و مزاحم و زندانبان به شمار میرود و در نتیجه کانون خانوادگی براساس دشمنی و نفرت پایهگذاری میشود. علت اینکه جوانان امروز از ازدواج گریزانند و هر وقت به آنان پیشنهاد میشود، جواب میدهند که حالا زود است، ما هنوز بچهایم ، و یا به عناوین دیگر از زیر بار آن شانه خالی میکنند همین است. و حال آنکه در قدیم یکی از شیرینترین آرزوهای جوانان ازدواج بود. جوانان پیش از آن که به برکت دنیای اروپا کالای زن این همه ارزان و فراوان گردد، ” شب زفاف را کم از تخت پادشاهی ” نمیدانستند.
ج- استواری اجتماع
کشانیدن تمتعات جنسی از محیط خانه به اجتماع، نیروی کار و فعالیت اجتماع را ضعیف میکند. برعکس آنچه که مخالفین حجاب خردهگیری کردهاند و گفتهاند که حجاب موجب فلج کردن نیروی نیمی از افراد اجتماع است، بی حجابی و ترویج روابط آزاد جنسی موجب فلج کردن نیروی اجتماع است. آنچه موجب فلج کردن نیروی زن و حبس استعدادهای او است حجاب به صورت زندانی کردن زن و محروم ساختن او از فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی است و در اسلام چنین چیزی وجود ندارد. اسلام نه میگوید که زن از خانه بیرون نرود و نه میگوید حق تحصیل علم و دانش ندارد، بلکه علم و دانش را فریضه مشترک زن و مرد دانسته است و نه فعالیت اقتصادی خاصی را برای زن تحریم میکند. اسلام هرگز نمیخواهد زن بیکار و وجودی باطل بار آید. پوشانیدن بدن به استثناء وجه و کفین مانع هیچ گونه فعالیت فرهنگی یا اجتماعی یا اقتصادی نیست. آنچه موجب فلج کردن نیروی اجتماع است آلوده کردن محیط کار به لذتجوئیهای شهوانی است.
د- ارزش و احترام زن
قبلا گفتیم که مرد به طور قطع از نظر جسمانی بر زن تفوق دارد. از نظرمغز و فکر نیز تفوق مرد لااقل قابل بحث است. زن در این دو جبهه در برابر مرد قدرت مقاومت ندارد، ولی زن از طریق عاطفی و قلبی همیشه تفوق خود را بر مرد ثابت کرده است. حریم نگهداشتن زن میان خود و مرد یکی از وسائل مرموزی بوده است که زن برای حفظ مقام و موقع خود در برابر مرد از آن استفاده کرده است. اسلام زن را تشویق کرده است که از این وسیله استفاده کند. اسلام مخصوصا تأکید کرده است که زن هر اندازه متینتر و با وقارتر و عفیفتر حرکت کند و خود را در معرض نمایش برای مرد نگذارد بر احترامش افزوده میشود. بعدا در تفسیر آیات سوره احزاب خواهیم دید که قرآن کریم پس از آنکه توصیه میکند زنان خود را بپوشانند (5) . یعنی این کار برای این که به عفاف شناخته شوند و معلوم شود که خود را در اختیار مردان قرار نمیدهند بهتر است، و در نتیجه دور باش و حشمت آن ها مانع مزاحمت افراد سبک سر میگردد .
اشکالات وارد شده به حجاب و جواب ها
حجاب و منطق :
اولین ایرادی که بر پوشیدگی زن میگیرند ای انست که دلیل معقولی ندارد و چیزی که منطقی نیست نباید از آن دفاع کرد. میگویند منشأ حجاب ، یا غارتگری و نا امنی بوده است که امروز وجود ندارد، و یا فکر رهبانیت و ترک لذت بوده است که فکر باطل و نادرستی است، و یا خودخواهی و سلطهجوئی مرد بوده که رذیلهای است ناهنجار و باید با آن مبارزه کرد، و یا اعتقاد به پلیدی زن در ایام حیض بوده است که این هم خرافهای بیش نیست. پاسخ این ایراد از بحثی که در بخش گذشته کردیم روشن شد . از مباحث آن بخش معلوم گشت که حجاب – البته به مفهوم اسلامی آن، از جنبههای مختلف: روانی، خانوادگی، اجتماعی و حتی از جنبه بالا رفتن ارزش زن، منطق معقول دارد و چون در آن بخش به تفصیل بحث کردیم در این بخش تکرار نمیکنیم .
حجاب و اصل آزادی :
ایراد دیگری که بر حجاب گرفتهاند این است که موجب سلب حق آزادی که یک حق طبیعی بشری است میگردد و نوعی توهین به حیثیت انسانی زن به شمار میرود. میگویند احترام به حیثیت و شرف انسانی یکی از مواد اعلامیه حقوق بشر است. هر انسانی شریف و آزاد است، مرد باشد یا زن، سفید باشد یا سیاه، تابع هر کشور یا مذهبی باشد. مجبور ساختن زن به اینکه حجاب داشته باشد بی اعتنائی به حق آزادی او و اهانت به حیثیت انسانی او است و به عبارت دیگر ظلم فاحش است به زن. عزت و کرامت انسانی و حق آزادی زن، و همچنین حکم مطابق عقل و شرع به این که هیچ کس بدون موجب نباید اسیر و زندانی گردد، و ظلم به هیچ شکل و به هیچ صورت و به هیچ بهانه نباید واقع شود، ایجاب میکند که این امر از میان برود. پاسخ : یک بار دیگر لازم است تذکر دهیم که فرق است بین زندانی کردن زن در خانه و بین موظف دانستن او به اینکه وقتی میخواهد با مرد بیگانه مواجه شود پوشیده باشد. در اسلام محبوس ساختن و اسیر کردن زن وجود ندارد. حجاب در اسلام یک وظیفهای است بر عهده زن نهاده شده که در معاشرت و برخورد با مرد باید کیفیت خاصی را در لباس پوشیدن مراعات کند. این وظیفه نه از ناحیه مرد بر او تحمیل شده است و نه چیزی است که با حیثیت و کرامت او منافات داشته باشد و یا تجاوز به حقوق طبیعی او که خداوند برایش خلق کرده است محسوب شود. اگر رعایت پارهای مصالح اجتماعی، زن یا مرد را مقید سازد که در معاشرت روش خاصی را اتخاذ کنند و طوری راه بروند که آرامش دیگران را بر هم نزنند و تعادل اخلاقی را از بین نبرند چنین مطلبی را زندانی کردن یا بردگی نمیتوان نامید و آن را منافی حیثیت انسانی و اصل آزادی فرد نمیتوان دانست. در کشورهای متمدن جهان در حال حاضر چنین محدودیت هائی برای مرد وجود دارد. اگر مردی برهنه یا در لباس خواب از خانه خارج شود و یا حتی با پیژامه بیرون آید، پلیس ممانعت کرده به عنوان این که این عمل برخلاف حیثیت اجتماع است او را جلب میکند. هنگامی که مصالح اخلاقی و اجتماعی، افراد اجتماع را ملزم کند که در معاشرت اسلوب خاصی را رعایت کنند مثلا با لباس کامل بیرون بیایند، چنین چیزی نه بردگی نام دارد و نه زندان، و نه ضد آزادی و حیثیت انسانی است و نه ظلم و ضد حکم عقل به شمار میرود. برعکس، پوشیده بودن زن، در همان حدودی که اسلام تعیین کرده است، موجب کرامت و احترام بیشتر او است، زیرا او را از تعرض افراد جلف و فاقد اخلاق مصون میدارد.
رکود فعالیتها
سومین ایرادی که بر حجاب میگیرند این است که سبب رکود و تعطیل فعالیت هایی است که خلقت در استعداد زن قرار داده است. زن نیز مانند مرد دارای ذوق، فکر، فهم، هوش و استعداد کار است. این استعدادها را خدا به او داده است و بیهوده نیست و باید به ثمر برسد. اساسا هر استعداد طبیعی دلیل یک حق طبیعی است. جواب این اشکال آن است که حجاب اسلامی موجب هدر رفتن نیروی زن و ضایع ساختن استعدادهای فطری او نیست . ایراد مذکور بر آن شکلی از حجاب که در میان هندی ها یا ایرانیان قدیم یا یهودیان متداول بوده است وارد است. ولی حجاب اسلام نمیگوید که باید زن را در خانه محبوس کرد و جلوی بروز استعدادهای او را گرفت. مبنای حجاب در اسلام چنان که گفتیم این است که التذاذات جنسی باید به محیط خانوادگی و به همسر مشروع اختصاص یابد و محیط اجتماع، خالص برای کار و فعالیت باشد. به همین جهت به زن اجازه نمیدهد که وقتی از خانه بیرون میرود موجبات تحریک مردان را فراهم کند و به مرد هم اجازه نمیدهد که چشم چرانی کند. چنین حجابی نه تنها نیروی کار زن را فلج نمیکند، موجب تقویت نیروی کار اجتماع نیز میباشد عجبا ! به بهانه اینکه حجاب، نیمی از افراد اجتماع را فلج کرده اس ، با بی حجابی و بیبند و باری نیروی تمام افراد زن و مرد را فلج کردهاند. کار زن پرداختن به خودآرایی و صرف وقت در جلو آینه برای بیرون رفتن، و کار مرد چشم چرانی و شکارچی-گری شده است.
افزایش التهاب ها:
یک ایراد دیگر که بر حجاب گرفتهاند این است که ایجاد حریم میان زن و مرد بر اشتیاق ها و التهاب ها میافزاید و طبق این اصل که انسان به هر چه منع شود حریص می شود (الانسان حریص علی ما منع منه)، حرص و ولع نسبت به اعمال جنسی را در زن و مرد بیشتر میکند. به علاوه، سرکوب کردن غرائز موجب انواع اختلال های روانی و بیماری های روحی میگردد. غریزه جنسی دو جنبه دارد: جنبه جسمانی و جنبه روحی. از جنبه جسمی محدود است، از این نظر یک زن یا دو زن برای اشباع مرد کافی است، ولی از نظر تنوع طلبی و عطش روحی که در این ناحیه ممکن است به وجود آید شکل دیگری دارد . اما این که میگویند: الانسان حریص علی ما منع منه مطلب صحیحی است ولی نیازمند به توضیح است. انسان به چیزی حرص میورزد که هم از آن ممنوع شود و هم به سوی آن تحریک شود، به اصطلاح تمنای چیزی را در وجود شخصی بیدار کنند و آنگاه او را ممنوع سازند. اما اگر امری اصلا عرضه نشود یا کمتر عرضه شود، حرص و ولع هم نسبت بدان کمتر خواهد بود .در جوامع غربی به وضوح نقض این حرف دیده می شود. در مورد امور جنسی، حرص جنسی کمتر شده یا بیشتر؟ آنجاها که تجاوز جنسی و خشونت جنسی علیه زن خیلی بیشتر شده و در این جوامع هر 8 ثانیه یک تجاوز جنسی صورت می گیرد. و باز از منظر دیگری (در مقایسه با جوامع غربی) می گویند که اگر حجاب نباشد، خود مردان نیز نگاه نمی کنند، بله در جوامع غربی این ها شبانه روز مشغول ارضای جنسی هستند و طبیعتا هم نیاز ندارند که مثلا داخل تاکسی به یک زن نگاه بد کنند، ولی نباید اشتباه کنید که در جوامعی که حجاب نیست، تجاوز و خشونت علیه زن کمترشده و این نقض عملی شبه بالا است.
علت این که در فرقه های فمنیستی (لیبرال، سوسیالیست، رادیکال، اگزیستانسیالیستی، انجیلی و جریانهای افراطی فمنیسم) این همه اختلاف وجود دارد چیست و چرا دست به دامان مکاتبی شده اند که این مکاتب برای از بین بردن هم دیگر به وجود آمده اند. مثلا مکتب لیبرالیسم و سوسیالیسم با هم مثل آب و آتش اند و سازگار نیستند. پس چرا جنبش های زنانه به هر دوی آن ها متوسل شده اند، چون فمینیسم یک مکتب نیست و یک جنبش اجتماعی است که به مکاتب و گفتمان های مختلف متوسل شده اند تا از آن ها کمک بگیرند و همه آن ها نیز به بن بست رسیده اند. مشکل اصلی این بوده که چه طوری می شود که زن حقوق خود را همراه با عفت و عزت به دست آورد. یعنی زن به شان و حقوق اجتماعی برسد و به او اهانت نشود و کرامت و عفت زن حفظ شود. در اسلام راه حل آن وجود دارد، البته با اجتهاد و تحجرزدایی. فمنیست ها می گویند که نباید به زن به دلیل زن بودنش ظلم کرد، ما هم تا این جا را به فمینیسم حق می دهیم، اما باید ظلم و عدالت تعریف شود و حقوق بشریت و مسئولیت آنها مشخص شود. باید با مکتب هایی که به نام دفاع از زن یا تحقیر زن وارد صحنه می شوند وارد گفتگو و مباحثه شد. در این عرصه یک مکتب روشن علمی و آکادمیک به نام فمینیسم نداریم و این باعث شده که فرقه های فمینیستی دچار افراط و تفریط های زیادی در مورد حقوق زن شوند. وقتی که حقوق و وظایف زن و مرد از مسیر و روند توحیدی خارج می شود، زن و مرد به هم به چشم دو دشمن و دو رقیب و دو موجودی که می خواهند هم دیگر را استثمار کنند، نگاه می کنند البته چون زور مرد بیشتر است، زن مظلوم واقع می شود و زن هم جور دیگری درخارج از خانواده جبران می کند. این که تعریف مشخص و درستی از حقوق زن نمی شود این می شود که فرقه های مختلف فمنیستی به وجود می آیند که گروهی برای مبارزه با سقط جنین و همجنس گرایی و دفاع از تشکیل خانواده به مفهوم دینی و سنتی، و فرقه هایی نیز به وجود می آیند که صریحا می گویند که تاکنون زنان فرزند به وجود می آورند و از این پس مردان فرزند به وجود آورند و می گویند که فقط در مباحث حقوقی به زن ظلم نشده، در مباحث زیست شناسی هم به زن ظلم شده است. و گروه های زنانه ای به وجود آمدند که در جلسات مردانه بمب می انداختند. گروه تروریستی جوراب قرمزها در نیویورک از این گروه بودند. شعار آن ها این بود که ازدواج با مرد خیانت است و ملحق شدن به دشمن است و طبیعی هم هست، زیرا در جامعه ای که مرد به زن به چشم یک کالای جنسی نگاه کند و استثمار و تحقیرش کند و حرمت الهی برای او قائل نباشد، این مسائل طبیعی است که به وجود آید. این را با فرهنگ اسلامی مقایسه کنید که می گوید زن و مرد معین هم هستند در امور دنیایی و اخروی و بزرگ ترین سعادت برای یک زن یا یک مرد این است که همسرش کسی باشد که با کمک هم زندگی را طوری بسازند که یک زندگی شرافتمند و آخرت سعادتمند داشته باشند و برای هم مایه سکونت و آرامش باشند. ولی در فرهنگ غرب به زن یک نگاه ابزاری شده است که مسئله نیاز جنسی به بیماری جنسی تبدیل شده است. زن را به نام آزادی و حقوق بشر برهنه وارد اجتماع کرده اند و فحشا را هم تئوریزه می کنند و هم قانونی می کنند. در آن فرهنگ تجارت بدن و تجارت انسان قانونی است. زنی که در فرهنگ اسلامی مظهر جمال خداست و امانت خداست، به یک شیء تبدیل می شود که مثل یک کالا به آن نگاه می کنند و در بعضی کشورها زنان را مثل اجناس پشت ویترین می گذارند و خرید و فروش می کنند. در همین کشورهای مدرن و متمدن که دم از حقوق و آزادی بشر و زن می زنند، زن را پشت ویترین ها می گذارند و قیمتش را هم روی آن می نویسند. امروزه می گویند که دوران برده داری تمام شده، پس این چیست؟ این برده داری مدرن است. این ها برده های جنسی هستند. و اگر حجاب برداشته شود به نفع زنان نیست بلکه به نفع مردان هرزه است. یعنی بزرگ ترین خدمت به مردان هرزه این است که زنان یک جامعه را برهنه کنند و بزرگ ترین خیانت به زنان این است که زن برای بقای خود مجبور باشد تن به فحشا دهد و در این جوامع دیگر زن به عنوان موجود خلیفه خدا مطرح نیست. و زن در کنار مشروبات الکلی فروخته می شود و این آزادی زنی که مطرح شد بیشتر از این که به زن خدمت کند، به صاحبان برخی صنایع (آرایشی و داروهای شیمیایی و …) خدمت کرد. ما باید بررسی کنیم که بسیاری از این مفاهیم خوش طنین چقدر معانی ضد زن دارند و بعضی از تعابیری که تفسیر ضد زن می شود چقدر در آنها کرامت و شرافت زن است. در کل به این معنی نیست که فقط در کشورهای غربی به زن ظلم می شود و در کشور ما، زن به تمام حقوق و امنیت و جایگاه انسانی خود رسیده، اما باید سعی شود زن به تمام حقوق خود همراه با ارزش و جایگاه اجتماعی و کرامت انسانی برسد. پیشرفت زنان ایرانی در عرصه علم، اقتصاد و بسیاری از چیزها بعد از انقلاب بی نظیر بوده است. یعنی زنان ایرانی هم حجابشان را حفظ کردند و هم ارزش و جایگاه خود را نیز همراه با عفت و حیا را در اجتماع دارند. لازم به ذکر است که بسیاری از حقوق زن در غرب مربوط به چند دهه قبل است ولی اسلام از همان ابتدا حقوق ارث زن، رای زن، مالکیت خصوصی زن، دیه، ازدواج و حق بیعت و رای (با امام علی ع) را برای زن مطرح کرد. لازم است چند نکته راجع به مسئله مد و نقش آن در اجتماع بیان شود.
مد و مدلهای چادر:
مساله مد در ارتباط با حجاب نیز می تواند مطرح شود و خدمات ارزشمندی را به اسلام و زنان جامعه برساند، ولی این مسئله نیاز باید روشن و شفاف بیان شود تا از آن بر ضد زن و اسلام سوء استفاده نشود. مد در فرهنگ غرب با یک نوع فلسفه و هدف خاصی مطرح میشود و در فرهنگ ما با تعریف و فلسفه دیگری مطرح میشود. در فرهنگ ماتریالیتسی، مد برای کمک به تبرج جنسی و این که زن طوری رفتار کند و لباس بپوشد که در جامعه، جنبه غالب شخصیت او، جنبه جنسی باشد، مطرح می شود. در واقع مد این گونه برای جاذبه جنسی بیشتر زن در سطح جامعه و عرصه عمومی تعریف میشود. به این معنا که زن هیچ امتیاز و برجستگی شخصیتی و هنری جز عرضه جسم و تبرج جنسی برای نگاههای بیمار در جامعه ندارد. اما ما میتوانیم نگاه دیگری به مسئله مد داشته باشیم. درست است که چادر حجاب برتر است ولی استفاده از چادرهای رایج کمی سخت است و یک دست زن همیشه باید برای کنترل چادر، به چادر باشد. استفاده این گونه از چادر دیگر دستور اسلام نیست و چرا ما بعد از دو سه دهه، چهار، پنج یا بیست تا مدل چادر طراحی نکرده ایم که هم حجاب برتر باشد و مزایای چادرهای رایج را داشته باشد و هم دست زن هم آزاد باشد. به عنوان مثال حجاب های عربی راحت تر از حجاب ایرانی است و این منافاتی با اسلام ندارد و حتی در جهت اسلام است. خود خانم ها باید این مد را درست کنند که در آن حجاب، عفت، حیا و پوشیدگی باشد مثل چادرهای فعلی و در عین حال زن هم راحت باشد. و این را باید توصیه و ترویج کرد تا این که دخترهای جوان ما این طور فکر نکنند که یا باید بی حجاب باشند و یا برای حفظ عفت و حجاب خود ریاضتی که خدا هم از ما نخواسته تحمل کنند. ما می توانیم از مد در فرهنگ اسلامی صحبت کنیم منتها با این هدف که کرامت، حرمت، شخصیت، وقار، حیا و عفت زن در جامعه حفظ شود و در عین حال زن مشکل اضافی نداشته باشد.
4- مسئله حق حضانت کودک :
این که پس از طلاق کودک را باید به زن بدهیم یا به مرد و این که پسر را از چند سالگی و دختر از چند سالگی به چه کسی باید داد. این هم یکی از مسائلی است که به دلیل تعبیر نادرست از آن در اجتماع، بازیچه دست افرادی شده تا بحث حقوق زن را مطرح کنند و به اسلام ضربه بزنند. لازم به تذکر است که حضانت حق نیست و تکلیف است. این که اسلام می گوید تا مدتی در حق حضانت اولویت با مرد باشد نه این است که مادر حق ندارد با بچه ها ارتباط عاطفی داشته باشد و مرد حق دارد مانع از ارتباط بین آنها شود. اما از طرف دیگر این حق به نفع زن است یا به ضرر زن، زنی که از شوهر جدا شد و بچه ها با او باشند چقدر شرایط ازدواج دیگری برای او مهیا می شود. از طرف دیگر خود سرپرستی این بچه ها حق است یا تکلیف.
نتیجه
با توجه به مطالب بالا در مورد حقوق زن و نقش او در اجتماع در زیر به چند اصل مهم در مورد حقوق زن پرداخته می شود.
اصل 1 :
جنسیت مقدم بر انسانیت نیست، انسان ها از لحاظ ارزشی به مرد و زن تفکیک نمی شوند. بنابراین زن بودن و مرد بودن نه ارزش است و نه ضد ارزش و نباید زن و مرد شرمنده و ناراحت شوند که زن یا مرد هستند. یکی از فلسفه های حجاب همین مساله است که زن در عرصه عمومی انسان است نه زن. و اگر زن حجاب نداشته باشد در عرصه عمومی اولین چیزی که به چشم مرد می آید، جنسیت زن است و توجه مرد به ابعاد زنانه او جلب می شود نه به ابعاد انسانی او. در عرصه عمومی ما نه زنیم و نه مرد و انسانیم و مساله زن و مرد مربوط به خانواده است و بیشتر مسائلی که راجع به زن و مرد مطرح شده راجع به خانواده است.
اصل 2 :
زن بودن یا مرد بودن به انتخاب ما نیست، بنابراین هیچ ارزش انسانی ندارد. چیزی که انتخاب آن با ما نیست برای ما نه ارزش است و نه ضد ارزش. و خداوند در قرآن صریح می فرماید: که ما به فرزندان انسان (زن و مرد) کرامت بخشیدیم (6) و می گوید که این کرامت عام است و مال همه بشر است و بعد می گوید یک کرامت خاص وجود دارد و آن مال اهل تقواست و جنسیت نیست. (همانا با کرامت ترین شما با تقواترین شماست.)(7) ارزش انسان به تقواست نه به زن و مرد و جنسیت معیار ارزش اخلاقی و انسانی نیست.
اصل 3 :
زن و مرد بودن ما بر اساس حکمت الهی است و حساب شده است (خداوند می فرماید: ما شما را در رحم ها آفریدیم .) (8) و پس نمی توان بدون در نظر گرفتن حکمت الهی روی زن بودن یا مرد بودن انسان ها ارزش گذاری کرد.
اصل 4 :
اصلا مقایسه زن ومرد یک مقایسه غلطی است. این که در فلان چیز زن قوی تر است و در فلان چیز مرد، این مقایسه و ارزش گذاری بدون در نظر گرفتن خصوصیات بدنی و روحی روانی زن و مرد اشتباه است. یک موقعی است که می خواهیم خصوصیات زن و مرد را شناسایی کنیم، این مشکلی ندارد ولی اگر بخواهیم ارزش گذاری کنیم این مشکل دارد. ایجاد رقابت بین زن ومرد یک رقابت انسانی و اسلامی نیست. فرهنگ اسلام یک فرهنگ رقابتی بین زن و مرد نیست، بلکه فرهنگ معاونت بین زن و مرد است. خداوند یک چیزهایی در زن کم گذاشته و در مرد قرار داده و یک چیزهایی در مرد کم گذاشته و در زن قرار داده است برای این که این دو به هم محتاج باشند و ضعف های هم را پوشش دهند و خلاء هم را جبران کنند. خداوند مرد را محتاج زن و زن را محتاج مرد قرار داد و این کمبودها یا افزون ها باعث ایجاد جاذبه زن و مرد برای هم و آرامش و سکون برای یک دیگر و تمایل به تشکیل خانواده است، پس این معیارها نباید مبنای ارزش گذاری قرار گیرند و این ها ناشی از تفاوت بدنی و بیولوژیکی زن و مرد است و اگر زن و مرد مثل هم دیگر بودند، نمی توانستند داخل خانواده همدیگر را تحمل کنند و این تفاوت و حتی تضادهاست که به زندگی زناشویی زیبایی می دهد. یک چیزهایی هست که زن دوست دارد و یک چیزهایی هم هست که مرد دوست دارد. یک سری کارهایی هست که مرد نمی تواند انجام دهد، بله از نظر فیزیکی می تواند انجام دهد ولی از نظر روحی نمی تواند انجام دهد و یک سری کارهایی هم هست که زن از نظر فیزیکی می تواند انجام دهد ولی اصلا زن برای آن کار ساخته نشده است و در نتیجه یک سری کارها مناسب بدن و ساختار روحی روانی بدن زن و یک سری کارها مناسب بدن مرد است.
اصل 5 :
در بیش از نود درصد استعدادها، قوا، تمایلات و نیازها، زن و مرد دقیقا مثل هم اند، از جمله در مسئله رشد و تکامل اما در چنددرصد از مسائل بین زن و مردتفاوت وجود دارد و اگر این تفاوت ها را نادیده بگیریم هم به زن خیانت کرده ایم و هم به مرد و ما نمی توانیم بگوییم تفاوتی نیست و مساوات باید باشد، این مساوات نیست که این هم ظلم کردن به زن است و هم ظلم کردن به مرد و این عدالت نیست. به عبارت دیگر معنی عدالت این نیست که اشخاص با استعدادهای روحی-روانی متفاوت دارای حقوق و تکالیف مشابه باشند. باید بپذیریم که در بعضی از خصوصیات زن از مرد قوی تر و بعضی از خصوصیات هم مرد از زن قوی تر است و این مسئله نه عیبی برای زن و نه ارزشی برای مرد است. این تفاوتی است که مربوط به ساختار بدن زن و مرد است. پس تفاوت ها حداقلی و شباهت ها حداکثری است و باید تفاوت های حقیقی بین زن ومرد را دید و همه دانشمندان روانشناسی، جامعه شناسی، دکترها و علمای اخلاقیه به این تفاوت ها اذعان دارند. اما همین که حرف از تفاوت ها می شود، جریان ها و احزاب مسئله تبعیض را مطرح می کنند و وقتی که گفته می شود که حقوق زن و مرد مساوی است این ها فکر می کنندکه باید تفاوت های زن و مرد نادیده گرفته شود و اسلام می گوید که تفاوت های حقیقی بین زن و مرد وجود دارد ولی این تفاوت ها دلیل تفاوت ارزشی نیست و نباید زن و مرد علیه هم سوء استفاده کنند.
اصل 6 :
تفاوت حقیقی بین زن و مرد در روح و روان و نیازها، باعث تفاوت های حقوقی هم می شود و اگر این طور شد هر تفاوت حقوقی ظلم وتبعیض نیست و این جا تفاوت های حقوقی که اسلام بین زن و مرد قائل است، توجیه می شود و این فقط در اسلام نیست و در تمام جاهای دنیا تفاوت های حقوقی بین زن ومرد وجود دارد.
اصل 7 :
برای قضاوت درست در مورد حقوق زن و مرد باید همه مسائل فقهی زن و مرد را کنار هم قرار داد و بررسی کرد و مثلا گفته شود که چرا ارث مرد دو برابر زن است و باید مسئولیت اقتصادی مرد را هم در نظر گرفت.
منابع :
منبع : راسخون
1. قرآن کریم
2. مطهری، مرتضی، مسئله حجاب، چاپ 72، مسئله حجاب، تهران، انتشارات صدرا، 1386
3. مجیدی، غلامحسین، نهج الفصاحه جلد 2، سی دی مدینه العلم، اصفهان، مرکز تحقیقات رایانه ای اصفهان، 1385
4. رحیم پور ازغدی، حسن، سخنرانی پیرامون حقوق زن، سایت www.yasinmedia.com
پی نوشت ها :
1 . قرآن کریم، سوره حجرات- آیه 13
2. نهج الفصاحه، ح 1520
3. قرآن کریم، سوره احزاب- آیه 53
4 . قرآن کریم، سوره نور- آیات 30 و 31
5 . قرآن کریم، سوره احزاب- آیه 53
6 . قرآن کریم، سوره اسراء- آیه 70
7 . قرآن کریم، سوره حجرات- آیه 13
8 . قرآن کریم، سوره آل عمران- آیه 6