رسول خدا حضرت محمد صلّى اللّه علیه و آله خطاب به «عوف»، فرمود: اى عوف! چگونه خواهى بود زمانی که امّتم به 73 فرقه تقسیم شوند؛ که فقط یک فرقه از آنها بر حق و اهل بهشتند و مابقى بر باطل و اهل دوزخاند؟
گفتم: کی چنین خواهد شد ای رسول خدا؟ فرمود: آنگاه که شرط بندی رایج شود؛ و بردگان حاکم شوند؛ و گردن کلفتها بر منبر (مسند قضاوت ) مینشینند؛ قرآن را تبدیل به موسیقی میکنند؛ مساجد طلاکاری میشوند؛ و منبرها بلند ساخته میشوند؛ و اموال عمومی را مال شخصی خود میکنند؛ و زکات دادن را غرامت (پول زور) میشمارند؛ و امانت را غنیمت بر میدارند ؛ و به خاطر غیر خدا در دین ژرف نگری میشود؛ و مرد از زن خود اطاعت می کند و عاقّ مادر خود میشود و پدر خود را میراند؛ و آخر این امّت، پیشگامان آن را لعن میکنند؛ و فاسق قبیله رئیس آن میگردد؛ و پستترین قوم، حاکم آنها میشود؛ و مردان را به خاطر دفع شرشان احترام کنند؛ در چنین موقعی آن اتّفاق خواهد افتاد. در چنان روزی مردم به سوی شام و شهری به نام دمشق پناه میبرند، که از بهترین شهرهای شام است؛ پس آن شهر آنها را از دشمنانشان پناه میدهد. گفته شد: آیا شام فتح میشود؟ فرمودند: بلی به زودی. بعد از فتح، آن فتنهها بالا میگیرد؛
سپس فتنهای سخت و تاریک میآید؛ سپس فتنهها پشت سر هم ظاهر میشوند تا اینکه مردی از اهل بیت من قیام میکند که او را مهدی گویند. پس اگر او را درک نمودی پیرویش کن تا از هدایت یافتگان باشی.
متن حدیث:
قال رسول الله (ص): کیف أنت یا عوف إذا افترقت الأمه على ثلاث و سبعین فرقه واحده منها فى الجنه و سائرهن فى النار ؟ قلت متی ذلک یا رسول الله ؟ قال اذا کثرت الشرط و ملکت الاماء و قعدت الجُمَلا علی المنابر و اتخذ القرآن مزامیراً و زخرفت المساجد و رفعت المنابر و اتخد الفیء دولا و الزکاه مغرماً و الامانه مغنماً و تفقه فی الدین لغیر الله و اطاع الرّجل امرأته و عق امّه و اقصی ابه و لعن آخر هذه الامّه اولها و ساد القبیله فاسقهم و کان زعیم القوم ارذلهم و اکرم الرّجل اتقاء شره، فیومئذ یکون ذاک فیه. یفزع الناس یومئذ الی الشام و الی مدینه یقال له دمشق ، من خیر مدن الشام ؛ فتحصنهم من عدوهم ، قیل: و هل تفتح الشام؟ قال بلی وشیکاً ، تقع الفتن بعد فتحها ثم تجئ فتنه غبراء مظلمه ثم تتبع الفتن بعضها بعضا حتى یخرج رجل من أهل بیتى یقال له المهدى فان أدرکته فاتبعه و کن من المهتدین.