درس هایی از عفو، بزرگواری و عظمت نفس

درس هایی از عفو، بزرگواری و عظمت نفس

نویسنده: رضا مختاری

یکی از صفات پسندیده که در قرآن و روایات به آن سفارش شده است عفو و بخشودن نابخردان و سبک مغزان، و تحمل و بزرگواری در برابر ابلهان است. شایسته است آدمی دریا دل باشد و همین که از کسی آزار دید در صدد انتقام بر نیاید، بلکه با گذشت بدین گونه امور بنگرد و علاوه بر عفو به مجرم احسان کند.
افرادی که با اهانت دیگری به آنها دل گیر می شوند و در صدد انتقام بر می آیند کم ظرفیت اند. قرآن کریم کسانی را که اهل گذشت و تحمل اند ستوده و دستور می دهد مسلمان ها بدین صفت آراسته شوند:
( وَلیَعفُوا وَ الیَصفَحُوا ألا تُحِبُّونَ أن یَغفِر الله لَکُم و الله غَفُورٌ رحیم)؛ (1)
باید عفو کنند و گذشت نشان دهند، مگر دوست ندارید که خداوند متعال شما را بیامرزد؟
و از میان سخنان معصومین علیهم السلام به ذکر چند روایت بسنده می شود:
رسول اکرم صلی الله علیه و آله:
ألا أخبِرُکُم بِخَیرِ خَلائق الدنیا و الآخره؟ العفو عمن ظَلَمَک، وَ تَصِلُ من قَطَعک، و الإحسان إلی من أساء إلَیکَ، و إعطاء مَن حَرَمَکَ؛(2)
شما را از بهترین خصلت ها و اخلاق دنیا و آخرت آگاه نکنم؟ گذشتن از آن که بر تو ستم روا داشته، پیوستن با کسی که از تو بریده، نیکی با آن که با تو بدی کرده، بخشش به فردی که تو را محروم کرده است.
عفو و مقابله ی ستم به احسان در حقوق شخصی ممدوح و رواست نه در مورد حقوق دیگران و امت اسلام و آنچه به مصالح جامعه مربوط می شود. هم چنین عفو در مواردی که موجب تشویق و جری شدن ستمگر و نابخرد است پسندیده نیست.

خواجه نصیر الدین طوسی
شخصی به خدمت خواجه نصیرطوسی آمد و نوشته ای از دیگری به وی تقدیم کرد که در آن نوشته به خواجه بسیار ناسزا گفته و دشنام داده شده بود و نویسنده ی نامه خواجه را « کلب بن کلب» خوانده بود.
خواجه در برابر ناسزاهای وی با زبان ملاطفت آمیزی این گونه پاسخ گفت: « این که او مرا سگ خوانده است درست نیست، زیرا سگ از جمله ی چهارپایان و عوعو کننده و پوستش پوشیده از پشم است و ناخن های دراز دارد. این خصوصیات در من نیست. قامت من راست است و تنم بی پشم، ناخنم پهن است و ناطق و خندانم، و فصول و خواصی که مراست غیر از فصول و خواص سگ است و آنچه در من است مناقض است با آنچه صاحب نامه درباره ی من گفته است».
و بدین گونه او را پاسخ گفت، با این زبان نرم، بی آن که کلمه ی درشتی بر زبان راند، یا فرستاده ی او را برنجاند.(3)

بزرگ ترین مدرس
در احوال آخوند خراسانی رحمه الله نوشته اند:
آن همه ناملایمات که در اواخر عمر دید همه را تحمل می کرد؛ بلکه تعارفات مرسوم و خوش لسانی را با آن منابع سوء از کثرت حیا می افزود و اهمیت می داد و اگر به مشکلی گرفتار می شدند با کوشش تمام دادرسی می نمود و اگر ذکر آنها در مجلسِ آن جناب می رفت، اسامی آنها را با تعظیم یاد می کرد و کسی جرئت نداشت در حضورش اسم آنها را به بدی ذکر کند.(4)
آیه الله سید هبه الدین شهرستانی رحمه الله می گوید:
هنگامی که نهضت مشروطیت در ایران شروع شده بود و بین علما افتراق افتاده بود، روزی در بیرونی منزل آخوند در نجف، در خدمت ایشان نشسته بودیم. آن روز سیدی به منزل آخوند آمد و به ایشان عرض کرد: من مقلِّد آیه الله سید کاظم یزدی هستم و می خواهم با فلان شخص معامله کنم و مُهر و امضا و اجازه ی سید کاظم یزدی را برای خریدار برده ام؛ ولی چون خریدار مقلّد شماست، قبول نمی کند و به من می گوید: « برو و اجازه ی آقای آخوند را بیاور». استاد ما آخوند حرف ما را قطع کرد و فرمود: « برو به او بگو آخوند گفت: اگر تو واقعاً مقلد من هستی، باید مُهر و امضای آقای سید کاظم یزدی را روی سرت بگذاری و فوری اطاعت کنی».(5)

علامه طباطبائی
یکی از شاگردان علامه رحمه الله می نویسد:
استاد بزرگوار در برخورد با بداندیشان و شیطان صفتان شیوه ای الهام گرفته از کتاب و سنت داشت. هنگامی که نابخردی از روی غرض ورزی اقدام جاهلانه ای در جهت تضعیف شخصیت علمی ایشان انجام داده بود و جمعی از علاقه مندان اجازه می خواستند که او را توبیخ کنند با کمال آرامش و متانت فرمود: (و لا یَحِیقُ المَکرُ السیءُ إلا بِأَهلِهِ)(6) و طولی نکشید که وی مصداق این آیه ی شریفه شد. این تجربه درباره ی چند نفر دیگر به صورت گرفتاری ها و رسوایی های عجیبی تکرار شد و این حقیقت به ثبوت رسید که ناسپاسی نعمت وجود مردان الهی و اسائه ی ادب به علمای ربانی موجب سلب توفیق و رسوائی دنیا می شود.(7)

عفو قاتل
در دوران زعامت آیه الله سیدابوالحسن اصفهانی رحمه الله شبی از شب ها که ایشان در نجف اشرف نماز مغرب و عشا را به جماعت می خواندند بین دو نماز، شخصی فرزند او را شهید کرد. این پیرمرد هفتاد ساله وقتی از شهادت فرزند با خبر شد بسیار بردباری و صبوری و بزرگواری از خود نشان داد و فرمود: « لا حَولَ وَ لا قُوَّه إلا بِالله» و نماز عشا را خواند و قاتل فرزند را هم عفو کرد.(8)

دعا به شاگرد بی ادب
سید نعمت الله جزائری قدس سره می گوید:
برخی از شاگردانم مرا بسیار آزار دادند و بسی ناراحت و اندوهگین کردند؛ ولی من برای آنها دعای خیر می کنم و می گویم: خدایا! در مقابل بدی های آنها به من، به آنان احسان کن. و در برابر آزارهایشان به آنها ترحم نما و به همه کارهای خیر موفق گردان، به حق محمد و آل پاکش.(9)

پی نوشت ها :

1. نور، آیه 22.
2. اصول کافی، ج3، ص 166-167.
3. بیدارگران اقالیم قبله، ص 218 و الفوائد الرضویه، ص 609.
4. مرگی در نور، ص 395.
5. همان، ص 95-96.
6. فاطر، آیه 43: نیرنگ بد فرا نگیرد جز سازنده ی آن را.
7. یادنامه ی علامه طباطبائی، ص 40-41.
8. گنجینه ی دانشمندان، ج1ف ص 221، برای آگاهی بیشتر رک: الکلام یجرُّ الکلام، ج1، ص 207-208؛ مکارم الآثار، ج7، ص 2600-2602.
9. انوار نعمانیه، ج3، ص 92.
منبع مقاله :
مختاری، رضا، (1386)، گزیده سیمای فرزانگان، قم: بوستان کتاب، چاپ ششم

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید