امامان معصوم تاکیدات فراوانی درموردداشتن همسرخوب نموده اند پس چرا برخی از ائمه ـ علیهم السلام ـ به رغم داشتن علم و توانایی وافر خودگرفتار همسران نا بخرد و خطاکار شده اند چه توجیهی برای این انتخاب نادرست آنان وجود دارد؟

امامان معصوم تاکیدات فراوانی درموردداشتن همسرخوب نموده اند پس چرا برخی از ائمه ـ علیهم السلام ـ به رغم داشتن علم و توانایی وافر خودگرفتار همسران نا بخرد و خطاکار شده اند چه توجیهی برای این انتخاب نادرست آنان وجود دارد؟

این سئوال دامنه گسترده دارد و تنها اختصاص به ازدواج و انتخاب همسر که در برخی موارد مانند جعده و ام الفضل همسران امام حسن مجتبی و امام جواد ـ علیه السلام ـ و حتی عایشه همسر پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ، موجبات آزار و اذیت آن بزرگواران را فراهم می کردند، ندارد، بلکه در خیلی از امور و حوادث جای طرح دارد، هم چون رفتن امیر المومنین به مسجد و رفتن امام حسین به کربلا و بردن زنان و کودکان با خودش، و یا خوردن خرمای مسموم توسط امام کاظم ـ علیه السلام ـ و یاخوردن انگور مسموم که منجر به شهادت امام رضا ـ علیه السلام ـ گردید و امور فراوانی دیگر از این قبیل، که بر اساس دلائل عقلی و نقلی معتبر، پیامبر اکرم و امامان معصوم علم و آگاهی به این امور پیش از وقوع آن ها داشته و دارند.
جهت ارائه یک پاسخ کلی و جامع برای سئوال مورد نظر به مطلبی از مرحوم آیت الله علامه طباطبائی اشاره می شود:
«به دلیل عقلی و نقلی، امام ـ علیه السلام ـ ، انسان کامل و دارای مقام نورانیت، بلکه کامل ترین انسان های عصر خویش و مظهر تامّ همه اسماء و صفات و دارای اسم اعظم الهی است. لذا «عالم بما کان و ما یکون و ما هو کاین»[1] آگاه به وقایع گذشته و رخ دادهای آینده، تا روز قیامت می باشد. و به محض توجه به مقام نورانیت خود، بالفعل به همه جهان و جهانیان و به همه امور عالم و به هر حادثه، خواه شخصی و یا اجتماعی که پیش آمده و در حال وقوع است و یا رخ خواهد داد، آشنا و با خبر می گردد. و بدین ترتیب همه اشیاء (و همه امور) برای امام ـ علیه السلام ـ روشن و هیچ چیز از نظر و دیده باطنی او پوشیده نیست؛ هر چند در رفتار و کردار مانند سایر مردم، به علل و اسباب ظاهری روی می آورد. بر این اساس (ائمه) ـ علیهم السلام ـ ، کاملا به شهادت خویش و جزئیات آن از قبیل زمان، مکان، کیفیت شهادت و… (قاتل و اسباب قتل) آگاه و با خبر است[2] و در مواردی عملا به آن تصریح نموده[3] امام محمد باقر ـ علیه السلام ـ در جواب این سئوال که چراامام
باعلم به غذای مسموم ازآن خورد؟ به حمران فرمود: اگر ائمه ـ علیهم السلام ـ از خدا می خواستند که بلا و مصیبت ها را از آنان دور گرداند و طاغوت و ستم گران و دشمنان شان را نابود کند، خداوند متعال اجابت می کرد. امّا خداوند چنین سرنوشتی را برای آنان مقدّر کرده بود و ائمه نیز آن چه خدا برای آن ها خواسته بود، با اختیار خودشان پذیرفتند… هم چنین خداوند درجاتی را برای آنان مقرّر کرده که رسیدن به آن ها از راه (ابتلا) به بلاها و مصائبی بود که برای آنان تقدیر شده بود، و اگر می بینیم آن ها در این گونه موارد اقدام کرده اند، علی رغم علمی که داشتند، یک تکلیف الهی بوده که آن را انجام داده اند. چنان چه امام کاظم ـ علیه السلام ـ در زندان وقتی خرمای مسموم را آوردند گفت: «خدایا تو خود می دانی که اگر پیش از این چنین کاری می کردم نفس خویش را هلاک می کردم، اما الآن می دانم که رضا و خواسته تو باید اجرا شود».[4] آری امام ـ علیه السلام ـ به قضای حتمی خداوند متعال آگاه است ولی علم موهبتی امام ـ علیه السلام ـ به همه حوادث، موضع امام را در برابر تکالیف خاصه خود که حتمی الوقوع و متعلق قضای حتم خداوند متعال است (مانند شهادت امام حسن ـ علیه السلام ـ توسط جعده و یا جریان ام الفضل با امام جواد ـ علیه السلام ـ و امثال این امور) تغییر نمی دهد.
از این گذشته، اساساً قضای حتمی خداوند متعال نظیر شهادت ائمه اطهار از آن جهت که حتمی الوقوع است، متعلق امر و یا نهی خدا و یا متعلّق اراده و قصد انسانی قرار نمی گیرد؛ زیرا او چه بخواهد یا نخواهد آن حادثه حتمی الوقوع است و واقع می شود و شدنی است و در لوح محفوظ ثبت گردیده است و لا محاله تحقق خواهد یافت اگر چه مقدمات آن اختیاری و بر اساس عملکرد خود انسان تحقق یابد.
بنابراین دراین فرض معنا ندارد که گفته شود: خود را در این حادثه واقع ساز و یا نساز، زیرا فرض این است که حتمی الوقوع و واقع شدنی است،چه بخواهد وچه نخواهد، و نسبت به مجموع اجزای علّت تامه خود نسبت ضرورت را دارد یعنی نسبت به اراده تکوینی و قضای حتمی الهی که از مقام فعل انتزاع می شود، چنین است، ولی نسبت به انسان که فاعل یا قابل است، قاتل یا مقتول و یا مانند آن چه در موارد بالا اشاره شد، در مورد بحث ما، نسبت امکان را دارد البته این منافات ندارد با آن که گفته شود آن بزرگواران به قضای حتمی خداوند تن در دادند و تسلیم و راضی شدند، چنان که امام حسین ـ علیه السلام ـ  در آغاز نهضت خود در خطبه ای که در مکّه ایراد کرد، فرمود: خطّ الموت علی ولد آدم… لا محیص عن یوم خط باالقلم»[5] مرگ بر فرزند آدم ـ علیه السلام ـ نوشته شده است… هیچ راه گریزی از روزی که با قلم (تکوین) نوشته شده، وجود ندارد.
اشاره به این که مرگ و شهادت و برخی امور (مثل آن چه در سئوال به آن اشاره شده) با قلم تکوین در لوح محفوظ ثبت گردیده است. سپس فرمود: «رضا الله رضانا اهل البیت، نصبر علی بلائه و یوفینا اجور الصابرین»[6] خوشنودی خدا، خوشنودی ما اهل بیت است، بر بلای او صبر می کنیم و خداوند (در عوض آن) پاداش های صابران را به طور کامل به ما عنایت می فرماید.»[7] علاوه بر آن چه بیان شد، خیلی از امور و مصائب، جزء ابتلائات و گرفتاری هایی است که اولیاء خداوند به دلائلی که خداوند می داند باید دچار آن بشوند و آن بزرگواران هم عاشقانه و خاضعانه تحمل نمایند.
البته برخی از بزرگان گفته اند که ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ در امور عادی همانند سایر مردم عمل می کنند و مامور به عمل به علل و اسباب ظاهری هستند و لذا ممکن است کارهایی که بر اساس ظواهر انجام می شود، مانند افعال عموم مردم، تبعاتی در خور، داشته باشد.
اما به نظر می رسد، در این باب، مطلبی که از مرحوم علاّمه طباطبائی، به آن اشاره شد، مستدل و قانع کننده تر باشد.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ محمد حسین رخشاد، در محضر علاّمه طباطبائی (ره).
2ـ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج44.

پی نوشت ها:
[1]. احتجاج، طبرسی، ج1،ص 258.
[2]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج44، ص366.
[3]. در محضر علامه طباطبائی، محمد حسین رخشاد، ص173.
[4]. این بخش از سایت: پرسمان، ستاد پاسخگوئی نمایندگی مقام معظم رهبری، یادداشت شده است.
[5]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج44، ص366.
[6]. ابن طاووس، لهوف، ص60.
4 در محضر علامه طباطبائی، صفحات، 173ـ 174ـ 175

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید