در آینه آفتاب

در آینه آفتاب

نویسنده: احمد لقمانى
حضرت بقیّهالله ارواحنا فداه:
«اَلسّلامُ عَلى الْعَبّاسِ بنْ امیرِالمُؤْمِنینْ اَلْمُواسى‌ اَخاهُ بِنَفْسِه اَلْاخِذُ لِغَدِهْ مِنْ اَمْسِهِ، الفادى‌ لَهُ الْواقى‌.»[1] سلام بر عباس فرزند امیر مؤمنان، که جانش را در راه مواسات با برادرش تقدیم کرد، دنیایش را براى تحصیل آخرت صرف کرد و جانش را براى حفظ برادرش فدا کرد.

آفتاب آمد دلیل آفتاب
گفتار معصومان(ع) سرآمد سخن انسانهاست. عبارات زرّین شخصیتهاى سترگى که از تابش دانش الهى بهره برده‌اند، از هر افراط و تفریطى پیراسته است و حقیقت را چنانکه باید مى‌نمایاند.
سخنان این قدسیان معصوم پیرامون شخصیت حضرت ابوالفضل(ع)گستره‌اى وسیع در برابر دیدگان انسان مى‌گشاید و آدمى را به بلنداى عظمت آن سردار دلاور رهنمون مى‌سازد. این فصل نورانى را با آفتاب سخن زهراى مرضیه(س) آغاز مى‌کنیم تا آفتابى، دلیل بر آفتاب شخصیت او باشد:

در نگاه حضرت زهرا (س)
پیامبر اکرم(ص) روز قیامت على(ع) را طلبیده، مى‌فرماید: نزد فاطمه برو و به او بگو تا آنچه براى شفاعت – گناهکاران – در این روز بزرگ فراهم ساخته، حاضر کند.
امیر مؤمنان نزد حضرت زهرا(س) آمده، مى‌فرماید: اى فاطمه، براى چنین روزى چه ذخیره‌اى، جهت شفاعت، آماده کرده‌اى؟
آن پاک بانوى والا مقام در جواب على(ع) مى‌فرماید:
«یا امیرَالمؤمنین، کَفانا لَاِجْلِ هذا اَلْمَقام اَلْیَدان اَلْمَقَطْوُعَتانِ مِنْ اِبْنى‌ الْعَبّاس»[2] اى امیر مؤمنان، دو دست بریده پسرم عباس براى مقام شفاعت من کافى است.
برخى از اندیشمندان شیفته، درباره مقام ابوالفضل نزد حضرت زهرا(ع)چنین گفته‌اند: یکى از دلباختگان فرزند فاطمه(ع) هر روز، در سه وقت، به زیارت سیدالشهدا(ع) مى‌رفت و در حرم امام حسین(ع) به مرقد مطهر آن حضرت عرض ارادت مى‌کرد، اما کمتر به زیارت حضرت ابوالفضل(ع)موفق مى‌شد و گاهى پس از بیست روز به حرم ملکوتى عباس(ع)مى‌رفت. شبى در عالم رؤیا دخت رسول‌الله(ص) را دید و به آن بانو سلام کرد، اما بإ؛ه‌ه تعجب بسیار متوجه شد که بى‌بى روى گردانید و به او اعتنا نکرد!
به آن حضرت گفت:
پدرم و مادرم فداى شما باد، آیا خطایى از من سر زده که بى‌اعتنا هستید؟!
فاطمه زهرا(س) فرمود: به خاطر کوتاهى در زیارت فرزندم!
مرد با حیرت فراوان گفت: من هر روز سه بار به حرم فرزند شما مى‌روم و امام حسین(ع) را زیارت مى‌کنم.
حضرت فرمود: تو فرزندم حسین را زیارت مى‌کنى، ولى به زیارت پسرم عباس نمى‌روى.[3]

صحیفه‌اى از کلام امام سجّاد (ع)
روزى نگاه مهر آفرین حضرت سجّاد(ع) به عبیداللّه، فرزند حضرت ابوالفضل(ع)، افتاد. اشک غم از چشمان مبارک امام(ع) جارى شد و فرمود:
… خداوند عمویم عباس بن على را رحمت کند؛ به تحقیق که ایثار و جانبازى کرد، جنگ نمایانى نمود و خود را فداى برادرش ساخت تا اینکه دستانش قطع شد. خداوند در برابر این فداکارى – به‌سان عمویش جعفر طیّار – دو بال به او عنایت کرد تا به یارى آنها همراه ملایکه در بهشت پرواز کند.
همانا عباس نزد خداوند تبارک و تعالى مقامى دارد که جمیع شهدا، در روز قیامت، بر او غبطه[4] مى‌خورند و رسیدن به آن مقام را آرزو مى‌کنند.[5] امام سجّاد(ع)، که در صحنه‌هاى مختلف، شهامت و جانبازى عمویش را نظاره کرده است، در این بخش از سخن خویش رحمت خداوند را براى عمویش آرزو مى‌کند و به مقام والاى وى در جهان دیگر اشاره مى‌کند؛ مقامى که همه شهیدان آن را آرزو مى‌کنند.
جایگاه کم نظیر عباس(ع) در آخرت، حضرت را بر آن داشت تا پس از حضور در کربلا خود دفن پدر عزیزش امام حسین(ع) و عموى فداکارش عباس(ع) را بر عهده گیرد. آن بزرگوار در پاسخ بنى‌اسد، که از یارى وى در خاکسپارى این دو جسد مطهر سخن به میان آوردند، فرمود:
با من هستند کسانى که یارى‌ام دهند.
این در حالى است که بدن «امام» را تنها باید امام غسل دهد و دفن کند.
آرى آن سخنان آسمانى امام سجّاد(ع) و این برخورد ملکوتى حضرت با پیکر عموى خویش مقام والاى ابوالفضل(ع) را نشان مى‌دهد.[6]

سپیده سخن امام صادق (ع)
امام صادق(ع)، که عظمت جهان افروز مقامش بسیارى از کور باطنان را وادار به تسلیم کرده است، شخصیّت عباس(ع) را از زاویه‌اى دقیق بررسى کرده، صفات برجسته عمویش را به‌طور گسترده بیان مى‌فرماید. سخنان آن حضرت را مى‌توان به سه بخش تقسیم کرد:
الف) صفات بیست گانه ابوالفضل(ع) با عبارات مختلف؛
ب) درود و سلام امام به مقام پر ابهّت عباس(ع)؛
ج) لعن و نفرین به دشمنان ابوالفضل(ع) و تجاوزگران به حریم شخصیّت او.
اینک بخش اول کتاب معرفت امام صادق(ع) را مى‌گشاییم و از زبان خلیفه خدا در زمین و امام به‌حق ناطق، صفات ارزشمند عباس(ع) را در مى‌یابیم. آن بزرگوار فرمود:
عموى ما عباس‌بن على(ع) چنین صفاتى داشت:
1- بصیرت نافذ،
2- بینش عظیم،
3- ایمان بسیار و شدید،
4- جهاد در محضر امام حسین(ع)،
5- جانبازى و ایثار،
6- شهادت در راه امام خود.[7] امام صادق(ع) در ادامه زیارت ابوالفضل(ع) بخشى دیگر از خصوصیات برجسته علمدار کربلا را، با عبارت «شهادت مى‌دهم»، بر مى‌شمارد و مى‌فرماید: شهادت مى‌دهم که تو:
7- [در برابر جانشین رسول اکرم(ص)] در مقام تسلیم بودى،
8- امام حسین(ع) را تصدیق کردى،
9- به حجت خدا وفادار ماندى،
10- خیرخواه امام خود بودى.[8] امام ششم(ع) سپس عباس(ع) را چون جنگاوران و شهداى بدر خوانده، مى‌فرماید:
11- من شهادت مى‌دهم و خدا را نیز گواه مى‌گیرم که تو راه جنگاوران و شهداى بدر را پیمودى.[9] آنگاه امام(ع) از میزان تلاش ابوالفضل(ع) در راه خشنودى خداوند پرده برمى‌دارد و مى‌فرماید:
12- شهادت مى‌دهم که تو در خیرخواهى تا آخرین حد تلاش کردى و آنچه در توان داشتى به انجام رساندى.
حضرت صادق(ع) در پایان این فصل از زیارت، به تبیین جایگاه والاى عباس(ع)مى‌پردازد و مى‌فرماید که، در برابر این فداکاریها، خداوند بزرگ:
13- تو را در جمع شهدا قرار داد،
14- روانت را با ارواح نیکبختان همنشین ساخت،
15- وسیعترین منزل بهشتى و برترین غرفه فردوس را به تو عطا کرد،
16- یادت را در ملأ اعلى بلند ساخت.
ششمین جانشین رسول خدا(ص) در زیارت نیمه رجب نیز خطاب به شهیدان والا و عموى بزرگوارش مى‌فرماید:
17- اى «هدایت یافتگان»!
18- اى «پاکان از هر پلیدى»!
19- … شما پاک و طیّب هستید و زمینى که در آن دفن گشتید پاک و طیّب شده است.[10] امام صادق(ع) در فصلى دیگر از سخنانش به عظمت مقام ابوالفضل(ع)درود مى‌فرستد و مى‌فرماید:
سلام خدا و سلام فرشتگان مقرّبش و سلام پیامبران مرسل و بندگان شایسته الهى و سلام همه شهدا و صدّیقان، سلامهاى پاک و طیّب در صبحگاهان و شامگاهان، بر تو باد اى فرزند امیرالمؤمنین.[11] در بخشى دیگر از سخنان حضرت صادق(ع)، شاهد نفرین بر دشمنان بى‌شرم عباس(ع) هستیم که با عبارات مختلف بیان مى‌شود:
خدا لعنت کند آن را که حق تو را نشناخت و حرمت تو را پاس نداشت.
… خدا لعنت کند کسى را که حق تو را نشناسد و مقام تو را سبک بشمارد.
… خداوند لعنت کند مردمى را که حرامهاى الهى را در شأن تو حلال شمردند و با کشتن تو حرمت اسلام را زیر پا نهادند.[12]

آفتاب کلام حضرت بقیّه اللّه (عج)
سخنان آسمانى معصومان را با دُرّ واژه‌هاى یگانه دُردانه الهى حضرت مهدى(ع)ختم مى‌کنیم. امام عزیزى که در زیارت ناحیه، خطاب به عموى شهید خود حضرت ابوالفضل(ع) مى‌فرماید:[13] سلام بر ابوالفضل عباس، پورِ امیرمؤمنان(ع) کسى که:
جان خود را نثار برادرش کرد،
دنیا را وسیله آخرت خود قرار داد،
فداى برادرش شد،
نگهبان بود و سعى بسیار کرد تا آب را به لب تشنگان برساند،
دو دستش در جهاد فى سبیل‌اللّه قطع شد،
خداوند قاتلان او یزید بن رقاد و حکیم بن طفیل طائى را لعنت کند.[14] آرى، ماهتاب وجود ابوالفضل(ع) و آفتاب نگاه امامان معصوم(ع)چنان ثمرآفرینى کرده که صدها سال است قلوب شیعیان و شیفتگان در سراسر عالم به سوى نام و یاد و صحن و سراى عبّاس پر مى‌کشد. از کودکان خردسال تا انسانهاى کهنسال نام ابوالفضل، عباس و قمربنى‌هاشم را ذخیره صداقت سخنان خود و پشتوانه صحت اعمال خویش مى‌دانند[15] و با قسم به نام فرزند ام‌البنین، خویشتن را از گرداب ابهام و تردید دیگران خلاصى مى‌بخشند. آنان جانها، اموال، فرزندان و زنان خاندان خود را در پرتو این اسم مبارک و مقدس ایمن مى‌دانند، بر این باور الهى روزها و هفته‌هاى خود را مى‌گذرانند و لب به سپاس خداى سبحان مى‌گشایند. از این‌رو دشمنانِ آگاه جرأت، برابرى و مبارزه با چنین باورهاى پاک و آسمانى را در خود نمى‌یابند و پلید پیکران ناآگاه نیز تن به ذلّت و خوارى داده، شکست حقیرانه را بر مى‌گزینند.

پی نوشت‌ :

[1]- بحارالانوار، ج 101، ص 270 .
[2]- مولد العباس بن على(ع)، ص 88.
[3]- مولد العباس بن على(ع)، ص 88 .
[4]-غبطه: درخواست نعمت براى خود به همراه بقاى آن براى دیگرى.
[5]- بطل العلقمى، ج 2، ص 108 – 109؛ خصال صدوق، ج 1، ص 68؛ بحارالانوار، ج 22، ص 274 .
[6]- بطل العلقمى، ج 3، ص 224 – 233؛ سردار کربلا، ص 240 .
[7]- العباس بن على، باقر شریف قرشى، ص 36 – 39 .
[8]- مولدالعباس‌بن على(ع)، ص 97؛ العباس بن على، ص 36 – 42 .
[9]- العباس، ص 213؛ مولد العباس بن على(ع)، ص 98؛ العباس بن على، ص 40 .
[10]- العباس بن على، ص 40 – 41؛ مولد العباس بن على(ع)، ص 220 – 285 .
[11]- العباس بن على، ص 38.
[12]- العباس، ص 213 و 220 و 221.
[13]- السلام على ابى‌الفضل العباس بن امیرالمؤمنین، المواسى اخاه بنفسه الآخذ لغده من امسه الفادى له الواقى الساعى الیه بمائه المقطوعه یده، لعن‌اللّه قاتله یزیدبن رقاد الجهنى و حکیم بن الطفیل الطائى.
[14]- بطل‌العلقمى، ج 2، ص 311؛ مولد عباس‌بن على(ع)، ص 98؛ العباس‌بن على، ص 41 – 42 .
[15]- ر.ک: اسرارالشهاده، ص 341 .
منبع:سپهسالار عشق

مطالب مشابه

یک دیدگاه

  1. مسعود
    1396-03-11 در 11:17 - پاسخ

    واقعا مفید بود.ممنون

دیدگاهتان را ثبت کنید