می خواستم بدانم در فاصله 240 سال که امامان(ع) زندگی کرده اند چرا مسائل فقهی ـ شرعی و علمی را تدوین نکرده اند تا از آنان فقط تعدادی سخن اخلاقی و اجتماعی و حدیث فقهی به صورت کلی گویی و مبهم و بعضا متعارض باقی نمانند. لطفا پاسخ قانع کننده و به دور از توجیه باشد؟

می خواستم بدانم در فاصله 240 سال که امامان(ع) زندگی کرده اند چرا مسائل فقهی ـ شرعی و علمی را تدوین نکرده اند تا از آنان فقط تعدادی سخن اخلاقی و اجتماعی و حدیث فقهی به صورت کلی گویی و مبهم و بعضا متعارض باقی نمانند. لطفا پاسخ قانع کننده و به دور از توجیه باشد؟

لازم است قبل از طرح سوال و پاسخ آن نکاتی را به طور خلاصه ذکر نمائیم:
الف: در تحقق هر امری به طور کلی چه فردی و چه اجتماعی وجود شرایطی لازم و ضروری می باشد. به عنوان مثال یک مجموعه آموزشی را که شامل: دانش آموزان، معلمین، کادر اداری، محیط آموزشی و وسایل و اسباب آموزشی می باشند در نظر می گیریم برای این که مجموعه فوق یک مجموعه موفق، مفید و اثر گذار باشد،اولا لازم است دانش آموزان و محصلین آن از نظر جسمی، روحی روانی، قدرت فهم و دریافت مطالب و حفظ آن و انگیزه و هدف مند بودن،آمادگی داشته باشند. ثانیاً اساتید و معلمین آن افراد متعهد، عالم، اندیشمند و دلسوز و در بخش هایی که تدریس می کنند خبره و متخصص باشند و ثالثا سیاست هایی که از ناحیه کادر اداری آموزشگاه از قبیل مدیر و ناظم و امثال آن اعمال می شود هماهنگ با وضع موجود باشد. و رابعاً باید امکانات و وسایل آموزشی از قبیل کتاب و آزمایشگاه و سایر وسایل آموزشی و نیز یک محیط و فضای آموزشی مناسب مهیا باشد. که اصطلاحاً از این مجموعه شرایط تعبیر به مقتضی و یا وجود مقتضی می شود و چنانچه یکی از این شرایط و یا چند تا از آن موجود نباشد قطعا مقتضی موجود نیست و آموزش آن گونه که باید نتیجه نخواهد داشت.
ب: وجود مقتضی به تنهایی نیز کافی نخواهد بود بلکه با وجود مقتضی امری یا اموری که جلوی تأثیر مقتضی را می گیرد و یا ممکن است بگیرد که از آن اصطلاحاً به مانع تعبیر می شود نیز وجود نباید داشته باشد چنان چه مثالی را که در نکته اول ذکر کردیم  در کشوری در نظر می گیریم که دارای یک نظام و دولت  و حکومتی است که به تعلیم و تربیت، ترقی و تعالی دینی اقشار مردم اش  بهایی قائل نیست و بالاتر از این مخالف رشد و ترقی ملت در فراگیری علوم و معارف دینی است چنانچه در نظام های لائیک مشاهده می شود که از هر گونه نشر و انتشار معارف دین در قالب کتب و رساله ها و حتی روزنامه و مجلات ماهانه نه تنها استقبال نمی کند بلکه قاطعانه مخالف آن است. این جا مقتضی قهراً از کار می افتد و سیاست این  نظام و حکومت مانع از تأثیر  مقتضی می گردد.
ج: زندگی بشر بطور کلی و در سطح عمومی با قطع نظر از وجود برخی افراد استثنایی در مسیر حرکت تکاملی خودش نیاز قطعی به حرکت گام به گام و تدریجی دارد چه آن که بشریت و اجتماعات انسانی به شکل عام که شامل همه افراد می شود به منزله همان طفل گریزپائی است که نیاز به آموزش تدریجی و کلاس به کلاس از مهد کودک تا مراحل نهایی در مراکز آموزشی دارد آن هم زیر نظر معلمان و اساتید آگاه و دلسوز، و نیز بدیهی است که صرف وجود امکانات آموزشی از قبیل کتب و رساله های آموزشی  کافی نخواهد بود و چه بسا که کتابی و رساله جامع آموزشی که مشتمل بر مسایل مبتلا به می باشد وجود داشته باشد ولی بدون وجود افراد صاحب نظر و متخصص و کاردان در مسایل مختلف و مبتلا به دردی را دوا نمی کند به عنوان مثال یک مجموعه مدون پزشکی را در نظر  بگیریم که در آن امراض و طرق علاج و داروهای مورد نیاز به طور کامل نوشته شده و در اختیار مردم قرار داده شده است تا از آن در اعصار و امصار مختلف بهره مند گردند. آیا تدوین مجموعه با چنین اوصافی در رفع مشکلات مردم در تشخیص امراض و علاج و تطبیق نسخه ها و تجویز دارو ها کافی خواهد بود، یا نه صرف تدوین چنین مجموعه بدون تربیت کردن افرادی متخصص و فنی مشکل را حل نمی کند؟ مسلماَ بدون وجود متخصص و افراد خبیر مشکلی را حل نمی کند و لو ممکن است عده محدودی ازآن استفاده نموده و خود درمانی نمایند.
د: یکی از عوامل مهم در نشر معارف به طور عموم و انتقال آن نسلا بعد نسل که در طول تاریخ بشریت موجب رشد و شکوفایی علوم در جوامع انسانی شده است مغز ها و سینه های انسان های بزرگ و علما و دانشمندان در فنون مختلف خصوصا معارف دینی بوده است که توسط انسان های بزرگ و دانشمندان مثل خودشان تربیت و تحویل جوامع بشری در نسل های بعدی داده شده است و این گونه است که معارف و علوم از نسلی به نسلی منتقل گردیده و اهمیت این عامل به اندازه ای است که ممکن است گاهی از تدوین یک مجموعه مبتلابه به مراتب مهم تر و پر بار تر و اثر گذار تر باشد زیرا وقایع تاریخی و مطالعه سرگذشت پیشینیان ثابت می کند که مکتوبات و مجموعه های نفیس و مهم که مشتمل بر خیلی از علوم در ابعاد مختلف زندگی انسان ها خصوصا علوم و معارف دینی بوده بیشتر در معرض نابودی و تحریف قرار داشته است که سرگذشت کتب آسمانی قبل از اسلام و تعداد زیادی از کتب و رسایل که مشتمل بر علوم و معارف ناب دینی بعد از رحلت پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در زمان سلطه خلفاء جور گواه صادقی بر این مدعا است. و این در حالی بوده است که علماء و دانشمندان و خیلی از افراد شیفته علم و دین از اقشار مختلف تمام سعی و تلاش خود را در حفظ و نگهداری آثار مکتوب که میراث گران بها و ارزشمند علماء سلف بوده مبذول داشته اند.
هـ : بر انسان آگاه و منصف پوشیده نیست که علوم و معارف دینی اعم از مسایل کلی در اصول دین و اعتقادات و مسائل جزئی فقهی در حد نیاز به مقتضای زمان و شرایط حاکم بر جامعه مسلمان، توسط ائمه دین ـ علیهم السلام ـ بیان گردیده است به گونه ای که می توان قاطعانه ادعا کرد که به طور کلی هیچ امری را در شئون مختلف زندگی انسانی نمی توان یافت که حکم آن در قالب احکام خمسه موجود نباشد و باید توجه داشت  که این در زمانی صورت گرفته است که حکام جور و مخالفان مذهب حق به اضافه دین ستیزانی از ملل دیگر تمام سعی و تلاش خود را برای جلوگیری از انتشار حقایق و احکام ناب شیعی که در پرتو بیانات ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ برای عده خاصی از شیعیان و شاگردان آن بزرگواران  القاء می گردید، به کار گرفته بودند و : «یریدون ان یطفئوا نورالله بافواههم و یابی الله ان یتم نوره و لو کره الکافرون»[1].
باعنایت به نکاتی که ذکر شد به پاسخ اصلی سوال می پردازیم: همانگونه که لازم است جواب منطقی و به دور از توجیه باشد انتظار می رود که سوال هم مشفقانه و  منصفانه و مهم تر از همه عالمانه باشد یعنی سوال حتما بعد از تحقیق و تتبع و مطالعه کافی در پیرامون مسأله مورد نظر صورت گرفته باشد چه آن که تعبیر کردن از دریای زلال معارف و حقایق ناب همچون نهج البلاغه، صحیفه سجادیه و کتب معتبره روایی که تنها 44852 هزار[2] روایت و حدیث در کتب شریفه کافی (و من لا یحضره الفقیه و تهذیب از کتب) اربعه معتبره است با قطع نظر از کتب و صحف روایی دیگر که هر کدام به منزله چشمه زلال برای تشنگان معارف الهیه است به «تعدادی سخن اخلاقی و اجتماعی و حدیث فقهی به صورت کلی گویی و مبهم» موجب تأثر هر انسانی منصف و آگاه می گردد. به هر حال در جواب باید گفت که: سنت الهی و به تبع آن سیره انبیاء و اوصیا آن بزرگواران بر این اصل استوار بوده که علوم و احکام الهی بر اساس نیاز و به اقتضاء زمان و در فراخور هر اجتماعی  در عصر خودش ابلاغ گردد و دلیل این که احکام دینی در اعصار مختلف توسط انبیاء عظام به جوامع بشری به تدریج ابلاغ  می شده تا زمان رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و همین طور در زمان آن حضرت و بعد از آن در زمان ائمه طاهرین ـ علیهم السلام ـ همین لزوم در نظر گرفتن شرایط و زمینه های ابلاغ احکام بوده است و به عبارت دیگر بر اساس وجود مقتضی و عدم مانع احکام بیان شده است. و روشن است که در زمان ائمه ـ علیهم السلام ـ گذشته از نبود مقتضی در سطح عمومی ازقبیل عدم درک درست عامه مردم و نبودن شرایط لازم برای کسب علوم و حفظ و نگهداری آن، وجودموانع خارجی از قبیل سلطه خلفای جور بر بلاد اسلامی  و تبلیغات شوم و خصمانه ی مخالفین متعصب در سطح گسترده وجودش غیر قابل انکار و از مسلمات تاریخی به شمار می آید و قطعا ائمه طاهرین ـ علیهم السلام ـ در ترویج معارف و احکام ناب اسلامی آن هم در سطح گسترده به صورت نشر کتب و جوامع فقهی مبسوط الید نبودند. چگونه در حالی که خیلی از احادیث به صورت تقیه صادر می گردید و حتی در بعضی ازموارد راوی نمی توانست اسم امام ـ علیه السلام ـ را هنگام نقل حدیث ذکر نماید ولی با وجود این وضعیت ائمه طاهرین ـ علیهم السلام ـ از ترویج و نشر معارف ناب اسلامی به صورت تربیت شاگردان و اصحاب خاص در ادوار مختلف و در سخت ترین شرایط مضایقه نمی کردند و با تشکیل جلسات خصوصی و نهانی و گاهی هم در صورت امکان، عمومی و علنی معارف اهل بیت را توسط شاگردان شان که حاملان معارف ناب اسلامی بودند به تشنگان و جویندگان علوم دینی در اقصی نقاط بلاد اسلامی در آن زمان و به نسل های بعد از خودشان الی زمائنا هذا منتقل نمودند. و با توجه به مشکلات بی شماری که هر امام در زمان خودش داشته و با وجود مشاغل گوناگون اجتماعی فرصت تدوین مجموعه مورد سوال وجود نداشته و چه بسا اگر کتاب و رساله هم آن گونه که در سوال ذکر شده است تدوین می کردند در اثر حوادث و هجمه های دشمنان نابود می شد. ولی شاگردانی که تربیت نمودند و علومی که در سینه های شان به ودیعه گذاشتند و آن ها به نسل های بعد از خودشان منتقل نمودند تا ابد شیفتگان علم و دانش و دین را سیر آب نمودند و روزگار و تاریخ انسانیت مردان  همچون مفضل ابن عمر و زراره بن اعین و محمد بن مسلم ها و جابر بن حیان و امثال این بزرگ مردان را فراموش نخواهد کرد و تربیت چنین انسان هایی بزرگ به مراتب مفید تر و اثر گذار تر از تدوین یک مجموعه مکتوب علمی و عملی می باشد.  چگونه است که انسان شخصیت های علمی و نوابغی همچون ارسطو افلاطون و سقراط و امثال آن ها را به یاد داشته باشد ولی بو علی ها، صدر المتألهین ها سهروردی، خواجه نصیر الدین، شیخ مفید، سید بن طاوس و کلینی ها و صد ها بلکه هزاران دانشمند و بزرگ مردانی که از کوثر زلال و جوشان احادیث و روایات که منبع علوم و معارف الهی است بهره ها، برده و به مراتب عالیه از علم و کمال نائل گردیده اند و هرکدام شان در زمان خودش رهبران بزرگی برای اجتماعات انسانی بوده ، به خاطر نیاورد؟ که آیا این همه تحولات علمی و معرفتی که موجب به وجود  آمدن چنین انسان هایی بزرگ در عرصه علم و عمل گردیده و باعث تدوین و به وجود آمدن مجموعه های مفصل و بزرگ علمی: اصولی ، فلسفی، کلامی و عرفانی و خصوصا فقهی از طهارت تا دیات گردیده است، منشأش تعدادی سخن  اخلاقی اجتماعی و حدیث فقهی کلی و مبهم بوده است؟!.
و سخن آخر این که با توجه به کثرت روایات و احادیث و ترغیب ائمه اطهار علیهم السلام مردم و خصوصا شیعیان را به فراگیری و حفظ علوم و معارف از طریق اخبار و روایات چنانچه از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ روایت شده که فرمود: « نضر الله عبدا سمع مقالتی فوعاها و بلّغها من لم یسمعها، فکم من حامل فقه غیر فقیه[3] و کم من حامل فقه الی من هو افقه» به علت کثرت روات، طبیعی است که گاهی برخی از احادیث متضاد و متعارض مشاهده شود و این بر می گردد به راویان احادیث و میزان ضبط و فهم و نحوه بیان آن ها و الا ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ نفس پیامبر اکرم اند و هر کدام مصداق کلام خدا است که فرمود: «ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی»[4] و قطعا در بیان ائمه ـ علیهم السلام ـ نه تنها تناقض و تضاد وجود ندارد بلکه احتمال تضاد و تناقض هم نمی رود و این مقضای مقام عصمت آن بزرگواران است.

پی نوشت ها:
[1]. سوره توبه: آیه 32.
[2]. الاستبصار، ص 10، للشیخ الطوسی (ره).
[3]. امالی شیخ مفید ره ص 206.
[4]. سوره نجم، آیات: 3 و 4.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید