در مورد علم امامان معصومین با توجه به این که به آن ها وحی نمی شده و پیامبر نبوده اند چگونه و به چه نحوی صاحب علم کتاب بوده اند؟

در مورد علم امامان معصومین با توجه به این که به آن ها وحی نمی شده و پیامبر نبوده اند چگونه و به چه نحوی صاحب علم کتاب بوده اند؟

همان گونه که دست یابی و آگاهی پیدا کردن به حقیقت معنای امامت و ولایت برای ما دشوار است معرفت و شناخت مراتب و مدارج علوم ائمه طاهرین و کیفیت دریافت و تعلم آن توسط آن بزرگواران نیز بر ما دشوار بلکه غیر میسور می باشد چنان چه شهید بزرگوار علامه مطهری در کتاب شریف (امامت و رهبری) می گوید: «در واقع امامت، نوعی کارشناس اسلام می شود اما یک کارشناسی خیلی  بالاتر از حد یک مجتهد، کارشناسی من جانب  الله (و ائمه) یعنی افرادی که اسلام شناس هستند البته نه اسلام شناسانی که از روی عقل و فکر خودشان اسلام را شناخته باشند که قهرا جائز الخطا باشند، بلکه افرادی که از یک طریق رمزی و غیبی که بر ما مجهول است علوم اسلام را از پیغمبر گرفته اند؛ از پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ رسیده به علی ـ علیه السلام ـ و از علی رسیده به امامان بعد …»[1] ولی از آن جا که اسلام دین تعقل و تفکر و اندیشه می باشد بر اساس تعلیمات دینی انسان  می تواند در حد توان و ممکن با استفاده از شواهد و قراین عقلی و نقلی و تاریخی، به تحقیق و تفحص در موضوعات مختلفه مورد علاقه خود بپردازد که  علم ائمه اطهار از آن جمله است.
قبل از این که به بیان جواب سئوال مورد نظر بپردازیم لازم است یک توضیحی کوتاهی درباره (علم الکتاب) بدهیم و این که مقصود از علم الکتاب چه علمی و کدام علم است؟ در مورد معنا و مصداق علم الکتاب به طور کلی سه گزینه را می توان تصور کرد:
گزینه اول این است که بگوئیم  مراد و مقصود از علم کتاب مطلق العلم و اصول آن باشد چنان چه امام باقر ـ علیه السلام ـ فرمود: (اصل و ریشه و خزانه علوم نزد ما اهل بیت است که از نسلی به نسلی ارث می بریم. [2])
گزینه دوم این است که ممکن است مقصود از علم الکتاب علم به قرآن کریم به ظاهر و باطن و تفسیر و تأویل آن باشد چنان چه از حضرت باقر العلوم ـ علیه السلام ـ روایت شده که فرمود: «ما یستطیع احد ان یدعی ان عنده جمیع القرآن کله ظاهره و باطنه غیر الاوصیاء»[3] یعنی هیچ کسی نمی تواند ادعا کند که تمام قرآن، ظاهر و باطن آن نزد او  است غیر از اوصیاء و ائمه ـ علیهم السلام ـ .
و گزینه سوم این است که بگوئیم مقصود از علم اللکتاب خصوص اسم اعظم است چنان چه از امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل شده که این آیه را: «قال الذی عنده علم من الکتاب أنا آتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک،[4] که درباره آصف بن برخیا وزیر حضرت سلیمان ـ علیه السلام ـ است و بهره از علم الکتاب داشته، تلاوت فرمود آن گاه انگشت های مبارک اش را باز و بر سینه اش گذاشت و فرمود قسم به خدا تمام علم کتاب در نزد ما است. [5]»
در بیان معنای این حدیث و این که مراد از علم الکتاب اسم اعظم الهی است روایتی از امام هادی ـ علیه السلام ـ نقل شده که فرمود: «اسم الله الاعظم ثلاثه و سبعون حرفاً کان عند آصف حرف فتکلم به، فانخرقت له الارض فیما بینه و بین سباء فتناول عرش بلقیس حتی صیره الی سلیمان … و عندنا منه اثنان و سبعون حرفا و حرف عند الله مستأثر فی علم الغیب»[6] اجمالا معنای حدیث این است  که اسم اعظم هفتاد و سه حرف است و آصف بن برخیا یک حرف آن را می دانست و به برکت آن یک حرف زمین برایش شکافته شد در میان فلسطین و سبا تا عرش و تخت بلقیس را در یک چشم بر هم زدن بیاورد. در نزد ما اهل بیت هفتاد و دو حرف از اسم اعظم می باشد و یک حرف آن نزد خداوند و مخصوص به او است.
پاسخ سئوال مورد نظر بعد از بیان مطالب یاد شده این است که منشاء علوم ائمه ـ علیه السلام ـ بر اساس بیان خود آن بزرگواران چنان چه از امام کاظم  ـ علیه السلام ـ روایت شده ازسه جهت و سه طریق است: «بلغ علمنا علی ثلاثه وجوه: ماض و غابر و حادث. و اما الماضی فمفسر و اما الغابر فمزبور و اما الحادث فقذف فی القلوب و نقر فی الاسماع و هو افضل علمنا و لا نبی بعد نبینا»
علم ما به سه جهت رسایی دارد گذشته، آینده و پدید شونده اما گذشته برای ما تفسیر شده است و اما آینده نوشته شده است (یعنی پیغمبر  اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ اخبار گذشته را برای ما توضیح داده و آینده در جامعه و صحفی که از پیامبر به ما ارث رسیده نوشته شده است چنانچه امام صادق(ع) فرمود: ان رسول الله (ص) اعطی علم ما کان و ما هو کائن الی یوم القیامه فورثنا من رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ وراثه»[7].
به درستی که علم گذشته و حال و آینده به پیغمبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از سوی خداوند متعال اعطاء گردید و ما هم (اهل بیت) این علوم را از طریق ارث دارا هستیم) و اما پدید شونده از راه الهام به دل و تأثیر در گوش می باشد. (که هر ساعت و روز و خصوصا شب های جمعه و قدر برای ما حاصل می شود)[8] و آن بهترین دانش ما است (زیرا مخصوص به ما و از اسرار امامت است ولی با وجود این همه علوم که ما دارا هستیم) پیغمبری بعد از پیغمبر ما نیست.[9] بنابراین منشاء علوم ائمه طاهرین ـ علیهم السلام ـ از سه راه است:
الف: تفسیر و تبیین پیامبر برای امیر المومنین ـ علیه السلام ـ و امیر المومنین به امام بعد از خودش و همین طور هر امامی به امام بعد از خودش.
ب: صحف و جوامعی که در نزد ائمه وجود دارد خصوصاً کتاب الله العظیم قرآن کریم که با تمام تنزیل و تأویل اش در نزد ائمه ـ علیهم السلام ـ که ( تبیان لکل شئ) است.
ج: الهام که به فرموده امام کاظم ـ علیه السلام ـ (بهترین دانش اهل بیت است) و بر اساس روایات زیادی هر ساعت و روز و خصوصاً شبهای جمعه و قدر برای ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ حاصل می گردد.
البته منابع دیگری هم برای علوم اهل بیت بیان شده که شاید بتوان گفت گزینه ج شامل آن می شود مثل ارتباط با فرشتگان و هم چنین وجود روح القدس در ائمه ـ علیهم السلام ـ
برای مطالعه بیشتر در این خصوص به کتاب ارزشمند (پیام قرآن) آیت الله مکارم شیرازی ج 9، و کتاب شریف (اصول کافی) ج1، و بحار الانوار، ج2، (علم الائمه)مراجعه شود.

پی نوشت ها:
[1]. کتاب امامت و رهبری، شهید مطهری، ص 52.
[2]. بحار الانوار، ج2، ص 172.
[3]. اصول کافی، ج1، ص 228.
[4]. سوره نحل، آیه 40.
[5]. اصول کافی، ج1، ص 228.
[6]. همان، ج ، ص 228.
[7] . بصائرالدرجات، ج 3.
[8]. کافی، ج1، ص 219.
[9]. کافی، ج1، ص 219 – 393.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید