در توضیح این پرسش مطالبی در چند محور ارائه می شود:
1.اسلام در محیطی ظهور کرد که در آنجا مانند سایر سرزمین ها برده گیری به گونه ای ستمگرانه شیوع داشت، راه های برده گیری در میان عرب همانند اقوام دیگر به صورت های گوناگون از طریق اسیر گرفتن در جنگ ها و یا از طریق تجارت و خرید و فروش و مانند آن انجام می گرفته است. تفصیل مسأله را در منبع ذیل جویا شوید.[1]
اسلام در چنین محیطی پا به عرصه ظهور نهاد و قوانین خود را درباره بردگان عرضه کرد، رسول خدا پیش از بعثت تنها غلامی که همسرش خدیجه به او هدیه کرده بود آزاد ساخت و او را به عنوان پسر خواندگی خود پذیرفت، و آن همان شخصی که به نام «زید بن حارث کلبی است میباشد» تفصیل بحث را در منبع ذیل جویا شوید.[2] لازم است بدین نکته نیز اشاره شود که اسلام از راههای گوناگون سعی کرده است که زمینه هایی را بر آزاد سازی برده ها فراهم سازد و برای آزادی برده، پاداشهای فراوان قرار داد؛ لذا مسلمانان و اصحاب، همواره سعی می کردند که برده ها را بخرند و در راه خدا آزاد کنند و از این گذشته از راه های مختلف جلوی برده گرفتن (استرقاق) را به روی امت اسلامی بست تفصیل بحث را در منبع ذیل جویا شوید.[3]
اگر کتاب های فقهی را ملاحظه کنید می بینید که بحثی درباره برده گیری و نحوه آن (استرقاق) وجود ندارد، در حالی که بابها و فصلها و کتاب های مستقل درباره نحوه و راه های آزاد سازی بردگان (العتق) فراوان مطرح شده است. این گویای نظر اسلام درباره بردگان است که چقدر درباره تعدیل و یا ریشه کن نمودن مسأله برده گیری تلاش کرده است. علامه طباطبایی به عنوان یکی از اسلام شناسان بزرگ در این باره می گوید: به سبب واقعیات جامعه صدر اسلام و نیز مسأله اسیران جنگی کافر در قرآن و سنت و به تبع آنها در فقه، بردگی جنبه رسمی داشت یکسره نفی نشد بلکه با تشریع احکامی درباره محدود کردن راه های برده گرفتن (استرقاق) و رعایت حقوق مشروع و انسانی بردگان و تشویق و تأکید به آزادسازی برده، بردگی شکل بهتر و انسانی تر به خود گرفت و در مسیر محدودیت و زوال افتاد.[4]
2. بعد از آن تا اندازه دیدگاه اسلام درباره جریان برده گیری روشن شد، حال پاسخ سؤال عمیق تر و بهتر قابل درک خواهد بود، لذا می گویم: اولاً کنیز و برده داشتن و این که ائمه ـ علیهم السّلام ـ برده و کنیز داشته اند در واقع یکی از بهترین راه هایی بوده است که آنها با جریان ریشه دار مسأله برده گرفتن به نحو مناسب و اقتضای زمان در واقع مبارزه می کرده اند زیرا آنها برده را از دست فروشندگان و تاجران می خریده اند و به منزل می آورده اند و در بهترین شرایط آنها را نگاه داری می کرده اند و تمام حقوقی که برای یک انسان وجود داشته از نظر مسکن، تغذیه و مانند آن برای آنها فراهم می ساخته اند و زمینه را برای آزادی آنها و یا زندگی همراه با سعادت و آسایش مثل سایر افراد بشر برای آنان فراهم می ساخته اند و طبق آنچه در تاریخ و منابع تاریخی و روایی آمده است یکی از برجسته ترین کارهای ائمه آن بوده که با بردگان بر سر یک سفره غذا می خورده و با آنها بهترین رفتار را داشته اند، در حالی که در شرایط آن زمان چنین کارهایی اساساً دون شأن پنداشته می شد که کسی با برده خود بر سر یک سفره غذا بخورد، در حالی که از ائمهاطهار(ع) در این باره نکته ها و داستان های فراوان نقل شده که تفصیل آنها را از جمله در منبع ذیل جویا شوید.[5] بنابراین با توجه به شرایط آن زمان چنین برده داری و کنیز داشتن نه تنها منع عقلی ندارد؛ بلکه بهترین راه برای تأمین زندگی برده ها بوده است چون آنها نیز بالآخره نیاز به غذا و مسکن و زندگی داشته اند و شرایط آن زمان بگونه ای بوده است که زندگی انسانی برای برده اصلاً رسمیت نداشته و تنها افراد معصوم و برخی پیروان آنها بوده اند که رازهای مختلف، از جمله از طریق خریدن و نگاه داری زمینهای آزادی برده ها و زندگی انسانی را برای آنها فراهم میساخته اند. و اگر آنها برده ها را نمی خریدند و به منزل نمی آوردند بسیاری از آنها به همان زندگی غیر انسانی مجبور بودند تا آخر ادامه بدهند. بنابراین، اولاً، آمدن آن عده از کنیزان به منازل ائمه(ع) و در خدمت آنها بودن، در واقع بهترین آرزو و سعادت و آسایش برای آنان بوده اند؛ زیرا این سعادت نصیب هر کس نمی شود که خدمتگذار منزل ائمه(ع) باشد.
ثانیاً: هر کاری نوعاً با دو مقیاس سنجیده می شود تا خوب و یا بد بودنش معلوم گردد و آن مقیاس یکی عقل است و دیگر نقل (آیات و روایات)، از نظر عقلی داشتن کنیز یک کار مرسوم و متداول و معمول همه عقلا بوده است و هیچ کس از عقلا در آن زمان با چنین کاری نه تنها مخالفت نکرده اند؛ بلکه کنیز داشتن به عنوان یک همسر و نزدیکی با آن مورد خواست همه عقلا بوده است، و اساساً از نظر عقلی بسیار روشن است که کنیز به عنوان یک همسر با حفظ حقوق آن و نتایج که از طریق بچه دار شدن و مانند آن نصیب کنیز می شود هیچ محذور و منع عقلی ندارد. با این وصف، عقل و عقلا محذوری برای همسر کنیز داشتن نمی بیند، بخصوص آن که از دیدگاه قوانین اسلامی[6] و روایات اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ[7]، کنیز اگر با مولایش همبستر شود و بچه دار گردد حقوق و مزایای فراوان نصیب او می شود از جمله این که منجر به آزاد شدن او می گردد که آن را اصطلاحاً «امّ ولد» می گویند، پس محذوری عقلی ندارد که ائمه ـ علیهم السّلام ـ کنیز داشته باشند.
امّا از نظر مقیاس نقلی و قرآنی باید به اختصار گفت که قرآن کریم داشتن کنیز را برای عموم مسلمانان جائز دانسته است مثلاً در سوره مبارکه نساء ضمن طرح مسأله ازدواج می فرماید: «فانکحوا ما طاب لکم من النساء …. او ما ملکت ایمانکم»[8] یعنی با زنان پاک ازدواج کنید و یا زنانی که مالک آنها هستید استفاده کنید. و در آیه دیگر در مورد زن هایی که از طریق اسارت به عنوان کنیز به دست مسلمانان می افتد و به اسارت آنها در می آید می فرماید: زنان شوهردار بر شما حرام است. بعد فرمود: «الّا ما ملکت أیمانکم»[9] یعنی مگر زنهای کفار که از طریق جنگ به اسارت شما در می آید. تفصیل این بحث را از نظر تفسیری به منبع ذیل مراجعه کنید.[10] و همچنین در روایات فراوان مسأله جواز نزدیکی با کنیزان مطرح شده است، که تفصیل آنها را در منبع ذیل جویا شوید.[11]
پس با توجه به آموزه های وحیانی نیز داشتن کنیز به عنوان همسر هیچگونه محذور شرعی ندارد. بنابراین چه عیب و منعی وجود دارد که ائمه ـ علیهم السّلام ـ کنیز داشته باشند یعنی چیزی را که خدا و عقل و عقلا منع نکرده باشد پس چرا داشتن برای ائمه سؤال برانگیز باشد؟ ثالثاً: چنان که می دانید عده ای از ائمه ـ علیهم السّلام ـ از مادرانی که کنیز بوده اند بدنیا آمده اند و اراده الهی به آن تعلق داشته است که بعضی از ائمه(ع) از همان زنها بدنیا بیایند، پس اگر ائمه(ع) آنها را نمی خریدند و با آنها همبستر نمی شدند بدنیا آمدن بعضی از ائمه چگونه صورت می گرفت؟ بنابراین معلوم می شود که همسر کنیز داشتن برای ائمه(ع) نه تنها منعی عقلی و شرعی ندارد بلکه چه بسا منشاء خیر و برکت بوده است و بسیاری از ائمه معصومین(ع) از دامن پاک برخی کنیزان مطهره بدنیا آمده اند.
از آنچه گفته شد بخصوص نکته سوم اگر خوب دقت شود معلوم می شود کنیز داشتن ائمه ـ علیهم السّلام ـ اسرار فراوان داشته و منشاء برکت های منحصر به فرد بوده است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1.دایره المعارف تشیع، ج 3، ص 74 نشر شهید محبّی، تهران 1375ش.
2. ناصر مکارم، تفسیر نمونه مجلدات: ج 21، ص 413 ص 414 ص 416 ص 417 ، ج 8، ص 5، ج 14، ص 467، ج 17، ص 377، ج 27، ص 29، ج 21، ص 459، ج 14، ص 467، ج 23، ص 418، ج 9، 406، نشر دارالکتب الاسلامیه، تهران 1379ش.
پی نوشت ها:
[1] . دانش نامه جهان اسلام، ج3،ص43ـ72، نشر بنیاد دایره المعارف اسلامی 72.
[2] . حسینی، مصطفی، بردگی از دیدگاه اسلام،ص16، تهران، نشر بنیاد دایره المعارف اسلامی، 1372ش.
[3] . همان، ص 18 تا ص 45.
[4] . طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان، تهران،ج6،346 نشر دارالکتب الاسلامیه، 1372ش.
[5] . منتهی الامال، قم،ج1،ص477، انتشارات مؤمنین، قم، 1379ش. (در منبع یاد شده جلد 2 در حالات ائمه مسأله یاد شده جستجو شود).
[6] . شهید، اللمعه الدمشقیه،ص235 چاپ 6 بیروت، نشر دارالاحیاء التراث العربی، 1412ق.
[7] . حر عاملی، وسایل الشیعه،ج14،ص497ـ592 بیروت، نشر دارالاحیاء التراه العربی، کتاب نکاح ابواب نکاح العبید و الایماء، بی تا.
[8] . نساء/ 3.
[9] . نساء/ 24.
[10] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج3،ص286 و ص370، نشر دارالکتب الاسلامیه،تهران، 1379ش.
[11] . حر عاملی، وسایل الشیعه، ج14،ص497ـ592، بیروت، نشر دار الاحیاء التراث العربی، کتاب النکاح، ابواب نکاح العبید و الایماء، بی تا.