می دانیم که بعد از پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ بعضی افراد در دین بدعت گذاشتند امّا چرا بعضی از سنن که از پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ به جا مانده بودند را امامان و پیشوایان، تغییر دادند؟

می دانیم که بعد از پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ بعضی افراد در دین بدعت گذاشتند امّا چرا بعضی از سنن که از پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ به جا مانده بودند را امامان و پیشوایان، تغییر دادند؟

وقتی سخن از بدعت در دین به میان می آید، نیازمند داشتن معیاری برای تشخیص راست کیش از بدعت گذار می باشیم.
معیاری که همه مسلمانان در جدایی راست کیش از بدعت گذار پذیرفته اند، ریشه داشتن آن عقیده و عمل در کتاب و سنت می باشد. از سوی دیگر بنابر آنچه در تاریخ اسلام آمده است، سنت پیامبر(ص) تا یکصد سال پس از مرگ آن حضرت، یعنی تا زمان عمربن عبدالعزیز، تدوین نشد. و جعل روایات به ویژه در زمان بنی امیه در اوج خود بوده است. چه کسی می تواند برای ما بازگو کننده سنت اصیل پیامبر(ص) باشد؟ اگر چاره ای درباره این دو مطلب به دست آید، دستیابی به سنت اصیل آسان خواهد بود. امّا قبل از آن ابتدا باید بدعت و نقطه مقابل آن که سنت است را بشناسیم.

بدعت و سنت:
بدعت در لغت به معنای نوآوری است. یعنی بوجود آوردن چیزی که سابقه وجود نداشته، بدعت نامیده می شود. و در اصطلاح دانش کلام و علوم دینی، پدید آوردن رسم و آیین و باوری است که ریشه در قرآن و سنت ندارد.[1] بدعت در دین، به نص قرآن حرام است: «قل آللَّهُ أَذِنَ لَکُمْ أَمْ عَلَى اللَّهِ تَفْتَرُونَ». (آیا ـ در آنچه انجام می دهید ـ خداوند به شما اجازه داده، یا بر خدا دروغ می بندید.)[2] و در احادیث پیامبر نیز از بدعت نهی شده است. چنان که فرموده: راست ترین سخن، کتاب خداست؛ و برترین هدایت، هدایت محمد می باشد؛ و بدترین چیز، نوآوری (در دین) است و هر بدعتی، گمراهی می باشد.»[3] نقطه مقابل بدعت، سنت قرار دارد. سنت در لغت به معنای راه و روش است. و در اصطلاح عبارت از قول و فعل و تقریر معصوم می باشد. شیعه مراد از معصوم را پیامبر و ائمه می داند. ولی اهل سنت، سنت را منحصر در سنت نبوی دانسته که از طریق صحابه به دست ما می رسد. آنها با پذیرفتن پیش فرض «عدالت صحابه» هر چه را که صحابه روایت کنند به منزله سنت پیامبر می دانند.

حجیت سنت پیامبر و ائمه ـ علیهم السلام ـ
سنت پیامبر که پس از قرآن، دومین منبع دریافت احکام و دستورات اسلام می باشد، مشروعیت خود را از ناحیه خداوند کسب نموده که می فرماید: «… ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا…» آنچه که رسول خدا برای شما آورده را بگیرید و از آنچه نهی نموده خودداری نمایید.[4] چرا که پیامبر(ص) از روی هوی و هوس سخن نگفته، بلکه تمام سخنانش براساس وحی است.[5] و تنها فرقی که میان سخن خدا و سخن پیامبر وجود دارد این است که در اولی هم لفظ و هم معنی از خداست و در دومی معنی از خدا و لفظ از پیامبر می باشد.
درباره حجیت سنت ائمه ـ علیهم السلام ـ، دلیل های بسیاری در قرآن و سنت پیامبر(ص) وجود دارد. از قرآن می توان به آیه اولی الامر[6] و آیه ولایت[7] و آیه تطهیر[8] اشاره نمود.
و از سنت می توان به حدیث ثقلین اشاره کرد که در آن پیامبر، ائمه ـ علیهم السلام ـ را در ردیف قرآن قرار داده است.[9] البته باید توجه داشت که هرگاه حدیثی از طریق راوی موثق، بیانگر سنت پیامبر باشد، از نظر شیعه معتبر است خواه این روایت در کتابهای حدیثی شیعه باشد یا اهل سنت. و شیعه در صورتی به قول صحابه پیامبر عمل می کند که بیان کننده سنت پیامبر باشد.[10] با توجه به این آیات و احادیث، سنت ائمه نیز همانند سنت پیامبر از حجیت برخوردارند. زیرا همانطور که پیامبر(ص) براساس وحی الهی سخن می گوید، ائمه نیز با برخورداری از صفت عصمتی که توسط آیات و روایات مذکور برای شان ثابت شده،سخنی از روی هوی وهوس نگفته و بیان شان براساس گنجینه های علمی است که توسط پیامبر ـ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ـ در اختیار آنها گذاشته شده است. امام باقر ـ علیه السّلام ـ در این باره به یکی از یاران خود می گوید: «ای جابر، اگر احادیث ما براساس رأی و هوای نفسانی بود نابود می شدیم، ولی احادیثی را که برای شما می گوییم، گنجینه هایی از جانب رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ می باشد که در اختیار ما قرار دارد…»[11] و هنگامی که بدست آوردیم دانش ائمه برگرفته از علمی است که پیامبر ـ صلّی اللّه علیه وآله و سلّم ـ در اختیارشان گذاشته و از نظر فضیلت اخلاقی، خداوندبه حکم آیه تطهیر، آنها را متصف به عصمت نموده، اگر خواستار سنت اصیل باشیم، براساس سفارش قرآن باید به ائمه(ع) مراجعه نمائیم. چرا که قرآن می فرماید: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» (اگر نمی دانید از آگاهان بپرسید) و طبری از جابر جعفی حکایت نموده، هنگامی که این آیه نازل شد، علی ـ علیه السّلام ـ گفت: ما اهل ذکر هستیم.[12] بنابراین ائمه هیچگونه بدعتی را در دین ایجاد ننموده اند. بله البته اگر دیگران بدعتی را در دین ایجاد نموده، آنها متذکر سنت می شدند. هرچند متأسفانه امروزه برخی از بدعتهای گذشتگان، به عنوان سنت در جوامع اسلامی معرفی می شود. چنان که عمر سه چیز را که در زمان رسول خدا رواج داشت نهی نموده و گفت: «ای مردم سه چیز در زمان رسول خدا معمول بود که من از آنها نهی می کنم و هر کس را که مرتکب آنها گردد مورد عقاب و کیفر قرار می دهم. آن سه چیز عبارتند از: متعه زنان، متعه حج و حی علی خیر العمل.»[13] و جالب این است که نهی وی در رابطه با مورد اول و مورد سوم کارساز واقع شد و اهل سنت از انجام آن امتناع می ورزند. ولی متعه حج را همه مسلمانان انجام می دهند.[14] حال اگر امام سنت متروکی را احیاء نماید یا به مسلمین دستور دهد تا آنچه را که برخی بر اساس هواهای نفسانی و عدم اطلاع و آگاهی، به عنوان سنت رواج داده اند، ترک نمایند؛ از موارد ایجاد بدعت و تغییر سنت پیامبر نمی باشد.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. ملل و نحل، شهرستانی، ج 1، ص 21ـ29.
2. البدعه، جعفر سبحانی، مؤسسه امام صادق ـ علیه السّلام ـ .
3. الشیعه هم اهل السنه، دکتر محمد تیجانی سماوی، مؤسسه الفجر.

پی نوشت ها:
[1] . طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین،ج1، ص 164،دفتر نشر فرهنگ اسلامی، دوم، 1408ه‍ .
[2] . یونس/59.
[3] . امام احمد بن حنبل، المسند،ج3،ص310، دارالفکر، ندارد.
[4] . حشر/7.
[5] .نجم/3ـ4.
[6] . نساء/59.
[7] . مائده/56.
[8] . احزاب/33.
[9] . صحیح مسلم، ج 5، ص 122، باب فضیلت علی، و صحیح ترمذی، ج 5، ص 328 و مستدرک حاکم، ج 3، ص 148 و مسند امام احمد بن حنبل، ج 3، ص 17.
[10] . محمدباقر، مجلسی، بحار الانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، سوم، 1403 ه‍ ، ج2، ص172.
[11] . نحل/43 و انبیاء/7.
[12] . تفسیر طبری، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1420، ج9، ص6.
[13] . قوشچی، شرح تجرید، مبحث امامت، ص464.
[14] . مقصود از متعه حج آن است که زائر خانه خدا میان عمره و اعمال حج از حال احرام بیرون آمده و محرمات در حال احرام بر وی حلال می شود.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید