درباره کتاب«اوائل المقالات» شیخ مفید

درباره کتاب«اوائل المقالات» شیخ مفید

نویسنده: نعمت الله پیغان

شیخ مفید با تألیف این کتاب مذهب و آرای شیعه امامیه را در اصول و فروع اسلامی و مسائل مختلف کلامی، متناسب با قرآن و سنت و روایات اهل بیت علیهم السلام در اختیار عموم قرار داد؛ و در آن نکات اتفاق و اختلاف شیعه با سایر فرق در مسائل مختلف را به بهترین نحو بیان کرد.

درآمد
کلام امامیه، ابتدا با مباحث امامت و اختلافات بین شیعه و دیگران در این خصوص آغاز شد. به مرور دایره اختلافات به مباحث بسیار دیگری از جمله تشبیه، تجسیم، خلق افعال، توحید، صفات الهی و… کشیده شد و بر حجم مباحث کلامی افزود. توسعه روز افزون مباحث کلامی و اختلافات عقیدتی، ایجاب می‌کرد تلاش‌های گسترده ای در این زمینه انجام شود. شیخ مفید، از کسانی است که متحمل زحمات طاقت فرسایی در این خصوص شده و در رونق یافتن کلام شیعی نقشی پر رنگ داشته است.

حیات شیخ مفید و شخصیت علمی وی
بر اساس اجماع علما و مورخین، قرن چهارم هجری قرن شکوفایی فرهنگ اسلامی و توسعه علوم اسلامی است. عنایت بسیار زیاد حکام اسلامی در این قرن به علم و دانش و حمایت از دانشمندان فرقه های مختلف، بازار علم دانش را پر رونق نمود. شیخ مفید از کسانی است که در این قرن رشد و نمو نموده است و از این فرصت‌ها بسیارخوب بهره برده است و فرهنگ شیعی را شکوفا نموده است.
شیخ مفید در سال 366 و به قولی 338 ه. ق در عکبرا از توابع بغداد به دنیا آمده است. او «عبدالله محمد بن محمد بن نعماء عکبری بغدادی» ملقب به «مفید» و «ابن المعلم» است. شیخ از عبکرا، به بغداد رفت و از علمای آنجا بهره های علمی وافری برد، تا اینکه به زعامت و ریاست امامیه نائل گشت.
وی مؤسس مدرسه اهل بیت در قرن چهارم هجری است و اساتید و متخصصین بزرگی را پرورش داده است. مدرسه وی قوی‌ترین مدرسه اهل بیت بوده است. (1) در عصر شیخ مفید فرقه های گوناگون کلامی و فقهی وجود داشتند و هر کدام با بهره گیری از آزادی‌های موجود، برای گسترش آرای خود و غلبه بر دیگران تلاش می‌نمودند. این گونه اقدامات در بغداد یعنی مرکز علمی آن زمان بسیار گسترده بوده است. شیخ مفید نیز به عنوان یک متکلم و فقیه زیرک، حاضر جواب و مناظره گر بی بدیل به دفاع از کیان تشیع می‌پرداخته است و با علمای فرقه های مختلف مناظره می‌نموده است. مجالس مناظره ایشان در منزل وی برگزار می‌شد و علمای سایر مکاتب نیز در این مناظرات شرکت می‌کردند.
قدرت علمی شیخ مفید او را در دولت آل بویه از جلالت و عظمتی خاص برخوردار نمود و حکام را متوجه وی ساخت و افراد زیادی را متمایل به شیعه نمود. (2) شیخ مفید با قاضی عبدالجبار، قاضی ابو محمد عبدالرحمان بن محمد عمانی معتزلی، ابوبکر بن صرایا، ابوالحسن علی بن عیسی رمانی و الکتبی و… که همه از علمای معتزله هستند، مناظراتی داشته است. (3)
وی علاوه بر کلام، در فقه نیز عالمی متبحر بوده و تألیفاتی داشته است. او سرانجام در رمضان سال 413 هجری دیده از جهان فروبست. در مراسم تشییعش هشتاد هزار نفر شرکت داشتند. سید شریف مرتضی بر او نماز گزارد. ابتدا در خانه‌اش و سپس از آنجا منتقل و در جوار امام جواد (ع) به خاک سپرده شد. (4)

آرای علمای رجال پیرامون شیخ مفید
نجاشی در فهرست خود شماره 1067 می‌گوید: «محمد بن محمد بن نعمان بن عبدالسلام بن جابر بن نعمان بن سعید بن خبیر بن وهیب بن هلال بن اوس بن سعید بن سنان بن عبدالدار بن ریان بن قطر ابن زیاد ابن حارث بن مالک بن أدد بن زید بن یشجب بن عریب بن زیر بن کهلان بن سبأ بن یشجب بن یعرب بن قحطان شیخ و استاد ما رضی الله عنه است. فضلش در فقه، کلام و روایت و علم مشهورتر از آن است که توصیف شود.» او دارای کتبی است:
رساله مقنعه، الارکان فی دعائم الدین، الایضاح فی الامامه، الایضاح فی الامامه، الارشاد، العیون و المحاسن، الفصول من العیون و المحاسن، الرد علی الجاحظ العثمانیه، نقض المروانیه، نقض فضیله المعتزله، المسائل الصاغانیه، مسائل النظم، المساله الکافئه فی ابطال توبه الخاطئه، النقض علی ابن عبّاد فی الامامه، النقض علی علی بن عیسی الرمانی، النقض علی ابی عبدالله البصری کتابه فی المتعه، مختصر المتعه، مناسک الحج، مناسک الحج المختصر، المسائل العشره فی الغیبه، مختصر فی الغیبه، مسأله فی المسح علی الرجلین، مسأله فی نکاح الکتابیات، جمل الفرائض، مسأله فی الاراده، مسأله فی الأصلح، اصول الفقه، الموضح فی الوعید، کشف الإلباس، کشف السرائر، الجمل، لمح البرهان، مصابیح النور، کتاب الاشراف، الفرائض الشرعیه، النکت فی مقدمات الاصول، ایمان ابی طالب، مسائل اهل الخلاف، احکام النساء، کتاب عدد الصوم و الصلاه، الرساله الی اهل التقلید، التمهید، الانتصار، الکلام فی الانسان، الکلام فی وجوه اعجاز القرآن، الکلام فی المعدوم، الرساله العلویه، اوائل المقالات، بیان وجوه الاحکام، المزار الصغیر، کتاب الاعلام، جواب مسائل فی اختلاف الاخبار، العویص فی الاحکام، رساله الجنیدی الی اهل مصر، فضل القرآن، جوابات اهل الدینور، جوابات ابی جعفر القمی، جوابات علی بن نصر العبد جانی، جوابات الامیر ابی عبدالله، جوابات الفارقین فی الغیبه، نقض الخمس عشره، مساله علی البلخی، نقض الامامه علی جعفر بن حرب، جوابات ابن نباته، جوابات الفیلسوف فی الاتحاد، جوابات ابی الحسن سبط المعافی بن زکریا فی اعجاز القرآن، جوابات ابی اللیث الاوانی الکلام علی الجبائی فیث المعدوم، جوابات النضر بن بشیر فی الصیام، النقض علی الواسطی، الاقناع فی وجوب الدعوه، کتاب المزورین عن معانی الاخبار، جوابات ابی الحسن النیشابوری، البیان فی تألیف القرآن، جوابات الترقفی فی فروع الفقه، الرد علی ابن کلاب فی الصفات، النقض علی الطلحی فی الغیبه، کتاب فی امامه امیرالمومنین علیه السلام من القرآن، کتاب فی تأویل قوله تعالی فاسالوا اهل الذکر و…(5)
شیخ طوسی در فهرست خود شماره 685 در شرح حال شیخ مفید می‌گوید: «محمد بن محمد بن نعمان مفید مکنی به ابوعبدالله و معروف به ابن المعلم از متکلمان برجسته امامیه است که در عصر خود عهده دار ریاست امامیه و در علم وکلام سرآمد دیگران و فقیهی برجسته، زیرک و حاضر جواب بوده است و قریب به دویست تصنیف کوچک و بزرگ داشته و فهرست کتبش معروف است. او در سال 338 متولد شده و پس از شب دوم رمضان سال 413 وفات یافته است. روز وفاتش به لحاظ کثرت نمازگزاران و شدت عزاداری و گریه بر وی روزی عظیم بوده است». سپس تعدادی اندک از کتب وی را نام می‌برد و در ادامه می‌گوید: «دیگر کتب وی در فهرست کتبش ثبت شده است.»(6)
شیخ از کتاب اوائل المقالات یاد نمی‌کند. ذهبی در تاریخش در ترجمه شیخ مفید از ابن ابی طی نقل کرده که وی گفته است: «او شیخ طایفه و زبان امامیه و رئیس در کلام و فقه و جدل و در همه علوم از اصول دین و اصول فقه و اخبار و رجال و قرآن و تفسیر و نحو و شعر بی نظیر بوده است.»
وی در دولت آل بویه دارای جلالت و عظمت بوده است و با پیروان عقاید مختلف مناظره می‌نموده است. او فردی قوی النفس، بسیار خاشع، کثیر الصلوه، کثیر الصوم و کثیر المعروف بوده است. لباس خشن می‌پوشیده و در مسائل علمی برتر از همگان بوده است. او اهل فکر و مطالعه بوده است و از حافظ‌ترین مردم بوده است.
ابن طی می‌افزاید: ابن شهر آشوب مازندرانی از جماعتی نقل کرده است که شیخ مفید همه کتب مخالفین مذهبش را مطالعه می‌کرده و مورد بحث قرار می‌داده است و اینگونه توانسته است بر آنان غالب شود. او حتی از علمای حشویه، جبریه و معتزله نیز استفاده علمی می‌برده است.
دیگری گفته است: شیخ مفید به تعلیم دیگران نیز بسیار اهمیت می‌داده است تا حدی که وی گاه به مکاتب و محل‌های نگهداری کودکان می‌رفته است و کودکان زیرک و باهوش را بر می‌گزیده و به تعلیم آنان می‌پرداخته است. او هر گاه از جواب مخالفش عاجز می‌شد، نماز می‌خواند و از خداوند کمک می‌خواست و جواب را می‌یافت. (7)
سید بحرالعلوم نیز در حالش گفته است: «او شیخ مشایخ و رئیس الرؤسای قوم و کسی است که ابواب تحقیق را گشوده و با بیان استوار خود احتجاجات فرقه های گمراه را باطل ساخته است. ریاست (امامیه) به وی محول شد و همگان به علم، فضل، فقه، عدالت و جلالت او اعتراف نموده‌اند. ایشان دارای محاسن بسیار، تیزهوش، حاضر جواب، کثیر الروایه و متخصص در رجال، روایات و اشعار بوده است. موثق‌ترین فرد در حدیث و آگاه‌ترین شخص در کلام و فقه بوده است و جمیع متأخرین وی از دانش او بهره برده‌اند.»(8)
اساتید و مشایخ شیخ مفید
تعداد اساتید ایشان در مستدرک الوسایل پنجاه، در مقدمه بحار پنجاه و نه و در مقدمه تهذیب شصت و یک نفر است.
اساتید ایشان در علم کلام عبارتند از: ابویاسر طاهر از متکلمین امامیه، مظفر بن محمد بن احمد بلخی خراسانی از متکلمین امامیه، حسین بن علی بن ابراهیم بصری بغدادی معتزلی حنفی معروف به «جُعَل» از متکلمان معتزله و ابوالحسن علی بن عیسی بن علی بن عبدالله الرمانی البغدادی از متکلمان معتزله. (9)
دیگر اساتید وی عبارتند از: ابو محمد بن عبدالله ابی شیخ، ابوالحسین احمدبن حسین بن اسامه بصری، ابوالحسن احمد بن محمد جرجوائی، ابوعلی احمد بن محمد صولی، ابوالحسن احمد بن محمد بن حسن بن ولید قمی، ابو غالب احمد بن محمد بن سلیمان زراری، ابوالقاسم اسماعیل بن محمد انباری کاتب، ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولویه، ابو محمد حسن بن حمزه علوی حسینی طبری شریف، ابوعلی حسن بن عبدالله قطان، ابو علی حسن بن علی بن فضل رازی، ابو عبدالله حسین بن احمد بن مغیره، ابوالطیب حسین بن علی بن محمد تمار عونی، ابو محمدعبدالله بن محمد ابهری، ابو عمرو عثمان بن احمد دقاق، ابوالحسن علی بن احمد بن ابراهیم الکاتب، ابوالحسن علی بن بلال مهلبی، ابوالحسن علی بن خالدمراغی قلانسی، ابوالحسن علی بن مالک نحونی، ابوالحسن علی بن محمد بصری بزاز، ابوالحسن علی بن محمد بن حبیش کاتب، ابوالحسن علی بن محمد خالد میثمی، ابوالحسن علی بن محمد بن زبیر کوفی قرشی، ابو جعفر عمر بن محمد بن علی صیرفی (ابن زیات)، ابوالحسن محمدبن جعفر بن محمد کوفی نحوی تمیمی، ابوعبدالله محمد بن حسن جوانی، ابونصر محمد بن الحسین البصیر مقرسی، ابوعبدالله محمد بن داود حتمی، ابو جعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی معروف به شیخ صدوق، ابو جعفر محمد بن عمر زیات، ابوبکر محمدبن عمر بن محمد بن سالم بن براء تمیمی بغدادی (جعابی)، ابو عبدالله محمد بن عمران مرزبانی، ابو عبدالله محمد بن محمد بن طاهر شریف، ابوالحسن محمد بن مظفر بزاز، ابوالحسن محمد بن مظفر وراق، احمد بن ابراهیم بن ابی رافع صمیری، ابو محمد احمد بن محمد بن عیسی علوی زاهد شریف، ابو احمد اسماعیل بن یحیی علبسی، جعفر بن حسین مومن، ابو محمد حسن بن محمد عطشی، ابو محمد حسن بن محمد بن یحیی بن شریف، ابو عبدالله حسین بن علی بن شیبان قزوینی، ابوالحسن زید بن محمد بن جعفر سلمی، عبدالله بن جعفر بن محمد بن امین بزاز، ابوالقاسم علی بن محمد رفا، ابوبکر عمر بن محمد بن سالم بن براء (ابن جعابی)، ابوبکر محمد بن احمد شافعی، ابوالطیب محمد بن احمد القمی، ابو علی محمد بن احمد بن جنید کاتب اسکافی، ابوالحسن محمدبن احمد بن داود بن علی قمی، محمد بن احمد بن عبدالله بن قضاعه صفوانی، محمد بن احمد بن عبیدالله منصوری، ابو جعفر محمد بن حسین بزوفری، ابونصر محمد بن حسین خلال، محمد بن سهل بن احمد دیباجی، ابو عبدالله محمد بن علی بن ریاح قرشی و ابو عبدالله بن ابی رافع کاتب. (10)
شاگردان و راویان شیخ مفید
سید مرتضی علم الهدی علی بن حسین بن موسی الموسوی، سید شریف رضی محمد بن حسین بن موسی الموسوی، شیخ الطائفه محمد بن حسن طوسی، ابوالعباس احمد بن علی بن احمد بن العباس، ابو یعلی سلار بن عبد العزیز دیلمی نجاشی، ابوالفرج مظفر بن علی بن حسین حمدانی، ابو یعلی محمد بن حسن بن حمزه جعفری، احمد بن علی بن قدامه، جعفر بن محمد بن علی کراجکی، ابوالحسن علی بن محمد بن عبدالرحمن فارسی، ابو محمد بن محمد فارسی (برادر علی بن محمد فارسی)، حسین بن علی نیشابوری، ابوشجاع تاج المله عضد الدوله علی بن حسن بن بویه دیلمی. (11)

آثار و تألیفات شیخ مفید
شیخ مفید بیش از دویست اثر بزرگ و کوچک داشته است که مشهور و مورد اقبال همگان بوده است. از این مجموعه بیش از نود اثرش تألیفات کلامی وی است که 43 اثرش در موضوع امامت نگاشته شده است. از کتب مربوط به امامت ده کتاب پیرامون حضرت حجت (ع) است. سایر کتب وی در فقه، اصول فقه، تاریخ، علوم قرآن و حدیث است. او در کتب فقهی خویش نیز به مباحث کلامی پرداخته است و مسائل اختلاف بین شیعه و سنی را مطرح و بررسی نموده است. (12)
فهرست آثار وی به قرار ذیل می‌باشد:
عیون، محاسن، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، تصحیح الاعتقاد، جوابات الفیلسوف فی الاتحاد، اللطیف من الکلام، الکلام فی المعدوم و الرد علی الجبائی، الکلام فی الانسان، الکلام فی ان المکان لا یخلو من متمکن، مساله فی الاراده، مساله فی الاصلح، قضیه العقل علی الافعال، المجلس المحفوظه فی فنون الکلام، النقض علی الجاحظ فی فضیله المعتزله، نقض فضیله المعتزله، جوابات مقاتل بن عبدالرحمان عما استخرجه من کتاب الجاحظ، مساله الفرق بین الشیعه و المعتزله و الفصل بین العدلیه منهما، الرساله المقنعه، النقض علی البلخی فی خمسه عشر مساله، الرد علی المعتزله فی الوعید، الرد علی ابن کلاب فی الصفات، الرد علی اصحاب الحلاج، الرد علی الشعبی، کتاب فی القیاس، کتاب فی الاجماع، نقض المروانیه، الرد علی ابن عون فی المخلوق، النقض علی ابن جنید فی اجتهاد الرای، رساله الجنیدی الی اهل مصر، الموضح فی الوعید، مقابس الانوار فی الرد علی اهل الاخبار، نهج البیان عن سبل الایمان، النقض علی ابی عبدالله البصری فی تفضیل الملائکه علی الانبیاء، جواب الکرمانی فی فضل النبی صلی الله علیه و آله علی سایر الانبیاء علیهم السلام، (13) مساله فی معرفه النبی صلی الله علیه و آله، مسأله فی انشقاق القمر و تکلیم الزراع، مساله فی المعراج، الرد علی التقتیبی، البیان فی تألیف القرآن، الکلام فی وجوه اعجاز القرآن، الکلام فی دلائل القرآن، البیان عن غلط قطرب فی القرآن، الکلام فی حدوث القرآن، الرد علی الجبائی فی التفسیر، الرد علی الزیدیه، المسائل الجارودیه، الثقلان، رساله ای در تفصیل حضرت علی علیه السلام بر همه انبیاء جز پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، امالی، مناسک المزار، المزار الصغیر، الارشاد، الجمل، التواریخ الشرعیه، المعراج، احکام النساء، اصول الفقه، الاشراف فی عامه فرائض اهل الاسلام، الاعلام فیما اتفقت علیه الامامیه مما اجمعت العامه علی خلافه، الافصاح فی الامامه، ایمان ابی طالب، تحریم ذبائح اهل الکتاب، التواریخ الشرعیه، خبر ماریه قبطیه، العویص فی الاحکام، رساله فی عدم سهو النبی صلی الله علیه و آله، مساله فی المسح علی الرجلین، رساله فی المهر، النص علی جعفر بن حرب فی الامامه، النقض علی علی بن عیسی الرمانی فی الامامه، الایضاح فی الامامه، کتاب فی امامه امیرالمومنین من القرآن، العمده فی الامامه، المقنعه فی امامه امیرالمومنین، النقض علی النصیبی فی الامامه، الرد علی ابن رشید فی الامامه، النقض علی غلام البحرانی فی الامامه، النقض فی ابن عباد فی الامامه، المسائل العشره فی الغیبه، الجوابات فی خروج المهدی علیه السلام، النقض علی الطلحی فی الغیبه، المساله فی القصی الصحابه، مساله فی معنا قوله صلی الله علیه و آله انی مخلف فیکم الثقلین، کتاب فی قوله صلی الله علیه و آله «انت منی بمنزله هارون من موسی»، مساله فی میراث النبی، مساله فی معنا قوله «اصحابی کالنجوم»، الرد علی العتیقی، کتاب فی تفضیل امیرالمومنین علی سایر اصحابه، تفصیل الائمه علی الملائکه، الکلام فی الخیر المختلق به غیر اثر، جواب المسائل فی اختلاف الاخبار، الرساله فی الرد علی الباقلانی، مختصر فی الغیبه، النکت الاعتقادیه، الکامل فی علوم الدین، الارکان فی دعائم الدین، المسائل الصاغانیه، الاجوبه عن المسائل الخوارزمیه، جوابات المسائل النیسابوریه، جوابات ابی الحسن النیسابوری، جوابات اهل طبرستان، جوابات المسائل المازندرانیه، جوابات اهل جرجان فی تحریم الفقاع، جوابات المسائل الجرجانیه، المسائل السرویه، جوابات المسائل الشیرازیه، جوابات المسائل النوبندجانیه، جوابات ابی محمد الحسن بن الحسین النوبندجانی المقیم بمشهد عثمان، جوابات المسائل الوارده من خوزستان، جوابات اهل الدینور، المسائل العکبریه، جوابات الفارقین فی الغیبه، جوابات الرفقی البرقعی فی فروع الفقه، المسائل الحرانیه، جوابات علی بن نصر العبدجانی، رساله الی الامیر ابی عبدالله و ابی طاهر ابنی ناصر الدوله فی مجلس جری فی الامامه، جوابات الامیر ابی عبدالله (الحمدانی)، جوابات ابن نباته، جوابات النصر بن شبیر فی الصیام، جوابات بنی عرقل، جوابات ابی الحسن الحصینی، جوابات ابی جعفر محمد بن الحسین اللیثی، جوابات الشرقیین فی فروع الدین، مساله محمد بن الخضر الفارسی، جوابات المافروخی فی المسائل، جوابات ابن واقد السنی، جوابات ابی جعفر القمی، جوابات ابی فرح بن اسحاق عما یفسد الصلوه، جواب ابی الفتح محمد بن علی بن عثمان، جوابات ابی الحسن سبط المعافا بن زکریا فی اعجاز القرآن.
از مجموعه آثار ایشان حدود چهل اثر به دست ما نرسیده است و حتی موضوع این کتب نیز نامعلوم است مثل التمهید، الانتصار، الافتخار، الرساله العلویه، کشف الالباس، کشف السرائر و…(14)
اوائل المقالات فی المذاهب المختارات
نام کتاب «اوائل المقالات فی المذاهب المختارات» است. آغا بزرگ تهرانی نیز از این کتاب با همین نام یاد کرده و آن را از تألیفات شیخ مفید شمرده است. (15) نجاشی نیز این کتاب را با نام اوائل المقالات نام برده است. (16)

محتوای کتاب
شیخ مفید خود در دیباچه کتاب موضوع کتاب را ذکر نموده و گفته است این کتاب شیعه را از معتزله متمایز ساخته است و تفاوت‌های اعتقادی آنان را آشکار ساخته است. این کتاب کلامی مشتمل بر پنج باب است. سه باب اول، بخش اندکی از کتاب را شامل می‌شود و عمده کتاب دو باب اخیر است. باب اول کتاب راجع به تفاوت شیعه و معتزله می‌باشد. در این باب، معنای لغو و اصطلاحی تشیع و فرقه‌هایی که این عنوان بر آنان صادق است و معنای اعتزال و فرقه‌هایی که این نام بر آن‌ها صدق می‌کند و وجه تسمیه و زمان پیدایش این دو فرقه بررسی می‌شود.
در باب دوم فرق امامیه با دیگر فرقه های شیعه مورد بررسی قرار گرفته است. مؤلف در این باب به فرقه زیدیه اشاره می‌کند و تمایزاتش را با امامیه بیان می‌کند.
باب سوم از مسائل مشترک امامیه در مساله امامت و اختلافات شیعه و معتزله را در نبوت، امامت و… بحث می‌کند.
در باب چهارم، مؤلف اصول اعتقادی شیعه را طرح و آن‌ها را بر اساس روایات ائمه اهل بیت علیهم السلام تبیین می‌کند. شیخ مفید آرای سایر مذاهبی را هم که در آن مساله با شیعه متفق هستند را هم متذکر می‌شود. وی در این باب اهم مسائل اعتقادی را درباره توحید و صفات خدا، عدل، لطف، صلاح و اصلح، نبوت، امامت، قرآن و وجه اعجازی و تألیف آن، معاد، وعید وعید، اسماء، احکام و بسیاری از مسائل دیگر بحث می‌کند
ایشان در هر یک از مسائل رأی امامیه را متذکر می‌شود و متکلمین امامی شیعی و دیگر فرقه های مخالف آن رأی را نام می‌برد. نویسنده در این باب ابتدا از توحید سخن می‌گوید، سپس در بحث از صفات الهی، سمیع، بصیر، رائی و مدرک بودن خداوند را مطرح می‌کند، و نیز از علم الهی، عدل، امتناع رؤیت، عدالت، خالقیت و معرفت خداوند متعال هم بحث می‌کند. در ادامه مباحث نبوت عامه و نبوت خاصه پیامبر اسلام و مساله عصمت انبیاء را می‌آورد، بعد از امامت نیز به طور عام و خاص سخن می‌گوید و بسیاری از مسائل جانبی مورد اختلاف را مطرح می‌کند، سپس به معاد می‌پردازد؛ آنگاه مسائلی چون رجعت، شفاعت، بدا، مشیت، وعید، حبط اعمال، گناهان صغیره، اسماء و احکام، توبه و مسائل مربوط به آن را به بحث می‌گذارد.
در باب پنجم از غیبات و برخی مسائل مربوط به آخرت بحث می‌کند، سپس به برخی مباحث مربوط به علوم تجربی می‌پردازد و در پایان بعضی مباحث دیگر را که محل اختلاف شیعه و دیگران است می‌آورد، مثل اراده، شهادت، تقیه، اجماع، اخبار آحاد، ناسخ و منسوخ.
در پایان کتاب بخشی آمده است که مدتی پس از تألیف کتاب بر آن افزوده شده و در آن از عصمت، کتابت پیامبر و اجتهاد و قیاس سخن رفته است.
با توجه به آنچه گفته شد، پیداست که برخی از مباحث که مؤلف در این کتاب آورده در واقع بحث کلامی نیست؛ لکن مؤلف که در صدد طرح مباحث اختلافی در حوزه کلام بوده، این موارد را به جهت اینکه محل اختلاف بوده به مناسبت مطرح نموده است.
مباحثی مانندعام و خاص (که مربوط به علم اصول است)، صحت و عدم صحت اخبار و روایات، مقطوع و موصول، مباحثی در مورد جواهر (جوهر اشیاء و احکام جواهر که مباحثی فلسفی است)، بحث از اجسام، بحث از اعراض، ماهیت عالم، فلک و حرکت آن، مکان، زمان، طبایع اجسام (که این‌ها نیز همه مباحث فلسفی‌اند)، بحث از اینکه آیا امر به سبب، امر به مسبب نیز هست یا نه، شهوت، بدل، درد، و لذت، اسم و مسمی، اجماع، اخبار آحاد، ناسخ و منسوخ، ماهیت کلام، حرکت اجسام و مباحث مربوط به آن، علم به رنگاه، حواس و احساساتشان، اجتهاد و قیاس.

انگیزه نگارش
علامه فضل الله زنجانی در مقدمه‌اش بر چاپ دوم این کتاب در این مورد می‌گوید: «در عصر مؤلف مناظرات مذهبی بین شیعه و فرقه های مخالفش در اوج خود به سر می‌برد و مخالفین برای منکوب نمودن شیعه آرایی را به آنان نسبت می‌دادند که شیعیان به آن اعتقاد نداشتند و در کتب شیعه نیز نیامده بود مثل جبر، تشبیه، تجسیم و… اینگونه مسائل شیخ مفید را بر آن داشت تا با تألیف این کتاب مذهب شیعه امامیه را به نحو درست معرفی نماید و آرای شیعه را در اصول و فروع اسلامی و مسائل مختلف کلامی، متناسب با قرآن و سنت و روایات اهل بیت علیهم السلام در اختیار عموم قرار دهد و نکات اتفاق و اختلاف شیعه با سایر فرق در مسائل مختلف را به بهترین نحو بیان نماید و کتاب اوائل المقالات از بهترین کتب وی در این زمینه است.»
شیخ مفید خود در ابتدای کتاب تصریح می‌کند که این کتاب را به توصیه سید شریف نقیب (امام، پیشوا) نوشته است. آقای زنجانی می‌افزاید: «محتمل است مرادش شریف جلیل ابواحمد حسین بن موسی موسوی، پدر شریف رضی باشد که نقابت و رهبری علویین و امارت حجاج و دادرسی مظالم را در دولت آل بویه عهده دار بوده است و محتمل است، مراد مؤلف یکی از دو فرزند این شخص یعنی سید مرتضی یا سید رضی باشد که در حیات پدرشان عهده دار برخی وظایف وی بوده‌اند.»
نظر رایج آن است که مراد سید شریف رضی است و شاهد بر مطلب بخشی است که مؤلف بعداً به اوائل المقالات ضمیمه نموده است و آنجا می‌گوید این بخش را آماده ساختم و از شریف رضی خواستم آن را به کتاب اوائل المقالات اضافه نماید. نیز شیخ مفید پس از این کتاب، کتاب الاعلام فیما اتفقت علیه الامامیه و خالفهم العامه من الاحکام را نوشته و در ابتدای این کتاب تصریح کرده که آن را برای سید رضی نوشته است تا به اوائل المقالات ضمیمه کند و آن کتاب جامع اصول و فروع دین گردد. (17)

تاریخ نگارش
علامه فضل الله زنجانی در مقدمه‌اش بر چاپ دوم کتاب می‌گوید: «مؤلف سال تألیف کتاب را ذکر نکرده است؛ لکن از آنجا که کتاب را توصیه سید شریف نقیب نوشته که به نظر ما مراد سید رضی است و از سوی نقابت و رهبری سید رضی از سال 396 ه 406 ه، بوده است، تألیف کتاب نیز باید طی این ده سال باشد.»(18)

اهمیت و اعتبار کتاب
کتاب در تبیین مسائل مورد نزاع بین شیعه و فرقه های دیگر، طرح محل نزاع، بیان آرای شیعه و تا حدودی دفاع و استدلال بر نظر شیعه بسیار خوب و جذاب است. علمای بزرگ از این کتاب یاد کرده و آن را ستوده‌اند.
آغا بزرگ تهرانی در الذریعه می‌گوید: «اوائل المقالات فی المذاهب المختارات تألیف شیخ ابی عبدالله محمد بن محمد بن نعمان مفید حارثی بغدادی است. در ابتدای این کتاب اینگونه آمده است» احمد الله علی نعمته و اعتصم من خلافه و معصیته مؤلف در این کتاب مقالات خاص امامیه در مباحث اصول کلامی را آورده است و عناوین کتابش باب القول فی… است و اولین باب این کتاب باب القول فی الفرق بین الشیعه فیما نسبت به الی التشیع و المعتزله است. او سپس کتاب الاعلام فیما اتفقت علیه الامامیه من فروع الاحکام را نوشته که به منزله تکمله اوائل المقالات است. هدف مؤلف این بوده است که افراد با نظر به این دو کتاب، مختصات امامیه را در اصول و فروع بدانند. (19)
علامه سید شرف الدین در بیانی که در مقدمه چاپ دوم اوائل المقالات آمده است در مورد این کتاب می‌گوید: «اوائل المقالات کتابی است فاروق حق و باطل، استوار، غنی، برخوردار از اسلوب و تبویب مناسب با مباحث مستحکم و پر فایده، جذاب، با بیانی ظاهر که مقاصدش به آسانی قابل دستیابی است و جهت‌های قاطع و ادله معتبر مؤید آن است و حاوی نود مقاله و گفتار که محل نزاع بین شیعه و فرقه های دیگر است که مؤلفش به حکم عقل و نقل بر مخالفینش پیروز گشته است. مقالاتش راه درست را نشان می‌دهد و فصل الخطاب و حد فاصل بین حق و باطل است.»

منابع :
مؤلف در این کتاب به آیات قرآن کریم و به روایات اهل بیت علیهم السلام نیز استناد می‌کند؛ لکن این استناد بدین گونه که ایشان در بسیاری موارد عقیده شیعه را مطرح می‌کند و بدون اینکه روایت را ذکر کند یا به منبع آن ارجاع بدهد، می‌گوید این مطلب در روایات اهل بیت علیهم السلام آمده است. تعلقه نویسان زحمت کشیده بسیاری از این روایات را ذکر و آدرسش را ارائه نموده‌اند.
او در موارد بسیاری نیز ادعای اجماع می‌کند و کلامش را با عبارت «اتفقت الامامیه» آغاز می‌کند. عقل دیگر منبعی است که مولف به آن اشاره می‌کند.

روش نویسنده
مؤلف در مسائل مختلف دیدگاه شیعه، مرجئه، اهل حدیث، زیدیه، معتزله و خوارج را و مسائل اختلافی بین شیعه و فرقه های دیگر را طرح می‌کند؛ محل نزاع را مشخص و دیدگاه‌ها را به اجمال و بدون اینکه عمیقاً مورد بحث قرار دهد، ذکر می‌کند. در بسیاری موارد، بدون اینکه بر صحت و بطلان آن‌ها استدلال کند، به نقل اقوال اکتفا می‌کند. ایشان غالباً بدون اینکه استدلال شیعه یا مخالفان را ذکر کند و بدون اینکه به نقد دیدگاه مخالفان بپردازد، نظریه شیعه و دیگر فرقه‌ها را نقل می‌کند.

برخی مباحث انتقادی (20)
ایشان در بحث «القول فی تحابط الاعمال» می‌گوید: «اقول انه لا تحابط بین المعاصی و الطاعات و لا الثواب و لا العتاب و هو مذهب جماعه من الامامیه و بنو نوبخت یذهبون الی التحابط فیما ذکرناه و یوافقون فی ذلک اهل الاعتزال…»(21) در حالی که مسأله حبط اعمال در قرآن آمده و به برخی موجبات آن نیز تصریح شده است. مثلاً قرآن کریم صریحاً شرک و کفر را موجب حبط اعمال معرفی می‌کند و می‌فرماید: «و لو اشرکوا لحبط عنهم ما کانوا یعملون؛ و اگر آنان شرک ورزیده بودند قطعاً آن چه انجام می‌دادند از بین می‌رفت.»(سوره انعام، آیه 88). آیات دیگری نیز در زمینه حبط اعمال در قرآن آمده است. همچنین بسیاری از علما این موضوع را بحث کرده‌اند.
همچنین ایشان در بحث «القول فی ان النبی بعد ان خصه الله بنبوته کان کاملا یحسن الکتابه» می‌گوید:
خداوند پیامبر را پس از نبوت جامع همه خصال نیک و فضایل نموده است. یکی از فضایل کتابت است و محروم بودن از کتابت یک نقض است؛ لذا محال است خداوند پیامبر را از کتابت محروم نموده باشد. او سپس در مقام استدلال بر این مطلب که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله کاملاً کتابت بلد بوده است، می‌گوید: خداوند پیامبر را حاکم بین مردم قرار داده است و در حکومت بین مردم و رفع نزاع‌های آن‌ها غالباً آشنایی با کتابت لازم است؛ پس پیامبر نیز کتابت می‌دانسته است.
اگر پیامبر کتابت نداند، لازم می‌آید در ادای برخی وظایفش که آشنایی با کتابت را می‌طلبد محتاج رعیت خود باشد و اگر بر خداوند جایز باشد که پیامبرش را در ادای برخی وظایف، محتاج دیگران قرار دهد لازمه‌اش این است که در جمیع وظایف نیز محتاج قرار دادن او به دیگران لازم باشد و این درست نیست.
او می‌افزاید: دلیل دیگر بر این مدعا آیه دوم سوره جمعه است. «هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلو علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه؛ اوست آن کس که در میان بی سوادان فرستاده ای از خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت بدیشان بیاموزد.» مراد از کتاب در «یعلمهم الکتاب» فقط قرآن نیست؛ چنان که برخی گفته‌اند، بلکه این لفظ اعم است و تعلیم کتابت را نیز شامل می‌شود. خوب چطور می‌شود که پیامبر بیاموزد ولی خودش بلد نباشد.
دیگر استدلالش این آیه است: «و ما کنت تتلو من قبله من کتاب و لا تخطه بیمینک اذا لارتاب المبطلون؛ و تو هیچ کتابی را پیش از این نمی‌خواندی و با دست [راست] خود [کتابی] نمی‌نوشتی وگرنه باطل اندیشان قطعاً به شک می‌افتادند.»(سوره عنکبوت آیه 48)
باید گفت این مساله اجماعی نیست و برخی علمای شیعه معتقدند پیامبر اکرم پس از نبوت نیز کتابت نمی‌دانسته است. یا لااقل چیزی نمی‌نوشته است. قرائنی نیز بر این مطلب می‌توان یافت مثل اینکه آن حضرت برای کتابت آیات قرآن کاتب داشته‌اند و هر گاه وحی نازل می‌شد، یکی از کاتبان را حاضر می‌نمود، مثل آنچه در تنظیم سند صلح حدیبیه نقل شده که امر کتابش بر عهده حضرت علی علیه السلام بوده است.
به نظر می‌رسد استدلالات ایشان نیز کافی نیست؛ زیرا قطعاً در آن زمان کتابت ضرورتی همچون امروز نداشته است و بهره گیری از دیگر مسلمین مثل حضرت علی علیه السلام در این مورد صدمه ای به دین و نبوت نمی‌زند.
آیه سوره جمعه نیز نمی‌توانند مثبت مطلب باشد؛ چون واژه «کتابت» ظهورش در قرآن کریم است و تباد از آن در آیات قرآن نیز «قرآن» است نه کتابت.
آیه دوم نیز برای استدلال کافی نیست؛ زیرا بیان اینکه پیامبر قبل از بعثت با دست خود چیزی نمی‌نوشته (که مبطل ادعای منکران حضرت است) مثبت کتابت پس از نبوت نیست؛ اما استدلال مؤلف به اینکه چون فقط کتابت را در قبل از نبوت نفی کرده است، پس از نبوت کتابت می‌دانسته‌اند. (24) نیز تمام نیست؛ چون در مقام جواب خصم است نه بیان این مسأله.
در بحث القول فی الاجتهاد و القیاس می‌گوید: «جایز نیست مجتهد در دستیابی به حکم حوادث، قیاس یا اجتهاد کند. برای هر حادثه ای روایاتی از صادقین علیهم السلام و دیگر معصومین علیهم السلام وارد شده است که شخص باید به آن‌ها تمسک جوید و حکم را دست یابد. (23)»
پیداست که اجتهادی که وی می‌گوید، اجتهاد به معنایی که امروزه بین فقهاء رایج است نیست؛ بلکه اجتهاد در بیان وی به معنای اظهار نظر شخصی و بی مدرک در مسائل دین است که اجتهاد به این معنا از دید فقهای کنونی نیز ممنوع است. پس اجتهاد مصطلح آن زمانش غیر ازمعنای مصطلح امروز آن است؛ لذا در این مورد بین ایشان و فقهای متأخر اختلافی نیست گرچه به ظاهر، اختلاف به نظر می‌رسد.

چاپ، تصحیح و تعلیقه
کتاب برای نخستین بار توسط آقای واعظ چرندابی منتشر شده است. وی تلاش نموده و نسخ خطی این کتاب را از بغداد و زنجان فراهم نموده و اقدام به تصحیح و چاپ این کتاب کرده و عموم را از منافع این کتاب بهره مند نموده است.
علامه محمد باقر کوه کمره ای در تقریظی که از وی در مقدمه کتاب اوائل المقالات چاپ شده می‌گوید: این کتاب از آثار بزرگ و تاریخی مذهب شیعه هست که تا چند سال پیش در پاره ای کتابخانه‌ها گنجی ناپیدا بود و فاضل ارجمند و دوست متتبع و ادیب عالی مقدار آقای حاج عباسعلی آقا واعظ چرندابی با رنج فراوان نسخه مصصح آن‌ها را از بغداد و زنجان به دست آورده و چاپ کرده و خدمت بزرگی به مذهب نموده است.
آقای چرندابی در مقدمه‌اش بر چاپ اول کتاب می‌نویسد: «اهتمام زیادی برای دست یابی به کتاب اوائل المقالات و شرح عقاید صدوق (تصحیح الاعتقاد) داشتم تا اینکه مطلع شدم نسخه ای خطی از اوائل المقالات در اختیار علامه شیخ فضل الله زنجانی است. آن نسخه را از ایشان گرفتم و استنساخ نمودم نیز از ایشان خواستم مقدمه و تعلقه بر این کتاب بنویسند که ایشان نیز پذیرفتند و این کار را انجام دادند.»
آنگاه متوجه شدم در متن این نسخه خطی غلطهایی به چشم می‌خورد؛ پس درصدد دستیابی به نسخه ای دیگر بر آمدم که پس از تلاش بسیار نزد علامه شیخ محمد امین خویی ساکن تهران یافتم و آن را اخذ و با نسخه قبلی مقابله نمودم و متوجه شدم در نسخه اولی، تعدادی از مقالات ساقط شده است که از «القول فی اللطیف من الکلام» تا «القول فی ابلیس ا هو من الجن ام من الملائکه» می‌باشد که من این مقدار را از نسخه دوم استنساج نمودم و به نسخه اول ملحق ساختم. (24)
آقای چرندابی علاوه بر تصحیح و مقابله دو نسخه خطی کتاب، تعلقه بر آن نیز نوشته است و در تعلقه اش خدمات ذیل را ارائه نموده است: در مواردی شرح حال افرادی را که مؤلف از آن‌ها یاد نموده است از کتب تراجم نقل کرده است. نیز وجه تسمیه معتزله به این نام را متعرض شده است در صفحه نهم نیز وجه تسمیه حشویه را آورده است. نیز در مواردی بر برخی فرقه های آقای زنجانی تعلقه زده و توضیحاتی را اضافه نموده است.
همچنین گاه در راستای تبیین سخن مؤلف در متن، مطالبی را از دیگر کتب وی نقل نموده است. به عنوان مثال در صفحه ده که مؤلف از کفر محاربین با علی بن ابیطالب علیه السلام سخن گفته است، مطالبی را در همین مورد از کتاب الجمل یا النصره فی حرب اهل البصره نقل نموده است.
در راستای توضیح برخی لغات و اصطلاحات، خواننده را به برخی منابع ارجاع داده است و نیز منابع روایی بسیاری از مطالب مؤلف را ارجاع داده است.
از دیگر کسانی که بر این کتاب تعلقه نوشته است، آقای علامه شیخ فضل الله زنجانی است. وی خدمات ذیل را ارائه نموده است:
-تاریخچه برخی نزاع‌های کلامی فرقه‌ها را متذکر شده است. مثلاً در بحث از توحید و صفات الهی، تاریخچه نزاع‌های موجود در صفات الهی را اشاره نموده است.
-آدرس آیاتی را که مؤلف بدان استناد جسته ذکر نموده است.
-در برخی موارد که مولف به یک مطلب اشاره می‌کند و بدون توضیح از آن می‌گذرد، ایشان در تعلقه به توضیح مطلب پرداخته است. مثلاً در بحث رجعت مؤلف می‌گوید مسأله رجعت از متفقات امامیه است هر چند در آن اختلافاتی نیز هست. مؤلف بدون بیان اختلافات وارد مطلب بعدی شده است؛ لکن آقای زنجانی در تعلقه اش محل اختلافات را توضیح داده است.
-برای توضیح بیشتر برخی مطالب، مؤلف به منابع دیگر ارجاع داده است.
-برخی افرادی را که در متن آمده‌اند، شرح حالشان را آورده است. مثلاً در صفحه بیست و یک که مؤلف از هشام بن حکم یاد نموده است، شرح حال وی را آورده است.
-پیرامون فرقه‌ها و گروه‌هایی که مؤلف در متن از آن‌ها یاد نموده است، توضیحاتی داده است. به عنوان مثال مؤلف در مقدمه‌اش از «نبی نوبخت» یاد نموده است. وی در تعلقه اش به معرفی این خاندان، موقعیت علمیشان و شخصیت‌های بزرگشان اشاره می‌کند. نیز در صفحات بعدی آنجا که مؤلف از فرقه جارودیه نام می‌برد، به معرفی این فرقه می‌پردازد.

پی نوشت ها :

1-سید محسن امین، عبدالعزیز طباطبایی و محمد رضا جعفری، حیاه الشیخ المفید، سلسله مؤلفات الشیخ المفید، بیروت: دارالمفید، 1414 هجری، ص 8.
2-همان، ص 263.
3-همان، ص 264.
4-همان، ص 248 و 249.
5-نجاشی، رجال، شماره 1067، با تحقیق سید موسی شبیری، زنجانی، قم: مؤسسه نشر اسلامی، 1418 ق، ص 399.
6-محمد بن حسن طوسی، الفهرست، به کوشش محمود رامیار، دانشگاه مشهد، 1351.
7-حیاه الشیخ المفید، پیشین، ص 18.
8-رجال سید بحرالعلوم، ج 3، ص 311، به نقل حیاه الشیخ المفید، ص 21
9-حیاه الشیخ المفید، پیشین، ص 250.
10-شیخ مفید، الامالی، با تحقیق حسین استاد ولی و علی اکبر غفاری، قم:جامعه مدرسین، 1403 ق، ص 9.
11-همان، ص 12.
12-حیاه الشیخ المفید، پیشین، ص 22.
13-حیاه الشیخ المفید، پیشین، ص 281.
14-همان، ص 22.
15-آغا بزرگ تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج 2، تهران:طهوری، چاپ دوم، 1391 ق، ص 472.
16-نجاشی، رجال، شماره 1067 قم: موسسه نشر اسلامی، 1418 ق، ص 399.
17-شیخ مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، لها مقدمه و علیها تعلیقات به قلم العلامه الشیخ فضل الله الزنجانی و یلی‌ها رساله شرح عقاید الصدوق او تصحیح الاعتقاد، با اهتمام و تصحیح عباسقلی واعظ چرندابی، تبریز: حقیقت، چاپ دوم، 1330 ش.
18-همان.
19-آغا بزرگ تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج 2، شماره 1844، تهران: طهوری، چاپ دوم، 1391 ق، ص 427.
20-متأسفانه یک صفحه از این مقاله که به نظر می‌رسد حاوی نقدهای شهید پیغان به برخی مباحث کتاب «اوائل المقالات» باشد، یافت نشد، لذا برای حفظ پیوستگی مطالب چند سطر دیگری هم از این مقاله حذف شد، چند سطر حذف شده از این قرار است:… ثمره ارادتش به این بزرگواران و پذیرش ولایت آنان و یا شک در ولایتشان یا عداوت با آن‌ها و تقصیر در رعایت حقوقشان را در نقش و حالات خود می‌بیند، به نحوی که یقین می‌کند به واسطه اعتقادی که به آنان داشته است، این حالات بر او عارض شده است نه اینکه با چشمش آن‌ها را ببیند و دیدن به این معنا در جاهای متعددی از قرآن آمده است، مثل آیه شریفه: «فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره، و من یعمل مثقال ذره شرا یره؛ پس هر که هموزن ذره ای نیکی کند (نتیجه) آن را خواهد دید، و هر که هموزن ذره ای بدی کند (نتیجه) آن را خواهد دید.» (سوره زلزال، آیه 87) سپس می‌گوید: جماعتی از حشویه معتقدند محتضر، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و علی بن ابیطالب علیه السلام را با چشم مشاهده می‌کند و آنان با جسمشان در کنار وی حاضر می‌شوند. (شیخ مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات؛ پیشین، ص 46) این در حالی است که بسیاری از علمای شیعه می‌گویند محتضر جسم مثالی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت علی علیه السلام را می‌بیند.
21-همان، ص 57.
22-همان، ص 58.
23-شیخ مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، پیشین، ص 115.
24-همان، مقدمه.
منبع: نشریه کتاب ماه دین شماره 178

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید