اینکه ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ و در زمان کنونی خصوصاً امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ واسطه فیض اند در زمینه های مختلف مادی و معنوی مثل سلامت جسم ترفیع مقامات معنوی و… را توضیح بفرمایید.

اینکه ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ و در زمان کنونی خصوصاً امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ واسطه فیض اند در زمینه های مختلف مادی و معنوی مثل سلامت جسم ترفیع مقامات معنوی و… را توضیح بفرمایید.

قطب های مغناطیسی زمین را با چشم خود نمی بینیم، ولی اثر آن ها را روی عقربه های قطب نما که در دریا راهنمای کشتی ها است و در صحراها و آسمان ها راهنمای هواپیماها و وسایل دیگر است و در سراسر کره زمین از برکت این امواج مغناطیسی، میلیون ها مسافر راه خود را به سوی مقصد پیدا کرده یا وسائل نقلیه بزرگ و کوچک به فرمان همین عقربه های ظاهراً کوچک از سرگردانی رهایی می یابند، مشاهده می کنیم.
طبق احادیث فراوانی که در موضوع امامت وارد شده و نیز برخی براهین و دلائل عقلی، در بینش مسلمانان، خصوصاً شیعیان، امام، جان جهان است و جهان و برکات آن وابسته به وجود حجت خدا و امام می باشد. امام قطب و قلب عالم امکان، هسته مرکزی و «واسطه فیض» بین عالم امکان و آفریدگار عالم است.و از این جهت حضور علنی و یا غیبت امام تفاوتی ندارد، اگر امام و حجت الهی هر چند به صورت ناشناس در جهان و در میان موجودات خاکی حضور نداشته باشد، فیض الهی قطع خواهد شد و جهان هستی فرو خواهد ریخت. برای اثبات این مطلب به یک برهان عقلی و نیز برخی از روایات وارده در این باب به اختصار اشاره می شود:
الف. برهان عقلی واسطه فیض: موجودات عالم به خاطر نقص و فقر ذاتی که دارند نمی توانند مستقیماً با ذات ربوبی وخالق هستی مرتبط شده و فیض از آن فیاض مطلق دریافت کنند، و این مهم را می بایست واسطه ای که خداوند او را برای چنین امری اختیار نموده است انجام دهد و این واسطه جز حجت الهی در هر زمان و امامان معصوم علیهم السلام نخواهد بود. به این جهت اولین انسانی که بر روی زمین می آید حضرت آدم علیه السلام است که خود حجت الهی و پیغمبر می باشد.
علامه طباطبائی قدس سره می گوید: غایت خلقت انسان به وجود حجت است، برای هر انسانی یک حجت باید باشد زیرا خلقت او بدون غایت نمی شود، و اگر حجت نباشد، یعنی غایت ندارد، و صدور چنین فعلی از خداوند متعال محال است؛ بنابراین بازگشت این مسأله به این است که فعل خداوند متعال غایت می خواهد. به عبارت دیگر: عالم انسانی که خلقت انسان است دارای کمال خاصی است که باید به آن کمال هدایت شود؛ و هدایت حجت می خواهد، و اگر حجت از بین برود، باید غایت از بین برود، و اگر غایت از بین برود فعل خدا بی غایت می شود و لغویت در خلقت لازم می آید و صدور چنین امری از خدا محال است.[1] خداوند می فرماید: «ما آسمان ها و زمین و موجودات میان آن دو را جز به حق و هدف دار نیافریدیم»[2] و لذا دانشمندان و فیلسوفان بزرگ برای یافتن این ارتباط و کیفیت آن تلاش نموده اند و در این مورد کتب و رساله های زیادی نوشته اند ولی آن راهی که می تواند این ارتباط را به خوبی حل کند همین وساطت حجت ها و امامان معصوم علیهم السلام است که بین حادث و قدیم است و بدین وسیله بین فیاض مطلق و موجودات دریافت کننده فیض ارتباط برقرار شده و واسطه ها، فیض را عموماً چه مادی و چه معنوی از مبدء هستی و فیاض بالذات گرفته و به دیگران می رساند و به همین معنا اشاره دارد کلام مرحوم ملاهادی سبزواری که: «و الکامل الفیض کان واسطهً للحادثات بالقدیم» انسان کامل (حجت الهی و امام) واسطه فیض بین حادثات (موجودات ممکن) و قدیم (ذات الهی) می باشد.[3] ب. روایات فراوانی به صراحت بر ضرورت وجود واسطه و رابطه بین بقاء حیات و تکامل آن در زمین و مبدء هستی که خالق جهان است دلالت دارند:
1. از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «لو بقیت الارض بغیر امام ساعه لساحت»[4] اگر زمین بدون وجود امام (که همان واسطه فیض است) بماند ساکنان خود را در کام خود فرو می برد.
2. و نیز از آن حضرت نقل شده که فرمود: «زمین نمی تواند خالی از حجت باشد و مردم نیز بدون حجت الهی اصلاح نمی شوند و زمین نیز جز با وجود امام اصلاح نمی گردد.»[5] 3. از امام چهارم علی بن الحسین زین العابدین علیهما السلام نقل شده که فرمود: «در پرتو وجود ما است که خداوند آسمان را از فروپاشی جز به اذن او نگاه می دارد و در پرتو وجود ما است که خداوند زمین را از لرزش و سلب آرامش ساکنانش نگاه می دارد، به واسطه ما است که خداوند باران نازل می کند و رحمت خود را می گستراند و برکات و نعمت های زمین را بیرون می آورد، و اگر آن کس از ما که در زمین است (امام زمان در هر عصر) نبود، زمین اهل خود را فرو می برد.»[6] 4. علمای اهل سنّت نیز روایاتی را نقل کرده اند که نشان می دهد زمین خالی از حجت نیست، مانند ابن ابی الحدید معتزلی، که از امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام نقل نموده که آن حضرت فرمود: «خدایا چنین است، هرگز روی زمین از قیام کننده با حجت و دلیل، خالی نمی ماند، خواه ظاهر و آشکار باشد و خواه بیمناک و پنهان، تا دلائل و اسناد روشن الهی از بین نرود و به فراموشی نگراید.»[7] و ابن حجر عسقلانی می گوید: «اینکه عیسی علیه السلام در آخر الزمان و نزدیک قیامت به مردی از این امت اقتداء می کند و پشت سر او (امام زمان علیه السلام) نماز می خواند، دلیل بر نظریه صحیح در میان دانشمندان اسلامی است که زمین هرگز از وجود حجت که با دلائل و براهین آشکار برای خدا قیام می کند، خالی نمی ماند.»[8] پس مجموع روایاتی که به آن ها اشاره گردید و دلیل عقلی نشان می دهد که حجج الهی و امامان معصوم علیهم السلام واسطه های فیض بین زمین و آسمان هستند که رحمت و فیض الهی به واسطه وجود مقدس آن بزرگواران به مخلوقات می رسند و نازل و عاید می گردند و اگر ساعتی هستی از وجود آن ها خالی باشد نظام آن از هم می پاشد و نعمت ها و برکات دگرگون گردیده و زمین اهلش را فرو می برد. «و امام علیه السلام علاوه بر وظیفه راهنمائی ظاهری مردم و بیان صوری معارف که به عهده دارد (و به یمن وجود مقدس او برکات مادی و معنوی شامل حال مردم می گردد) هدایت به امر و ولایت و رهبری باطنی اعمال را نیز عهده دار است و حیات معنوی انسان ها به دست او تنظیم می شود و اوست که حقایق اعمال را به سوی خدا سوق می دهد، و حضور و غیبت جسمانی او تأثیری در این زمینه ندارد، بلکه امام علیه السلام از راه باطن با ارواح و نفوس مردم ارتباط دارد و بر اعمال و نیات آن ها اشراف کامل دارد هرچند چشم ظاهربین مردم او را نبیند.»[9].
به امام صادق علیه السلام عرض شد: با چه چیز امام شناخته می شود؟ فرمود به وصیت معروفه و فضیلت، امام کسی است که احدی نمی تواند به او طعنی زند که گناه با دهان یا شکم یا فرج کرده است و درباره او نتواند بگویند دروغگو است یا مال مردم خور است و یا مانند این حرف ها. [10]

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ در محضر علامه طباطبایی، محمد حسین رخشاد.
2ـ تجلیات ولایت، علی اکبر بابا زاده.
3ـ ولایت و امامت، هادی نجفی.
4ـ کیمیای محبت، محمدی ری شهری.

پی نوشت ها:
[1]. در محضر علامه طباطبایی، ص 88 ـ 89، محمد حسین رخشاد.
[2]. سوره حجر، آیه 85.
[3]. ولایت و امامت، هادی نجفی، ص 23.
[4]. کمال الدین، صدوق، ج 1، ص 201.
[5]. بحار الانوار، ج 23، ص 51.
[6]. امالی، شیخ صدوق (ره)، ص 112.
[7]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 18، خطبه 741.
[8]. فتح الباری، شرح صحیح بخاری، ج 6، ص 494.
[9]. در محضر علامه طباطبایی، ص 93، محمد حسین رخشاد.
[10]. اصول کافی، ج 2، ص 383.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید