نویسنده: سید علی مدرس موسوی بهبهانی
وقف و مقایسه آن با صدقات
انگیزه مؤثر و نزدیک در به نگارش آوردن این ملاحظات، تکمیل و توضیح مقالهای است که در موضوع «وقف از نظر فقه و قانون مدنی» پیش از این در همین فصلنامه نوشتهام. در آن مقاله یاد کرده بودم که کلمه «وقف» و مشتقات آن در قرآن و سنت و حتی آثار فقهای متقدم دیده نشده است، و ادله مشروعیت وقف همان ادلّه مشروعیت صدقات است. در اینجا بر سر آن هستم که با اشاره به مبحث زکات، وجوه امتیاز و افتراق «وقف و صدقه» را با یاری خداوند به دست دهم.
علاوه بر این در بخشهای مختلف مسأله وقف، بسیاری از مسائل را به اجمال و اختصار برگزار کردیم که سزاوار است آنها را مفصلتر بررسی کرده به نکات روشنتری دست یابیم. همچنین به برخی مسائل و موضوعات جنبی نیز در آن مقاله به اجمال اشاره رفته بود که بیمناسبت نیست شرح و تفصیل بیشتری پیرامون آنها داده شود؛ از قبیل آنکه وظیفه فقیه چیست؟ استنباط احکام یا تعریف و تشخیص موضوعات؟ و اینکه آیا انحصار مباحث فقهی در احکام و عبادات و عقود و ایقاعات منطقی است؟ یا باید در این تقسیمبندی تجدیدنظر کرد و بر اساس یک مبنای شرعی و منطقی مسائل فقهی را تقسیمبندی نمود؟ و نکات باریک دیگر که انشاءاللّه در این مقاله به مناسبتهای مختلف بدان اشاره خواهم کرد.
برای اینکه نوشته نظمی طبیعی داشته باشد لازم است نخست سه کلمه: «وقف، صدقه و زکات» تعریف و معنی شود، آنگاه احکام و اقسام این سه مقوله و تمایز آنها در ماهیت و در احکام از نظر فقهی و قانونی بررسی شود. و اگر فرصتی دست داد جنبه اجرائی آنها را در دوران حکومت اسلامی در سرزمینهای اسلامی از نظر میگذرانیم.
در خصوص تاریخچه اخذ صدقات و چگونگی جمعآوری و مصرف آن نیز سخن خواهیم گفت، نکته مهمی که لازم است اینجا آورده شود این است که صدقه ـ همینطور دو مورد دیگر ـ از جهت فقهی و قانونی چه ماهیتی دارد؟ آیا عقد است یا ایقاع یا عبادت یا حکم؟ علاوه بر این باید معلوم کرد که صدقه ناقل مالکیت صدقهدهنده است یا صرفا موجب اباحه تصرف برای دیگران است؟ آیا مالالصدقه به تملک چه کسی در میآید؟ آیا رضای شخصی که مالالصدقه به تصرف او در میآید لازم نیست؟
گذشته از نکات یاد شده که جنبههای حکم وضعی صدقه را باید معلوم کند، باید دانست که آیا از جهت حکم تکلیفی، صدقات چه حکمی دارند؟ صدقهدادن واجب است یا مندوب یا مباح؟ آیا حکم تکلیفی در مورد صدقات برحسب موارد و اوضاع مختلف فرق میکند؟ مثلاً صدقه دادن به مسلمانی که نیاز حیاتی دارد و میخواهد سدّ رمق کند واجب است و صدقهدادن به درویشی که در این حد فقیر نیست مستحب و صدقهدادن به افرادی که آن را خرج اعتیادات خود میکنند مثلاً مکروه یا حرام است؟ آیا صدقه دادن به غیرمسلمان، ـ کتابی و غیرکتابی ـ چه حکمی دارد؟ آیا جهات دیگر از قبیل قرابت و خویشاوندی و یا همجواری و یا هموطن بودن در حکم تکلیفی صدقات اثر دارد یا نه؟ و بالاخره آیا بررسی نکات یاد شده جنبه فقهی و حقوقی دارد، یا از مسایل اجتماعی و اخلاقی است؟ و چهبسا جهات دیگر بشود فرض کرد که هم در تعیین ماهیت فقهی و حقوقی صدقه اثر داشته باشد و هم در حکم تکلیفی آن بیاثر نباشد.
در همینجا پاسخ این سؤال را که «آیا بررسی مطالب یاد شده جنبه فقهی و حقوقی دارد یا نه؟» میتوان داد و گفت: آری این مسائل جنبه فقهی و قانونی دارد، زیرا درباره افعال عباد است، یعنی حکم صدقه دادن را که یکی از کارهای عباد و مردم است از نظر فقهی و قانونی معلوم میدارد و هر مسألهای که حکم عمل و کار بنده را معلوم کند جنبه فقهی و قانونی دارد و فرقی نیست که حکم، وضعی یا تکلیفی باشد.
همچنیـن باید دیـد که صدقه با وقف چه نسبتی دارد؟ آیا در آیات و احادیث چه مطالبی در مورد صدقه آمده است؟ قبل از بررسی مطالب یاد شده لازم است مفهوم لغـوی و اصطلاحـی «صدقه» و «زکات» را در لغت و اصطلاح فقهی بیان کنیـم تا وجه امتیـاز آنها و تفاوت آنهـا بـا وقف مشخص گردد.
صدقه: آنچه به درویش دهی در راهخدای تعالی (منتهیالارب) . آنچه به راهخدا به فقرا دهند (غیاثاللغات) . هرچه بدهند نه بر سبیل وجوب (مهذّبالاسماء) مؤلف کشاف اصطلاحاتالفنون میگوید: صَدَقه (با دو فتحه) مشتق از صدق، بخششی را نامند که بهمنظور احراز ثواب باشد، نه به منظور اکرام، زیرا چنین بخشایشی راستی و خلوص بخشاینده را حکایت کند، کذا فی الجامع الرموز (کشاف اصطلاحاتالفنون به نقل لغتنامه دهخدا) .
در تاریخ تمدن آمده است که صدقه و زکات دو اسمی است که یک معنی دارد و از مسلمانان متمول گرفته و به فقرای اسلام داده میشد. صدقه یا زکات در مرکز (دارالخلافه) دیوان مخصوص داشت و شعب آن در تمام ممالک (شهرها و قصبات) دایر بود و مأمورین مخصوص آن را جمع و تفریق میکردند.
زکات: **زیرنویس=باید دانست که کتابت این کلمه به صورت «زکات» است بر وزن و صورت «حیات» ، ولی در قرآن مجید به صورت «زکوه» کتابت شده چنانکه در کلمه «صلوه» .@ صاحب کشاف اصطلاحاتالفنون ذیل کلمه «زکوه» میگوید: از جهت وزن و کتابت مانند کلمه «صلوه» و اسم مصدر است از «تزکیه» . او اضافه میکند این کلمه در لغت به معنای رشد و نموّی است که از برکت خدای متعال باشد. و در شریعت (فقه) مقدار معینی از نصاب است که سالانه، مسلمان آزاد مکلف باید آن را در راه خدا به فقیر مسلمان غیراولاد بنیهاشم و غیرآزاد شده اولاد هاشمی بدهد.
کلمه «زکات» شامل صدقه هم میشود و با کلمه «معیّن» صدقه خارج میشود، زیرا در صدقه مقدار معین نیست و کلمات «آزاد و مسلمان و مکلف» شرایط شرعی وجوب زکات است همانطور که عقل و بلوغ نیز شرط است، و اینکه گفته شد به «فقیر مسلمان غیرهاشمی و غیرمولای هاشمی» داده میشود به آنجهت است که زکات را به شخص مالدار، کافر، اولاد هاشم و آزاده شده اولاد هاشم نباید داد. و قید اینکه «در راه خدا باشد» به اینجهت است که زکات از عبادات است و باید از روی خلوص نیّت برای خدا باشد. همو اضافه میکند که در اصطلاح شرعی تعاریف دیگری نیز برای زکات آوردهاند که نزدیک به همین تعریف است و نیازی به ذکر آنها نیست، ولی بر همین تعریف اصطلاحی این اشکال وارد است که «دادن مقدار معیّن از اموال مخصوص» در شرع زکات است، نه «مقدار معین از مال» ، زیرا زکات واجب شرعی است و وجوب به فعل مکلف تعلق میگیرد، چنانکه در نماز هم، ادای آن واجب است نه خود قرائت و رکوع و سجود، ولی ظاهرا در شرع (فقه) به هر دو معنی (دادن زکات و مقدار معین مال) به کار رفته است.
خلاصه، متعلَّق حکم شرعی، افعال عباد است. صاحب کشّاف میافزاید: این اشکال وارد است. **زیرنویس=کشاف اصطلاحات الفنون، ذیل: زکوه.@.
از آنچه یاد شد یکوجه تمایز میان زکات و صدقه معلوم میشود و آن اینکه صدقه مقدار معین از مال نیست، ولی زکات مقدار معین است، اما علاوه براین وجه تمایزی که از کشاف نقل شد، وجوه تمایز دیگری میان صدقه و زکات از همین تعریف به دست میآید بدینشرح:
1ـ زکات واجب و صدقه مندوب است.
2ـ زکات باید سالانه پرداخت شود، ولی صدقه در تمام اوقات سال داده میشود.
3ـ زکات به فقیر مسلمان داده میشود، امّا صدقه را میتوان به غیرمسلمان نیز داد.
یک وجه اشتراک میان صدقه و زکات آن است که هیچکدام به هاشمی تعلق نمیگیرد و نکته دیگر اینکه از همین تعریف تاحدی تمایز زکات و صدقه با وقف نیز معلوم میشود.
در اینجا در مورد کلمه «وقف» هرچند نوعی تکرارگونه است، توضیح بیشتری میآوریم، تا تمیز آن با زکات و صدقات از جهت ماهیت و احکام بهتر روشن گردد. بهنظر نگارنده مباحث مربوط به این مسائل فقهی و حقوقی با هم اختلاط و امتزاج پیدا کرده و در کتابهای مربوط به صورت پراکنده آمده و حدّ و مرز آنها بهطور دقیق روشن نشده است. لذا ابتدا کلمه «وقف» را از جهت معانی لغوی و اصطلاحی بررسی کرده، آنگاه به ذکر اقسام، احکام و شرایط آن میپردازیم.
وقف: صاحب کتاب الفقه علیالمذاهب الخمسه در آغاز کتاب در تعریف وقف چنین مینگارد: جمع وقف «وقوف و اوقاف» است و فعل «وقف» از آن مشتق است و فعل «اوقف» به ندرت به کار رفته است. این سخن علامه حلّی است در کتاب تذکره: این کلمه در لغت بهمعنی منع است چنانکه وقتی گفته شود: «وقفت عنالسیر» بهمعنی «امتناع از حرکت» است. و در اصطلاح شرعی یک نوع عطیّه (بخشش) است که لازم آن حبس عین مال و رها و آزاد بودن منفعت آن است. مقصود از حبس عین مال آن است که عین موقوفه میراث نمیشود و تصرف در آن به صورت بیع و هبه و رهن و اجاره و اعاره و اشباه آن ممنوع است و مقصود از آزاد بودنِ منافع عین موقوفه آن است که منافع و ثمراتِ عین، صرف مواردی که واقف تعیین کرده بشود بدون دریافت عوض. به عقیده بعض فقها در مذهب اسلام وقفکردن بجز در مورد مسجد مشروع نیست، زیرا با مبادی شرعی منافات دارد. و این قول متروک است. تمام مذاهب فقهی بجز مذهب مالکیه اتفاق دارند براینکه وقف باید مؤبّد و مستمرّ باشد تا تحقق یابد. و به همینجهت آن را «صدقه جاریه» میخوانند.
بنابراین اگر وقف را محدود به مدتی معین کند؛ مثلاً دهسال یا تا زمانی که آن را به ملکیت خود برگردانم، یا تا زمانی که خودم یا فرزندانم بدان نیاز پیدا کنیم یا تا زمانی که چنین و چنان شود، وقف به معنای صحیح آن محقق نمیشود. به نظر اکثر فقهای امامیه عمل مالک یاد شده از جهت وقف بودن باطل است، ولی حبس شرعی است، البته به شرط آنکه مالک قصد حبس مال را داشته باشد؛ امّا اگر قصد وقف داشته باشد نه حبس است و نه وقف.
معنای «حبس» شرعی آن است که انتفاع از عین مال مورد حبس در مدتی که مالک تعیین کرده صحیح است و پس از انقضای مدّت، عین مال به مالکیت مالک اصلی عین بر میگردد.
باری در مورد شراط دائمی بودن و استمرار وقف، اختلافنظر است. فقهای مالکیه شرط استمرار را صحیح نمیدانند و برخی این شرط را محلّ وقف نمیدانند، امّا اگر وقف بر جهتی باشد که عادتا از میان میرود و دوام نمییابد؛ مثل اینکه وقف بر فرزندان موجود خود کند یا وقف بر کسانی کند که معمولاً منقرض میشود. آیا در این صورت وقف صحیح است یا باطل و اگر صحیح است پس از انقراض موقوفعلیهم، مالک عین موقوفه چه کسی خواهد بود، مورد اختلاف است. بسیاری بر این عقیده هستند که پس از انقراض مورد وقف، مالکّیت عین به نزدیکترین خویشاوندان واقف میرسد، و همیننظر یکی از دو نظر فقهای شافعی است.
فقهای حنفی این وقف را صحیح میدانند و وقف را پس از انقراض مورد آن راجع به فقرا میدانند، مالکیها براین عقیدهاند که پس از انقراض جهت وقف، عین موقوفه به نزدیکترین فقرای واقف میرسد. و فقهای امامیه قائلاند بر اینکه این وقف صحیح است و پس از انقراض جهت وقف، عین موقوفه به ملکیت ورثه واقف میرسد. **زیرنویس=الفقه علی المذاهب الخمسه، محمدجواد مغنیه، ص585 تا 587.@.
از آنچه تاکنون آورده شد میتوان نتیجه گرفت که فرق زکات و وقف و صدقات از جهت ماهیت این است که زکات عبادت مالی است و وقف نوعی خاص بین عقد و ایقاع و عبادت است که نقل مالکیت را از مالکِ عین افاده میکند و صدقه عملی است در پارهای موارد عبادی (اگر به قصد قربت باشد) ولی ناقل مالکیت صاحب مال نیست؛ زیرا دلیلی بر انتقال مال از مالکیت مالک در دست نیست و بنابراین، اصل، بقای مالکیت مالک است. و در پارهای موارد تنها یک عمل نیک است بیآنکه عبادت محسوب شود و این در صورتی است که صدقهدهنده کافر باشد یا قصد قربت نداشته باشد، که در فرض یاد شده حکمی وضعی ندارد و نه عبادت است و نه معامله، اما از جهت حکم تکلیفی و اقسام هریک آنها مباحثی است که از این پس مورد بررسی قرار خواهد گرفت. وجوه اختلاف کلمات زکات و صدقه و وقف بهاختصار چنین است:
1ـ وقف و صدقه واجب نیستند به خلاف زکات.
2ـ مقدار مال وقف و صدقه معین نیست امّا مقدار زکات معین است.
3ـ صدقه و زکات به هاشمی تعلق نمیگیرد ولی وقف بر هاشمی صحیح است.
4ـ در زکات قصد قربت شرط صحت است اما در وقف و صدقه قصد قربت شرط صحت نیست و اگر شرط دانسته شود، شرط ثواب و کمال است.
برای روشنتر شدن تمایز ماهوی این سه لازم است تحقیق و امعان نظر بیشتری به عمل آید، لذا به نظر رسید که آنچه را پارهای از فقهای امامیه تحت عنوان کتاب «اوقاف و صدقات» آوردهاند ذکر کرده بررسی کنیم تا ضمن آن، اختلافنظر فقهای امامیه هم تا اندازهای معلوم شود.
شیخالطائفه در کتاب النهایه فی مجردالفقه والفتاوی تحت عنوان «الکتابالثامن فیالاوقاف والصدقات» به تفصیل درباره مباحث «وقف» سخن میگوید، آنگاه «سکنی و عمری و رقبی» و سپس اقسام «هبه» را شرح میدهد و احکام آنها را بیان میدارد و در ضمن بیان اقسام و احکام هبه، اشارهای به «صدقات» دارد بیآنکه ماهیت آن را معلوم کند؛ یعنی معلوم دارد که صدقه چیست؟ آیا از اقسام هبه است؟ و اگر چنین است عقد است یا ایقاع یا عبادت؟ محقق هم در شرایع کتابی تحت همین عنوان دارد و همان احکام و مباحثی را که شیخ در نهایه آورده است با اختلاف تعبیرات میآورد؛ بیآنکه اصولاً اشارهای به «صدقه» داشته باشد. در تفحص مختصری که به عمل آوردم ندیدم فقیهی «صدقه» را تعریف کرده و به ذکر ادله و احکام آن بپردازد فقها یا اصولاً اسمی از «صدقه» نیاوردهاند و یا اینکه ضمن مباحث مربوط به «نحل و هبات» به احکام آن پرداختهاند، بیآنکه اثر حقوقی آن عمل را بهطور روشن و صریح ذکر کرده و یا ماهیت حقوقی و فقهی آن را معلوم دارند. باری اینک ترجمه عبارت شیخ در کتاب نهایه:
مکروه است که انسان آنچه را به همسر خود بخشیده، پس بگیرد، همانطور که مکروه است زوجه آنچه را به شوهر هبه کرده پس بگیرد، و هر چیز را که انسان در راه خدا داده به هیچوجه روا نیست آن را پس بگیرد. و هم هر چیز را که انسان در راهخدا «صدقه» داده است روانیست که با فروختن یا هبهکردن یا صدقهدادن به خود برگرداند، اما اگر به میراث به او برگردد رواست.
و اگر کسی مالی جدا کرد که آن را در راهخدا به «صدقه» دهد، ولی آنکس که میخواست صدقه به او بدهد درگذشت (پیش از آنکه صدقه به او تسلیم شود) باید آن را به دیگری به «صدقه» بدهد و جزء اموال خود در نیاورد. **زیرنویس=النهایه فی مجرد الفقه والفتاوی، ج2، ص619، چاپ دانشگاه تهران.@.
این بود تمام سخنی که شیخ در باب صدقه گفته است و با ملاحظه در کلام وی میبینیم گذشته از اینکه سخنی در مورد ماهیت صدقه نگفته و معلوم نکرده است که صدقه عقد است یا ایقاع یا عبادت حکم به عدم جواز استرداد مالی که به صدقه داده شده را نیز مبهم میگذارد و معلوم نیست که مقصود وی حرمت استرداد مالی است که به صدقه داده شده یا کراهت آن؟ و نیز معلوم نیست که مال از ملکیت صدقهدهنده خارج شده است یا تنها برگردان آن به اموال صدقهدهنده مکروه یا حرام است؟ و اگر مقصودش آن باشد که از مالکیت صاحب مال خارج شده است، چگونه از طریق ارث به مالکیت وی در میآید؟ بعلاوه دلیل نقل مالکیت چیست؟
محقق حلّی یکی از کتابهای شرایعالاسلام را تحت عنوان «وقوف و صدقات» قرار داده و تحت این عنوان از وقف و سکنی و رقبی و هبات بحث میکند. او تنها در مورد بعض اقسام هبه، استرداد مال موهوب را جائز نمیداند. عجیب آن است که با آنکه عنوان کتاب «وقوف و صدقات» است، اصلاً اشارهای به صدقه ندارد؛ نه از جهت حکم و نه از جهت ماهیت.
اشکال دیگری که هم به شیخالطائفه و هم به محقق ـ به نظر ـ وارد است، اینکه اصولاً از نظر معنی، کلمه «صدقه» با کلمه «زکات» تناسب و قرابت بیشتری دارد تا با کلمه «وقف» . و لذا هم در لغت، برخی زکات و صدقات را به یک معنی دانستهاند و هم در لسان شرع ـ چه در قرآن و چه در احادیث ـ. کلمات «زکات و صدقات» بیشتر با هم آمده و قریبالمعنی بهکار رفته است.