نویسنده: سید جواد مصطفوی
مطلب هفتم: کیفر تفرقه انداز.
امیر المومنین در نهج البلاغه می فرماید: «و الزموا السواد الاعظم فان ید الله علی الجماعه فان الشاذ من الناس للشیطان کما ان الشاذ من الغنم للذئب الا من دعا الی هذا الشعار فاقتلوه ولو کان تحت عمامتی هذه» می فرماید: همراه جماعت باشید که خدا بالای سر جماعت است و از افتراق و جدائی بپرهیزید برای این که هر گوسفندی که از گله جدا شود طعمه گرگ می شود. کسی هم که از جماعت و از سواد اعظم جدا بشود نصیب شیطان می شود. (در انقلاب اسلامی هم دیدیم اشخاصی بودند این سخن امیر المومنین علیه السلام را نشنیدند وبا 36 میلیون جمعیت و تظاهرات همراه نشدند در نماز جمعه نیامدند کنار نشستند و جدا فکر کردند و نتیجه این شد که شیطان آنها را گرفت و طعمه گرگ شدند و اکنون یا در زندان هستند یا جای دیگر و با خود می گویند: ای کاش سخن امیر (ع) را شنیده بودیم.) و در آخر می فرماید: هر که شعار تفرقه بدهد یا از سخنش بوی تفرقه بیاید او را بکشید حتی اگر گوینده تفرقه زیر عمامه من باشد یعنی ولو من باشم اگر ثابت کردید که شعار تفرقه دادم مانند شعار تفرقه ای که خوارج دادند حق دارید مرابکشید البته روشن است که تشخیص شعار تفرقه با فقیه عادل و مجتهد است.
مطلب هشتم و نهم: عوامل اتحاد و عوامل اختلاف.
قبل از ورود در نهج البلاغه برای این بحث باید توضیحی عرض نمایم: احکام اجتماعی اسلام در مواردی که دو نفر یا بیشتر با هم رابطه دارند دستورهائی را بشکل امور وجوب و استحباب و یا حرمت و کراهت بیان فرموده است (و فرقی نمی کند که مثلا بین همسایه با همسایه باشد یاگروهی با گروه دیگر) که نتیجه این دستورها اتحاد الفت و برادری بین آحاد مختلف مردم می شود. در اینجا فقط فهرست وار مقداری از این دستورات و آداب را ذکر میکنم: نماز جمعه و جماعت (فکر کنید که چقدر در ایجاد الفت موثر است) سلام کردن مصافحه و معانقه تبسم ادخال سرور (اینها با همین عنوان در صحاح اهل سنت و کتب اربعه شیعه موجود است و برای هر یک حدود ده الی بیست روایت از پیغمبر و ائمه نقل شده است) مشاوره کردن نصیحت تعاون اصلاح ذات البین نظافت (که 1800 روایت در کتاب او ل و دو م وسائل راجع به نظافت مو و دندان و ناخن و حمام رفتن و چگونه نگهداشتن لباس داریم) امانت عدالت صداقت مواسات ترحم احسان به والدین صله رحم مراعات حق همسایه و هم صحبت نوازش ایتام ضیافت قضای حوائج مومنین حسن معاشرت مطایبه و مزاح بدرقه و استقبال مسافر رفتن هدیه و سوغات بردن عیادت مریض تشییع جنازه مصیبت دیده را تسلیت گفتن کظم غیظ زکات انفاق دعا کردن برای مومنین پرسیدن اسم رفیقی که تا حال ندیده اید تاخیر سفر تا سه روز بخاطر مریض شدن همسفر چوب و سنگ را از سر راه مسلمین برداشتن و کنار گذاشتن رفیق خود را به بهترین نام خواندن.
اینها و دهها مانند آن از اموری است که اسلام نسبت به آن امر کرده است.
اما امور منهیه (دقت کنید): نهی از گمان بد تجسس دروغ غیبت (ارتباط اینها را در ایجاد اختلاف می توانید خودتان فکر کنید) تکبر خودخواهی تحقیر استخفاف شماتت قطع رحم عاق والدین سخن چینی خدعه تزویر کم فروشی احتکار طمع ریا نفاق کینه توزی درگوشی صحبت کردن در برابر دیگران خلف وعده تعصب بیجا و دهها عنوان دیگر.
اما از دیدگاه نهج البلاغه: یکی از مطالبی که خود عامل اختلاف است مطرح کردن مطالب اختلافی است نام بردن از اشخاصی است که سابق بوده اند و مرده اند و حساب آنها با خداست. «خطبه شقشقیه» را در نظر آورید. امیر المومنین (علیه السلام) در چند جمله متن تاریخ را بیان میکند. گله و شکایت میکند از کسانی که از ابتدا نسبت به اسلام و مسلمین کم لطفی کردند. در بین سخنرانی یک نفر برمی خیزد و نامه ای بدست امیر المومنین (علیه السلام) می دهد. حضرت مشغول خواندن نامه شده و از سخن منصرف می شوند ابن عباس برخاسته تمنا میکند که سخن را ادامه دهید. حضرت می فرمایند: «شقشقه هدرت ثم قرت» چند کلمه بر خلاف سبک و روش همیشگی سخن گفتم دیگر تعقیب مکن. در باره عثمان بن عفان قضاوتی میکند و حتی قاتلینش را مجرم و گناهکار میداند و می فرماید: «استاثر فاسا الره و جزعتم فاساتم الجزع و لله حکم واقع فی المستاثر و الجازع» روز قیامتی هست که خدا بین عثمان و قاتلین او حکم میکند. شما بهشت و دوزخ آنها را معین نکنید.
در باره عایشه قضاوتی می فرماید و در آخر اضافه میکند: «و لها بعد حرمتها الاولی و الحساب علی الله» بهر حال بعد از همه حرفها فراموش نمیکنم که او چند سالی همسر پیامبر بوده است (و بعد با کمال احترام او را فرستاد) و حسابش با خداست. شما بهشت و دوزخ او را معین نکنید از این روشنتر خطبه ای است که حضرت در پاسخ فردی که می گوید: با وجود این که شما استحقاقتان برای خلافت بیشتر بود چرا شما را عقب زدند می فرماید: تو عنان زبان از کف داده ای سوال بیجا میکنی حالا وقت این سوال نیست وقت جنگ صفین است اما چون سوال کردی برایت می گویم: خلافت چیزی است که همه دوستش دارند. یک عده بخل ورزیدند عده ای سخاوت کردند عده ای هم گفتند نمی خواهیم و در آخر می فرماید: «و الحکم لله و المعود الیه یوم القیمه» روز قیامتی هست و تو بفکر آنجا باش. امروز سخن از جنگ صفین است. در این باره کن نه موضوعی که سی و پنج سال پیش بوده است. این خطبه کوتاه را لازم است مراجعه نمائید.
به عقیده من اگر امروز امیر المومنین (ع) تشریف بیاورند در میان ما و ما از ایشان سوال کنیم قضیه جنگ شما در صفین چه بود می فرماید: آن قضیه گذشت خداوند در روز قیامت به حسابها رسیدگی میکند. آنچه که امروز مهم است موضوع روز شما یعنی ذلت مسلمین بعد از عزتشان است خیانتها و جنایتهای عده ای صهیونیست و اخراج مسلمین از کشورشان است شما نشسته اید و نگاه می کنید شما که بهترین منابع ثروت را دارید بهترین مراکز سوق الجیشی مثل کانال سوئز باب المندب تنگه داردانل مالاکار هرمز و جبل الطارق را دارید بهترین کتاب یعنی قرآن را دارید روح زندگی در دست شماست. چرا باید ذلیل باشید من از آن جواب امیر المومنین علیه السلام این طور می فهمم که به قضیه روز خود بپردازید. به این فکر باشید که یک عده در ریاض می نشینند و کارشان اختلاف اندازی بین شیعه و سنی است. این را کوچک نگیرید. آنها شیطان مجسم هستند. پنجاه سال درس شیطنت سیای آمریکا را خوانده اند و حالا می بینند منافع آمریکا این طور حفظ می شود. اما آن رحمت مجسم خدا یعنی حضرت امام خمینی (ره) بارها به اتحاد توصیه فرموده اند. اتحاد بین دانشگاه و فیضیه بین ارگانها و نهادها و بین همه اقشار مردم. این مسئله را هم نباید به سادگی از کنارش گذشت.
من فکر میکنم از زمانی که نوجوان بوده اوضاع تاسف بار مسلمین را می دیده و غصه می خورده و بعد از هفتاد سال فکر به این نتیجه رسیده که عامل عزت مسلمین اتحاد است. لذا می فرماید: «اگر اتحاد داشته باشید هیچ صدمه و آزاری بشما نمی رسد و آمریکا نمی تواند هیچ غلطی بکند.»
مطلب دهم: در مورد سیره و اخلاق علی (ع) در زمان حکومت حضرت
از بعد اتحاد بین مسلمین. از آنجا که بررسی و بحث بیشتر می خواهد در گنجایش این مقال نیست و نیاز به فرصت دیگری دارد