عصرامام جعفر صادق ـ علیه السلام ـ عصر پیدایش افکار و عقائد گوناگون در میان مسلمانان است. در آن دوران برخورد میان آراء و عقائد گوناگون پیرامون مسائل مختلف در نهایت شدت رواج داشته است. امام ـ علیه السلام ـ طبق رسالتی که بر عهده داشت با هرگونه افکار و عقائد انحرافی مبارزه می کرد و به شیعیان خود عقائد صحیح اسلامی را تعلیم می داد و آن ها را از هرگونه افکار انحرافی و عقائد باطل برحذر می داشت. یکی از انحرافات و بدعت هایی که در زمان امام صادق ـ علیه السلام ـ در میان مسلمانان پیدا شد مسأله تصوف و صوفی گری بود که بنیان گذار آن ابو هاشم کوفی است و در «رمله» نیز اولین خانقاه را بنا نهاد.[1] امام صادق ـ علیه السلام ـ به خطرات این فکر انحرافی کاملا واقف بود و به مبارزه با آن برخاسته بود که از حضرت امام حسن عسگری ـ علیه السلام ـ روایت شده است که وقتی از امام صادق ـ علیه السلام ـ از حال «ابو هاشم کوفی صوفی» سؤال کردند، امام فرمود: (انه فاسد العقیده جداً و هو الّذی ابتدع مذهباً یقال له التصوف و جعله مقرّاً لعقیدته الخبیثه)[2] عقیده او جدّاً فاسد است به بدعت مذهبی را اختراع کرد که به آن تصوف گفته می شود و آن را به سوی عقیده ناپاک خود محل فراری قرار داد.
حال با توجه به مقدّمه فوق می گوییم: در زمانی که صوفیان ریاکار زاهد نما، به خود اجازه می دادند از قول و عمل هر کسی که بر خلاف نظر آن ها بود، به شدّت اعتراض و انکار نمایید و گستاخی را به جائی رسانده بودند که حتّی ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ نیز از اعتراض و انکار آنها در امان نبودند. بقدری که «سفیان ثوری» از صوفیان مشهور آن دوران روزی بر امام صادق ـ علیه السلام ـ وارد شد، امام را دید جامه ای سپید و لطیف بر تن کرده است، به عنوان اعتراض گفت: این جامه سزاوار تو نیست، تو نباید خود را به زیورهای دنیا آلوده سازی. امام ـ علیه السلام ـ با منطقی رسا به او فرمود: (اِسمع منی وع ما اقول لک فانه خیر لک عاجلا و آجلا ان انت مت علی السنه و الحق و لم تمت علی بدعه،…)[3] خوب گوش کن از برای دنیا و آخرت تو مفید است، اگر راستی اشتباه کرده ای و حقیقت نظر دین اسلام را درباره این موضوع نمی دانی، سخن من برای تو بسیار سودمند خواهد بود. و امّا اگر منظورت این است که در اسلام بدعتی ایجاد کنی حقائق را منحرف و وارونه سازی، مطلب دیگری است و این سخن به تو سودی نخواهد داشت.
ممکن است تو وضع ساده و فقیرانه رسول خدا و صحابه آن حضرت را در زمان خودش در نظر خود مجسّم سازی و فکر کنی که آن یک نوع تکلیف و وظیفه ای برای همه مسلمانان تا روز قیامت است، امّا من به تو می گویم که رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله ـ در زمانی و محیطی زندگی می کرد که فقر و سختی و تنگدستی بر آن مستولی بود، عموم مردم از داشتن لوازم ضروری زندگی محروم بودند، وضع خاصّ زندگی رسول اکرم ـ صلی الله علیه وآله ـ و اصحاب آن حضرت مربوط به وضع عمومی آن روزگار بود. اما اگر در عصری وسائل زندگی فراهم شد، سزاوارترین مردم برای بهره بردن از نعمت ها، نیکان و صالحانند، نه فاسقان و بدکاران، مسلمانانند نه کافران. ای سفیان! تو چه چیز را بر من عیب شمردی؟ به خدا قسم من در عین این که می بینی که از نعمت های الهی استفاده می کنم، از زمانی که به حدّ بلوغ رسیده ام شب و روز بر من نمی گذرد مگر آن که مراقب هستم که اگر حقی در مالم پیدا شد، فوراً آن را به موردش برسانم. سفیان نتوانست پاسخ منطقی امام ـ علیه السلام ـ را بدهد، محضر امام را ترک گفت و به یاران و هم مسلکان خود پیوست و ماجرا را به آن ها گفت، آن ها تصمیم گرفتند که دسته جمعی با امام مباحثه کنند، گروهی به اتفاق آمدند و گفتند رفیق ما نتوانست خوب دلائل خودش را ذکر کند. اکنون ما آمده ایم با دلائل روشن خود، تو را محکوم سازیم. امام دلائل آن ها را پرسید، آن ها آیاتی را از قرآن به عنوان دلیل بر مدّعای خود آوردند که امام پاسخ همه آن ها را داد و سپس دلائلی از قرآن و حدیث بر خلاف ادعای صوفیان اقامه نمود که صوفیان از پاسخ آن ها عاجز ماندند که تفصیل این مصاحبه در روایت آمده است.[4]
با مطالبی که ذکر گردید این نتیجه به دست می آید که اگر امام صادق ـ علیه السلام ـ نیز شرائطی را مثل پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله ـ و اصحاب آن حضرت به ویژه امام علی ـ علیه السلام ـ داشتند یقیناً بر همان روش زندگی می کردند در حالی که می دانیم امام علی ـ علیه السلام ـ منصب خلافت و حکومت را نیز بر عهده داشتند و می بایست خود را با زندگی متوسط عموم مردم عصر خود وفق می دادند.
پی نوشت ها:
[1]- الهامی، داود، سیری در تاریخ تشیع، انتشارات مکتب اسلام، ص 418.
[2]- مقدس اردبیلی، حدیقه الشیعه، انتشارات کتابخانه شمس، ص 564.
[3]- مظفری، محمد حسین، الامام الصادق ـ علیه السلامـ ، نجف، انتشارات حیدریه، چاپ دوم، ص 235 و 236.
[4] ـ الهامی، داود، همان، ص 420 الی 422.
[5]- همان مدرک سابق.