اخلاق در آیین یهود (1)

اخلاق در آیین یهود (1)

نویسنده:اسماعیل علی خانی *

خلاق جوهره ی یهودیت است؛ اما با توجه به مشکلات مطرح شده درباره ی باب اخلاق یهودی، یافتن تعریفی جامع از اخلاق یهودی ممکن نیست. بااین حال، مجموعه ی گسترده و پر ارزشی وجود دارد که «اخلاق یهودی» نامیده می شود. اصول اخلاقیات یهود، نخست در ده فرمان حضرت موسی تبیین شد؛ سپس در قوانین شریعت تورات در کتب مقدس عبری توسعه یافت و پس از آن، پیامبران عبرانی به نقد و بررسی آن پرداختند، و بار دیگر در قوانین شفاهی میشنا گسترش یافت. پس از آن، درگمارا و میدراش تجزیه و تحلیل شد و در قرون وسطا و مدرن، دوباره با واژه های فلسفی و عرفانی تفسیر شد.
با توجه به این امر، آثار مکتوب اخلاق یهودی به طور معمول به چهار گروه اصلی تقسیم می شوند: توراتی، حاخامی، قرون وسطایی و مدرن.
اخلاق اجتماعی جایگاه خاصی در یهودیت و کتاب مقدس و تلمود دارد. برخی ازآموزه های اخلاق اجتماعی یهود عبارت اند از: محبت به همنوع، تواضع و فروتنی، دستگیری از مستمندان، عدالت و درستکاری، تقدس حیات، اعتدال و میانه روی و عفو و گذشت. به جز اخلاق، فلسفه ی اخلاق نیز جایگاه خاصی در یهودیت دارد که به برخی از امور بنیادین اخلاق، مانند کمال اخلاقی می پردازد.

مقدمه

طرح موضوع اخلاق یهودی، مسائل و مشکلاتی را به دنبال می آورد. برخی از این مسائل، جزو جدایی ناپذیر ولازمه ی ذاتی هر نوع مکتب اخلاقی است و برخی دیگر منحصر به اخلاق یهودی است. موضوع رفتار انسان ها (به ویژه موضوعات اخلاقی) در این دین اهمیتی اساسی دارد، اما به دلیل وجود شکل های گوناگون آیین یهود، به یین، یافتن تعریفی جامع از اخلاق یهودی ممکن نیست.(1)
آیین یهود دینی است که هدف و جهت گیری آن اساساً به سمت رساندن انسان به تکامل عملی در همین دنیاست. چهره ی واقعی و ملموس این گرایش به عمل، در مجموعه ی ضوابط و قوانین اخلاقی تدوین شده بر اساس تورات، به نام «هلاخا» (2) یا شریعت یهودیت متبلور شده است. با اینکه بخش زیادی از قوانین هلاخا به آنچه امروزه آیین های مذهبی یا عبادی خوانده می شود مربوط است، هلاخا متضمن قوانین مدنی، جنایی و اخلاقی نیز می باشد. بخش اخلاقی هلاخا از بخش های دیگر آن به هیچ وجه قابل تشخیص وجداسازی نیست؛ بلکه دست کم در چارچوب این نظام، به مثابه بخشی که اعتبار و صلاحیت خود را همچون بقیه تورات، از آموزه های الهی به دست آورده است، بدان نگریسته می شود. از آن جا که هلاخا عناصری اخلاقی نیز در خود دارد، این پرسش مطرح می شود که آیا سنت یهودی، نظام اخلاقی مستقل و مجزایی از هلاخا را به رسمیت می شناسد؟ آیا چیزی به عنوان هنجارهای اخلاقی خاص یهودیت که در هلاخا ذکر نشده باشد، وجود دارد؟
این موضوع، به مسئله پر دردسری تبدیل شده است. اگر یهودیت، موجودیت دو قلمرو حقیقتاً یهودی و در عین حال مستقل، یعنی حوزه ی هلاخا و حوزه ی اخلاق را به رسمیت بشناسد، ارتباط آنها با یکدیگر چگونه خواهد بود؟ آیا اصولی اخلاقی را می توان با توجه به قوانین هلاخا اصلاح و تعدیل کرد؟ این احتمال در نزد آن دسته از یهودیانی که هلاخا را تنها نمایش گر مرحله ی اولیه و آغازین وحی پویا و درحال تحولِ الهی می دانند، غیرقابل قبول است. به عبارت دیگر، مسئله این است که اگر هلاخا و اخلاق یهودی، هر دو اصیل و معتبراند، آیا می توان یکی از آنها را مقدم بر دیگری دانست؟ اگر این گونه نیست، در هنگام تعارض این دو، تکلیف چه خواهد بود؟ اگر آنها هیچ تعارضی با یکدیگر ندارند، پس تفاوتشان در چیست؟
مشکل دیگر اینکه اگر اخلاقِ دینی خاصی فراتر و بالاتر از هلاخا وجود دارد، پس رابطه ی این نوع اخلاق با قانون مدنی غیردینی یهودیت چگونه است؟ وظیفه ی یهودیان در مورد تحمیل یا ارائه این اخلاق به غیر یهودیان چیست؟ (3)
اشکالات دیگری نیز در این باره مطرح می شود؛ مانند اینکه اگر قرار باشد اخلاقیات را همه ی مردم جهان بپذیرند، در این صورت اخلاق یهودی باید نه تنها اصولی جامع و دربرگیرنده همه مردم جهان داشته باشد، بلکه باید برای همگان نیز در دسترس و قابل استفاده باشد. حال اگر اخلاق خاصی فراتر از هلاخا وجود داشته باشد، آیا واقعاً در دسترس همه ی مردم جهان قرار دارد و برای همه سودمند است؟ اگر چنین است، چه عنصری آن را اخلاق یهودی کرده است؟
در ادامه به بررسی پاره ای از مسائل که منحصراً در اخلاق یهودی مطرح شده است، می پردازیم. نخست برخی از مسائل پیش آمده در حوزه ی اندیشه اخلاق یهودی را تشریح، و سپس مجموعه نوشته هایی را که به طور معمول با این عنوان از آنها یاد می شود، معرفی می کنیم. در نهایت نیز به برخی از آموزه های اخلاقی برجسته ی این دین اشاره می کنیم.
اخلاق جوهره ی یهودیت است. از سه اصل موجود در تورات، تقوا ریشه ی اخلاق است؛ دو اصل دیگر ــ کیفر و پاداش و برگزیدگی یهود ــ نوعی نقش حمایتی برای اخلاق دارند.(4) در عصر روشنگری اروپا، اخلاق یهودی به لحاظ عقلی تحلیل شد و در نهایت در عصر جدید، دوباره سه مکتب و فرقه ی عمده ی یهودی آن را بررسی کردند. در طی این دوران طولانی، تغییرهای زیادی در اخلاقیات یهود به وقوع پیوست. در میان اصول بارزتری که کنار گذاشته شده اند، می توان به قاعد ه ی مقابله به مثل (چشم در برابر چشم)، توجیه بردگی، عرف چند همسری و منزلت پایین تر زن در جامعه نام برد. با این همه، هنوز اصول بسیاری وجود دارند که از همان دوران اولیه ی ظهور کتاب مقدس باقی مانده اند.(5)
نکته ی قابل توجه اینکه در دین یهود نمی توان میان آموزه های دینی و اخلاقی و به عبارت دیگر، میان اخلاق و دین تمایز نهاد. هر آنچه در تلمود (6) و تورات است، شریعت به شمار می آید؛ حتی موضوعاتی مانند کمک به فقیران، رفتار مناسب با دیگران و … .(7)
به هر حال، این نوشتار بر آن است تا آنچه در حقیقت در طول سال های متمادی به عنوان اخلاق یهودی مطرح بوده است را بررسی کند.

متون مختلف اخلاق یهودی

بر اساس شیوه ی آیزایا تیشبی (8) و جوزف دن، (9) آثار مکتوبی که به طور معمول اخلاق یهودی نامیده شده اند، به چهارگروه اصلی تقسیم می شوند: توراتی، (10) حاخامی، (11) قرون وسطایی و مدرن.(12)

الف.اخلاق توراتی

برخی از دانشمندان معاصر نظیر اسرائیل افروس (13) و شوبرت سپِرو (14) بر این عقیده اند که در کتاب مقدس (عبری) حوزه ی مجزا و خاصی از کردارهای انسانی، نظیر آنچه ما به آن اخلاقیات می گوییم، کاملاً مورد توجه بوده است. هیلل (15) نیز بر این باور است که مطالبات اخلاقی، اساس تورات است.(16) می توان با این دیدگاه مخالفت کرد؛ زیرا کتاب مقدس در حالی که از موضوعات و مطالب اخلاقی سرشار است، هیچ گاه قوانین کنترل کننده ی رفتارهای اخلقای را بخش مجزا و مستقلی از قوانین مربوط به موضوعات مدنی، جنایی و عبادی موجود در آن نمی داند: (17) «همه آنها از یک شبان داده شده است.» (18) در کتاب مقدس عبری هیچ کلمه ای با عنوان «اخلاق» (19) به معنای مورد نظر ما وجود ندارد؛ بنابراین، این تعبیر صرفاً بیانگر کارکرد آموزشی است، که توسط آباء انجام شده است. در کتاب مقدس مطالبات اخلاقی، بخش اصلی مطابات بنیادین است؛ از این روی، جایگاه محوری اخلاق، سراسر کتاب مقدس است. بر این اساس، کتاب مقدس تأثیر مهمی بر شکل دهی اخلاق در فرهنگ اروپایی به نحو عام داشته است. این تأثیر هم به صورت مستقیم و هم غیرمستقیم از طریق آموزه های اخلاقی ادبیات اپوکریفایی (بنگرید به اپوکریفا) و عهد جدید بوده است، که مبتنی بر اخلاق کتاب مقدسی هستند.(20) از این روی، آموزش مطالب اخلاقی در کتاب مقدس به صورت آگاهانه و با این عنوان خاص انجام نمی شود؛ بلکه می توان گفت تورات یکی از منابع اخلاق یهودی است، که هیچ گاه به منزله ی متن کتاب اخلاقی شناخته نشده است.(21)
کتاب مقدس میان آموزه هایی که می توان به مثاب آموزه های اخلاقی طبقه بندی کرد و تعالیم فقهی (ختنه، قربانی و ممنوعیت خوردن خون) و دستورهای مربوط به موضوعات قانونی عام، تمایز رسمی قائل نیست؛ (22) بنابراین، محقق مجبور است میان این مقولات تفاوت ایجاد کند و ببیند کجا هدف اخلاق بروز می یابد. هدف اخلاقی را می توان با تشخیص تفاوت میان فرمان اصلی و عام «تو نباید سرقت کنی» و احکام مربوط به کیفر سارق متمایز ساخت.(مثلاً اعداد، 35) از این روی، فرامین اخلاقی، به وضوح قوانین بدون ضمانت هستند که باید آنها را اطاعت کرد، اما تحمیلی نیستند.
به غیر از فرمان های اخلاقی واضح، گرایش عامی در شریعت کتاب مقدس وجود دارد که برعدالت تأکید می ورزد؛ عدالتی که اساس هر قانونی است. هر قانونی بر دیدگاه اخلاقی قانون گذار
و تلاش هایی مبتنی است که وی انجام می دهد تا از طریق قدرت، قواعد عملی اخلاق را، که جامعه ی موجود پذیرفته است اجرا کند؛ اما شریعت کتاب مقدس به وضوح و پیوسته مشتاق این غایت است.(23)
با این سخن، این اشکال و پرسش مطرح می شودکه آموزه های اخلاقی کتاب مقدس چیست؟ این پرسش در حقیقت، به منزله ی این است که کتاب مقدس، دست کم درمناسبات اخلاقی و کلامی، کتابی واحد و یکپارچه فرض شود. این فرضیه هر چند ممکن است مخالفت مورخان کتاب مقدس را به دنبال داشته باشد، انعکاس دهنده ی نگرش سنتی یهودیت نسبت به این کتاب است و در اینجا مورد پذیرش قرار می گیرد.
شاید شناخته شده ترین آموزه های اخلاقی کتاب مقدس مجموعه ای به نام «ده فرمان» باشد. (البته این مجموعه به نام ده فرمان مشهور شده، وگرنه تعداد احکام آن بسیار بیش از ده عدد است). این مجموعه درسفر خروج باب 20، ذکر شده است. از این ده جمله ی مجزا، دست کم شش مورد آن مستقیماً دارای محتوا و اهمیت اخلاقی است: الف)به پدر و مادرت احترام گزار؛ ب)قتل نکن؛ ج)زنا نکن؛ د)دزدی نکن؛ هـ)علیه همنوع خود شهادت دروغ نده؛ و)به اموال نزدیکانت طمع نداشته باشد (اموال در این فقره، همسران را نیز در بر می گیرد که خود نشان دهنده ی، این است که ده فرمان سندِ احساسات فمینیستی تورات نیست). چهار فرمان باقی مانده (من پروردگار و خدای شما هستم…؛ تنها خدای یگانه باید پرستیده شود؛ هیچ گاه نام خدا را بیهوده و عبث به کار نبرید؛ مراسم روز شنبه را به پا دارید) بیشتر به موضوعات کلامی و عبادی مربوط است. این تقسیم بندی موضوعی ده فرمان، چیزی است که بعدهاحاخام های یهودی از متن کتاب مقدس نیز برداشت کردند؛ یعنی قانون های مربوط به روابط میان تک تک افراد آدمی و اصول مربوط به رابطه ی انسان ها با خداوند.(24)
بسیاری از قوانین تورات در گروه اول قرار می گیرند که بر اساس آن، عبادت خداوند در گرو داشتن روابط محترمانه، انسانی و اخلاقی با همنوعان است. (همان گونه که بعدها حاخام ها نوشتند، عبادتِ شایسته ی خداوند در انجام سه کار است: مطالعه ی تورات، انجام قربانی و نماز و مهربانی و عطوفت؛ (25)
در مذهب یهود، دین و اخلاق به نحوی جداناشدنی با یکدیگر در هم آمیخته اند؛ رفتار صحیح اخلاقی همواره درپرتو ذات خداوندی تفسیر شده است؛ زیرا تنها ذات مقدس الهی است که نمونه ی اعلای همه ی خوبی ها و شایستگی هاست.
تورات به دو دسته قوانین دینی و اخلاقی توصیه می کند و هر دسته از قوانی، خود به دو نوع سلبی و ایجابی تقسیم می شوند. پیوند میان قوانین دینی و اخلاقی امری اتفاقی نیست؛ بلکه از وجود عناصر اخلاقی در قوانین دینی ناشی می شود. این دو دسته از قوانین، یک هدف مشترک دارند که همان خدا و پاکدامنی است. احکام ایجابی برای تهذیب اخلاق و ارتقای ویژگی های نفسانی، و دستورهای سلبی برای مبارزه با رذایل اخلاقی و فرونشاندن گرایش های منفی است.(26)
به عبارت دیگر، اخلاق، هر چه باشد، پایه های آن در اراده ی خداوند قرار دارد. از این روی، اراده ی او به همان اندازه که در دین و اصول آن سهم دارد، در اصول اخلاقی نیز نقش دارد. اساس این عقیده که خداوند از آفریدگان و بندگانش خواسته است رفتاری معقول و مهربانانه با یکدیگر داشته باشند، در آموزه های کتاب مقدس است؛ آنجا که می گوید، انسان به صورت خدا خلق شده است.
اخلاقی زیستن در سخنان دانشمندان یهود دو ویژگی دارد: یکی اینکه بنیاد و اساس اخلاق، دستور الهی است و دیگر آنکه اخلاقی زیستن به معنای مطابقت اخلاق انسان با صفات خداوند است. از آنجا که انسان به صورت خداوند، آفریده شده است، کسب والاترین درجه ی ممکن از کمال و خودشناسی در این است که خود را تا حد امکان، شبیه به خداوند گرداند. این سخن را می توان شالوده ی مهم ترین و منحصر به فردترین اصل اخلاقی تورات، یعنی تقلید کردن از خدا (27) دانست.(28)
در آیاتی چند از تورات، به اصل خلاقی مزبور اشاره شده است، که برای نمونه برخی از آنها را بیان می کنیم: «مقدس باشید؛ زیرا که من یهوه، خدای شما، قدوس هستم».(29) در این آیه، درباره ی موضوع بحث ما، دو نکته ی صریح و روشن وجود دارد: یکی مقدس و پاک شدن انسان به دلیل مقدس بودن خداوند، و دیگری ضرورت قدم گذاشتن در راه خدا و پیروی کردنم از او، حال این پرسش مطرح است که چگونه انسان می تواند خویشتن را پاک و منزه گرداند و در نتیجه خداگونه شود؟ در کتاب مقدس، به گونه ای روشن به این پرسش پاسخ داده شده است. در سفر لاویان (19:2ــ37) فهرستی از فرمان های مختلف خداوند ارائه شده است. این فرمان ها درباره ی موضوعات اخلاقی (شامل احترام به والدین، کمک کردن به فقیران، رعایت عدل و صداقت، لطف و عطوفت به محرومان، و مانند آن)، فقهی (مثل آداب روز شنبه، قربانی و مانند آن) و کلامی (از قبیل بیهوده نام پروردگار را بر زبان نیاوردن) است. از این روی، انسان می تواند
با پیروی از این احکام یا بنابر آنچه درکتاب تثنیه آمده است، با گام نهادن در مسیر خداوند، به تقدس و پاکی مورد نظر دست یابد.
از آنجا که تأکید آیین یود بیشتر بر عمل و کردار است، تا مباحث عقلی و ماوراء الطبیعه، مایه شگفتی نیست که این آیین، اصول و آموزه هایی را ارائه دهد که در نگاه اول، محتاج تفسیرهای نظری است، ولی بلافاصله بر تبیین آنها از طریق عناصر عملی پافشاری کند. از این روی، تقلید کردن از خدا در این مذهب، موضوعی مافوق طبیعی نیست؛ بلکه جزو مسائل عملی و اخلاقی آن به شمار می آید. یهودیان مکلف نشده اند که از لحاظ عینی و واقعی فراتر از ماهیت معمول خویش حرکت کنند و از نظرجهانی شبیه خداوند شوند، (30) بلکه از آنان خواسته شده است به شیوه های خاصی رفتار کرده، اعمال مشخصی را انجام دهند. بنابراین، تقلید کردن یهودیان از خداوند و دست یافتن آنان به سرنوشتی که پروردگار با آفریدن آنان به صورت خویش، برایشان مقدر ساخته است، در واقعه ی وسیله ی رسیدن به تکامل عملی و اخلاقی آنان است.
یعنی نه تنها خداوند به وسیله ی فرمان های خود بشر را به راه حقیقی زندگی راهنمایی کرده است، بلکه خود را نمونه ای می سازد تا همه از او پیروی کنند. در ادبیات دانشمندان یهود، پیروی از خداوند به صورت هدف و آرمانی نشان داده شده است، که انسان باید برای نیل به آن بکوشد. اراده ی خداوند الگویی است که زندگی بشر باید بر اساس آن شکل پذیرد. او صفاتی بی نهایت عالی دارد که در رفتار و کردار بشر نیز همان صفات باید نمودار و برجسته باشد.
این اصل در چند جا تعلیم داده شده است. مثلاً «فقط از خداوند خدایتان پیروی نمایید، از او اطاعت کنید و اوامرش را بجا آورید، او را پرستش کنید و از او جدا مشوید»؛ (31) مقصود این است که انسان باید از صفات ذات قدوس متبارک پیروی کند. همان طور که او برهنگان را جامه پوشانید، (32) انسان نیز باید برهنگان راجامه بر تن کند. همان طور که خدا مرده را دفن کرد (33) او نیز مردگان بی کس را به خاک بسپارد».(34) «در تمامی طریق های او رفتار نمایید» (35) چنان که گفته شده : «خداوند، خدایی رحیم و با شفقت، دیر خشم و کثیر احسان و حقیقت است»(36) و نیز گفته شده است: «و واقع خواهد شد هر که به نام خداوند خوانده شود، نجات خواهد یافت»؛ (37) یعنی همان طور که خدای حاضر در همه جا رحیم و شفیق است، مومن نیز باید رحیم و شفیق باشد. همان طور که ذات قدوس متبارک عادل خوانده شده است (38)(مزامیر، 145: 17) او نیز عادل باشد. همان طور که او نیکوکار و مهربان خوانده شده است (آیه ی فوق) بنده نیز نیکوکار و مهربان باشد.» (39)
از سوی دیگر، دانشمندان یهود این نکته را از نظر دو نداشته اند که در کتاب مقدس، صفاتی مانند غیرت و خشم به خداوند نسبت داده شده است که انسان نباید از آن تقلید کند. آنان برای این عقیده که اصل کلی تقلید از خداوند نباید در این موارد به کار بسته شود، دلیلی ارائه کرده اند: «زیرا من که خداوند خدای تو می باشم خدای غیوری هستم»؛ (40) «من بر غیرت چیره و غیرت را بر من تسلطی نیست»؛ (41) «یک موجود انسانی مغلوب خشم و غضب خود می شود. لکن ذات قدوس متبارک بر خشم و غضب خود مسط است. چنانکه گفته شده است: خداوند انتقام گیرنده و صاحب غضب است.(42)
بنابراین، اصل کلی تقلید از خداوند نه تنها پایه و اساس علم اخلاق تلمود است، محرک و الهام بخش آن نیز هست. این اصل کلی این احساس را در انسان به وجود می آورد که وقتی زنگی او به لحاظ اخلاقی درست و صحیح باشد، از تأیید و پشتیبانی آفریدگار خود برخوردار می شود، و از آن مهم تر، با خدای خود رابطه ای ناگسستنی برقرار می سازد. از این روست که این اعتقاد انگیزه ای عالی و نیرومند برای خوگرفتن به رفتار و کردار نیک است.(43)
مقایسه ی شیوه ی آیین یهود در تقلید از خداوند با شیوه های افلاطون و مسیحیت، نکته ای را که بدان اشاره شد، روشن تر می سازد. افلاطون (44) در تئاتتوس (45) چنین می گوید: «بر ما لازم است که هر چه سریع تر به آسمان پرواز کنیم و در نتیجه، تا آنجا که ممکن است، شبیه خدا شویم و شبیه خدا شدن یعنی پاک گردیدن، عادل شدن و خردمند گشتن». در تورات از یهودیان خواسته شده است تا در همین زمین و نه در آسمان ها، با انجام دستورهای خداوند، خداگونه شوند. پس بر اساس دستور تورات کسی شبیه خداوند نمی شود؛ بلکه انسان شیوه های خدایی را دنبال می کند و رفتارهای خداگونه را تا آنجا که برای بشر امکان دارد، انجام می دهد.
در مسیحیت، ما با تفسیری واقعی تر و عینی تر و در نتیجه، مافوق طبیعی تر از مضمون تقلید از خدا روبه رو می شویم. در این دین، خداوند با مجسم کردن خویش در کالبد جسمِ زنده و مادی بشر، نقش تقلید از بشر را ایفا می کند و بدین ترتیب، تقلید از خدا به صورت غیر مستقیم و با عنوان تقلید از مسیح، محقق می شود؛ تقلیدی که نه با انجام دادن ششصد و سیزده فرمان موجود در تورات، که با ابزار وفاداری و ایمان و با پیروی از رنج و عذابی که عیسی هنگام جان نثاری خویش برای خلق تحمل کرد، میسر می شود.(46)
مضمون اخلاقی خلق انسان به صورت خدا، دو موضوع را پدید آورده است: یکی قوانین
اخلاقی خاص (نظیر «دوست داشتن همنوع»؛ زیرا او نیز مانند خودِ ما به صورت خدا آفریده شده است) و دیگری، محتوای عام و فراگیر تورات؛ چیزی که به ویژه در مورد پیامبران باستان (نظیر اشعیا، ارمیا و حزقیال) کاملاً روشن است. این اصل همچنین شالوده ی بحث های حاخامی را درباره ی آنچه ما موضعات اخلاقی می نامیم، تشکیل می دهد.

پی نوشت ها :

*دانش پژوه دکتری ادیان و عرفان مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(قدس سره)
دریافت: 89/3/24 ــ پذیرش: 89/7/6 smaeelalikhani@Yahoo.com
.Singer Peter, A companion to tthics, p.82.
2.Halakhah.
3.Singer Peter, A companion to ethics, p83.
4.Rotenstreih Nathan, Jewish Philosophy in modern times, p. 35.
5.بوش، ریچارد و دیگران، جهان مذهبی، ادیان در جوامع امروز، ترجمه ی عبدالرحیم گواهی، ج 2، 639.
6.Talmud.
7.Eliade Mircea, The Encyclopedia of Religion, V7 & 8, P.82.
8.Isaiah Tishby.
9.Joseph Dan.
10.Biblical.
11.Rabbinic.
12.Singer Peter, A companion to ethics, p.85.
13.Israel Efros.
14.Shubert Spero.
15.Hillel.
16.Roth Cecil, Encyclopedia Judaica, V6, P.931.
17.Singer Peter, A companion to ethics, p84.
18.جامعه، 12: 11.
19.Ethics.
20.Roth Cecil, Encyclopedia Judaica, V6, 922.
21.Singer Peter, A companion to ethics, p.84.
22.Lawrence C. Becker and Charlotte B.Becker, Enyclopedia of Ethics, V2, P.912.
23.Roth Cecil, Encyclopedia Judaica, V6, 923.
24.Singer Peter, A companion to ethics,p.84.
25.I bid.
26 اپستاین ایزویدور، یهودیت، بررسی تاریخی، ترجمه بهزاد سالکی، ص 20.
27.Imitation of God.
28.Lawrence C. Becker and Charlotte B.Becker, Encyclopedia of Ethics, V7.
29.لاویان، 19: 2.
30.البته گفتنی است که موضوع تقلید از خدا، آن گونه که آیات ذکر شده به خوبی نشان می دهد، فرمان و حکم تورات است و همین نکته بعدها به وسیله بیشتر صاحب نظران تأیید شد.
31.تثنیه، 13: 4.
32.پیدایش، 3: 21.
33.سفر تثنیه، 34: 6.
34.سوطا، 14 الف.
35.تثنیه، 11: 22.
36.خروج، 34: 6.
37.یوتیل، 32: 2.
38.مزامیر، 145: 17.
39.دواریم، مربوط به آیه 22 از باب 11 از تثینه، بند 49، صفحه ی 85 الف.
40.خروج، 20: 5.
41.مخیلتا، مربوط به آیه ی فوق، ص 68 الف.
42.ناحوم، 1: 2؛ برشیت ربا، 49: 8 تا 14.
43.راب، دکتر، ا، کهن، گنجینه ای از تلمود، ترجمه ی امیر فریدون گرگانی، ص 231ــ232.
44.Socrater.
45.Theaetetus.
46.Singer Peter, A companion to ethics, p87.

منبع:نشریه معرفت اخلاقی، شماره 3

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید