ابن طلحه مى گوید: (1) وى از بزرگان و سادات اهل بیت است . صاحب علوم کثیر، عبادت فراوان ، اوراد دائم زهد آشکار و تلاوت بسیار، معانى قرآن کریم را بدقت بررسى و از اقیانوس قرآن گوهرهاى ارزنده را استخراج مى کرد و نتایج شگفتى به دست مى آورد و اوقاتش را به انجام طاعات گوناگون تقسیم مى کرد به گونه اى که از خود در آن باره حساب مى کشید.
دیدنش انسان را به یاد آخرت مى انداخت و شنیدن سخنش باعث پارسایى در دنیا مى شد.
نتیجه پیروى از رهنمودهایش بهشت بود، نور جمالش گواهى مى داد که او از سلاله نبوت است و پاکیزگى اعمالش روشن مى ساخت که او از دودمان رسالت است . گروهى از بزرگان مذاهب و دانشمندان برجسته آنها مانند یحیى بن سعید انصارى ، ابن جریح ، مالک بن انس ، ثورى ، ابن عیینه ، ابوحنیفه ، شعبه ، ایوب سجستانى و دیگران از او حدیث نقل کرده اند و از دانشش بهره جسته اند.
و این بهره مندى از او را براى خود منقبتى دانسته و باعث شرف و فضیلت خویش شمرده اند.
مى گوید: او چندین لقب دارد که مشهورتر از همه صادق است و از جمله آنها صابر، فاضل و طاهر مى باشد.
امّا مناقب و صفات آن حضرت بیش از حد شمار است و عقل و فهم شخص آگاه و بصیر درباره انواع مناقبش حیران است تا آن جا که علوم سرشارى که به خاطر تقواى زیاد بر قلبش جارى بود، همه احکامى را که علل آنها براى کسى قابل درک نیست و علومى را که عقول از احاطه به حکم آنها قاصر است به او نسبت داده و از وى روایت کرده اند.
گویند کتاب جَفرى(جَفر علمی از علوم غریبه است) که در مغرب به پسران عبدالمؤمن به ارث رسیده، از جمله سخنان اوست. براستى که این خود منقبتى والا و در مقام فضایل ، مرتبه بلندى است.
1. ابن ابى حازم گوید: من در خدمت جعفر بن محمّد علیه السلام بودم ناگاه دربانش آمد و گفت سفیان ثورى پشت در است، فرمود: بگو بیاید. سفیان وارد شد، جعفر بن محمّد علیه السلام فرمود: اى سفیان تو کسى هستى که پادشاه در جستجوى تو است و من از پادشاه بر حذرم، بلند شو و از منزل محترمانه بیرون برو. سفیان عرض کرد: یک حدیث بفرمایید تا بشنوم و برخیزم. جعفر بن محمّد علیه السلام فرمود: «پدرم از قول جدم براى من نقل کرد که رسول خدا صلى اللّه علیه و اله فرمود: کسى که خداوند به او نعمتى داده، باید خدا را حمد و سپاس گوید و هر که دیرتر روزى اش را رساند، باید از خداوند طلب آمرزشى کند و هر که به او اندوهى رسید، باید بگوید: «لا حول و لا قوه الا باللّه (العلى العظیم )».
همین که سفیان بلند شد، جعفر بن محمّد فرمود: سفیان این سه را فراگیر که بسیار مهم است .
2. سفیان مى گوید: بر جعفر بن محمّد علیه السلام وارد شدم در حالى که جامه اى از خز سیاه بر تن و عبایى از خز بر دوش داشت. با تعجب به آن حضرت نگاه مى کردم! فرمود: «اى ثورى ! چه شده است که به ما نگاه مى کنى شاید تو از لباس ما در شگفتى؟ عرض کردم : یابن رسول اللّه این لباس شما و پدرانتان نیست، فرمود: اى ثورى! آنها در زمان تنگدستى و نیازمندى بودند، به مقدار تنگدستى و نیازمندیشان عمل مى کردند و امروز هنگام فراوانى نعمت است. آنگاه آستین جامه را پس زد، زیر آن جامه پشمینه سفیدى نمودار شد که دامن و آستینش از دامن و آستین لباس رویى کوتاهتر بود، فرمود: اى ثورى ! این لباس زیر را براى خداى تعالى و این لباس رویى را براى شما پوشیده ایم. آنچه براى خداست پنهان داشته ایم و آنچه براى شماست آشکار کرده ایم.»
3. هیاج بن بسطام مى گوید: جعفر بن محمّد علیه السلام بقدرى دیگران را اطعام مى کرد که براى خانواده خویش چیزى نمى ماند و همواره مى فرمود: « کار نیک به کمال نمى رسد مگر به سه چیز: تاءخیر نینداختن ، کوچک شمردن و پنهان داشتن.»(2)
4. از عمرو بن ابى مقدام نقل شده که مى گوید: من هر وقت به سیماى جعفر بن محمّد علیه السلام مى نگریستم، مى فهمیدم که او از دودمان نبوت است.
5. برذون بن شبیب نهدى که اسم اصلى اش جعفر بود مى گوید: از جعفر بن محمّد علیه السلام شنیدم که مى فرمود: «درباره ما همان حقى را رعایت کنید که عبد صالح – حضرت خضر – درباره یتیمان رعایت کرد که پدر و مادرشان صالح بودند.»
6. از صالح بن اسود نقل شده که مى گوید: از جعفر بن محمّد صلى اللّه علیه و اله شنیدم که مى گفت : «از من بپرسید پیش از آن که مرا نیایید زیرا هیچ کس بعد از من براى شما چون من حدیث نخواهد گفت.»
7. میان جعفر بن محمّد علیه السلام و عبداللّه بن حسن در اول روز سخنى رد و بدل شد و عبداللّه بن حسن با امام به درشتى سخن گفت. بعد که جدا شدند و راهى مسجد گشتند، جلو مسجد به هم رسیدند. ابوعبداللّه جعفر بن محمّد علیه السلام رو به عبداللّه بن حسن کرد و فرمود: امروز را چگونه گذراندى اى ابا محمّد؟ وى مثل یک آدم عصبانى جواب داد: خوب. فرمود: اى ابا محمّد! آیا مى دانى که صله رحم حساب را سبک مى کند؟ عبداللّه گفت: تو همواره چیزى مى گویى که من نمى فهمم! فرمود: بنابراین براى تو قرآن مى خوانم، گفت : آن را بگو! فرمود: بسیار خوب، گفت : پس بگو! این آیه را تلاوت کرد: «وَالَّذِینَ یَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَیَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَیَخَافُونَ سُوءَ الحِسَابِ؛ و آنان که آنچه را خدا به پیوستنش فرمان داده مى پیوندند و از پروردگارشان مى ترسند و از سختى حساب بیم دارند (سوره مبارکه رعد آیه 21) عبداللّه پس از این سخنان عرض کرد: پس از این مرا نخواهى دید که قطع رحم کرده باشم .(3)
8. در کتاب ارشاد شیخ مفید – رحمه اللّه – آمده است که امام صادق ، جعفر بن محمّد بن على بن حسین بن على بن ابى طالب علیه السلام از میان برادرانش ، جانشین و وصى پدرش بود و پس از وى عهده دار امامت شد و بر همه آنها برترى داشت و از همگى پرآوازه تر و ارجمندتر و در نظر عامه و خاصه والامقام تر بود و مردم بقدرى از علوم آن حضرت نقل کرده اند که از هر سو به نزد او مى شتافتند و آوازه اش در همه جا پیچیده بود و دانشمندان به قدرى که از آن حضرت روایت کرده اند از هیچ یک از اهل بیت، روایت نکرده اند و از هیچ یک از عالمان و صاحبان آثار و ناقلان اخبار به اندازه امام صادق علیه السلام حدیث نقل نشده است تا جایى که محدثان، نام راویان مورد وثوقى را که از آن حضرت روایت کرده اند، بر شمرده و شمار آنان را از اهل آراء و عقاید گوناگون ، چهار هزار تن بر آورد کرده اند. که این خود یکى از دلایل روشن امامت آن حضرت است که عقلها را حیران ساخته و زبان مخالفان را از ایراد شبهات درباره امامتش لال کرده است .(4)
9. حافظ ابونعیم مى گوید: براستى که ابوعبداللّه ، جعفر بن محمّد الصادق علیه السلام به عبادت و خضوع در پیشگاه خدا رو آورده بود و کناره گیرى از دنیا و خشوع را برگزیده و از ریاست و اجتماعات گریزان بود.(5)
10. بعضى گفته اند: تصوف ، بهره گرفتن از نسب و ترقى کردن به وسیله اسباب است .(6)
11. ابن جوزى مى گوید: جعفر بن محمّد علیه السلام از حب ریاست و روگردان و سرگرم عبادت بود.(7)
12. از ابن حمدون نقل شده است که منصور دوانیقى در نامه اى به جعفر بن محمّد علیه السلام نوشت : چرا شما مثل سایر مردم نزد ما رفت و آمد نمى کنید؟ در پاسخ نوشت : نه ما کارى کرده ایم که به خاطر آن از تو بیم داشته باشیم و نه تو از امور آخرت چیزى دارى که به آن امید نزد تو آمد و رفت کنیم و نه در نعمتى هستى که به تو گوارا باد بگوییم و نه مصیبتى را مى بینیم که تو را تسلیت بدهیم پس نزد تو بیاییم چه کنیم ؟ مى گوید: منصور با شنیدن این پاسخ ، نوشت ، همراه ما باش تا ما را نصیحت کنى ! جواب داد: کسى که هدفش دنیا باشد تو را نصیحت نمى کند و آن که هدفش آخرت است ، همراه تو نمى شود.
منصور گفت : به خدا سوگند که این سخن ، جایگاه مردمى را که هدفشان دنیاست از مردمى که طالب آخرتند در نزد ما مشخص کرد و براستى که جعفر بن محمّد علیه السلام خود طالب آخرت است نه طالب دنیا.(8)
پی نوشت ها:
1- «مطالب السؤول» ص 81.
2- تا این جا در «کشف الغمه» ص 223 از «مطالب السؤ ول» و بقیه از جنابذى نقل شده است .
3- تا اینجا در «کشف الغمه» ص 224 از کتاب جنابذى نقل شده است . آیه مبارکه ، رعد، ص 21: و آنها که پیوندهائى را که خداوند بدان امر کرده است برقرار مى دارند و از پروردگارشان مى ترسند و از بدى حساب (روز قیامت) بیم دارند.
4- همان ماءخذ، ص 253.
5- همان ماءخذ، ص 232.
6- همان ماءخذ، همان ص .
7- « تذکره الخواص» ص 192 از چاپى که ضمیمه «مطالب السؤ ول» است .
8- همان ماءخذ، ص 240.