برای روشن شدن پاسخ سوال فوق، توجه به مطالب زیر لازم است:
اگر علی ـ علیه السلام ـ در جریان هجوم بر منزل خود وآتش زدن درب آن، عکس العمل نشان می داد، و با استفاده از شمشیر وارد نبرد و پیکار می شد، این عکس العمل آن چنان پی آمد خطرناکی را به دنبال داشت، که نه تنها امام معصومی مانند علی، بلکه هیچ عاقلی اقدام به آن نمی کرد، و آن پی آمد خطرناک این بود که علی ـ علیه السلام ـ در برابر مردمی قرار گرفته بود، که به خدا و پیغمبر پشت نموده، و به قدرت و مقام روآورده بودند، و برای به دست آوردن آن از ارتکاب هیچ عملی دست بردار نبودند، چنان که عمر بن خطاب به علی ـ علیه السلام ـ گفت اگر بیعت نکنی گردنت را خواهم زد، با توجه به این وضع ، با عکس العمل و قیام مسلحانه علی، آتش جنگی برافروخته می شد، که اولین طعمه اش موجودیت نهال نوپای اسلام بود زیرا دشمنان خارجی مانند مسیحیان و یهودیان و مشرکان، که برای ضربه زدن به اسلام و مسلمانان مترصد یافتن نقطعه ضعف در مسلمین بودند، با دیدن ضعف و ناتوانی مسلمانان، آن ها را مورد حمله قرار داده، علی و سائر مسلمانان را، از بین می بردند، که در این صورت از اسلام و مسلمانان، خبر و اثری باقی نمی ماند.
البته امیرالمومنین(ع) براساس وظیفه الهی خود ونیز اتمام حجت بر امت اسلامی و مسلمانان اقدام به برخی فعالیت های مسالمت آمیز و هدایت گرانه نمودند که سخن ابن قتیبه دینوری، شاهد گویایی در این زمینه است آن جا که می گوید: علی، فاطمه دختر رسول خدا را شب ها بر چهار پایی می نشاند و در مجالس انصار می برد، و فاطمه از آنان یاری می طلبید.[1]
اما متاسفانه بعد از رحلت رسول خدا، مردم بر اثر آشکار نمودن کینه هایی که از کشته شدن بستگان خود به دست علی ـ علیه السلام ـ در دل داشتند، و تخلف از دستورات و سفارشات رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ نسبت به اهل بیت ـ علیهم السلام ـ آن حضرت را تنها و بی یاور گذاشتند، چنان که رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ فرمود ای علی پس از مرگ من کینه ها که در سینه های گروهی نهفته است، آشکار می شود، و همه بر ضد تو دست به دست هم دهند و تو را از حق خود باز دارند.[2]
گفتار عدی بن حاتم نیز به خوبی تنهایی و بی یاوری علی ـ علیه السلام ـ را تأیید می کند، وی می گوید: به خدا سوگند هیچ گاه دلم به حال کسی به اندازه علی بن ابی طالب نسوخت، آن گاه که گریبان او را گرفته به سوی اولی برده، به او گفتند: بیعت کن، فرمود: اگر نکنم، گفتند: گردنت را می زنیم، و آن حضرت سر به آسمان برداشت و گفت: خداوندا تو را گواه می گیرم که اینان آمده اند که مرا بکشند، در حالی که من بنده خدا و برادر رسول خدایم، باز گفتند: دست بیعت دراز کن، حضرت امتناع کرد، آنان به زور، دست او را دراز کردند.[3]
نتیجه: با توجه به شرائط حاکم و تنهایی و بی یاوری علی ـ علیه السلام ـ اولا بحسب ظاهر عکس العمل و قیام مسلحانه برای آن حضرت مقدور و ممکن نبوده است، ثانیا بر فرض امکان و قدرت، عکس العمل و قیام، آثار منفی و خطرات جدی را به دنبال داشت که آن ها مانع علی ـ علیه السلام ـ از اقدام به عکس العمل بود.
پی نوشت ها:
[1]. ابن قتیبه دینوری، عبد الله بن مسلم، الامامه و السیاسه، 1/19، موسسه الحلبی .
[2]. علامه مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، 28 / 50، پیشین.
[3]. استاد ولی حسین، ترجمه الامام علی بن ابی طالب، ص 888، احمد الرحمانی الهمدانی، مرکز فرهنگی انتشارات منیر، به نقل از علم الیقین، 2/686.