نویسنده: محمدرضا برته*
عمالقه در تلمود و میشنه تورا
همچنان که گذشت، کتاب مقدس در موارد متعددی ماجرای عمالقه را مطمع بیان کرده است.(1) تلمود نیز با حساسیت بالایی موضوعات مربوط به عمالقه را به عنوان « مسئله شرعی و آموزه هلاخایی» بررسی کرده است.(2) در تلمود آمده است:« برو و عمالقه را منهزم ساز.» این جمله با تمام اختصارش جای هیچ گونه تردیدی را در خصوص وجوب نبرد با عمالقه باقی نمی گذارد. (3) نابودی عمالقه به دست بنی اسرائیل، چنان در تلمود مهم و ضروری تلقّی شده که در عبارتی کنایی و مبالغه آمیز میان اولویت نبرد با عمالقه یا ساختن معبد، ابراز تردید می شود.(4) نابودکنندگان عمالقه ستوده می شوند(5) و کسی که مشاغل پست می گزیند و یا مرتکب قتل و خشونت می شود، برادر عمالقه قلمداد می گردد.(6)اینکه باید مطابق سنت حاخامی پیش از پارشای(7) پوریم، پارشای مربوط به عمالقه خوانده شود، این موضوع را به ذهن هر خواننده ای متبادر می کند که میان داستان عمالقه و پوریم، ارتباط تنگاتنگی وجود دارد و در همین داستان، هامان(8) درباری پارسی ضد یهود و در عین حال منسوب به آجاج(9) پادشاه عمالقه دانسته شده است.
در میان احکام 613 گانه،(10) سه حکم به صراحت در خصوص عمالقه است که عبارتند از:
1. حکم ایجابی 188 ام و حکم پیوسته 598 ام از فهرست ابن میمونی: از میان بردن بذر عمالقه؛(11)
2. حکم ایجابی 189 ام و حکم پیوسته 599 ام از فهرست ابن میمونی: به یاد داشتن اعمال شرارت آمیز عمالقه؛(12)
3. حکم سلبی 59 ام و حکم پیوسته 600 ام از فهرست ابن میمونی: از یاد نبردن آنچه عمالقه بر ما روا داشته اند.(13)
در نظر ابن میمون بنی اسرائیل وظیفه دارند به محض ورود به سرزمین موعود، سه مأموریت مهم را به ترتیب انجام دهند:1. انتخاب پادشاه؛ 2. جنگ با عمالقه؛ 3. ساختن معبد.(14) وی این گونه در این باره توضیح می دهد:« نصب پادشاه بر جنگ با عمالقه مقدم است؛ زیرا این مسئله از بیان سموئیل (15) به شائول(16) هویداست که گفت: خدا مرا فرستاده تا تو را به عنوان پادشاه تدهین کنم… حال برو و عمالقه را نابود ساز».(17)
او در جایی دیگر، از ضرورت جنگ با عمالقه به عنوان یک « حکم ایجابی» سخن می راند و یهودیان را ملزم می داند که افعال خصمانه عمالقه با بنی اسرائیل را تا ابد به یاد داشته باشند.(18) البته دیدگاه ابن میمون تفاوت هایی با دیگران دارد. وی در میشنه تورا تأکید می کند که اگر غیر یهودیان – مگر اقوام چهارگانه که از ایشان نوکیشی پذیرفته نمی شود و اینان عبارتند از آمونیان، موآبیان، مصریان و ادومیان- از کیش خود دست بردارند و همه ی قوانین را بپذیرند، در احکام و مسائل مانند یک یهودی تلقی می شوند.(19) از آنجا که در این هلاخا، همه اقوام غیر از اقوام مذکور در صورت پذیرش قوانین توراتی مورد احترام و همانند یهودیان دانسته شده اند، این شمول عمالقه را نیز در بر خواهد گرفت. براساس ضرورت دعوت به صلح، پیش از اقدام به جنگ، پادشاه یهودی مؤظف خواهد بود تا در جنگ با عمالقه نیز صلح را بر نبرد ترجیح دهد.
علاوه بر اینکه مقتضای شمول آن عمالقه را در برمی گرفت، مورد دیگری نیز وجود دارد که با تأکید بیشتری بر همین مسئله دلالت می کند. براساس دیدگاه رامبام، اگر عمالقه قوانین هفت گانه نوحی را بپذیرند، آنگاه با ایشان نیز مانند دیگر اقوام برخورد خواهد شد. پادشاه یهودی ملزم خواهد بود که پیش از اقدام به جنگ، ایشان را به صلح دعوت کند. وی در این باره می گوید:
نباید هیچ جنگی بر علیه احدی آغاز شود، مگر اینکه فرصت صلح داده شود؛ آن گونه که مکتوب است: چون به شهری نزدیک آیی تا با آن جنگ نمایی، آن را برای صلح ندا بکن.(20) اگر دشمنان پیشنهاد صلح را بپذیرند و خود را در عمل به قوانین هفت گانه نوحی متعهد بدانند، دیگر نباید کشته گردند و باید به انقیاد درآیند؛ چرا که مکتوب است:(21) و اگر تو را جواب صلحب دهد و دروازه ها را برای تو بگشاید، آنگاه تمامی قومی که در آن یافت شوند به تو جزیه دهند و تو را خدمت نمایند.(22)
او در ادامه می افزاید:« اگر ایشان پیشنهاد صلح را نپذیرند یا پس از پذیرش آن از پذیرش قوانین نوحی سر باز زنند، آنگاه باید جنگ بر علیه آنها آغاز شود. به هر روی اگر هریک از اقوام هفت گانه یا عمالقه صلح را نپذیرند، هیچ یک از ایشان نباید زنده گذارده شود.»(23)
عمالقه در عصر حاضر
مطابق با آموزه های تلمودی و براساس منابع پسا تلمودی، اصل مسئله ضرورت جنگ با عمالقه به عنوان یک حکم ایجابی به اثبات رسید، گرچه اختلافاتی در مصداق عمالقه و نیز لزوم دعوت به صلح پیش از جنگ با ایشان در میان متفکران یهودی وجود داشت.
موضوع مهم دیگری که امروزه پاسخ بدان ضروری است، این مسئله است که آیا در عصر حاضر نیز مصادیقی برای عمالقه وجود دارد؟ پاسخ دادن به این پرسش، در گرو تفسیر هلاخاهای مربوط به عمالقه است. برخی از مهم ترین این تفسیرها در این زمینه عبارتند از:
1. مطالعه فرامینی چون « به یادآور آنچه عمالیق وقت بیرون آمدنت از مصر در راه به تو نمودند. که چگونه تو را در راه مقابله کرده، همه ی واماندگان را در عقب تو از مؤخر تقطع نمودند. در حالی که، تو ضعیف و وامانده بودی و از خدا نترسیدند. پس چون یهوه خدایت تو را در زمینی که یهوه خدایت تو را برای تصرفش نصیب می دهد از جمیع دشمنانت آرامی بخشد. آنگاه ذکر عمالیق را از زیر آسمان محو ساز و فراموش مکن.(24) پس الآن برو و عمالیق را شکست داده، جمیع مایملک ایشان را بالکل نابود ساز و بر ایشان شفقت مفرما؛ بلکه مرد و زن، طفل و شیرخواره، گاو، گوسفند، شتر و الاغ را بکش(25). نشان می دهد که نمی توان به سادگی این احکام را منحصر به زمان و مصداق هایی خاص دانست و لزوم یادآوری رفتار خصمانه عمالقه با بنی اسرائیل، برای همیشه می تواند غیر زمانمند بودن این احکام را گوشزد کند. دقیقاً ماننداحکام مربوط به قربانی معبد که امروزه گرچه امکان آن منتفی است، ولی این به معنای الغای حکم نخواهد بود، بلکه موضوع حکم موجود نیست. چه بسا روزی مصادیق عمالقه نیز پیدا شود. چنان که مطابق پیش گویی های صورت گرفته، یکی از وقایع پیش مسیحایی، ظهور ایلیا پیش از آمدن ماشیح است که بازماندگان عمالقه را نابود خواهد کرد، آنگونه که یوشع، پدرانشان را معدوم ساخت.(26)
این تفسیر، عمالقه را یک قوم حقیقی و نسلی از انسان می شمارد و نه استعاره ای عام برای دشمنان یهود. طبق این تفسیر نباید هر قومی را بدون بررسی انتساب نسبی اش به عمالقه باستان، مورد اتهام قرار داد و مصداقی برای عمالقه دانست.
2. براساس معیاری که رامبام ارائه داد، عمالقه گرچه در معنای اولیه اش بر قوم خاصی دلالت می کردند، اما مسئله اصلی، فرهنگ اعتقادی عمالقه و دشمنی ایشان با بنی اسرائیل بود. پس با توسعه فهم ابن میمونی از عمالقه، می توان این کلمه را نمادی برای همه اقوامی دانست که با یهود دشمنی می ورزند. امروزه سیاست مداران صهیونیست(27) بر آنند که اعراب و دیگر دشمنان اسرائیل موجود را مصداق هایی از عمالقه بدانند! اما توجه به چند نکته در این خصوص ضروری است:
أ. ابن میمون چنین می گفت که عمالقه می توانند با تحول در باورداشت های خود، از مصداق حکم جنگ خارج شوند. این بدین معناست که برای شمول حکم عمالقه برای یک قوم دو موضوع ضرورت دارد: اولاً، قومیت عمالیقی داشتن و ثانیاً، تعلق فرهنگی به اعتقادات عمالقه. فقدان هریک از این موارد، مانع صدق عنوان عمالقه بر قوم می شود.
ب. دشمنی با یهود چیزی است و مخالفت با صهیونیست چیز دیگر. آنچه که در تورات بدان تأکید شده، جسارت و عداوت عمالقه نسبت به یهوه و یهودیانی است که عمل به تورات را وجهه همت خود قرار داده اند.
این در حالی است که، صهیونیست بودن، لزوماً به معنای عمل به مقتضای تورات نیست. در واقع، صهیونیسم یک تفکر سیاسی خاص و صد البته با خاستگاهی یهودی است و این مصادره به مطلوب است که مخالفان صهیونیسم، دشمنان یهوه و به تبع آن مصادیقی از عمالقه قلمداد شوند. آن گونه که پیداست، این تفسیر بیش از اینکه علمی و هلاخایی باشد، یک تفسیر سیاسی(28) است و چندان مقبولیتی نزد علمای یهودی معاصر ندارد. علاوه بر اینکه، فاقد هرگونه جنبه استنادی به منابع هلاخایی معتبر در یهودیت است.
3. عمالقه گرچه مصداقی عینی در تاریخ بنی اسرائیل دارند، ولی این مانع از آن نمی شود که ما چشم خود را به واقعیتی فراتر از نمود ظاهری عمالقه بیفکنیم و دریابیم که عمالقه یعنی دشمنی با اندیشه تعالی یهوه. یا به گفته ربای آرنیه(29) عمالقه، یعنی تردید در وجود و اقتدار خدای یهود. پس ما باید همه روزه در پی یافتن عمالقه در میان اقوام مختلف، یهودیان و حتی وجود خودمان باشیم. آیا اینکه مقدار عدد ابجدی عمالیق در زبان عبری 240 و برابر با معادل عبرانی واژه « شک» است، ما را به همین مسئله رهنمون نمی سازد؟
نتیجه گیری
ملحمت حوا، نسختین مصداق نبرد مشروع در آیین یهود است که پیروان این دین بر اساس آن ملزم به نبرد با کسانی هستند که تصرف سرزمین موعود در عهد باستان متوقف بر شکست ایشان بوده است. جنگ با اقوام هفت گانه از همین دست است. ملحمت حوا، نبردی آغازگرانه است و پدید آورنده شدیدترین خشونت های ناشی از جنگ های دینی در سراسر تاریخ مکتوب ادیان بوده است. براساس تاریخ یهود، یوشع قهرمان این جنگ ها است. به لحاظ زمانی می توان نقطه آغاز ملحمت حوا را اندکی پس از خروج از مصر تا برقراری حکومت یهودی به دست داوود دانست.
پی نوشت:
* کارشناس ارشد رشته ادیان.
1.Genesis’ 14:7; 36:12, 16. Exodus 17:8-11, 13-14, 16. Numbers 13:29; 14:25,43, 45; 24:20; 25:17.Deuteronomy .Judges 3:13; 5:14; 6: 3, 33; 7:12; 10:12; 12: 15. 1Samuel 14:48; 15:2-8,15, 18, 20, 32; 27:8; 30: 1, 13, 18. 2Samuel 1:1, 8, 13; 8:12.1Chronicles 1:36; 4:43; 18:11.Psalms 83:7.
2.Rhe word ‘Amalek’ appears in the Babylonian Talmud, in the following places:Berakhot 58a; Shabbat 56b; Shabbat 118b; Yoma 22b; Megillah 31a; Bava Batra 21b; Bava Batra 46b(as a mnemonic); Sanhedrin 20b(four occurrences); Sanhedrin 99b; and Zevahim 116a(two occurrences). In the Palestinian Talmud ‘ Amalek’ occurs(excluding references to the Mishna) in Rosh Hashana 3:8; Ta`anit 4:3;Megillah 1:11; Megillah 4:2; and Kiddushin 4:11.
Micheal J.Harris ,Divine command ethics:Jewish and Christian perspectives,Routledge,2003, p194.
3. Talmud-Mas.Yoma 22b.
4.It has been taught:R Jose said:Three commandments were given to Israel when they entered the land;[i] to appoint a king;[ii] to cut of the seed of Amalek;[iii]and to build themselves the chosen house [i.e.the emple] and I do not know which of them has priority. talmud,Mas.Sanhedrin 20b.
5.Talmud-Mas.Zevachim 116a.
6. Babylonian Talmud,Mas Kiddushin 82a.
7. طبق سنت یهودی اسفار پنج گانه عهد عتیق به 54 قسمت و هریک نیز به 7 قسمت تقسیم می شود و به هرکدام از آنها یک پارشا می گویند. این پارشاها مطابق برنامه ای مشخص به طور روزانه از یکشنبه هر هفته آغاز و تلاوت می شود.
8. (ha.man).
9.(ag.ag).
10. مطابق سنت یهودی احکام تورات در یک شماره نگاری خاص شامل 613 حکم می شود. تعداد 248 مورد از این احکام، ایجابی و تعداد 365 مورد، سلبی است. عالمان یهودی تاکنون فهرست های گوناگونی از احکام 613 گانه یهودی تدوین کرده اند که در این میان فهرست ابن میمونی، مقبولیت بالایی دارد و برهمین اساس این فهرست، ملاک بررسی نوشته حاضر گرفته است. ر.ک: سلیمانی حسین، « احکام 613 گانه تورات»، هفت آسمان، ش 18.
Ronald L.Eisenberg,613 Mitzvot: A Contemporary Guide to the Commandments of Judaism, Schreiber Publishing,Inc, 2008.
11. Deuteronomy 25:19.
12.Deuteronomy 25:17.
13.Deuteronomy 25:19.
14.Mishneh Torah,Sefer Shofetim,Melachim uMilchamot: 1:1.
15.(sehm.u.al).
16.(sha.ul).
17.Mishneh Torah,Sefer Shofetim,Melachim uMilchamot: 1:2.
18.Mishneh Torah,Sefer Shofetim,Melachim uMilchamot: 5:5.
19.Mishneh Torah,Sefer Kedushan,Issurei Biah 12:17.
20.Deuteronomy 20:10.
21.Deuteronomy 20:11.
22.Mishneh Torah,Sefer Shofetim,Melachim uMilchamot: 6:1.
23.Mishneh Torah,Sefer Shofetim,Melachim uMilchamot: 6:4.
24.Deuteronomy 25:17-19.
25. 1Samuel 15:3.
26.” REMEMBER AMALEK!” VENGEANCE,ZEALOTRY, AND GROUP DESTRUCTION IN THE BIBLE ACCORDING TO PHILO, PSEUDO-PHILO, AND JOSEPHUS,Louis H.Feldman,Monographs of the Hebrew Union College,2004.
Reuven Kimelman, “War” in Frontiers of Jewish Thought,ed. Steven Katz(Washington, DC:B`nai B`rith Books,1992), p309.
27. با مطالعه آثار بنیانگذاران صهیونیسم به روشنی می توان این واقعیت را دریافت که جنبش سیاسی صهیونیسم اساساً حرکتی سیاسی به منظور تشکیل یک حاکمیت لیبرال در سرزمین های اشغالی بوده است. هرتزل خود تصریح می کند که دین و محرک های آن نقشی در تفکر او ندارد و گلدامایر نیز می گوید من متعلق به فرهنگ یهودی ام و نه دیانت آن. از سوی دیگر، دانشمندان یهودی ارتدوکس مانند اعضای انجمن نتورای کارتا بر این باورند که هیچ گونه ربط و نسبتی میان دولت صهیونیستی و دین یهودی وجود ندارد و تنها وجه مشترک میان یهودیان و صهیونیست های اسرائیلی نه تفکر مذهبی که رابطه نژادی ایشان است.ر.ک:
http://www.nkusa.org & http://www.jewsnotzionists.org/&
28.see: Benjamin Weinthal,A new Amalek is appearing,at:
http://www.jpost.com/International/Article.aspx?id=167043
29. حاخام یهودی و خالق آثار فاخری چون: آبهای عمیق( ژرف نگاشتی بر اسفار خمسه) و نیز درآمدی بر یهودیت ارتدوکس.
منبع: نشریه معرفت ادیان شماره