اندیشه قوم برگزیده در یهودیت (2)

اندیشه قوم برگزیده در یهودیت (2)

نویسنده:رضا گندمى

برگزیدگى و اسارت بابلى

براى این که تصور و تصویر روشنى از موضوع برگزیدگى و رابطه آن با اسارت بابلى در یهودیت داشته باشیم، ناگزیر باید به شکل گیرى و پیدایى این قوم اشاره اى هرچند کوتاه داشته باشیم. قومى به نام اسرائیل یا عبرانى ها شکل گرفت. سرزمین بنى اسرائیل به دو بخش شمالى و جنوبى تقسیم شد; اسرائیل در شمال و یهودا در جنوب. بخش شمالى به اشغال آشوریان درآمد و ده سبط بنى اسرائیل که درآن ساکن بودند، به اسارت رفته، در اقوام دیگر پراکنده شدند. در این میان تنها کشور یهودا باقى ماند که فقط دو سبط بنیامین و یهودا را در خود جاى داده و نام خود را نیز از آن گرفته بود. این دو سبط نیز در قرن ششم قبل از میلاد به اسارت به بابل برده شدند و پس از مدتى آزاد شده، به موطن خویش بازگشتند. در این اوضاع و احوال بود که تعصبات قومى و قبیله اى نضج گرفت و واژه جدیدى به جاى دو عنوان پیش گفته یعنى اسرائیل و عبرانیان نشست. این واژه جدید یهودیت و یهودى بود که از کلمه یهودا، که هم نام یک سبط بود و هم نام یک کشور، اقتباس شد (Jacobs 1999, 111).
در گذشته هاى دور، کلمه یهود تنها براى عبرانیانى که از سبط یهودا بودند به کار مى رفت، اما بعد از اسارت، این نام براى همه کسانى که از اسارت بازگشته بودند، خواه از سبط یهودا یا سایر اسباط، و در مرحله بعد براى تمام یهودیانى که در سراسر جهان آواره و پراکنده بودند به کار رفت و حتى تازه یهودیان را نیز دربرگرفت (قاموس کتاب مقدس، 1084).

اندیشه قوم برگزیده و یکتاپرستى

چنان که پیش از این گفتیم، اعتقاد به این که یهودیان قوم برگزیده خدایند، اساساً بر وعده خدا به ابراهیم و آباى اولیه استوار است. باب بیستم سفر خروج ناظر به این عهد است و آیه سوم آن با صراحت تمام رابطه اندیشه قوم برگزیده و مسئله یکتاپرستى را بیان مى کند، آن جا که مى گوید: «ترا خدایان دیگر غیر از من نباشد.» جیمز. بى. وینگز در کتاب در ستایش تنوع دینى آیه فوق را بیانگر خاستگاه تفکر انحصارگرایى دینى در فرهنگ غربى مى داند. او مى گوید: برخى از ادیان ادعاى جهان شمولى و همه گرایى دارند و معتقدند براى تمام انسان ها در تمام زمان ها و مکان ها اعتبار و مرجعیت مطلق دارند. قبل از پرداختن به این موضوع، تذکر این نکته ضرورى است که چه هنگام و چگونه و در صورت امکان چرا چنین ادعاهایى در فرهنگ غربى به وجود آمد.
شاید کمى بیش از سه هزار سال قبل، هنگامى که گفته شد: «ترا خدایان دیگر غیر از من نباشد»، این اندیشه مطرح شد که خداى واحدِ یگانه بر تمام خدایان دیگر برترى دارد. بعدها از این هم فراتر رفته، نه فقط منکر وجود خدایى همسنگ با خداى خاص خود شدند، که وجود خدایان دیگر را نیز انکار کردند و این نقطه عطفى در تاریخ یهود بود. ادعاى مربوط به «هیچ خداى دیگر» مفهوم بت پرستى را در سنت دینى مطرح کرد. از نظر یهودیان بقیه اقوام خدایان باطل را مى پرستیدند. کوتاه سخن آن که پرستش هر خدایى جز خداى واحد و حقیقى که بر تمام هستى حاکم است، بت پرستى تلقى مى شد. نتیجه منطقى خداى قومى و یگانه یهودیان، اندیشه قوم برگزیده بود. برگزیدگى آنان در گام نخست قبول توصیف فوق است (Wiggings 1996, 22).
هرچند در یونان باستان نیز به نوعى مى توان رگه هایى از یکتاپرستى یافت، چنان که بسیارى بر این باورند، ولى حق آن است که آنچه اندیشمندان یونانى بر زبان آوردند، اصلى انتزاعى بیش نبود و پر واضح است که این اصل انتزاعى، نمى توانست مبناى پرستش همگان واقع شود و افراد را سرسپرده و دلداده خود نماید. بنابراین گزاف نیست اگر ادعا شود که یهودیان در میان سایر اقوام آن روزگار بیش از همه به ترویج و بسط یکتاپرستى همت گماشتند و دیگران را رهین منت خویش ساختند. اما یهودیان به رغم این که خداى قومى خود را تا مرتبه آفریدگار جهان ارتقا دادند، خداى آنان همچنان ویژگى هاى قومى را حفظ کرده بود (پارکز 1380، 93).
یزقل کاوفمان معتقد است که در گذشته غلبه یک قوم و یک شهر بر قوم و شهر دیگر را غلبه خداى آن قوم و شهر بر خداى دیگرى مى دانستند. از این رو، پس از شکست بنى اسرائیل در مقابل بابلیان، از بیم این که مبادا شکست آنان، شکست یهوه تلقى شود، در سرتاسر ادبیاتِ پس از تبعید درصدد توجیه این شکست برآمدند و آن را ناشى از اراده یهوه دانستند که براى مجازات نافرمانى قوم خود آنها را به اسارت بابلیان درآورد، چه در غیر این صورت، مردم به خدایى که فاقد قدرت است و هیچ نقشى در تعیین سرنوشت آنان ندارد، ایمان نخواهند آورد. چنان که از تورات استفاده مى شود، بنى اسرائیل همواره نزول بلایا و شکست هاى خود را نوعى توبیخ و کیفر تلقى مى کردند. سرانجام این تلقینات به میثاق یهوه و برگزیدگى قوم اسرائیل انجامید و آنان را به آزادى و بازستاندن هویت از دست رفته خویش امیدوار کرد (آشتیانى 1368، 311).
هنرى اتلن معتقد است که برگزیدگى یک قوم خاص در بافت اسطوره هاى چندخدایى اى که ریشه و خاستگاه اقوام قدیمى را توصیف مى کنند، یک استثنا نیست. دست کم کتاب مقدس را در ابتدا باید همچون اسطوره اى در باره خاستگاه قوم اسرائیل خواند. هر قومى با تعالیم فرهنگى خاص خود نقش محورى در جهان ایفا مى کند. برگزیدگى عبریان از سوى خدایشان را، آنگونه که در کتاب مقدس توصیف شده، ابتدا باید در بافت اسطوره هاى مربوط به خاستگاه و ریشه اقوام فهمید که در آن هر قومى خودش را محور جهان مى داند(Atlan, 56) . به عنوان مثال، در میان سیاه پوستان گروهى وجود دارند که معتقدند سیاهان قوم برگزیده خداوندند. از این دیدگاه ذیل راستافاریانیسم (Rastafarianism) یاد مى شود.
نکته مهمى که در این جا باید بدان اشاره کرد، این است که یهودیان تنها به یک خدا اعتراف نمى کردند، چه آنکه در نخستین فرمان از ده فرمان از آنان خواسته شده است که خداى خود را برتر از خدایان دیگر قرار دهند. پیش از زمان اشعیا هر دسته و گروهى از عبرانیان خداى خاص خود را داشتند و بدین ترتیب مى خواستند ضمن استقلال سیاسى و اقتصادى، استقلال دینى خود را نیز حفظ کنند. به عنوان نمونه، در سفر تثنیه از یهوه همچون خداى خدایان یاد شده است (تثنیه، 10:17) و نیز در آیات بسیارى یهوه با سایر خدایان مقایسه شده است و به برترى و بزرگى او حکم شده است (اول پادشاهان 8:23; مزامیر، 86:8). حتى در زمان ارمیاى نبى نیز هر طایفه براى خود خداى خاصى داشت: «زیرا که اى یهودا خدایان تو به شماره شهرهاى تو مى باشند» (ارمیا، 2:28). در زمان داود و سلیمان وحدت سیاسى برقرار شد و معبد اورشلیم به صورت مرکز عبادت یهودیان درآمد، اثر سیاست و تاریخ در دین نیز انعکاس یافت و یهوه عنوان خداى یگانه تمام یهودیان را پیدا کرد. یهودیان جز این گام، یعنى توجه به این که آنان را خدایى بزرگ تر از خدایان دیگر افراد بشر است تا دوره انبیاى بنى اسرائیل، گام دیگرى به طرف توحید واقعى برنداشتند، ولى باید گفت حتى در این مرحله، از ادیانى که قبل از دوره انبیاى بنى اسرائیل وجود داشتند، به توحید نزدیک تر بودند: «شاید محرک اشعیاى دوم در توجه به یک خداى جهانى جنبشى بوده که در پارس پیدا شد و نیرومندى مردم آن، تمام دولت هاى خاور نزدیک را در زیر فرمان این کشور درآورد… این خدا، مانند یهوه موسى نمى گوید که «من خداى پروردگار تو هستم… تو نباید در برابر من خدایان بیگانه داشته باشى»، بلکه مى گوید: «من یهوه هستم و دیگرى نیست و غیر از من خدایى وجود ندارد» (ویل دورانت 1365، 365).
یکتاپرستى قوم یهود آنان را از بقیه اقوام متمایز ساخت. در سفر تثنیه آمده است اقوامى که در سرزمین موعود سکونت دارند قتل عام شوند و یهودیان را بر حذر داشته که با آنها ازدواج کنند; چون در نتیجه ازدواج با آنان، جوانان به بت پرستى کشیده خواهند شد و همین سبب خواهد شد که خشم خداوند نسبت به شما افروخته شود و شما را به کلى نابود سازد» (تثنیه، 7:4; خروج، 34:11ـ16).
در باب یازدهم سفر تثنیه باز آمده است که اگر از خدا اطاعت کنید، برکت خدا برقرار خواهد بود، باران رحمت بر شما به موقع باریدن خواهد گرفت و زرع شما محصول فراوان خواهد داد. ولى هوشیار باشید که دلهایتان از خداوند برنگردد تا خدایان دیگر را بپرستید، چون اگر چنین کنید خشم خداوند نسبت به شما برافروخته خواهد شد و همه نعمت ها را از کف خواهید داد و فرزندان شما از زندگى در سرزمین موعود محروم خواهند گشت (تثنیه، 11:16ـ21).
باز در جاى دیگرى از سفر تثنیه برخوردارى یهودیان از مواهب الاهى را مشروط به یکتاپرستى آنان و رویگردانى ایشان از خدایان اقوام دیگر مى کند. به عنوان نمونه، آن جا که مى گوید من امروز به شما حق انتخاب مى دهم تا بین برکت و لعنت یکى را انتخاب کنید. اگر فرمان هاى خداوند، خدایتان را که امروز به شما مى دهم اطاعت کنید برکت خواهید یافت و اگر از آنها سرپیچى کرده، خدایان قوم هاى دیگر را پرستش کنید مورد لعنت قرار خواهید گرفت و نابود خواهید شد (همان، 8:19ـ20).

هلنیسم و اندیشه قوم برگزیده

اسکندر مقدونى در سال 332 ق. م حکومت جنوبى، یهودا، را به تصرف خود درآورد و آن را از سلطه ایرانیان خارج ساخت و به قلمرو پهناور یونان ملحق ساخت. پس از این رویداد بزرگ، فرهنگ یونانى در پى مراوده هاى گسترده و روزافزون تأثیر ژرفى بر فرهنگ و رسوم مردم یهودا گذاشت، به طورى که زبان یونانى زبان رایج مردم آن سامان گشت و آنان براى اطفال خود اسامى یونانى برگزیدند. در این بین نباید از سهم کاهنان و کاتبان اورشلیم غافل شد، چه آنکه ایشان همپاى سایر مردم و حتى با شتابى بیشتر از فرهنگ یونانى تأثیر پذیرفتند. مردم یهودا گاه تماشاى پهلوانان و ورزشکاران یونانى را بر مراسم قربانى ترجیح مى دادند، به گونه اى که گاه آن را نیمه تمام رها مى کردند (ژیلبرت 1347، 65).
با گذشت زمان برخى از یهودیان درصدد مقابله با موج روزافزون تهاجم فرهنگ یونانى برآمدند و با صلابت و سرسختى هرچه تمام در مقابل سیل بنیان افکن فرهنگ یونانى قد برافراشتند و خود را حسیدیم یا پارسایان نام نهادند. آنان به فرمان هاى تورات سخت پایبند بودند و با عشق و علاقه اى وصف ناپذیر به دستورهاى آن عمل مى کردند. حسیدها برگزیدگى قوم یهود را به هلنى مآب ها یادآور شدند و خود با چشم پوشى از بسیارى از لذات سعى داشتند قوم یهود را، به زعم خود، از هضم شدن در یونانى ها نجات دهند.
کوتاه سخن آن که با آمدن فرهنگ یونانى به کشور یهودا، گروهى که اصطلاحاً هلنیست ها نامیده مى شوند، به آن گرایش پیدا کردند و گروه دیگرى در مقابل آنان موضع گرفته، آهنگ جدایى ساز کردند و بدین ترتیب حسیدیم نام گرفتند. از دل این دو گرایش، دو فرقه دینى به نام صدوقیان و فریسیان پدید آمدند. صدوقیان سخت دلداده فرهنگ هلنى، خاصه فلسفه آن بودند و تقلید از فرهنگ، آداب و رسوم و حتى زبان بیگانگان را روامى دانستند، البته این تساهل و تسامح با توجه به این که بیشتر آنان بازرگانان متمول و کارگزاران حکومتى بودند و با ملت هاى دیگر در تماس بودند، چندان تعجب برانگیز نبود.
نکته درخور تأمل آنکه با ترجمه متون مقدس به یونانى و پراکنده شدن یهودیانِ آواره در قلمرو پهناور یونان، رفته رفته شمار زیادى از غیریهودیان به خداى اسرائیل اعتراف کردند و به جامعه یهودیان ملحق شدند. بدین ترتیب، آنان از فرهنگ یهودى تأثیر پذیرفتند. به باور یهودیان، خداى اسرائیل حاکم جهان و واجد حقیقت مطلق است و آینده تاریخ نیز بر این اساس تنظیم شده است: «یهوه بر تمامى زمین پادشاه خواهد بود. در آن روز یهوه واحد خواهد بود و اسم او واحد» (زکریا، 14:9). چنان که ملاحظه مى شود، این مطلب دلالت بر شمول نگرى و همه نگرى یهودیت دارد و از برگزیدگى، به ویژه برگزیدگى به معناى عِرقى و نژادى که مطمح نظر بسیارى از یهودیان است، فرسنگ ها فاصله دارد و از واقعیت نودینى در یهودیت یعنى ورود افرادى از سایر اقوام به آیین یهود پرده برمى دارد.

برداشت هاى مختلف از مفهوم برگزیدگى

پرسشى که به طور طبیعى براى انسان مطرح مى شود، این است که آیا برگزیدگى و برترى قوم یهود ذاتى است؟ به عبارت دیگر، آیا ویژگى و خصیصه اى ذاتى در قوم یهود است که به این برگزیدگى منجر مى شود یا این که آنان در سایه اعمال نیکى که انجام داده اند به این برترى و تفوق دست یافته اند؟ به دیگر سخن، آیا برگزیدگى بر اساس شایستگى است یا فیض الاهى؟ این مسئله همواره در میان خود یهودیان نیز منشأ اختلاف بوده است. افرادى که در قرن اخیر درصدد برآمده اند تا یهودیت را دینى معقول و قابل دفاع جلوه دهند، بر این باورند که قوم یهود هیچ گونه مزیت و برترى ذاتى نسبت به سایر اقوام ندارد، بلکه تمام اقوام در صورتى که فرمان هاى الاهى را گردن نهند و به کار بندند، به درجات عالى نایل خواهند گشت. از نظر آنان حتى مقصود از مسیحا برپایى دوباره دولت یهود به رهبرى فردى از نسل داود یا جدایى یهود از سایر اقوام نیست.
تفسیر برگزیدگى از جهاتى چند ضرورت دارد، زیرا اعضاى قوم برگزیده و مقدس که حسب فرض خدا در آنان حلول کرده، کوچک ترین و ضعیف ترین ملت در شرق دور بودند و در هیچ شرایطى قوم برتر و یا حاکم بر دیگران نبودند، بلکه پس از تحمل شکست هاى پى درپى سرانجام اسیر بابلیان شدند.
دانشمندان و الاهیدان هاى یهودى تفاسیر و برداشت هاى مختلفى از برگزیدگى ارائه، و بر مدعاى خویش دلایلى اقامه کرده اند. در اینجا فهرستوار به پاره اى از آنها اشاره مى کنیم:

1. برگزیدگى به مثابه تفوق و برترى قوم یهود

کسانى که برگزیدگى را علامت برترى قوم یهود مى دانند، تلقى و دریافت واحدى از این موضوع ندارند و هریک به شیوه خاص خود در تفسیر آن کوشیده است.
الف) قوم یهود صرفاً به عنوان یک قوم خاص برگزیده نشده، بلکه رسالت دینى بر همه اقوام و ملت هاى جهان عرضه شده است و از آن میان تنها قوم یهود به این دعوت پاسخ مثبت داده وتوانسته بار این امانت را بردوش کشد. در تلمود آمده است: «چه جهت داشت که ذات قدوس متبارک ملت اسرائیل را انتخاب کرد؟ براى آن که تمام ملت هاى بت پرست تورات را رد کردند، اما قوم اسرائیل پذیرفت و ذات قدوس متبارک و تورات او را براى خود انتخاب کرد (گنجینه اى از تلمود، 81). لذا هستى جهان به وجود تورات وابسته است و اگر ملتى پیدا نمى شد که به فرمان هاى آن گردن نهد، مقصود خدا ازخلقت جهان حاصل نمى گشت. برداشت فوق، شباهت زیادى با این آیه قرآن داردکه مى فرماید: «ما امانت الاهى و بار تکلیف را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه کردیم، اما آنها از برداشتن آن سرباز زدند و هراسناک شدند، ولى انسان آن را برداشت» (احزاب، 72).
برگزیدگى بنى اسرائیل هم چنان که گفته شد، بر پذیرش آزادانه تورات در سینا استوار است. این اندیشه در سفر خروج بیان شده است: «و اکنون اگر آواز مرا فى الحقیقه بشنوید و عهد مرا نگاه دارید همانا خزانه خاص من از جمیع قوم ها خواهید بود، زیرا تمامى جهان از آن من است» (خروج، 19:5). حاخام ها در تفسیر این آیه مى گویند که در ابتدا، تورات بر اقوام دیگر عرضه شد، اما همه آنان آن را رد کردند، چون فرمان ها و دستورهاى آن با زندگى فاسد و تبهکارانه آنان در تعارض بود، ولى بنى اسرائیل حتى قبل از آن که به محتواى تورات آگاهى یابند آن را پذیرفتند (Judaica, 5, 499).
برخى از حاخام ها در تفسیر آیه پنجم باب نوزده سفر خروج به طرح این پرسش پرداخته اند که چرا خداوند تورات را بر اقوامِ پیش از بنى اسرائیل نازل نکرد; به عبارت دیگر، چرا نزول تورات تا زمان بنى اسرائیل به تأخیر افتاد و در همان زمانى که آدم خلق شد، تورات بر او نازل نشد؟ خدا در پاسخ به این پرسش مى فرماید: «من فقط یک دستور و فرمان به آدم و حوا دادم و آن عبارت بود از عدم تناول از میوه درخت نیک و بد. آن دو نتوانستند به این فرمان الاهى گردن نهند و سرتسلیم فرود آورند. از این رو، خداوند نزول تورات را تا زمان بنى اسرائیل به تأخیر انداخت تا قوم صالحى همچون آنان بیابند و با دلدادگى و شیفتگىِ وصف ناپذیر، 613 فرمان تورات را از جان و دل پذیرا شوند. حاخام حَکَى بَرابا (Hija bar Abba) به مطلب قبل مى افزاید: «نگاه کنید ببینید کدام یک از این دو بزرگ تر است: جهان یا تورات. خداوند به مدت هفت روز جهان را خلق کرد، اما براى نزول تورات به چهل روز کامل نیاز داشت(Buttrick, 1, 972) .
یکى از واژه هایى که یهودیان بسیار به کار مى برند، واژه امتِ روح (Nation of the Spirit) است. قوم یهود این واژه را به این اعتبار بر خود اطلاق مى کنند که فاقد سرزمین و زبان مشترک اند و نقطه تلاقى و پیوند آنان تورات و فرهنگ یهودى است. این مفهوم با قوم برگزیده و امت مقدس در ارتباط است.
ب) برگزیدگى و اختیار قوم یهود حکایت از برترى عرفى و نژادى آنها دارد.
حضرت ابراهیم به خاطر خلوص و عدم اختلاط نژادش برگزیده شد و یهود نیز تنها به این دلیل که از نسل او بودند برگزیده شدند. در تلمود آمده است: «قوم یهود مقدس و سرورند… دنیا فقط براى جماعت بنى اسرائیل خلق شده است… هیچ کس به جز بنى اسرائیل نمى تواند ادعا کند فرزند خداست. مِهر و محبت خدا از آن جماعت بنى اسرائیل است و بس» (المسیرى، 5، 72).
از نظر بیولوژى و نیز تاریخ، هیچ مبنایى نمى توان براى تفسیر مزبور پیدا کرد. در واقع، این ادعا به افسانه شبیه تر است تا واقعیت. به گفته ارنست رنان، بسیارى از کسانى که از نژاد یهود سخن مى گویند و گاهى راه افراط نیز پیموده و به صهیونیست معروف اند با افرادى که با یهودیان سرستیز دارند در این نکته همداستانند که یهودیان از سایر اقوام متمایزند و نباید با سایر اقوام درآمیزند. کوتاه سخن آنکه، چیزى به نام نژاد یهود در تاریخ و نیز به لحاظ بیولوژیکى وجود ندارد، بلکه آن را باید در یاوه گویى هاى صهیونیست ها و امثال هیتلر سراغ گرفت (ویل دورانت، 1، 354).
به اعتقاد ویل دورانت، یهودیان در آغاز آمیخته اى از نژادهاى گوناگون بودند. وجود یک نژاد خالص در میان صدها نژاد به معجزه شبیه است و از نظر عقلى ناممکن است. اما این را مى توان گفت که در میان نژادهاى این ناحیه، نژاد یهودیان از همه خالص تر مانده است (کستلر، 1361، 236). برخى معتقدند یهودیان در ابتدا نژاد خالص بوده اند، ولى رفته رفته با مهاجرت هاى پى درپى و نیز ارتباطات و مناسباتى که با سایر اقوام برقرار کردند، خلوص نژادى خود را از دست دادند و به نژادهاى مختلف درآمدند. از دیدگاه فیشبرگ یهودیان حتى در ابتدا نیز نژاد خالص نبوده اند:
اگر مطالعه خود را با بررسى مطالب تورات و سنت آغاز کنیم، خواهیم دید که قوم اسرائیل حتى در آغاز شکل گیرى، از عناصر متعلق به نژادهاى مختلف فراهم آمده بود. خواهیم دید که در آسیاى صغیر، سوریه و فلسطین نژادهاى گوناگونى وجود داشتند… عبریان قدیم چنان که در بسیارى از موارد تورات آمده، با تمام اقوام ]ساکن در این مناطق[ ازدواج کرده و درآمیخته بودند (کرینستون، 1377، 153).
به خاطر نامعقول بودن تفسیر فوق، اصلاحگرایان یهودى درصدد حذف مناسکى برآمدند که جنبه قومى آیین یهود را برجسته مى ساخت. دیوید فریدلاندِر یهودیان را ترغیب مى کند که مناسک و مراسم دینى خود را به زبان رسمى کشورى که در آن سکنا گزیده اند، به جا آوردند; زیرا یهودیان زمانى که در میان سایر ملل بیگانه به حساب مى آمدند، مناسک و دعاهاى خود را به عبرى اجرا مى کردند، ولى در حال حاضر باید به سرزمینى که شهروند آن هستند عشق ورزند و به زبان مردم همان دیار مراسم و مناسک خود را اجرا کنند (المسیرى، 5، 72).
ج) برگزیدگى قوم دلیل بر تفوق و برترى اخلاقى آنها نسبت به سایر اقوام است.
براساس این تفسیر، خدا قوم یهود را به این علت که خداى یگانه را پرستش مى کردند برگزید. به عبارت دیگر، از آن جا که این قوم از میان معبودهاى متعدد تنها خداى واحد و یگانه را برگزید، خدا نیز آنها را به عنوان قوم برگزیده اختیار کرد. مطابق با این تفسیر، برگزیدگى دو سویه و متقابل است. در تلمود این برداشت از برگزیدگى بیان شده است، آن جا که مى گوید: «اگر سؤال شود که چرا خداى یگانه تبارک و تعالى جماعت بنى اسرائیل را برگزیده در پاسخ باید گفت چون افراد این جماعت خدا و تورات او را برگزیدند» (The Interpreter’s Bible, 30).
ادامه دارد …

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید